جام جم سرا: فرشته هاشمی با این مقدمه در عصر ایران نوشت: حرارت این حوادث آنقدر بالاست که قلب انسان آتش میگیرد و ذوب میشود اما این درد وقتی سنگینتر میشود که در اغلب این اخبار، درست زمانی که ذهنت تندتند برای فهم درست ماجرا عرق میریزد، آب سرد یک عبارت کلیشهای آزاردهنده را روی مغزت میپاشند و به ته همه این حوادث میچسبانند که «حادثه ناخوشایندی است و اعلام جزئیات بیشتر آن سودی برای مردم ندارد!»
اینجاست که یک چشمت از مرگ تلخ مردی در قامت پدر و دو دختر بیدفاعش، خیس و یک چشمت بهتزده در عمق این عبارتی است که همیشه دلت را بدجور میشکافد. نه از آن جهت که آنها اطلاع دارند و ما بیاطلاع خواهیم ماند بلکه از آنرو که مثل همیشه، مردم را نامحرم میپندارند؛ گویی فرقی نمیکند مردی که در شهرضای اصفهان خود و فرزندانش را به دار آویخت جزء کدام گروه است که محور نگرانیهای خود مسئولان شده است یا وقتی شش میلیون نفر درگیر اعتیادند، روزانه 8 جوان معتاد در کشور میمیرند و یک میلیون و 400 هزار فرزند فقط به خاطر اعتیاد در خانوادههای پرخطر زندگی میکنند و این وضعیت آنقدر خطرناک شده که بیم وزیر کشور را صراحتا برانگیخته است... وقتی 155 هزار خانواده در سال گذشته از هم پاشیده است... وقتی طبق آمار و تحقیقات متاهلها از مجردها افسردهترند... وقتی توسعه روستایی را فراموش کردهایم و بیخیال نرخ رشد مهاجرت شدهایم... وقتی کودکان کار آنقدر حضورشان در خیابان عادی و رسمی میشود که از بیمه سلامت آنها سخن میگوییم... وقتی در یک سال 120 هزار سقط جنین غیرقانونی در کشور اتفاق میافتد و ما فقط آمار میدهیم ... وقتی معتادان علت 30 درصد کودکآزاریها و بلکه بیشتر میشوند... وقتی بیکاری مساوی است با اعتیاد و طلاق و خودکشی و دیگرکشی... دانستن اینکه چرا آن مرد دخترانش را به دار آویخت و قبل از آن گفت که با همسرش اختلاف داشته و از زندگی خسته است و بعد خودکشی کرده، خیلی سخت نیست که حالا اعلام جزئیات آن به گفته مقام انتظامی استان اصفهان سودی برای مردم داشته باشد یا نداشته باشد.
بگذارید ما مردم اگر تنها بضاعتمان همدردی است، از درد این حادثه بیخواب شویم. عموم را با چوب کلیشههای سنتی بیفایده خود که از عصر چرخش سریع اطلاعات جا ماندهاند، نرانید تا خبر «ساخت کافه سگها در کره جنوبی»، «کوچکترین سگ دنیا گینسی شد»، «مرگ پشمالوترین گوسفند نیوزلند»، نه روی صفحه مطبوعات زرد که روی صفحه خبرگزاری معتبر کشور کلیک روی کلیک نخورد و نشود پربینندهترین خبر حادثه ماه! بگذارید یک رسانه ظاهرا بزرگ به جای آنکه دنبال آرایشگر «علیرضا حقیقی» باشد و او را به خاطر چند تار موی روغنزده کشف کند، به این بیندیشد که «علیرضا حقیقی» چرا بعد از جام جهانی به دیدار کودکان سرطانی رفت؟
البته پلیس که وظیفهاش رسیدگی به حوادث است، قطرهای است از صدها نهاد و مسئولی که هنوز معتقدند «دلیلی برای همراه کردن مردم در هر موضوعی نیست، وقتی ما خودمان به کارمان واردیم»؛ مردمی که داخلشان هم جامعهشناس هست و هم جرمشناس، هم وکیل است و هم بصیر، هم مددکار هست و هم همدرد و مردمان پایتخش یتیمنوازترین هستند.
شما را چند سال به دورترها ببریم، دست از سر این کلیشهها برمیدارید و مردم را در تمام حوادث و اتفاقات محرم میدانید؟ «بیجه» یادتان هست؟ همانی که در و دیوار محله قربانیان او نوشتند این کوچه آدمخوار دارد. او پنهانی تجاوز میکرد به طعمههایش و مادران در غم پسران خردسال، موی از سر میکندند و پلیس نگران اطلاعرسانی به مردم و ترس از فرار او بود!
فرقی نمیکند امروز حادثه، «بیجه» باشد یا «مردی که دو دخترش را به دار آویخت و خودکشی کرد». اطلاعرسانی از در و دیوار گذشته و به آنی در شبکههای اجتماعی پخش میشود. پس به جای آنکه سود و زیان اطلاعرسانی درست خود را برای تحلیل وضعیت اجتماعی جامعه، هی سبک و سنگین کنید و پرده ضخیمی بر ماجرایی بسیار تلخ و غمبار بکشید، بگذارید سخنی عالمانه و دردمندانه، مسئولی را به خود آورد و بر خاک آن مرد حاضر شود و اصل قصه را بخواند برای خود که محرمترین خویش است. آرامش روانی جامعه با شنیدن علت خودکشی این مرد نادم و پشیمان از به دار آویختن فرزندانش به هم نمیخورد. شما را به سجدههای رمضانیتان قسم بگذارید این دغدغهها نمیرند و چراغ اطلاعرسانی شفاف روشن بماند تا با درکی هوشمندانه از خوب و بد وضعیت موجود جامعه همه با هم کاری کنیم که شاهد کور شدن چشم کودکان بیدفاع و مرگ به ناحق دخترکان خردسال به دست پدران خسته و البته نادم نباشیم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد