رسانه ملی در حوزه ادبیات فارسی در برنامههای گوناگون به موضوع ادبیات اشاره میکند؛ اما به دلیل نداشتن برنامه مستقل میتوان گفت برنامهای که در شأن ادبیات فارسی باشد، ندارد و بهتر است برنامهسازان و مدیران رسانه بهطور جدیتر به حوزه ادبیات بپردازند؛ چراکه این بخش زیربنای فرهنگ جامعه است.
به نظر شما علت این امر چیست؟
به اعتقاد من، سرگرمی در تلویزیون در سالهای گذشته نسبت به برنامههای آموزشی خیلی پررنگتر بوده است. باید علاوه بر ساخت سریال و پخش مسابقه و فوتبال به مسائل آموزشی نیز توجه کافی داشته باشیم. ضمن اینکه ما شبکهای به نام آموزش داریم که هرچند در این شبکه به برنامههای آموزشی هم پرداخته میشود؛ اما بازهم میتوان در برنامهسازیها به آموزش ادبیات توجه کرد و در کنار پرداختهای فانتزی و تفریحی به بخش جدی ادبیات نیز بیشتر پرداخته شود؛ چراکه در حوزه شعر در قالبهای سپید و غزل، شاعران بسیار خوب و جوانی قلم میزنند و اتفاقات خوبی در این عرصه رخ داده است؛ ولی این موضوع در رسانه آنطور که باید بیان نمیشود.
همچنین میتوان در شبکههای صدا و سیما به معرفی کتابهای تازه در حوزه ادبیات و معرفی نویسندگانی بپردازیم که حرف تازهای برای گفتن دارند، در طول چند سال اخیر جلسات شاعران با رهبر معظم انقلاب در شب میلاد امام حسن مجتبی(ع)، مستمرترین جلسه با هنرمندان بوده است که در این دیدارها، ایشان همواره بر توجه به انجمنهای ادبی تاکید میکردند و صحبتهای ایشان نیز در رسانه ملی پخش میشود؛ بهتر است رسانه ملی برای فرهنگسازی در حوزههای گوناگون به بحث ادبیات به طور جدیتر بپردازد.
بهعنوان یک فعال حوزه ادبیات و رسانه برای تعامل بیشتر این دو، چه پیشنهادی میکنید؟
ادبیات فارسی فقط در گلستان سعدی نیست؛ بلکه زمانی که مجری در یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی با مخاطب صحبت میکند، این نیز نوعی ادبیات است و آنچه از زبان او بیان میشود؛ ادبیات معیار در جامعه میشود. به همین دلیل آنچه که مهم است در نظر گرفتن صلاحیتهای ادبی و علمی در انتخاب مجری و گوینده است، زیرا کسی که با مردم سخن میگوید، اگر دایره واژگان محدودی داشته باشد، پس از یک ساعت مخاطب را خسته میکند. از سوی دیگر در چنین مواقعی ورود برخی کلمات سطحی و کوچه بازاری در برنامهها باعث میشود، شما بین تلویزیون و کوچه بازار تفاوتی احساس نکنید و حتی اگر این موضوع ادامهدار باشد، کمکم این زبان بهعنوان زبان مصطلح در جامعه منتشر شده و آسیب جدی به ادبیات وارد میکند. اینگونه موارد دست به دست هم میدهند و وضع ادبیات در رسانه را زیر سوال میبرند. پس بهتر است رسانه ملی ابتدا در انتخاب مجریان و گویندگان از استانداردها پیروی کند و در بخش دیگر نویسندگی به ادبیات فارسی توجه بیشتری داشته باشد.
برای این منظور آیا ما از تمام ظرفیتهای برنامهسازیمان استفاده کردهایم؟
به اعتقاد من به اندازه ظرفیتی که در ادبیات فارسی کهن داریم، هنوز نتوانستیم آثار فاخر و درستی تولید کنیم؛ ما در برنامهها فقط رویکرد تفریحی و سرگرمی را در نظر گرفتیم و از بعد آموزشی غافل ماندهایم. زمانی که آثار امروز با گذشته مقایسه میشود، وجوه تمایز مشخص است. آثار گذشتگان از زیبایی و جذابیت خاصی برخوردار بود و زمانی که مخاطب، بیننده این نوع برنامهها بود با بخشی از ادبیات کهن آشنا شده و به علت تکرار، ادبیات فاخر در ذهن نهادینه میشد. حال چه اتفاقی افتاده است؟ ما نباید کیفیت را فدای کمیت کنیم.
برای اینکه این اتفاق بیفتد شما چه راهکاری پیشنهاد میکنید؟
رسانه ملی باید در برنامههای خود به طور تخصصی به ادبیات فارسی بپردازد و از سوی دیگر در برنامههای دیگر نیز از زبان معیار بهعنوان یک اصل پیروی کند و این امر نیازمند این است که یک مجله هفتگی در شبکهها داشته باشیم. در گذشته نیز برنامههای مختلفی در رسانه ملی داشتیم که به صورت مستقیم به ادبیات میپرداخت؛ ولی امروز خبری از ادبیات نیست. ما ادبیات را شناسنامه خودمان میدانیم؛ ولی متاسفانه توجه زیادی به آن نداریم و بهتر است رسانه ملی بهعنوان یک نهاد فرهنگساز در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشد. (ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد؛
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد