کیهان:اخبارجای شاکی و متهم عوض شده!
«اخبارجای شاکی و متهم عوض شده!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن میخوانید؛مدتی است جنجال بر سر استفاده و ترویج «نسل سوم شبکه مخابراتی» بار دیگر بالا گرفته و هر روز از گوشهای سخنی به گوش میرسد. در این بین ظاهراً آرایش رسانهای خاصی هم شکل گرفته تا فارغ از اصل ماجرا و فارغ از نیاز جدی و واقعی مردم و جامعه به خدمات اینترنتی، فضای خاص خود را ترسیم کنند و تقسیمبندی خاصی را به جامعه القا کنند. از نظر آنها، 2 گروه در خصوص نسل سوم شبکه مخابراتی -که شرح مختصری از آن را خواهید خواند- اظهار نظر میکنند:
نخست گروهی که تظاهر میکنند اعتلا و پیشرفت ایران، برای آنها از نان شب هم واجبتر است و برایشان ثابت شده که این اعتلا و پیشرفت، جز با گسترش همه جانبه اینترنت- آن هم از نوع پرسرعتش- حاصل نخواهد شد! این گروه از جان و دل برای رسیدن به این کمال و این دستاورد بزرگ تکنولوژی، تلاش میکنند و از هیچ ملامتی هم نگران نیستند! در نظر آنها، راه ورود موفق ما به عرصههای جهانی چیزی نیست جز گذر از معبر اینترنت و ورود همه جانبه به فضای مجازی.
اما گروه دوم از نظر این رسانهها و افرادی که در آنها داد سخن میدهند، کسانی هستند که عمدتاً متحجر و عقبماندهاند! کسانی که حتی اگر آدمهای شریف و فهیمی باشند، از وضع امروز جهان سر در نمیآورند و چون چنیناند، میخواهند درهای کشور را به روی امواج مجازی اینترنت و ماهواره ببندند و جامعه- و به خصوص نسل جوان- را از مزایای ارتباط آسان و مفید محروم کنند! از نظر آنها این گروه عامل عقبماندگی ایران خواهند شد پس لازمست افکار عمومی، هر چه بیشتر و بیشتر علیه آنها شورانده شود و هر روز با ادبیاتی جسورانهتر به آنها حمله شود تا مردم، عاملان تیرهروزی خود را بشناسند!
اما واقعیت چیست!؟ آیا واقعاً کسانی هستند که تا این حد برای عقب ماندگی کشور تلاش میکنند و آیا در نقطه مقابل کسانی هستند همه چیز را رها کرده و پیشرفت ایران و ایرانی جماعت را صرفاً در اینترنت دنبال میکنند!؟ اصلاً این نسل سوم تلفن همراه چیست و بود و نبود آن چه فایده و ضرری برای ما دارد و اساساً چیزی هست که بتوان با آن مخالفت کرد؟ این نوشتار، شرح مختصری درباره این پرسشهاست، بخوانید:
1- نسل سوم شبکه مخابراتی، یکی از روشهای انتقال اطلاعات به صورت بیسیم است که محل بحث فعلی آن، تلفنهای همراه است. در این روش برخلاف روشهای قدیمیتر (آنچه که تا اندکی قبل روی اکثر گوشیهای تلفن همراه مورد استفاده بود) نه تنها صدا و اطلاعات بین 2 یا چند نفر جابجا میشود، بلکه امکان انتقال اطلاعات چند رسانهای باسرعت بالا و کیفیت مطلوب فراهم شده است. بنابراین، قابلیت تماس تصویری، امکان انتقال فیلم و پخش شبکههای تلویزیونی و دهها فایده دیگر با استفاده از روش اخیر فراهم میشود. این امکانات- که هم اکنون نیز بخشی از آن برای کاربران در دسترس است- چیزی نیست که بتوان فینفسه درباره آن بد گفت و جامعه را از آن محروم کرد! به زبان ساده، باید گفت چه کسی میتواند با استفاده بهتر و مطلوبتر از ابزار ارتباطی مخالف باشد و اجازه ندهد که دادههای گوناگون بمنظور تسهیل زندگی مردم، در بین آنها رد و بدل شود!؟
2- اینجاست که باید به داوری درباره سخن نشریات زنجیرهای که یک سر آن در داخل و برخی محافل خاص است و سر دیگر آن به BBC و VOA وصل است بپردازیم. برخلاف دروغ بزرگ و ادعای واهی این دسته، قوانین بالادستی نظام و نیز رهنمودهای اکید مقام معظم رهبری، همه و همه از ضرورت توسعه زیرساختهای ارتباطی و لزوم بهرهمندی هر چه بیشتر جامعه از آن حکایت دارد. تأکید بر ایجاد دولت الکترونیک برای چالاکی نظام کهن و فرسوده اداری کشور و دسترسی آسان مردم به خدمات دولتی و اطلاع از موضوعات مختلف، امری است که در دهها سند و قانون و مقررات مهم کشور ذکر شده و کراراً مورد تأکید عالیترین مقام کشور یعنی رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفته است. تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» با حکم حضرت آقا و بکارگیری جمعی از نخبگان در این شورا با شرح وظایفی که دقت در آن نشان از کمال هوشمندی و نیز کمال توجه ایشان به فضای مجازی و اهمیت این زیرساخت حیاتی است، راه را بر هر گونه ادعای مخالفان و معترضان بر اینکه «نظام» نمیخواهد این امکان در کشور توسعه یابد، میبندد و آنها که کوچکترین آشنایی با این حوزه دارند میفهمند که تشکیل شورای عالی فضای مجازی و شرح وظایف اعضا و پیوست حکم آنها، از هر جهت از بسیاری از آرزوهای کودکانه برخی مدعیان جلوتر است و حکایت، حکایت آب و سراب است!
3- اگر چنین است -که به گواه اسناد مکتوب نظام و دهها سند غیرقابل انکار به واقع نیز چنین است- پس مناقشه بر سر چیست!؟ چرا عدهای حالا که قرار است نسل سوم مخابراتی در دسترس قرار گیرد با آن مخالفند؟! اصلاً با آن مخالفند یا نه، چیز دیگری موضوع مخالفت است؟ واقعیت اینست که در این ماجرا، جای مدعی و مدعیعلیه عوض شده است! کسانی که امروز باید در صندلی پاسخگویی بنشینند، با فرار به جلویی هنرمندانه! در صندلی شاکی نشستهاند و همه را متهم میکنند! چگونه!؟ اصل ماجرا این است که نظام اسلامی، مدعی اصلی برای توسعه زیرساختهای ارتباطی است و قرار بوده به این خواست نظام در قالب طرحها، برنامهها و شیوههای صحیح و منطقی جامه عمل پوشیده شود اما به جای آن، شیوه دیگری پیش گرفته شده و در نتیجه، حاصل دیگری بدست آمده است! فرض کنید براساس یک دستور قانونی قرار بوده که مجموعهای تأمین میوه مردم را سر و سامان دهد. در آن دستور قید شده بوده که شما موظفید درخت بکارید، آن هم از نوع مرغوب، خوب از آن نگهداری کنید، هرس کنید، سمپاشی کنید، آبیاری کنید تا در فلان وقت، میوههای مطلوب، مرغوب و ارزان را به مردم برسانید. این دستور آنقدر واضح و بدون ابهام است که هر کس با خواندنش به شرح وظایفش پی میبرد. حال فرض کنید مجری به جای همه آن کارها، به سراغ بند آخر برود، یعنی بدون کاشت درخت و در نتیجه بدون طی کردن راهی مثل نگهداری، هرس، آبیاری و... برای تأمین نیاز بازار- آن هم پس از پدید آوردن نیاز کاذب و دامن زدن به عطش بازار - رفته و مستقیم، میوهای نامرغوب و بسیار گرانقیمت را از خارج خریده و به مردم عرضه میکند! به نظر شما این مجری به وظیفه قانونی و دستور صادره عمل کرده است!؟ در این لحظه، عدهای که از آن دستور و از تکلیف قانونی مجری خبر دارند، هشدار میدهند که شما مقدمات را طی نکردید و صرفاً میوه وارداتی نامرغوب و گرانقیمت و مشکوک به انواع بیماریها را به مردم عرضه میکنید، این کار غلط و خلاف موازین است. پاسخ مجری و زنجیره رسانهای حامی آن اینست که شما مخالف آن هستید که نیازهای مردم برطرف شود! شما میخواهید مردم هرگز میوهای برای خوردن نداشته باشند!
این حال واقعی و عریان مدعیان اینروزهاست که همه را به انواع اتهامات مینوازند.
4- با این توضیحات اصل موضوع ساختگی مخالفت با استفاده از سرویسهای جدید ارتباطی و مخابراتی معلوم شد. اما خارج از فضای تمثیل باید گفت؛ با عنایت به اهمیت و ضرورت بهرهگیری جامعه از مزایای زیرساختهای نوین ارتباطی و تسهیل امور با استفاده از این فنآوریها، چند سال قبل شورای عالی فضای مجازی با فرمان رهبر معظم انقلاب شکل گرفت. در اهمیت و نقش حیاتی و کلیدی این شورا همین بس که آیتالله جنتی در نماز جمعه تهران در خصوص آن چنین عنوان کرد: «رهبرمعظم انقلاب فرمودهاند اگر میتوانستم، خودم مسئولیت این شورا را به عهده میگرفتم.» «اشراف کامل و به روز نسبت به فضای مجازی در سطح داخلی و جهانی و تصمیمگیری نسبت به نحوه مواجهه فعال و خردمندانه کشور با این موضوع از حیث سختافزاری، نرمافزاری و محتوایی در چارچوب مصوبات شورای عالی و نظارت بر حسن اجرای دقیق تصمیمات در همه سطوح» بخشی از مهمترین تأکیدات رهبر انقلاب در حکم تشکیل این شورا بود.
عضویت رؤسای قوای مجریه، مقننه و قضائیه و تأکید حضرت آقا بر اینکه «لازمست به کلیه مصوبات آن (شورا) ترتیب اثر قانونی داده شود... (و) کلیه دستگاههای کشور موظف به همکاری همه جانبه با این مرکز میباشند» هم راه را بر هر اما و اگری درباره جایگاه قانونی شورا و تأثیر و نفوذ مصوباتش میبندد.
حال با این همه تأکیدها و با تلاش و هماهنگی این شورا قرار است به جامعه امکان بهرهمندی از بهترین امکانات و سرویسهای اینترنتی داده شود، قرار است زیرساختهای لازم با نظر و تصویب این شورا تهیه و تصویب شود، قرار است شبکه ملی اطلاعات، سیستم عامل ملی، سیستم ضد بدافزار (آنتی ویروس) ملی و دهها سامانه دیگر توسط شورا طراحی و تصویب شود. قرار است زیرساخت بومی به وسعت ایران بزرگ تهیه و آماده شود، قرار است تا آن زمان، یعنی تا فراهم شدن این مقدمات- که تأکید شده خیلی سریع و فوری باشد- اینترنت موجود حفظ شود و نیاز کاذبی به جامعه القا نشود و قرار است... و ناگهان همه اینها و چندین و چند قرار دیگر نادیده گرفته میشود، درباره آن اقدامی نمیشود، درخواست و نامه مکتوب مسئولین شورا برای بررسی دستورات صریح و بیتعارف رهبری نادیده گرفته میشود و بعد از همه این تخلفات، به یکباره... رونمایی از اینترنت پرسرعت وارداتی!
هنوز هم میتوانید بگوئید همه معترضان، متحجرند!؟
جمهوری اسلامی:درسهای حکومتی در محضر عالم آل محمد و امام رئوف
«درسهای حکومتی در محضر عالم آل محمد و امام رئوف»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز، 11 ذیقعده سالروز میلاد مسعود حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام است. اختصاصیترین عنوان امام هشتم که در مجامع خاص مطرح است "عالم آل محمد" است و عنوان دیگری که برای آن حضرت در مجامع عام بکار برده میشود "امام رئوف" است.
با اینکه تمام ائمه معصومین مظهر علم خدا بودند، اما به اقتضای شرایط زمان هر یک از آن بزرگواران به عنوانی متصف شدند که به نوعی عنوان اختصاصی تبدیل گردیده است. درباره امام رضا علیه السلام از جد بزرگوارشان امام صادق علیه السلام روایت است که به فرزند خود امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرمودند: "عالم آل محمد در صلب تو میباشد و ایکاش من او را درک میکردم او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است."
این ویژگی را همگان در دوران مأمون خلیفه عباسی در صحنه مناظرات علمی که به دستور وی ترتیب داده میشد و امام رضا علیه السلام بر تمام مناظره کنندگان غلبه میکردند و همه را مجاب میفرمودند مشاهده کردند. ابوالصلت هروی میگفت از علی بن موسی الرضا عالمتر ندیدم و عالمی را ندیدم مگر آنکه به اعلم بودن آن حضرت شهادت داده است. این موضوع به مرو و خراسان محدود نمیشد بلکه در مدینه نیز جریان داشت. خود حضرت امام رضا علیه السلام نیز میفرمودند: "من در روضه منوره مینشستم و علمای مدینه که بسیار بودند هرگاه از حل مسألهای عاجز میشدند به من مراجعه میکردند و من جواب میگفتم".
ویژگی برتر اینست که حضرت امام رضا علیه السلام در همان حال که برترین عالم زمان خود بودند، مهربانترین و متواضعترین فرد نیز بودند. بسیاری از اصحاب حضرت امام رضا شهادت دادهاند که هرگز ندیدهایم آن حضرت کلام کسی را قطع کرده باشند یا سخن درشتی به کسی گفته باشند، نزد کسی که با آن حضرت هم مجلس بود پای خود را دراز نمیکردند و تکیه نمیدادند، حاجت هیچکس را که روا ساختن آن مقدور بود رد نمیکردند و هرگاه وقت غذا خوردن میشد خادمان خانه را فرا میخواندند و با آنها غذا میل میفرمودند. این ویژگی اخلاقی است که علم را در میدان عمل، گران قیمت میکند و ترکیب علم و محبت به بندگان خداست که دارنده این مجموعه را به مرتبه عبد صالح خدا بودن و محبوب خلق خدا شدن میرساند. جمع شدن عناوین "عالم آل محمد" و "امام رئوف" در وجود مبارک امام رضا علیهالسلام است که بارگاه آن حضرت را زیارتگاه بهترین بندگان خدا و محل رفت و آمد ملائکه قرار میدهد.
انصاف اینست که مردم ایران، قدردان این تنها مهمان از امامان معصوم که سرزمین ما را متبرک کرده است هستند ولی اکنون که به برکت نهضت امام خمینی دولت اسلامی در ایران حاکم است، انتظار بیشتری وجود دارد. در محضر عالم آل محمد و امام رئوف، مسئولین نظام اسلامی باید بگونهای عمل کنند که در کلام رهبری در دیدار اخیر اعضاء مجلس خبرگان رهبری آمده است:
"مسئله وحدت و همدلی در کشور هم بسیار مهم است. اختلاف سلیقه در زمینههای سیاسی - در زمینههای سیاسی خُرد و کلان - وجود دارد، اما این اختلافها نباید وحدت کشور را و همدلی کشور را از بین ببرد؛ همه بایستی با هم باشند؛ یکی از نقاط مهم این است که از مسئولان هم همه باید حمایت کنند. حمایت منافات ندارد با اینکه شما یک ایرادی هم به فلان مسئول، یا دولت، یا قوه قضائیه، یا مجلس داشته باشید، اما حمایت باید به هر حال انجام بگیرد. علاوه بر اینکه بحمدالله مسئولان درحال تلاشند، دارند کار میکنند. در همین یک سالی که دولت جدید به وجود آمده، تلاشهای زیادی کردهاند، کارهای زیادی انجام گرفته، این را انسان شاهد است، از نزدیک میبیند،؛ خیلی کار کردهاند؛ توفیقات خوبی هم به دست آوردهاند؛ قوه قضائیه همین جور؛ و دستگاههای مختلف مشغول کارند. من یادم میآید، گاهی خدمت امام افرادی میآمدند از دولت و از بعضی از نواقص و مانند اینها گله میکردند که مثلاً فلان جا این کار انجام گرفته؛ امام در جواب اینها میگفتند آقا، اداره کشور کار سختی است. واقع قضیه هم همین است: مدیریت دستگاهها کار سختی است. یک نفری ممکن است از جهت فکری، از جهت عملی، از جهت سلامت رفتاری، هیچ عیب و نقصی هم نداشته باشد، اما دستگاهی که زیر نظر او است مشکلاتی پیدا بکند، این پیش میآید؛ یعنی واقعاً فراگیری و شمول همه اطراف و جوانب قضایا، کار آسانی نیست... البته کسی با انتقاد کردن مخالف نیست - ایراد کردن، انتقاد کردن، نقاط ضعف برنامهها و سیاستهای اجرایی را مطرح کردن؛ کسی منکر اینها نیست - اما اینها نباید به معنای تخریب و ایستادگی در مقابل تلاش و امثال اینها باشد. حمایت و کمک به دولت و دستگاههای اجرایی و عملیاتی را همه بایستی وظیفه خودمان بدانیم که انشاءالله انجام بگیرد".
این توصیه، علاوه بر آنکه بر دادههای عقل و نگاه منطقی به مسائل حکومتی منطبق است، اقتضای مدیریت کشوری است که در مرکز معنوی آن، عالم آل محمد و امام رئوف حضور دارد. مسئولین نظام جمهوری اسلامی باید این امام معصوم را در تمام زمینهها الگو و اسوه خود بدانند و کشور را عالمانه و رئوفانه اداره کنند. اقتضای این نوع مدیریت کشور اینست که اولاً تمام مدیران در چارچوب خط مشی پیموده شده توسط امام رضا علیه السلام در زمینه حفظ حرمت افراد، تواضع نسبت به همگان و حل مشکلات آنان عمل کنند و ثانیاً راه را بر هرچه غیر از این خط مشی است ببندند. ایران، که متعلق به امام رضا علیه السلام است، باید سرتاسر، علم، وحدت، تواضع، همدلی، رأفت و خدمت باشد. این صفات باید در رفتار مسئولان با مردم، مردم با مسئولان و مردم با مردم همواره جلوهگر باشند. برای رسیدن به چنین مرتبه والای اجتماعی، این کارگزاران نظام هستند که باید پیشگام باشند و با اخلاق و رفتار عالمانه، کریمانه، متواضعانه و خادمانه خود، به مردم بیاموزند که چگونه رفتار و سخن گفتن، مناظره و محاجه را از عالم آل محمد و امام رئوف یاد بگیرند و آن را در صحنههای زندگی پیاده کنند. اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی چنین باشند، جامعه ایرانی به مرتبهای از علم و معنویت خواهد رسید که بتواند خود را لایق میزبانی عالم آل محمد و امام رئوف بداند.
رسالت:محتاج عنایت رضاییم
«محتاج عنایت رضاییم»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛امروز رحل دل گشوده، هم آوای عاشقان توس، نام زیبای رضا را به لحن سرخوشان موسم ذی القعده، به زبان آوریم. رازهای سینه نشین، امروز با ولایت عهد علی توان گفتن و حدیث سلسله هور و حصن نور از شکوفه های لبهای یار بشنیدن. روح من، راح راهیان و رحیق می پرستان و رضوان رضاجویان، تویی که رقیم لوح سرشت منی یا اباالحسن! رواق حریمت رشک قدسیان و قبله قائمین و محراب معتکفان، آنگاه که رخسار به دیدگان نماید، کبوتر جان از قفس تنگ تن وارهاند. روزگاری است که دلبسته آن گنبد زرین، نه من، که خیل خدا خواهانند. روایت ضریح تو و دست اهل نیاز و گونه های خیس، محفل آرای هر آشنای با رنج است. رسول صبای صبح و ایاز عصر، امروز عطر دل انگیز آستان قدس امام رئوف را به جانب دلشدگان ولایت به ارمغان آورد. راهیان توس و زائران انیس نفوس! خوشا لحظه های سبز حضور شما در بهشت میهن و مرقد نور.
امام خمینی (ره) فرموده اند: «دل های ملائکة الله متوجه آستان قدس رضوی است. اصلاً مرکز ایران، آستان قدس است و ما امیدواریم که همه ما را خداوند از خدمتگزاران آستان قدس رضوی - سلام الله علیه - قرار بدهد... همه نیروها، همه قدرت ها در هر جا هستند، محتاج به توجه خاص حضرت رضا - سلام الله علیه - هستند.» (صحیفه امام، ج16، ص: 388) در جای دیگری نیز فرمودند: «محضر مقدس امام ثامن -
سلام الله علیه - مرکز نور است، مرکز علم الهی است، مرکزی است که باید همه در آن مرکز آستان بوسی کنید، و باید اظهار تأسف کنم که دست ما کوتاه است.» (صحیفه امام، ج 19، ص: 63) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، با عنایت حقتعالی و با توجهات خاصه معصومین علیهم السلام به ویژه حضرت امام رضا علیه السلام، حکومت جمهوری اسلامی ایران را بنیان نهاد و همواره همگان را به حفظ و صیانت این حکومت الهی، توصیه می فرمود. از سیره و سخن معصومین از جمله حضرت ثامن الحجج علیهم السلام برمی آید که حفظ آیین اسلام و همگرایی مسلمین در رأس تمام امور قرار دارد و همه چیز حتی جان و مال و وجهه اجتماعی را باید بر سر آن نهاد و این صیانت و همدلی را بیشتر از همه شؤون، نصب العین قرار داد. تشکیل حکومت اسلامی نیز اصلی ترین پایه این بنای فرازمند و فروزنده است و حکومت و تمام ملزومات آن از جمله عدالت اجتماعی برای آن است که آحاد جامعه اسلامی به تکامل دینی و ارتقای دانش و اعتلای خداشناسی و پیوند و ارتباط مانا و نفوذناپذیر نایل شده و در سایه سار آن با آسودگی به مقام عبودیت برسند و این است که در ابتدای راه تسلیم، پس از اقرار به وحدانیت الهی و نفی معبودان واهی، در درجه نخست به عبودیت حضرت خاتم الانبیاء (ص) و سپس به رسالت و نبوت آن حضرت، مذعن می شویم.
پیوند و ارتباط مانایی که ذکر آن رفت، مفهوم و مصداق عینی «ولایت» است؛ بدین معنی که «ولایت» عامل پیوند مخلوق با خالق و نیز پیوند مخلوقات با یکدیگر در طریق عبودیت است و حکومت، یکی از وسایل و ملزومات نیل به آن محسوب می شود و هر گاه تشکیل حکومت دینی میسور نباشد، این ولایت الهی تعطیل بردار نیست و حضرات معصومین (ع) در صورت تحقق نشدن حکومت به واسطه شرایط اجتماعی، «ولایت » را از طرق دیگر در شریان های جامعه دینی، جاری می سازند.
همان گونه که می دانیم حضرت ثامن الائمه (ع) در مسیر مدینه به توس، وقتی که قدوم مبارکشان را بر سرزمین نیشابور گذاشتند، استقبال مردمی بی بدیلی از آن حضرت به عمل آمد و اندیشمندان و نویسندگان بسیاری از ایشان خواستند به عنوان تیمن و تبرک و یادگار این گذر تاریخی، حدیثی بفرمایند و همگان را از برکت آن منتفع سازند. امام رئوف شیعه، حدیث قدسی سلسلة الذهب را بیان فرمودند مبنی بر اینکه خداوند خبیر فرموده است کلمه «لا اله الا الله» حصن حصین و نفوذناپذیر من است و هرکس وارد این حصن شود، از عذاب دوزخ در امان خواهد بود. حضرت پس از طی مسافتی کوتاه دوباره سر از هودج برآوردند و فرمودند؛ من از شروط این پناهجویی به حصن توحید هستم.
عصاره تحلیل این سخن قدسی، آن است که یگانه جویی و یکتاپرستی و سعادت و تکامل دینی و اجتماعی، منوط به ولایت و حکومت الهی است و در واقع، این ولایت و حاکمیت، مقدمه ای برای نیل به ذی المقدمه عبودیت است و بدون آن هیچ حرکت و خیزش و فعالیت سیاسی، اجتماعی به سرانجام نخواهد رسید حتی اگر با خیر و خلوص و خداخواهی، قرین باشد. بندگی و عبودیت، اصل است اما اگر از طریق ولایت و پیوستگی صورت نپذیرد، حرکت رو به جلو و پیش رونده محسوب نمی شود و به واقع، در جا زدن و سکون و خمود، خواهد بود. نمونه های تاریخی این مدعا بسیار است منتج به اینکه ولایت پذیری و همگرایی ولایتمدارانه، نیک انجام و مورد رضایت معصومین (ع) بوده و عدول از آن، شقاوت ها و شقی های بسیاری را پرورانده است. ولایت رضوی که همان استمرار رسالت نبوی و ولایت علوی در طول تاریخ شیعه بوده، عنصر پر جاذبه ای است که با وجود دور بودن صاحب این ولایت آسمانی از مسند حکومت زمینی، حاکم قلب های اهل ایمان و جهاد و پارسایی بوده و پایگاه های مردمی آن همواره عامل هراس خلفای جور بنی امیه و بنی عباس بود و مأمون عباسی نیز به واسطه همین پیوند قلبی با محوریت «ولایت»، از بروز جنبش های عدالت خواهانه و حقیقت جویانه هراسید و اجبار امام معصوم به پذیرش ولایتعهدی نیز از جمله مکاید او بود که به اعتراف خودش می خواست مبحث مشروعیت الهی به حکومت غاصبانه اش ببخشد و مقبولیت مردمی را به دست آورد، پیشوای معصوم شیعه را در شؤون حکومت شریک گرداند و کژی ها و ناراستی های حاکمیت را فرافکنی نماید و بدین وسیله سیمای ولایی امام را خدشه دار سازد و تقدس و تنزه امامت را زیر سئوال ببرد، مراقب ارتباطات مردمی و تشریح و تبیین معارف ستم ستیزانه دینی توسط حضرت باشد و شعله های خشم ولایتمداران و علویون را خاموش سازد. به همین علت می گفت؛ «ما ظننت ان احداً من آل ابی طالب یخافنی بعد ما عملته با الرضا» (گمان نمی کنم بعد از آنکه رضا را ولیعهد خود قرار دادم، از احدی از خاندان ابوطالب بترسم).
مأمون از نفوذ ولایی امام رضا (ع) به خوبی آگاه بود و به هر صورت ممکن می خواست خود را همرنگ با این صبغه ولایی، وانمود سازد. مأمون و کلاً خاندان عباسی از خویشاوندی خویش با بنی هاشم و آل علی (ع) سوء استفاده های بسیاری نموده و حتی با تبلیغات سوء، چنین وانمود می کردند که علت انتخاب رنگ سیاه برای لباس هایشان محزون بودن در مصیبت و ماتم شهیدان کربلاست به طوری که بسیاری از طبقات میانی و پایینی دستگاه حکومت ظالمانه شان احساس می کردند در راه خشنودی پیامبر و آل علی (ع) مشغول به خدمت هستند!
حضرت ثامن الحجج (ع) نیز از ابتدا با روش های گوناگون به خنثی سازی این تبلیغات واهی پرداخت، از جمله اینکه به تنهایی و بدون خاندان و خویشانش از مدینه به توس عازم شد، در مسیر این سفر از جمله نیشابور، نظر مردم را معطوف به مبحث ولایت می نمود و نهایتاً اینکه دخالت در شؤون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دستگاه خلافت را به هیچ وجه نپذیرفت.
با درود به ساحت پاک آباء و ابناء بزرگوار امام رئوف شیعه، زاد روز خجسته اش را به شیعیان و رضاجویان عزیز تهنیت می گوییم.
وطن امروز:تحلیلهای واژگونه ندهید کدخدا دیگر کدخدا نیست
«تحلیلهای واژگونه ندهید کدخدا دیگر کدخدا نیست»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیدعابدین نورالدینی است که در آن میخوانید؛ «او رئیسجمهور خیلی ضعیفی است و مطمئنا ضعیفترین رئیسجمهوری است که در تمام عمرم دیدهام... اقدامات احمقانه اوباما این حقیقت را نشان میدهد که ما ضعیف هستیم... تمام رهبران محافظهکار در آمریکا معتقدند توانایی ما برای رهبری جهان و تاثیرگذاری در نقاط مختلف جهان در دوران ریاست جمهوری اوباما به طور وحشتناکی کاهش یافته است و اگر ما به دلیل ضعیف بودن با مشکلاتی روبهرو شویم، به دلیل اقدامات کاخ سفید است.» این جملات را «دیک چنی»، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا درباره باراک اوباما گفته است، همین اخیرا، پس از آنکه موضوع خروج نظامیان آمریکایی از عراق جدی شد. البته این را تنها چنی و همه رهبران جمهوریخواه در آمریکا نگفتهاند. جامعه آمریکایی هم نسبت به افول قدرت آمریکا و ضعف اوباما معترفند. دیک لیندروف، تحلیلگر و نویسنده برجسته آمریکایی جمله معروفی درباره اوباما دارد. او میگوید: «اگر باراک اوباما در جریان نبرد نرماندی در سال ۱۹۴۴ و زمانی که نازیها حمله موسوم به تهاجم آردن را ترتیب میدادند، فرمانده نیروهای متفقین بود، با نازیها پیمان میبست و به جنگ دوم جهانی در حالی که فرانسه تجزیه شده بود، پایان میداد و حکومت رایش سوم تا دهه ۵۰ میلادی نیز باقی میماند.» این تحلیل لیندروف را گویا دنیا نیز فهمیده است. آن زمان که باراک اوباما، بشار اسد را به جنگ تهدید کرد اما هیچ موشکی نه از مدیترانه و نه از اینجرلیک و نه از هیچ جای دیگری به سمت سرزمین اسد شلیک نشد؛ آلهای حاشیه خلیجفارس هم با محافظهکاران آمریکایی همنظر شدند.
زمانی که ولادیمیر پوتین سقوط ویکتور یانوکوویچ را نگریست؛ همه غربگراها در همه جای دنیا، خاصه در همین ایران خودمان به خودشان و هژمون برتر دنیا تبریک گفتند اما زمانی که روسها به شیوههای قرن نوزدهمی اوکراین را تجزیه کردند و خرس سرد آرام از کرملین بیرون آمد و روز ملی روسیه را در بندر کریمه جشن گرفت، بانوی نارنجی هم با رهبران محافظهکار آمریکا همنظر شد. همین اخیرا که نتانیاهو ماشه را علیه غزه چکاند، باز هم همه، از واشنگتن گرفته تا سرزمینهای اشغالی و مرتجعان منطقه و... فهمیدند کدخدا دیگر کدخدا نیست. باید خودشان گلیمشان را از آب بکشند. حالا دیگر آلمانها هم جرأت آن را پیدا کردهاند تا در واکنش به افشای شنود آنگلا مرکل توسط سیا، صراحتا اعلام کنند آنها هم در دورهای بیل کلینتون را شنیدهاند! ماجرا واضح است. قدرت ایالات متحده بشدت تحلیل رفته است و این را همه فهمیدهاند الا...
تحلیلهای واژگونه
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان از برخی داخلیها که تحولات دنیا را نه واقعبینانه، بلکه واژگونه تحلیل میکنند؛ انتقاد کردند. تحلیل واژگونه یعنی چشمپوشی بر واقعیتی به نام تزلزل بنیانهای نظام 70 ساله حاکمیت غرب! تحلیل واژگونه یعنی چشمپوشی بر فروپاشی اخلاق و خانواده در تمدن غربی! یعنی روند رو به رشد رویگردانی مردم از بنیانهای فکری و ارزشی غرب که بر سهگانه «آزادی، حقوق بشر و دموکراسی» سوار شده بود را ندیدن! تحلیلهای واژگونه یعنی تبعیت محض از این الگوها و مدلها در روزگاری که روزگار افول آنهاست!
تحلیلهای واژگونه یعنی ریزش پایههای سیاسی و نظامی غرب را ندیدن و نشان ندادن! تحلیلهای واژگونه یعنی آدرس غلط دادن از ناتوانی اوباما در مقابل اسد، پوتین و حتی نتانیاهو! تحلیلهای واژگونه یعنی نشان ندادن اثرات مقاومت غزه! یعنی پوشاندن موافقت صهیونیستها با رفع حصر برای گرفتن موافقت مقاومت با آتشبس! تحلیلهای واژگونه یعنی نشان ندادن باخت نماد قدرت غرب در منطقه! تحلیلهای واژگونه یعنی تضعیف و تحقیر قدرت ما از «بمب کدخدا»! یعنی تاکید بر «هضم در اقتصاد جهانی»! یعنی جستوجوی امنیت خود در «امنیت جهانی»! تحلیلهای واژگونه یعنی «تئوریزه کردن سازش»!
ماجرا، ماجرای پنهانی نیست. حداقل این روزها که آمریکاییها درخواستهای فراوانی برای همکاری با ایران در مسائل منطقهای بویژه در موضوع عراق مطرح میکنند؛ ناتوانی کدخدای اقتصاد جهانی و امنیت جهانی برای تصمیمگیران مشخص شده است. در چنین شرایطی انتظار از جمهوری اسلامی ایران چیست. کشوری که در افول تمدن غربی نقش ویژهای ایفا کرده و میکند، در این شرایط چه نقش تاریخیای میتواند ایفا کند؟
اینکه آمریکاییها در سراشیبی افول، همچنان به دنبال تحقیر ملت ایران هستند و بهرغم توافق ژنو، «اقدامات زشت» علیه ایران انجام میدهند؛ موضوع پیچیدهای برای ما نیست. اینکه چرا برخی در کشور ما در برابر آمریکای ضعیف همچنان مردد هستند نیز موضوع پیچیده و پنهانی نیست. آن پیچ تاریخ که حتی مرعوبان غرب هم از آن دم میزنند، همینجاست. اینجاست که وظیفه ما در مقابل تحول و تغییر شرایط دنیا مشخص میشود: «خودمان را آماده کنیم برای ایفای نقش در پدید آوردن نظم جدید؛ کشور را آماده کنیم برای اینکه نقشآفرینی کند. این هم ممکن نخواهد شد مگر با قوی کردن کشور؛ کشور را باید قوی کنیم. تقویت کشور متوقف است بر استفاده از همه ظرفیتها و تواناییهایی که ما در داخل کشور و در بیرون کشور داریم... 3 موضوع هم در تقویت کشور بسیار نقش دارد: یکی مساله علم و فناوری است، یکی مساله اقتصاد است، یکی مساله فرهنگ است. در این 3 بخش ما باید سرمایهگذاری کنیم؛ اینها عناصر کلیدیاند. دولتهای ما، مسؤولین ما، مؤثرین و متنفذین ما، در هر 3 قسمت بایستی فعال بشوند و کار بکنند.»(1)
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
1ـ دیدار اعضای مجلس خبرگان با رهبر انقلاب؛ 13 شهریور
حمایت:فرصتها و چالشهای نظم جدید جهانی
«فرصتها و چالشهای نظم جدید جهانی»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم دکتر محمد باقر خرمشاد است که در آن میخوانید؛براساس تاریخ روابط بین الملل و مطالعات نظام جهانی، شرایطی که امروز جهان شاهد آن است، از جهات گوناگون جزء شرایط نادر در تاریخ بشریت محسوب میشود.تعبیر رهبرانقلاب به نظم جدید جهانی به اهمیت این موضوع اشاره دارد. تزلزل قدرت های سنتی نظام بینالملل و ظهور قدرتهای جدید همچون قدرت فرهنگی و منطقهای انقلاب اسلامی ایران برخی از نشانههای آن است.
در این شرایط، چنانچه گفتمان اسلامخواهی با محوریت ایران نتواند سهم و جایگاه خود از آیندهی جهان را حفظ و تثبیت کند، دهها سال و شاید بتوان گفت قرنها عقب خواهد افتاد. در حال حاضر نیز تلاش رهبرانقلاب این است که جهان اسلام را به این آگاهی برسانند که چنانچه نتوانند در این موقعیت سرنوشتساز این گذار را درک کنند و به اتحاد و ائتلاف دست یابند دقیقاً گرفتار آسیبی خواهند شد که در جنگهای جهانی اول و دوم دچار آن شدند؛ یعنی شکل گری نظمی که در آن مسلمانان جایگاهی نداشتند.
شواهد حاکی از آن است که بازیگران جهانی، این شرایط را حس کردهاند تا در این پیچ تاریخی جا نمانند چرا که در غیر این صورت سالیان سال از گردونه رقابت با رقبا جا خواهند ماند. هر چند میتوان در این شرایط از غلبه گفتمان معنویتگرایی و عدالتخواهی نام برد که شورشی بر نظم موجود است. این گفتمان ظرفیت آن را دارد که مجموعهای از بازیگران را در کنار هم مجتمع سازد و در این چرخش تاریخی با حمایت تودههای مردم و بازیگران پراکنده به یک بلوک قدرت تبدیل شده و بتواند سهم خود را به دست بیاورد. حال سوال این است در این شرایط، الزامات ایران برای عبور موفق از دوران گذار و به تعبیر رهبرانقلاب «پیچ تاریخی» چیست؟ اولین نکته، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب میشود. دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران میتواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. سومین نکته آن است که ایران علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل میکند، حداقل در سطح منطقه بازیساز نیز باشد.
نکتهی چهارم، این است که جمهوری اسلامی پیامآور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد. در واقع جمهوری اسلامی پیامآور و بنیانگذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب میشود. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، میتواند جایگزین تمدن غرب شود. پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکلدهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد. اما بعد از اشاره به الزامات و ضرورتهای دوران گذار به نظم جدید، پرداختن به چالشهای فراروی ایران در این گذار نیز ضرورت دارد. اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند.
دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحدهی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت میکند. به عنوان سومین چالش، ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام میتواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثی شدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحلهها و گروههای مختلفی که در درون این کشورها شکل میگیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است. انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایشهای درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دستکاری و حمایت غرب شکل میگیرد از جمله مسائل چالشبرانگیز است.
در عالم سیاست درمقابل هر چالشی، فرصت یا ظرفیتهایی نیز وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران تاکنون سرمایهگذاریهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بسیاری انجام داده که به دلیل پدید آمدن شرایط مناسب، زمان خوشهچینی از این سرمایهگذاریها، فراهم آمده و فقط صرفاً نیاز به بصیرت و مدیریت دارد. اولین فرصت این است که جمهوری اسلامی ایران براساس آموزههای دین مبین اسلام سرمایهگذاریهای خوب، به موقع و مناسبی را در بحث علم و فنآوری انجام داده است. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران زیرساختی را پدید آورده است که میبایست با مدیریت صحیح آن، برای پر کردن شکافهای عمیق و وسیع گذشته بهرهبرداری کند. فرصت دوم، وجود نظام سیاسی در قالب مردمسالاری دینی است.
استفادهی صحیح از این قدرت و حفظ آن فرصتی درونی است که در کشورهای دیگر کمتر شاهد آن هستیم. فرصت سوم، پشتوانهی مردمی از نظام در پروندههای حساس و نیز زمانشناسی و وظیفهشناسی اعجابآور و خیرهکنندهی ملت ایران در مقاطع حساسی همچون حضور در انتخابات است.
این پشتوانهی مردمی و زمانشناسی مردم، فرصتی بزرگ است که به مثابهی یک گنج، در خدمت کشور و انقلاب است. فرصت چهارم، بهرهمندی از رهبری آگاه و بصیر و یک فقیه سیاسی خبیر که میتواند در بزنگاهها با وجود همهی فشارها، توطئهها و تهدیدهای موجود؛ در مقاطع حساس، روند بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر دهد، فرصتی بینظیر است. فرصت پنجم، عمق فرهنگی ایران است.
ظرفیتهای غنی و گسترده ایران میتواند عنوان سرمایهای بزرگ برای ایران مطرح شود. فرصت ششم، حمایت از جریان مقاومت است که اکنون به تدریج در حال شکوفا شدن در جهان اسلام است، فرصت ذیقیمت دیگری است که فراروی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد؛ هر چند که غرب تلاش کرده با تقویت سلفیهای افراطی همچون وهابیت، طالبان، القاعده و داعش در منطقه، رقبا یا نسخههای بدیل را برای مقابله یا به انحراف کشاندن این حرکت، تدارک ببیند تا از توان اسلام سیاسی مبتنی بر مدل ایران بکاهد. فرصت هفتم، تفکر بنیادینی که جمهوری اسلامی ایران بر آن بنا شده است.
انقلاب اسلامی که در انتهای عصر مدرنیته و در دوران خستگی مدرنیته و دورهای که مدرنیته با چالشهای جدّی مواجه شده است، تفکر جدید و جایگزین را مطرح میکند که از یکسو از انسجام، توان همگونی و همگنی درونی لازم برخوردار است و از دیگرسو، یک نظام معنایی قابل دفاع و قابل عرضه را ارائه کرده است که منطبق با نیازهای بشریت امروز است. فرصت هشتم، راهبری اندیشهای و عملی قطب کشورهای مستقل منطقه و دنیاست. جمهوری اسلامی ایران با شعار «نه شرقی، نه غربی» به مثابهی شعاری سیاسی و فکری، به بلوکهای فکری و سیاسی غرب لیبرالیستی و شرق سوسیالیستی، نه گفت. از این زمان بود که در جهان دوقطبی، قطب سوم عدم تعهد و مستقل پا به عرصهی حیات گذاشت.
در پایان باید گفت در این مقطع، حرکتها، اقدامها، حوادث و وقایع با کندی اتفاق نمیافتند، مثل طوفانی میماند که درمینوردد و پیش میرود، از این رو تمامی مؤلفهها به نوع بازی بازیگران برای بهرهگیری از فرصت طلایی و تاریخی به نفع خود و به ضرر رقیب یا رقبا بستگی دارد. جهان اسلام و جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
آفرینش:تغییر رفتارهای اجتماعی و نگرانی از آینده
«تغییر رفتارهای اجتماعی و نگرانی از آینده»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛همه ما هرروز شاهد درگیری های فراوانی میان شهروندان و حتی رفتارهای خودمان با دیگران هستیم. درگیری در سوارشدن مترو، گرفتن جای پارک، صف نانوایی، عابربانک، پیچیدن و یا بوق زدن نابجا و هزارویک نمونه دیگر کارنامه ای ناخوشایند برای شهروندان ما می باشد.
اما افسوس که غلظت این خشونت ها روز به روز بیشتر می شود و دامنه آن گسترده تر. سازمان پزشکی قانونی کشور با اشاره به آخرین آمارها از مراجعات نزاع و درگیری و همچنین قتل بر اثر سلاح سرد، اعلام کرده که روزانه 3 ایرانی با سلاح سرد کشته می شوند. بر اساس پرونده های ارجاعی به سازمان پزشکی قانونی در دهه هشتاد (1380 تا 1389)، 11 هزار و 119 نفر بر اثر اصابت سلاح سرد، جان خود را از دست داده اند که به طور متوسط در هر سال یک هزار و 119 نفر به وسیله این سلاح کشته شده اند. جنگ آمریکا و عراق در یک سال این همه کشته نداشته است!
خشونت در رفتار و کردار روزمره ما هرچند به قتل منجر نمی شود اما آمارآن دیگر از عدد و رقم گذشته وبه یک عادت تبدیل شده که خیلی عادی با آن برخورد می شود. اما دلیل بروز این رفتارغلط چیست؟ خشونت مزیت یا امتیازی نیست که مردم خواهان آن باشند، پس علت بروز این رفتاردر بطن جامعه ما برای چیست؟
"خشونت" یک پدیده اجتماعی است و چون پدیده های اجتماعی تام نیستند عوامل گوناگونی در ایجاد آنها موثرند. بسیاری از جامعه شناسان دلایل بروز خشونت در اجتماع را برپایه بسیاری از عوامل فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی می دانند. خوشبختانه به لحاظ فرهنگی که بخش عظیمی از آن به آموزه های دینی افراد برمی گردد، ما از پشتوانه قوی اسلامی برخورداریم. دین اسلام بر محبت و نوع دوستی تاکید فراوان دارد و از این لحاظ نمی توان اشکال را برفرهنگ دینی مردم نسبت داد .
اما در بسیاری از موارد این خشونت ها رنگ و بوی اقتصادی و سیاسی به خود می گیرند که سهم عوامل اقتصادی بیش از دیگر مولفه ها می باشد. با افزایش فشارهای اقتصادی توان مالی افراد لحظه به لحظه کاهش می یابد و هرگاه توان اقتصادی کاهش یابد و اختلاف طبقاتی زیاد شود در نتیجه انتظار طبقه متوسط و رو به پایین جامعه برآورده نمی شود و این مسئله به صورت خشونت بروز میکند.
امروزه ذهنیت حاکم در جامعه ما، ذهنیت مادی است و روابط افراد حتی در روابط عاطفی هم براساس دید مادی شکل می گیرد. یک نمونه بارز آن انتخاب همسر می باشد، هنگامی که دو دانشجو و یا دوجوان احساس خلق و خوی مشترک درمیان یکدیگر دارند، اولین مولفه مورد بررسی خانواده هاشان سطح مالی طرف مقابل می باشد.
و یا وقتی یک جوان بیکار باشد یا شغل مناسب نداشته باشد، فشارهای زیادی بر او وارد می شود و این موجب ناراحتی و نگرانی پدر و مادر و اعضای خانواده می شود و در واقع شخص از این طریق خشونت خود را به دیگران نیز منتقل می کند. به همین علت عامل اقتصادی نقش عمده ای در بروز خشونت دارد. تحمل فشارهای ناشی از بیکاری، اجاره مسکن، هزینه های درمان و آموزش، تورم و افزایش قیمت ها با توجه به درآمدهای موجود از اصلی ترین عواملی است که ناخواسته باعث بروز رفتارهای خشن در جامعه می گردد. اینکه بعضا گفته می شود که خشونت ریشه در اصالت ایرانیان دارد برداشتی غلط و نارواست. حس انسان دوستی ایرانیان همواره زبان زد بوده و نمونه های آن را می توان در کمک های مردمی به کشورهای همسایه وبروز حوادث طبیعی در داخل کشورمشاهده کرد. شرایط سخت زندگی و فشارهای روانی حاصل از آن عاملی است که درهرجای دنیا باعث بروز خشونت در میان جامعه می شود و نمیتوان آن را خصوصیات فردی افراد نسبت داد.
اما آنچه به عنوان نوش دارویی برای این آفت اجتماعی میتوان در نظر گرفت، مولفه "امید به آینده" است. اکنون اقشارمختلف مردم با اعتماد به دولت این امید را در دل خود زنده نگه داشتهاند تا شرایط تغییر کند و اوضاع و احوال جامعه بهبود یابد. نباید این امید مردم به یأس تبدیل کرد، چراکه این موضوع آرامش روحی جامعه را برهم خواهد زد و به لحاظ روانی مشکلات فراوانی را برای مردم به بار خواهد آورد. ضمن اینکه با بروز خشونت و رفتارهای عصبی در افراد جامعه باید پذیرفت که آفت بی اعتمادی نیز بر نگرش آنها افزوده خواهد شد و این آسیبی جبران ناپذیر برای نظام و دولت میباشد. امیدواریم به لحاظ داخلی و خارجی مشکلات و بدبینیهای موجود کاسته شود و مردم خود را در ساحل آرامش و رفاه نسبی بیابند.
شرق:فرصت «همگرایی» علیه افراطیگری
«فرصت همگرایی علیه افراطیگری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم جاوید قرباناوغلی است که در آن میخوانید؛تصاویر هولناک و نفرتبرانگیزی که داعش از سربریدن افراد بیگناه، اعدامهای دستهجمعی، بهحراجگذاشتن دختران بهاسارت گرفتهشده و... در فضای مجازی به نمایش میگذارد، به ذهن هر بینندهای این سوال را متبادر میکند که با این جریان چه میتوان کرد؟ امروز آنان بر بخشهایی از سوریه و عراق تسلط یافتهاند و بیم آن میرود که در صورت غفلت کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم در معرض تهدید این بربریت قرن 21 قرار گرفتهاند، سرنوشتی مشابه در انتظار منطقه باشد. شاید هیچکس باور نمیکرد که داعش در عرض چندساعت بر موصل (دومین استان بزرگ عراق) و چندروز بخشهای نسبتا بزرگی از این کشور را زیر سیطره خود گرفته و دولت اسلامی خودخواندهای را در مقابل جهان قرار دهد. ولی فارغ از تحلیلهایی که بر این رویداد مترتب است، این واقعیت تلخ به منصهظهور رسید و پوشیده نیست که تدبیر مرجعیت شیعه عراق مانع از حضور آنان در بغداد شد.
اگرچه ظاهرا دستور کار اصلی اجلاس سران ناتو در ولز که گفته میشود به علت شرکت گسترده کشورهای عضو در آن در تاریخ ناتو بیسابقه است، برای اتخاذ تصمیم مشترک ناتو برای مواجهه با بحران اوکراین بود ولی در آستانه این نشست تاریخی، باراک اوباما و دیوید کامرون در یادداشت مشترکی که روز پنجشنبه گذشته در نشریه تایمز لندن منتشر شد، با اشاره به تهدیدهای اخیر گروه افراطی موسوم به «دولت اسلامی» تاکید کردند کشورهای آنها مرعوب «قاتلان وحشی» نخواهد شد. داعش و خلافت اسلامی دومین روز نشست رهبران کشورهای عضو ناتو را به خود اختصاص داد.
یادداشت رهبران آمریکا و بریتانیا و تحولاتی که آنان را به نگارش این متن واداشت، نمایانگر اهمیت خطری است که نهفقط منطقه بلکه جهان را تهدید میکند. به بیان دیگر تروریسم از نوع افراطیگری با لعاب مذهب، خطری است که امروز بیش از هر زمان دیگری باید آن را جدی گرفت. بیش از دودهه است که سرزمینهای اسلامی گرفتار افراطیگری در اشکال گوناگون آن مانند طالبان، القاعده و... شدهاند که مشکل امروز، داعش است. برای مقابله با تهدیدی که امروز منطقه و جهان با آن روبهرو است با دو رویکرد میتوان برخورد کرد، اول فروگذاشتن حل مشکل به دست کشورهای درگیر بحران و دیگر مبارزه با این تهدید از طریق ائتلافی جهانی است.
ممکن است این سوال به ذهن هر ناظری خطور کند که چگونه میتوان به قدرتهایی که خود این کانون خطر را ایجاد، تسلیح و تجهیز کردهاند اطمینان کرد؟ مگر نهاینکه همین کشورهایی که در ولز جمع شده بودند تا با خطر داعش مبارزه کنند برای براندازی رژیم سوریه همهگونه کمکی را در اختیار گروههایی گذاشتند که امروز تحت عنوان داعش و دولت (خلافت) اسلامی منافع آنان را نشانه گرفته است. به یقین این سوال صحیحی است ولی پاسخ آن لزوما اتخاذ رویکرد اول در مبارزه با این «بلای جهانی» است. سابقه همکاری ایران با آمریکا در اوایل هزاره کنونی برای ازبینبردن دولت حاکم بر کابل - در شرایطی که دیوار بیاعتمادی بین تهران و واشنگتن بسیار بلندتر از اکنون بود- نمایانگر این ضربالمثل است که گفتهاند «دشمن دشمن تو، دوست توست». از منظر جمهوری اسلامی تهدید داعش تنها منحصر به سرزمین عراق و سوریه و... نیست. امروز آنان هویت دین مبین اسلام را نشانه گرفتهاند؛ تصویری که میلیاردهانفر در شبکههای ماهوارهای و شبکههای مجازی مشاهده میکنند، خواهناخواه به پای دینی نوشته خواهد شد که ما آن را نمایندگی میکنیم.
در جریان اجلاس«ناتو»، جان کری با تشریح استراتژی آمریکا با داعش، آن را الگویی برای مقابله با دیگر گروههای افراطی چون بوکوحرام و الشباب ذکر کرده و خواستار آن شد تا پیش از شروع نشست سالانه مجمع عمومی سازمانملل در نیویورک، ائتلافی برای اجرای استراتژی تشکیل و مسوولیت هر کشور عضو مشخص شود.
هرچند آمریکا قصد اعزام نیرو برای مبارزه با داعش را در استراتژی خود ملحوظ نکرده و ظاهرا آن را برعهده کشورهای درگیر خطر و منطقه گذاشته است ولی روشن است کشورهای دیگر نیز در نهاییکردن این استراتژی مشارکت و بر آن تاثیر خواهند گذاشت. چندی پیش مشاور وزیر خارجه کشورمان، همکاری ایران و آمریکا در مبارزه با داعش را امکانپذیر اعلام کرد. این خبر بهسرعت در صدر اخبار برخی رسانههای مهم جهان قرار گرفت.
رویکردی که این مقام وزارتخارجه مطرح کرد واقعبینانه و بر اساس درک درستی است که منافع کشور را در صدر اولویتهای کشور قرار میدهد. کوبیدن بر طبل خصومتهای 35ساله در شرایطی که منافع دو کشور- به هر دلیلی که بر آن مترتب است - در راستای هم قرار گرفته به مصلحت کشور نیست و چهبسا این همسویی و همکاری، مقدمهای باشد بر گسترش شکاف در دیوار بلند بیاعتمادی.
سیاست روز:حراج صندلی سفیر
«حراج صندلی سفیر»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن میخوانید؛قدیمیها میگفتند «آنکه خوابیده است را میشود بیدار کرد، اما آنکه خودش را به خواب زده را نه»حالا حکایت همان جماعتی است که این روزها در نقش یک دلسوز تمام عیار برای دولت ظاهر شده است، اما اگر گریمش را پاک کنند، دیگر خبری از این دلسوزی نیست.
شهریور ماه از راه رسیده و حالا عدهای از ماندگان و بازماندگانی که در مجلس ششم به دنبال نوشاندن جام زهری دیگر بر انقلاب بودند، در تدارک آن هستند تا پیش از حضور احتمالی رئیسجمهور در اجلاس سالانه سازمان ملل، از سرِ ناچاری! شخص دیگری را جایگزین سفیرِ معرفی شده ایران کنند تا اینطوری احتمالا به نتیجه برد - برد برسند. هم دیگر با امریکاییها برای حضور ابوطالبی چانه نمیزنیم، هم صندلی خالی نمیماند، هم خدا را چه دیدی، شاید سفیرِ جدید توانست قرار و مدارهایی را هماهنگ کند و مثلا تماس تلفنی سال قبل را به دیدار حضوری ارتقا دهد.
عجب که آنها توپ را در زمین جماعت دیگری میاندازند و به دولت این اتهام را وارد میکنند که خودش چنین نمیخواهد و یک جریان خاص به دولت فشار میآورد که کوتاه نیاید. دولت از چه باید کوتاه بیاید؟ از همه تاکیدات و اصرار خود مبنی بر عدم تغییر نماینده قانونی خود؟ از زورگویی یک دولت استکباری؟ از حق قانونی خود؟ از بیمسئولیتی سازمان به اصطلاح ملل؟
نگاه خوشبینانه میگوید: این به ظاهر دوستان، احتمالا از آن جماعتی هستند که زیر بارِ زور نمیروند مگر آنکه «زور» زورش زیاد باشد.
بعد از گذشت ۶ ماه و علیرغم شکایت ایران به مجامع قانونی برای پیگیری حق خود، علیرغم مقاومت دولت محترم، طرفهای غربی همچنان زیرِ بار حقِ قانونی دولت جمهوری اسلامی نمیروند و به بهانههای واهی، قانون را زیر پا میگذارند، آنوقت عدهای در داخل کشور برای هماهنگ کردن چند دیدار احتمالی، از رئیسجمهور میخواهند قیدِ حقوق ایران را بزند. دست مریزاد به این همه غیرت. آفرین به این همه وطندوستی!
خب حالا که بازار ارائه پیشنهادات آنچنانی از سوی برخی به ظاهر دوستان، داغ شده، بد نیست دولت محترم بر این پیشنهاد هم قدری تامل کند: «رئیسجمهور محترم هنوز برای سفر به نیویورک برنامهای ندارد. چه بهتر آنکه چنین سفری اصلا انجام نگیرد و جناب روحانی در کمال عزت و سربلندی به دلیل عدم رسیدگی مراجع بینالمللی از سفر به نیویورک حذر کنند. وقتی یک دولت بینفع و پرضرر برای جمهوری اسلامی، این حق را به خود میدهد که قوانین بینالمللی را زیر پا بگذارد، اصلا چه لزومی به سفر در بالاترین سطح اجرایی کشورمان است. رئیسجمهور میتواند به نشانه اعتراض به عدم رسیدگی به خواست قانونی ایران، قید سفر به نیویورک را بزند.»
آقای روحانی در همان کنفرانس خبری هشتم شهریور نسخه خیلی از علاقهمندان به دوستی با امریکا را پیچید، اما هنوز برخیها دل به سفر رئیسجمهور و ملاقاتهای خاص خوش دارند. ملاقاتهایی که قطعا شکل نخواهد گرفت. اما برخیها دست از تلاش برای بَزَک کردن چهره واقعی امریکا بر نمیدارند.
آرمان:هواپیمای فرودآمده در بندر عباس
«هواپیمای فرودآمده در بندر عباس»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمتا... فلاحتپیشه است که در ان میخوانید؛ایران و آمریکا در چند ماه گذشته به دو شکل رسمی و غیررسمی با هم ارتباطاتی داشتهاند. بر اساس اجازهای که از سوی مقامات مربوط صادر شده است، ایران در سطح وزارت خارجه درباره مسئله هستهای، ایران ارتباط رسمی و دیپلماتیک با آمریکا دارد و آمریکاییها نیز اعلام کردهاند که در مذاکرات تنها درباره مسائل هستهای مذاکره خواهند کرد.
یعنی مذاکرات به صورت مسئله محور انجام میشود و فعلا طرف ایرانی درباره چیز دیگری علاقه به مذاکره نداشته است. با این حال در میان نظریهپردازان یک فرضیه دیگر هم وجود دارد که مذاکرات غیررسمی و همکاریهای پشت پردهای در قبال برخی مسائل مثل مسئله حضور داعش در سوریه و عراق بین ایران و آمریکا در جریان است. گرچه انجام چنین مذاکراتی غیرممکن نیست اما در شرایط کنونی، به خاطر موضع و راهبردهای دوگانه آمریکا در مسئله تروریسم و گزینشی برخورد کردن این کشور در مقابله با تروریسم در خاورمیانه، و تفاوت این راهبرد با راهبردهای جمهوری اسلامی ایران، احتمال چنین مذاکراتی بسیار پایین است.
البته آمریکا در عراق وارد مقابله با داعش شده و مقامات ایران هم به این مسئله تاکید کردهاند که ایران آمادگی همکاری با دولت عراق را در مقابله با گروهک داعش به هر شکلی دارد، اما این مسئله به معنای همکاری ایران و آمریکا در مسئله عراق نیست. هر چند وضعیت امروز عراق به گونهای است که احتمالا آمریکاییها از تحرکات نظامی این کشور اطلاع دارند. وضعیت امروز عراق به گونهای است که هر حرکتی در این کشور خارج از مکانیسمهای بینالمللی ممکن است آثار منفی برای عراق و منطقه به دنبال داشته باشد.
با این حال وقتی این فرضیات مطرح میشود، فرود یک هواپیما با سرنشینان احتمالی آمریکایی را بدل به موضوعی حساس در فضای فعلی ایران میکند. واقعیت این است که بر اساس اخبار منتشر شده فرود این هواپیما در ایران اصلا یک مسئله سیاسی یا امنیتی نبوده و این هواپیما برای برخی کارهای اداری در ایران فرود آمده است. این یک امر طبیعی و غیرامنیتی است که این هواپیما در مسیر خود پرواز کرده و به دلیل اطلاعات ناقصی که داده است مجبور به توقف در ایران شده و این اتفاق به هیچ عنوان نمیتواند نقض حریم هوایی ایران محسوب شود. نوع هواپیما و مسافران آن نیز این مسئله را تایید میکند که ایران برای امنیت آسمان خود و امنیت پرواز از هواپیما درخواست فرود در ایران را کرده است و به هیچ وجه نباید این مسئله را یک مسئله امنیتی نشان داد. در واقع واکنش آمریکا نیز به این اتفاق بیشتر یک تعارف دیپلماتیک بوده و وقتی مسئولان ایران متوجه شدهاند این هواپیما نقضی برای امنیت کشور ندارد، اجازه پرواز مجدد به آن را بر اساس مقررات بینالمللی دادهاند.
مردم سالاری:معرفی چهره رحمانی دین اسلام
«معرفی چهره رحمانی دین اسلام»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن میخوانید؛در زیرنویسهای شب و روز سیمای رسانه ملی، سخن به ظاهر شادمانه هلاکت و عقبنشینی گروهکهای تکفیری، علیالخصوص «داعش» از سرزمین عراق و سوریه است. نخست اینکه اگر گروهک میبود با تلفات چندصد نفری روزانه، تاکنون میبایست نشانی از آن باقی نمیماند اما حقیقت آن است که گروه آموزش دیده منسجم و با تجهیزات کامل و پیشرفته نظامی است که منطقهای به وسعت خاک انگلستان را در اشغال خود دارد و کشوری به نام عراق هم اذعان کرده است که آن ابزار و امکاناتی را ندارد که بتواند با سلاحهای پیشرفته داعش، مقابله کند و اکنون همه میدانیم که دفع شر تکفیریها با بسیج همه نیروهای داخلی و خارجی دوست و هم کیش – نه ائتلاف به اصطلاح بینالمللی استکباری که خود به ندانم کاری و بیتدبیریها و جهل معرفتی تکفیریها با اسباب جاهلیت اشرافی منطقه، این کانون شوم و فتنهگر و بنیان برانداز را پدید آوردهاند. اما آنچه آزاردهنده مینماید، کشتگان دو طرفی است که هر دو از آبشخور اسلام نوشیدهاند اما در استنباط خود از شناخت حق، دستهای به بیراهه رفته اند و از کف رفتن هر دو طرف و استهلاک سرمایهها و ذخایر اسلامی، دلخون شدن اهل اسلام و شیرین کام شدن استکبار است.
نکتهای هم که نباید هرگز غافل بود، عقبه و پسکوب این گروههاست که با کشته شدن یک تکفیری، دو تن جای او را خواهند گرفت. پس آنچه باید ملحوظ نظر باشد، آگاهی، بیداری و معرفت بخشی در جهان اسلام است و تبیین چهره نورانی و رحمانی اسلام که بر مبنای مکارم اخلاق نبی مکرم اسلام ( ص )، رخ نموده است.
دنیای ناآگاه و جهان غرب که انسان را در مکتب « اومانیسم » بر جای خدا نشانده باید با سیره انسانی مصطفوی و اولیای دین آشنا شود و از چشمه زلال آن بنوشد و از راه ضلال و اقدامات بی معرفتانه دست بردارد و خود برای خود و همنوعان خویش، چاه نکند.
نگارنده معتقد است که با اقدام راهبردی صحیح و آسیب شناسی درست و تدابیر ذیل میتوان سرمایههای مادی و معنوی و انسانی جهان اسلام را از تعرض دشمنانی که از گرایش جوانان خود به اسلام وحشت دارند، در امان نگاه داشت:
1- ائتلاف با غرب، مدبرانه نیست و زیانهای کوتاه مدت و بلندمدت، پیامد آن است و خود آمریکا هم اذعان داشته که در عراق به حفظ منافع خود فکر میکند. نکته این که اگر گروههای تکفیری بدانند که با خشونت رفتاری خود، منافع استکبار و الحاد را تامین میکنند، هرگز با ریسمانشان به چاه نخواهند رفت.
2- نقد استنباطات و فتواهای خشونت گرایانه و فرقه ای در جهان اسلام، با منطق و استدلال و بیان لین و خیرخواهانه به مسئولیت علمای اهل معرفت، امری الزامی است.
3- ضرورت تعامل بین مراکز دینی و حوزههای علمیه همه مذاهب اسلامی و تعامل سنجیده و حفظ مشترکات و منافع و مصالح اسلام، بیش از هر زمانی احساس می شود، در این موضوع مسئولیت دارالتقریب اسلامی، بسیار خطیر است.
4- قصه نویسان هنرمندان آشنا، با حقایق و معارف اسلامی، با شیوه هنرمندانه، میتوانند در نشان دادن سیمای عقلانی، معنوی و رحمانی اسلام ناب محمدی، بسیار موثر باشند.
5- به سود همه مذاهب و نحل و ملل اسلامی است که با جدا شدن و خلاصی از دسیسههای پیدا و پنهان استثماری و استعماری وابسته به دولتهای استعمارگر، با هم تعامل منطقی و سازنده داشته باشند.
6- کتابها و رسانههایی که ترویج خشونت میکنند باید با مستندات و استدلالات منطقی و نقد درست، رفتار و نوشتارشان، نقد و تعدیل شود.
7- تجربه نشان داده است که اقدامات قهری با جماعتی که مبارزه و عملکردشان مبنای اعتقادی دارد، منتج به نتایج دلخواه نخواهد شد. لازم به گفتن است که تمامی تفکراتی که بر مبنای عقاید دینی، مسیر خشونت را برگزیده اند به بیراهه رفته اند، کارشان به بطالت و سرگردانی انجامیده است.
8- اگر ایران دارالقرای اسلامی و مرکز تشیع عالم است، هر نوع خشونت گرایی و رفتارهای دفعی باید در بیان و کلام، اصلاح و تعدیل شود و خشونت گران از مراکز تبلیغی و تصمیم گیری، طرد شوند.
9- رسانه ملی با شبکههای برون مرزی با برنامه ریزیهای درست و حضور همه سلایق و نحلهها در برنامههای خود، میتواند مرجع بزرگ آموزشهای صحیح مذهبی و دانشگاه تاثیرگذار معارف و مبانی دینی و شرعی باشد.
10- سیره نامداران عالم تشیع در نگرش به اهل مذاهب دیگر اسلامی و رفق و برادری با آنان میتواند سرمشق خوبی برای تعامل باشد.
ابتکار:بستههای تشویقی برای پیوستن به اردوی افراط
«بستههای تشویقی برای پیوستن به اردوی افراط»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛در حالی که هر روزه تصاویر و گزارشهایی از اسارت، تجاوز، کشتار و فروش زنان و دختران توسط گروه تروریستی داعش منتشر میشود و جهانیان را به شدت آزرده خاطر میکند، همزمان گروهی از دختران و پسران جوان بدون اطلاع خانواده و حتی به صورت پنهانی از شهرها و کشورهای خود گریخته و به معرکه ای وارد میشوند که کشتار و تجاوز در آن بیداد میکند.
در حالی که دختری از قوم ایزدی در برابر دوربینها از بیرحمی و وحشیگری گروهی از مردان سخن میگوید که کوچکترین اعتنایی به موازین انسانی ندارند، متن گفتگوهای دختران نوجوانی که از قلب اروپای مرفه به گروه داعش پیوسته اند منتشر میشود.
دختران ایزدی از جهنمی سخن میگویند که این گروه برای زنان و دختران و مردان و کودکان ساخته اند و دختران اتریشی بهشتی را توصیف میکنند که این مرزداران به آنان وعده داده اند. این دختران در سن 15 سالگی به نکاح مردانی درآمده اند که صبح در حالی که اسلحه خود را بر دوش دارند، از خانه (اگر خانه ای در کار باشد) به قصد کشتار بیرون میروند و شب به خانه بازمی گردند.
واقعیت کدام است؟ جهنمی که دختران ایزدی روایت میکنند یا بهشتی که دختران اتریشی توصیف میکنند؟ گریههای زنان و کودکان عراقی را باور کنیم یا خندهها و شادیهای زنانی که از اروپا به داعش پیوسته اند؟
آنچه که قضیه را کمی پیچیده میکند، این است که گروه تروریستی داعش هر دو سمت ماجرا را منتشر میکند؛
هم کشتار و آتش بازی خود را در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارد و هم جذب شدگان به خود را پای دوربینها مینشاند تا از مزایای زندگی در اردوگاه خود سخن بگویند. در بحث انتشارِ کشتار دسته جمعی مردم عراق از سوی داعش، بسیاری از تحلیل گران به این نتیجه رسیده اند، این گروه با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان مردم سرزمینهای مورد نظر خود و احتمالاً پیام به کشورهای دشمن به این کار مبادرت میکند.
اما رسانه ای کردن حضور دختران نوجوان و زنان اروپایی در اردوی مردانی که سنخیتی با آنان ندارند قابل تامل است. داعشیها اگر چه پرچمی با نام اسلام بر فراز خود افراشته اند، اما رفتاری از خود نشان داده اند که با هیچ کدام از موازین مدون شده این دین تناسبی ندارد. اما گویی آنان این روزها سمت و سوی تبلیغات خود را به طرف کسانی نشانه گرفته اند که از اسلام اطلاعی ندارند و لابد برای آنها بستههای تشویقی در نظر گرفته اند. این بستههای تشویقی ظاهرا همان است که در کشورهای غربی، پیش از این در برخی محصولاتِ سرگرم کننده مانند سینما بر روی آنها تاکید شده بود؛”خشونت” و”سکس”، دو خصلتی که پایه و بنیاد هالیوود هستند. نشان دادن تصاویر مملو از خشونت (که بسیاری از رسانههای تصویری برای نشان دادن آنها محذوریتهایی دارند) و سپس دادن وعده روابط جنسی هیجان انگیز با عنوان"جهاد نکاح"، دو محتوای مهم این بسته تشویقی هستند که تروریستها و افراطیون زیر لوای دینی مقدس به جهان عرضه میکنند.
آنها دارند خود را به تصویری نزدیک میکنند، که قرنها پیش غربیها از جریان نهضت اسماعیلیه به رهبری حسن صباح به جهانیان عرضه کرده بودند؛ تصویری که در آن بهشتی از لذایذ مادی به رزمندگان این گروه ارائه میشد، تا به آنان بگویند که این همان است که در آن جهان وعده داده شده است.
این گروه تروریستی در حالی که نشان داده است به هیچ کدام از موازین اسلامی و انسانی پایبند نیست، به عملکرد خود رنگ مذهب زده است، تا بتواند برخی از مردم منطقه را نیز به سمت خود جلب کند. آنها تلاش میکنند تا بخشی از لذتهای مشروعی را که وعدههای آن در آموزههای دینی داده شده در اردوگاههای خود بازسازی کنند. پس دور نیست که بسیاری از ممنوعیتهای دین مقدس اسلام نیز به جمع مناسک این گروه اضافه شود، تا مسلکی ساخته و پرداخته شود، که هم بتواند با بخشی از آن مسلمانان را به سمت خود بکشاند و همزمان مخالفان اسلام را نیز.
به نظر میرسد که افراط گرایان در همه جای جهان با علم به اینکه افراط گرایی، مذمومِ مردم و افکار عمومی جهانیان است، تلاش میکنند تا جذابیتهایی از جنس لذایذ و بهره مندیهای مادی به" منوی" خود اضافه کنند تا بلکه در یارگیری خود موفق تر شوند. موضوعی که میتواند در همه جای جهان خطرناک باشد، حتی همین ایران خودمان.
دنیای اقتصاد:عواقب حرفهای قشنگ
«عواقب حرفهای قشنگ»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا ناظران است که در آن میخوانید؛همه ارزان شدن جنس را دوست داریم. هم چیزهای بیشتر میخواهیم و هم پول بیشتر. اگر ما جنس را ارزان بخریم، خب میتوانیم بیشتر بخریم. پس بدیهی است که ارزان شدن کالاها چیز خوبی است. بدیهی است؟ اگر من ارزان میخرم، دیگران هم ارزان میخرند. لاجرم حاصل دسترنج من هم، چه کالا باشد چه خدمات، ارزانتر به فروش خواهد رفت، پس من درآمد کمتری خواهم داشت. ارزانی از آن چیزهایی است که «واسه همسایه خوبه»؛ دیگران ارزان بفروشند. اخیرا یکی از تصمیمسازان اقتصادی اعلام کرد: «رویکرد ماست که بتوانیم جلوی شدت افزایش تورم را بگیریم تا رفتهرفته طی برنامههای مختلف موفق شویم نرخ تورم را یک رقمی و حتی درنهایت به صفر برسانیم که در این راستا برخی کشورها دارای نرخ تورم منفی هستند و ما هم باید در این راستا تلاش کنیم.»
یکی از کشورهایی که نرخ تورمش منفی شد، ژاپن بود و در دهه 90، این چنان صدمهای به اقتصاد آسیبخوردهاش زد که سالها تمام تلاش دولتهای متوالی، بازگرداندن تورم مثبت به اقتصاد تضعیف شده ژاپن بود.بهلحاظ ظاهری تورم منفی چیز خوبی است چراکه بدین معنی است که بر اسکناس هم سود علاوه میشود. اگر شما یک اسکناس در طاقچه بگذارید تورم 20 درصدی، ارزش آن را 20 درصد کاهش خواهد داد.
پس پول را در بانک میگذارید تا سود آن اثر تورم را جبران کند. ولی این کار سرمایه شما را وارد گردش اقتصادی میکند. اما اگر تورم منفی پنج درصد بود، پول میتواند در طاقچه بماند چرا که سالی پنج درصد ارزش آن افزوده میشود. از سوی دیگر بانک نه تنها نمیتواند سود بدهد، هزینه نگهداری از پول هم طلب خواهد کرد. این اشکال اول تورم منفی است. بانکها دچار مشکل در تامین منابع و متعاقبا ارائه تسهیلات میشوند. اشکال دیگر در انگیزش نیروی انسانی است. همه دوست داریم سر سال افزایش حقوق بگیریم. هر چه بیشتر بهتر. در اقتصادی که تورم منفی است، سر سال باید کاهش حقوق بگیریم. البته چون قیمتها پایین رفته، قدرت خریدمان کاهش نخواهد یافت، ولی با این وجود کاهش حقوق هیچوقت به دل هیچکس ننشسته.
صحبت از تورم منفی چه ربطی به ما دارد؟ تورم ما اگر یکرقمی بشود معجزه است، پس چرا وقتمان را صرف فکر کردن به تورم منفی بکنیم؟ علت در فهم چند نکته است:
یکم آنکه اگر این کشتی به جلو برود، همه جلو رفتهایم، اگر سوراخ شود، همه غرق میشویم. اگر قیمتها ارزان شود برای همه چیز میشود، هم آنچه میخریم و هم آنچه میفروشیم. در اقتصاد باید از موضع من خارج شد و از موضع دیگران هم نگاه کرد و این سهل نیست. همین است که حضرت علی(ع) میفرمایند؛ «عدل در مقام حرف آسان است و در مقام عمل سخت.» قدرت سیاسی داشتن و سیاستگذاری اقتصادی کردن مقتضی آن است که انسان از زاویه دیگران هم به دنیا بنگرد و ای بسا تزکیه که میشاید. دیکتاتورهای تاریخ همواره از موضع من سیاستگذاری کردهاند. ولایت معصوم اگر نجات بخش مستضعفین است از نوع نگاهش در سیاستگذاری است.
دوم، خیلی از حرفها قشنگ هستند، ولی در عمل عواقبی دارند. اقتصاد شاید از این جهت بیش از دیگر امور آسیبپذیر باشد. در سفر، پاسخ هر نامه با وامهای بلاعوض چند صد هزارتومانی دادن و مسکن با پول چاپی ساختن ظاهر قشنگی داشت، ولی بهجای مغذی کردن کیک مان پُف آن را زیاد کرد و بهجای افزایش کیفیت زندگی، صفر جلوی قیمتها را افزایش داد. از سوی دیگر تفریط کردن و فتیر به کوره زدن هم افتادن از انتهای دیگر بام است. نتیجه آنکه یگانه راه حل بلندمدت برای اقتصاد بیمار، گسترش فهم و درک عمیق اقتصادی در عموم جامعه است. در نبود چنان فهمی، سخنوران با سخنان به ظاهر زیبا بازی میکنند. در گذشته کردهاند و در حال هم میکنند. در شرق و غرب کردهاند و دوستان ما نیز میکنند.
سوم، اگر جنس بیشتر در خانه و پول بیشتر در بانک میخواهیم، راه آن تورم منفی نیست. راه آن افزایش بهرهوری و رشد فناوری است. نیروی کار هر چه با تخصصتر، از ابزار استفاده موثرتر کرده محصول بیشتر و بهتر تولید میکند. ابزار پیشرفته در دستان آن فرد متخصص بهرهوری او را بیش از پیش بالا میبرد. نیروی متخصص با تعلیم علوم نافع میسر میشود و ابزار پیشرفته با تحقیق و توسعه. در نیل به زندگی بهتر، از ارزانی بگذریم و به افزایش بهرهوری بیندیشیم.
چهارم آنکه افزایش بهرهوری زمانی حاصل میشود که «امور در جای خود قرار گیرند» و برقراری بازار آزاد و تدبیر برای رفع شکستهای بازار در رأس اولویتهای دولت باشد، نه منفی کردن تورم. بخشی از این در پرورش نیروی کاری است که تخصص مرتبط با نیاز صنایع دارد. بازارهای مالی دنیا که سقوط کردند آلمان جزو کشورهایی بود که کمترین آسیب را دید. دو سال بعد که اروپا با بحران یونان گریبانگیر شد، توانمندترین کشور اروپا، آلمان بود. اگر صنعت آلمان پویایی دارد بخشی از آن را مدیون نظام آموزش فنی و حرفهای کشورش است.
کارگر آلمانی باوجود گرانیاش، آنقدر مولد بوده که همچنان با کارگر ارزان چینی رقابت میکند. بخشی از آن تدبیر باید در برقراری فرآیندهای مالی باشد که تامین تسهیلات را برای آن صنایع مقدور میسازد. زمانی که حباب ملک و مسکن ژاپن در اوایل دهه نود ترکید، بانکهای ژاپنی در شرایط خطرناکی قرار گرفتند. متاثر از زمینههای فرهنگی، دولت از بانکها حمایت کرد ولی تبدیل شدند به مردگان متحرک. ورشکست نبودند ولی توان ارائه تسهیلات و خدمات هم نداشتند چرا که وامهای عدم وصول شده بسیاری داشتند. همین شد که اقتصاد رویایی دهه هفتاد و هشتاد ژاپن در دهه اخیر رشد چندانی نداشته. سوی دیگر فرآیند تامین تسهیلات بنگاهها، سرمایهداران خُرد هستند که با پسانداز خود به افزایش تولید کمک خواهند کرد، سودش را نیز خواهند برد؛ ولی در نبود آن فرایند، سرمایههای خود را زمانی در پیکان، زمانی در سیمکارت موبایل و زمانی در طلا و دلار بهکار بستند. آنچه مردم نیاز دارند ابزار مالیای است نقدشونده و کمریسک، نه شعار ارزانی.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد