«همباشی» زیر پوست شهر

«ازچاله به چاه افتادن داستان من است؛ برای فرار از محدودیت‌های والدین و خط و نشان‌های برادرانم تنها پناهگاه و شاهراه رسیدن به رهایی را زندگی مخفیانه با او دیدم اما غافل از اینکه در انتهای مسیر وابستگی، خیانت و تنهایی انتظارم را می‌کشید» چهرهٔ نگران و مضطربش را به من می‌دوزد و می‌گوید: «در شهر خودمان که بودم، مسیر خانه تا مدرسه تنها زمانی بود که می‌توانستم آزادانه در فضای بیرون قدم بزنم و خود را در کنار افراد دیگر ببینم با این حال باز هم از طرف برادرانم تهدید می‌شدم که اگر به نظر آن‌ها قدم کج بردارم چه بلاهایی که بر سر من نمی‌آورند! تا اینکه نتیجهٔ کنکور دانشگاه مسیر زندگی من را عوض کرد و وارد شهر بزرگ تهران شدم. آنجا بود که با نخستین نهیب لرزش دل، پایم به مسیرهایی باز شد که فضای متفاوتی با دنیای من داشت».
کد خبر: ۷۲۳۴۸۴
«همباشی» زیر پوست شهر

جام جم سرا: می‌گوید: «فشار درس و هزینهٔ زندگی در کلان شهر وادارم کرد تا به توصیهٔ دوست غیر همجنس اتاقی به طور مشترک اجاره کنیم و به دور از خانواده با هم زندگی کنیم. از آن روز ترس و استرس به جای آرامشی که در خیال می‌پروراندم در وجودم نقش بست. شاید تا قبل از این برادرانم از روی تعصب تهدیدم می‌کردند اما حال با هر رفت و آمدی، نگاه مغرضانهٔ دیگری یا زدن حرفی کتک خوردن و فحاشی شنیدن آن هم از کسی که چاره یی جز تحملش ندارم، عذاب دردناک و غیرقابل عوض کردن است. سخت است خرج خود را بدهی، کارِ خانه و بیرون هم داشته باشی و از کسی که خودت هم نمی‌دانی در زندگی‌ات چه نقشی دارد حرف بشنوی.»

همباشی؛ چرا؟

چند صباحی است شکلی از زندگی مشترک در برخی شهرهای بزرگ به ویژه تهران رایج شده است که نام آن را به دلیل ثبت نشدن اسامی دو نفر در شناسنامه‌هایشان «ازدواج سفید» یا «همباشی» گذاشته‌اند. در بسیاری از این موارد، حتی خطبهٔ عقدی بین زن و مرد جاری نمی‌شود.

بسیاری از کار‌شناسان کاهش نرخ ازدواج، رواج همباشی و پدیدهٔ نوظهور تجرد قطعی را ناشی از عواملی چون تغییر و تحول در الگوهای رفتاری و سبک زندگی، اعتقاد به داشتن زندگی آزاد و بدون تعهد دایمی، ادامهٔ تحصیل و ارتقای موقعیت زنان، تغییر شرایط اجتماعی و مشکلات اقتصادی می‌دانند. البته برخی کار‌شناسان معتقدند دربارهٔ رواج همباشی یا ازدواج سفید نباید اغراق کرد.
حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس با انتقاد از رسانه‌ها در مورد نامگذاری این سبک از زندگی به عنوان «ازدواج سفید»، این نوع همزیستی را ازدواج ندانست و گفت: باید در ابتدا با یک کار می‌دانی مشخص شود که این نوع زندگی که متاسفانه در رسانه‌ها از آن به عنوان ازدواج سفید نام می‌برند، چه تعداد خانواده‌ها را در بر می‌گیرد. صرف اینکه حرف و حکایت در مورد آن زیاد است نمی‌توان به این نتیجه رسید که با سونامی ازدواج‌های غیررسمی رو به رو هستیم.

به گفتهٔ وی از آنجا که جامعهٔ ما یک جامعهٔ «ناموسی» است، بحث‌هایی از قبیل رواج ازدواج‌های غیررسمی خیلی «گُل» می‌کند و دهان به دهان می‌چرخد. البته جلایی‌پور، دوری از خانواده و نبود تفاهم و برقراری ارتباط مناسب میان فرزندان و والدین را یکی از عوامل مهم روی آوردن برخی از جوانان به همباشی عنوان کرد و گفت: در برخی خانواده‌ها نبود رابطهٔ تفاهمی و عاطفی میان والدین و فرزندان، نبود توانمندی و حوصله و وقت والدین برای تعامل با فرزندان از جمله دلایل انتخاب این شیوه از زندگی از طرف فرزندان یا به عبارتی انتقام بچه‌ها از پدر و مادر است.

بنا به دیدگاه وی، افزایش تعداد ازدواج‌ها میان پسران با دخترانی با سن بیشتر هم از نمونه‌های دیگر این انتقام گیری فرزندان از والدین است؛ چرا که این فرزندان شرایط فراهم نشده از طرف والدین را در دیگری می‌جویند و گرنه از نظر روان‌شناسی مردان به دنبال زنان کوچک‌تر از سن خود هستند.

استادیار گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران گفت: در جوامع غربی به دلیل فرهنگ و رسوم خاص خود، نظریه‌های زیادی در مورد این شیوه از زندگی وجود دارد اما در کشور ما به دلیل نوظهور بودن و دوری این پدیده از سنت و آداب و رسوم جامعه ما، تاکنون تحقیقی جامع در این خصوص انجام نشده است.

او پرخرج بودن طلاق و روند طولانی و پیچیده آن را علت دیگر رجوع جوانان به همباشی عنوان کرد و گفت: وقتی شخصی بداند در زمان جدایی از همسر خود با پدیدهٔ نصف شدن ثروت و دارایی خود رو به رو می‌شود، زیر بار تعهد ازدواج نمی‌رود. به همین دلیل شخص، خود را در این وادی نمی‌اندازد و همباشی را به خاطر کم بودن مسایل این چنینی می‌پذیرد.

ابعاد حقوقی و کیفری همباشی

ازدواج در نزد هر قوم و ملتی، مطابق و متناسب با باور‌ها و فرهنگ و سنن آن‌ها، آداب و ترتیب خاصی دارد که با تحقق و اجرای آن زن و مرد در ابعاد مختلف از جمله در زمینهٔ غریزه و رفتار جنسی، در قبال جامعه و یکدیگر متعهد به حقوق و مسوولیت‌ها و محدودیت‌هایی شده و بر اساس آن زن و شوهر می‌شوند. حال با مطرح شدن بحث ازدواج غیر رسمی باید دید در قانون مدنی چه تعریفی از ابعاد حقوقی این نوع همزیستی غیر رسمی وجود دارد.

هوشنگ پوربابایی، حقوقدان و وکیل پایهٔ یک دادگستری این نوع زندگی را از جمله مواردی دانست که از نظر حقوقی نه تنها بار کیفری و مجازات به همراه دارد بلکه در عرف جامعه هم نوعی سوء استفاده از زنان و دختران تعریف می‌شود.

پوربابایی در تبیین نگاه حقوقدانان و فقیهان دربارهٔ ازدواج و فرایند آن گفت: به طور کلی، از نظر حقوقی و فقهی دربارهٔ ازدواج‌های غیر رسمی و ماهیت عقد نکاح نظرات متعددی وجود دارد. اغلب حقوقدانان و فقها عقد نکاح را منوط به طی شدن یک تشریفات خاص و روال معینی همچون ضرورت حضور دو نفر شاهد در فرایند عقد و ثبت شدن رسمی آن می‌دانند. برخی دیگر از حقوقدانان و فقها اما به این تشریفات اعتقاد ندارند و صرف توافق دو طرف و البته جاری شدن صیغه عقد برای ازدواج کافی است. دسته سومی هم که البته در اقلیت هستند به «نکاح معاطاتی» اعتقاد دارند؛ بدین معنا که موافقت دو طرف برای ازدواج را الزاما منوط به جاری شدن صیغه عقد نمی‌دانند و ابراز موافقت و تمایل آن‌ها به صورت‌های دیگر را برای عقد ازدواج کافی می‌دانند.

این حقوقدان در ادامه افزود: به لحاظ حقوقی، باید این نوع زندگی را در دو مبحث کیفری و حقوقی مورد ارزیابی قرار داد. نخست بحث کیفری موضوع است یعنی آن چیزی که در قانون مجازات اسلامی به این گونه ازدواج‌ها و روابط دامن می‌زند. دوم از نگاه مسایل حقوقی است که باید دید اگر این ازدواج را ازدواج بدانیم و عقد نکاح تلقی کنیم قانون گذار چه تمهیداتی برای حقوق پسر یا دختر اندیشیده و اساسا چه دعاوی ممکن است ناشی از این ازدواج در محاکم ما بروز و ظهور پیدا کند.

پوربابایی در ادامه به بررسی جنبه‌های کیفری و حقوقی همباشی پرداخت و گفت از جنبهٔ کیفری روابط نامشروع کسانی که عقد زوجیت بین آن‌ها برقرار نیست، بر اساس قانون مجازات اسلامی، مجازات از یک تا ۹۹ ضربه شلاق دارد.

این حقوقدان دربارهٔ جنبه حقوقی همباشی هم افزود: بنا بر قانون مدنی، به محض اینکه دختر یا پسری تن به ازدواج سفید می‌دهند، یکی از دو طرف می‌تواند به محکمه مراجعه و با شهادت دو شاهد یا اقرار یا ارایهٔ اسناد معتبر از دادگاه دادخواست اثبات وقوع عقد ازدواج بدهد. البته به طور حتم با رواج این نوع ازدواج‌ها، دادگاه‌ها بیش از پیش شلوغ می‌شود.

پوربابایی افزود: از آنجایی که این نوع ازدواج‌ها به دلیل تمایل نداشتن افراد برای پذیرش مسوولیت دایمی صورت می‌گیرد این مساله می‌تواند مشکلات جدی حقوقی برای این افراد ایجاد کند؛ چرا که اگر دادگاه بر اساس شکایت یکی از دو نفر حکم به دایمی بودن این ازدواج کند، به طور معمول طرف مقابل حاضر به تن دادن به چنین شرایطی نیست و در نتیجه این ازدواج به محض ثبت شدن به طلاق می‌انجامد.

این حقوقدان با تاکید بر اینکه زنان قربانیان اصلی همباشی هستند افزود: بسیاری از مردان به این بهانه که خانه یی دارند از دخترانی که برای ادامهٔ تحصیل یا اشتغال به شهرهای بزرگ آمده‌اند و شرایط ازدواج هم برایشان فراهم نیست و از لحاظ روحی و جسمی زیر فشار شدید قرار دارند، پیشنهاد چند ماه زندگی با هم برای آشنایی بیشتر تا رسیدن به ازدواج می‌دهند اما بعد از مدتی با جملهٔ «من دلم نمی‌خواهد ادامه بدهم» به این زندگی پایان می‌دهند. چنین وضعیتی بیشترین آسیب را به دختر وارد می‌کند؛ چرا که مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد و پس از آن ممکن است از طرف خانواده طرد شود و تنها‌تر از همیشه به جامعه بازگردد. در مواردی هم پیش آمده که دختر از طرف اعضای خانوادهٔ خود برای آنچه حفظ آبروی خانواده خوانده می‌شود، به قتل می‌رسد.

یک حقوق‌دان: قانون مدنی به صراحت بیان کرده که جنین به محض تولد دارای‌‌ همان حقوقی خواهد بود که فرد زنده دارد و می‌تواند حقوقش استیفا شود. اگر این افراد دارای فرزندی شوند قطعا تلاش می‌کنند با توجه به اینکه ازدواج رسمی بین آن‌ها صورت نگرفته تن به سقط جنین بدهند

وی در مورد حق نفقه زن در چنین ازدواج‌هایی گفت: بحث نفقهٔ زن موضوع دیگری است که به مرور زمان داخل چنین روابطی می‌شود. باید دید نوع رابطه یی که این افراد با هم دارند تا چه میزان است؛ یعنی باید بررسی کرد که قصد زن و مرد در انعقاد عهد یا توافق همزیستی نکاح دایم است یا موقت.

پوربابایی دربارهٔ ابعاد حقوقی فرزندآوری در وضعیت همباشی گفت: قانون مدنی به صراحت بیان کرده که جنین به محض تولد دارای‌‌ همان حقوقی خواهد بود که فرد زنده دارد و می‌تواند حقوقش استیفا شود. اگر این افراد دارای فرزندی شوند قطعا تلاش می‌کنند با توجه به اینکه ازدواج رسمی بین آن‌ها صورت نگرفته تن به سقط جنین بدهند که از لقاح غیرمشروع حاصل شده است. بنابراین در این مورد هم جرم جدیدی حاصل می‌شود. یعنی افزون بر اینکه شرایط قانونی ندارند شرایط شرعی هم بر آنان باز می‌شود. در نتیجه بعد از این موضوع، آسیب‌های جسمی و روانی متعددی به دو طرف وارد می‌شود.

پوربابایی تاکید کرد که رسانه‌ها باید دربارهٔ آسیب‌های احتمالی این نوع همزیستی و ارزیابی حق و حقوق افراد در این نوع شرایط به جامعه و بویژه به زنان آگاهی دهد. وقتی ما انتهای کار را می‌بینیم باید ابتدای کار را هم ببینیم که چه شرایطی به وجود آمده که جوانان ما دست به دامان ازدواج سفید می‌شوند. دولتمردان مکلف هستند که چنین پدیده یی را که در جامعه در حال بروز و ظهور است ریشه یابی کنند و بلافاصله درصدد جبران آن بر آیند. طبیعی است که مسالهٔ اشتغال و درآمد و هزینه‌های زندگی عواملی است که افراد برای گریز از آن به ازدواج‌های غیررسمی روی می‌آورند.

زنان قربانی اصلی همباشی

پدیده همباشی سال هاست که در کشورهای غربی نیز رواج پیدا کرده است. البته بسیاری از کار‌شناسان نیز در آن کشور‌ها نسبت به آسیب‌های این نوع زندگی هشدار داده‌اند.

تارنمای اسپانیایی «لا فامیلیا» که به تحلیل و بررسی مسایل و مشکلات خانه و خانواده اختصاص دارد، در گزارشی با عنوان «آزمون فریبندهٔ زندگی قبل از ازدواج» به تحلیل و بررسی مسایل و مشکلات پیش روی افرادی که به بهانهٔ آشنایی و آمادگی بیشتر برای ازدواج دایم، زندگی موقت زیر یک سقف یا‌‌ همان همباشی را انتخاب کرده‌اند، پرداخته است.

بر اساس این گزارش، همباشی یا همخانگی قبل از ازدواج دایم که در سال‌های اخیر به یکی از انتخاب‌های مورد علاقهٔ جوانان بدل شده و اشتیاق افراد را برای رسیدن به این نتیجه که آیا برای زندگی دایم مناسب یکدیگر هستند یا خیر برانگیخته است، از دیدگاه اغلب محققان روان‌شناسی مورد تایید نیست؛ آن‌ها معتقدند در بیشتر موارد، این دورهٔ آزمون، نتیجهٔ مثبتی در بر نداشته و در موارد بسیار اندکی در ‌‌نهایت به ازدواج دایم منجر شده است.

بنا به گزارش این تارنما، در این مورد اختلاف نظر میان روان‌شناسان وجود دارد. افرادی که با این نوع پیوندهای موقت قبل از ازدواج موافق هستند، تاکید می‌کنند که همزیستی مشترک قبل از ازدواج، به افراد فرصت شناخت و بررسی شخصیت و میزان سازگاری افراد را می‌دهد با این حال آمار‌ها حاکی از آن است که تنها ۲۰ درصد این نوع همزیستی به ازدواج منجر می‌شود.

در گزارش تارنمای مذکور همچنین ذکر شده که کار‌شناسان با در نظر گرفتن این موضوع که انتخاب تعهد زناشویی، پایدار‌تر و موفق‌تر است به سه تفاوت اصلی بین ازدواج و زندگی مشترک بدون ازدواج اشاره می‌کنند و می‌گویند: ازدواج دایم تعهدی جامع و بلند مدت است و دلیل قوی برای ادامهٔ مسیر زندگی است که همین امر عامل تشویق و ترغیب افراد برای حل مشکلات پیش رو است؛ در حالی که زندگی مشترک بدون ازدواج نوعی زندگی بی‌اهمیت به آینده و شکننده است چرا که بنیان آن بر پایهٔ زمان محدود بنا شده است. در این نوع ازدواج‌ها، برای افراد، تحمل نارضایتی سخت خواهد بود. در زندگی‌های مشترک بدون ازدواج، هدف زنان بیشتر تقسیم عشق و علاقه است در حالی که مردان تنها به نیازهای جنسی بدون تعهد و قید و بند می‌اندیشند.

لافامیلیا در ادامه می‌نویسد: تحقیقات نشان داده که در این نوع زندگی مشترک، مردان پیشگامان پیشنهاد همباشی به زنان هستند و زنان به دلیل ترس از دست دادن مرد مورد علاقهٔ خود به ناچار اسیر این تصمیم یک جانبهٔ تحمیلی می‌شوند. از دیدگاه زنان، ورود به زندگی مشترک، برداشتن گام‌های بلند به سوی ازدواج دایم است در حالی که برای مردان این نوع زندگی، مسیری بدون خطر و تعهد و دارای خروجی‌های بسیار است. در این موارد که مرد به طور قطع علاقه یی به ثبات زندگی مشترک ندارد، احتمال منجر شدن زندگی مشترک بدون ازدواج به ازدواج دایم کم است و زن همچنان در انتظار آنچه هرگز نخواهد رسید باقی می‌ماند.

بنا به نظر «لیندا ویت» استاد دانشگاه شیکاگو در این گزارش، زوج‌های ازدواج کرده نه تنها یک سرمایه گذاری بلند مدت همراه با رواج عاطفی می‌کنند بلکه خود را در برابر ناپایداری زندگی بیمهٔ عمر می‌کنند؛ در حالی که در زندگی‌های مشترک بدون ازدواج، افراد حتی در مبارزه با مشکلات خود به تنهایی دست و پنجه نرم می‌کنند و در چنین وضعیتی است که فردگرایی موج می‌زند؛ به عبارتی باید گفت در ازدواج دایم «ما» وجود دارد و در زندگی مشترک غیر رسمی همواره «من و تو» به کار می‌رود.

از دیدگاه لیندا ویت، این نوع رابطه شبیه به دو قایقی است که کنار هم در دریایی یکسان پارو می‌زنند اما زمانی که یکی از آن‌ها دچار طوفان شد و از راه بازماند یا غرق شد دیگری به مسیر خود ادامه می‌دهد چرا که معنای «ما» بودن جای خود را به «من مال خودم و تو مال تو» عوض کرده است. (ایرنا)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها