تصویر زن آرمانی «مدینه»
در حوزه کارهای نمایشی، تلویزیون فصل تابستان را با سریالهای مدینه، فاخته، هفتسنگ، شاید برای شما هم اتفاق بیفتد، دردسرهای عظیم و انقلاب زیبا پشت سر گذاشت. در بین این سریالها مدینه، دردسرهای عظیم و انقلاب زیبا با اقبال بیشتری از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شدند.
در بین سریالهای خارجی نیز سریال کرهای «بیمارستان چونا» که از شبکه تهران پخش شد مخاطبان زیادی را با خودش همراه کرد. سه سریال برگزیده ایرانی هر یک در گونههای متفاوتی ساخته شدند. مدینه متعلق به گونه اجتماعی بود و دردسرهای عظیم و انقلاب زیبا به ترتیب ژانرهای کمدی و سیاسی را نمایندگی میکردند. سیروس مقدم و حمید نعمتالله هرگاه با هم دست همکاری دادهاند محصول مشترکشان موفق از آب درآمده است. بعد از سریالهای «زیر هشت» و «دیوار» این دو نفر برای سومین بار در «مدینه» کنار هم قرار گرفتند.
در این سریال زنان نقشهای حاشیهای نداشتند و سایهشان بر سر همه چیز و همه کس سنگینی میکرد. مدینه و روحی هر یک جلوههایی از ویژگیهای زن ایرانی را نمایان میکردند و تقابلشان با یکدیگر لحظات جذابی را رقم میزد.
پریوش نظریه با بازی روانش نشان داد که یک زن موفق و آرمانی در شرایط امروزی جامعه چگونه باید رفتار کند. او هم در محیط خانواده مادر و همسر موفقی بود و هم در محیط اجتماع با درایتی که داشت چندبار کارخانه را از خطر ورشکستگی نجات داد. نزولخواری، اعتیاد، ثروتاندوزی، تربیت فرزندان نسل جدید و روزی حلال از جمله مضامینی بود که در این سریال مورد توجه قرار گرفت. اگر سریال «مدینه» در قسمتهای پایانی گرفتار شتابزدگی نمیشد و کار ساختش زودتر کلید میخورد یقینا کار کیفیت بالاتری هم پیدا میکرد.
طعم تلخ مشکلات جوانان در «دردسرهای عظیم»
پس از ماه رمضان سریال «دردسرهای عظیم» از شبکه سه روانه آنتن شد که توانست تصویری یکدل از مشکلات نسل جوان ارائه دهد. بیکاری و ازدواج مسالهای است که سریالهای ایرانی زیاد به آن پرداختهاند ولی هیچ یک از این آثار نتوانستهاند به اندازه «دردسرهای عظیم» تلخی این معضل را نمایان سازند. عظیم، شخصیت اصلی سریال که نقش آن را جواد عزتی بر عهده داشت یک جوان کاملا معمولی بود و ویژگی شخصیتی خاصی نداشت که بخواهد او را از دیگران متمایز کند. او بشدت معمولی بود و مخاطب را یاد شخصیت «نقی معمولی» در سریال پایتخت میانداخت. عظیم به یک زندگی ساده و پیش پا افتاده رضایت داده بود ولی به خاطر شرایط جامعه به حداقلها هم نمیتوانست دسترسی پیدا کند.
حضور مهدی هاشمی، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون وزنه و اعتباری برای «دردسرهای عظیم» محسوب میشد. این بازیگر در چند سال گذشته در فیلمهای کمدی و اجتماعی چون تلفن همراه آقای رئیسجمهور، ضدگلوله و آقایوسف بازی درخشانی ارائه داده است. همراهی مهندس با عظیم در سریال «دردسرهای عظیم» ترکیب موفقی را رقم زد و تضادهای دو قشر از جامعه را در مقابل هم قرار داد. مهندس آرامش، گمشدهاش را در میان مردمانی یافت که آه در بساط نداشتند و با فقر و نداری روزگار میگذراندند. پس از مدتها بار دیگر خانواده ایرانی را دیدیم که در یک سریال دور یک سفره غذا میخورند و غمها و شادیهایشان را با هم تقسیم میکنند.
سریال «انقلاب زیبا» نیز در بستر یک موضوع خانوادگی گوشههایی از تاریخ معاصر ایران را به تصویر کشید. بهرنگ توفیقی که پیش از این مجموعه کمدی «مسیر انحرافی» را تولید کرده بود در سریال جدیدش ثابت کرد که در حوزه کارهای جدی تواناییهای بیشتری دارد. این سریال با داشتن تعلیقهای فراوان و پیریزی معماهای متعدد مخاطب را تا آخرین لحظه پای جعبه جادو نگه میداشت. البته افراد کمحوصله در دایره مخاطبان سریال قرار نمیگرفتند، چون تماشا و تعقیب آن دقت زیادی را میطلبید.
یک قاچ از خندوانه روی دیس
برنامه «خندوانه» پدیده تلویزیون در فصل تابستان بود. رامبد جوان با برنامهاش الگویی تازه را پایهریزی کرد که تا سالهای سال میتوان بر اساسش حرکت کرد. عادت کردهایم که برنامههای گفتوگو محور و ترکیبی قالبی خشک و رسمی داشته باشند؛ اما رامبد جوان به یاد همگان آورد که فضای این برنامهها تا چه اندازه میتواند شاد و مفرح باشد. نام برنامه او که از ترکیب دو کلمه «خنده» و «هندوانه» تشکیل شده آرامش و نشاط را در ذهن تداعی میکند. با شنیدن این عنوان افرادی را در ذهنمان تصور میکنیم که بیتوجه به گرفتاریهای زندگی روزمره میخندند و هندوانههای قاچ شده را نوشجان میکنند. او با برنامهاش میخواهد نشان دهد که «خنده» حتی اگر بدون دلیل باشد چه تاثیر مثبتی روی سلامت جسم و روح و روان میگذارد. به همین دلیل اول برنامه از مهمانانش میخواهد الکی و بیخودی بهمدت 30 ثانیه بخندند. رامبد جوان با بیشتر بازیگران رفیق است و در خندوانه بخوبی از این رفاقتش کمک میگیرد. علیرضا خمسه، بیژن بنفشهخواه، شقایق دهقان، بهرام عظیمی و رضا شفیعیجم از جمله افرادی بودند که در فصل تابستان مهمان خندوانه شدند.
رامبد جوان بتدریج با تزریق ایدهها و چهرههای جدید به ساختار برنامه محتوایش را غنیتر کرد. نیما شعباننژاد که در این برنامه نقش «نیما» را بازی میکند یکی از کشفهای رامبد جوان است. او در نقش مردی عبوس و لجباز ظاهر میشود که مثلا میخواهد نقشههای مجری را نقش بر آب کند. او مصداق ضربالمثل «ادب از که آموختی از بیادبان» است. البته به شرطی که کلمههای شادی و غمگینان را جایگزین ادب و بیادبان کنیم!
نقطه قوت خندوانه این است که میتواند خودش را با مناسبتها تطبیق بدهد. این برنامه تعطیلی ندارد و متناسب با هر مناسبتی حال و هوایش را عوض میکند. در هفته دفاع مقدس سرداران شهید مهمان برنامه شدند و از خاطرات بامزهشان در جنگ حرف زدند. در هفته دولت نیز چهرههای سیاسی روی صندلی خندوانه نشستند. از این نظر میتوان خندوانه را به «رادیو هفت» شبیه دانست؛ چرا که رادیو هفت هم در طول سال با ویژه برنامههایی تعریف شده به استقبال مناسبتها میرود. نکته جالب درباره این برنامهها این است که هر دو در مناسبتها رویکرد کلی خودشان را حفظ میکنند و به بیراهه نمیروند. رادیو هفت با رویکرد آرامشبخشی درباره پاییز و ماه رمضان صحبت میکند و «خندوانه» نیز در همه اتفاقات جنبه شاد و کمدی ماجرا را در نظر میگیرد.
ماه عسل با «سفره عقد» به پایان رسید
«ماه عسل» با سوژههای جذابی که هر سال جلوی دوربین میآورد بتدریج دارد از قالب یک برنامه گفتوگو محور خارج میشود و ساختار مستند داستانی به خود میگیرد. فقط کافی است تصاویری از پیشینه زندگی مهمانها را به برنامه اضافه کنیم تا بیننده تصور کند که مشغول دیدن فیلمی مستند است. همه مهمانها با دست پر پا به میدان رقابت «ماه عسل» میگذارند و حرفهای زیادی برای گفتن دارند. مهمترین ارمغان آنها برای بینندگان قصهای است که آن را بدون تعارف روایت میکنند. امسال از بین همه مهمانهای «ماه عسل» چند نفر بیشتر دیده شدند و قصهشان تاثیر بیشتری روی مخاطبان گذاشت. احسان و سولماز بعد از گذشت چند ماه هنوز سوژه روی جلد مجلات خانوادگی هستند و مردم با خاطرهای خوش از آنها یاد میکنند. این دو نفر نشان دادند که معجزه عشق و دلدادگی فقط مربوط به کتابها و فیلمهای سینمایی نیست و در زندگی واقعی نیز میتوان رد پایی از این داروی شفابخش را پیدا کرد. عمو حسن جانباز موجگرفتهای که ناگفتههای تلخش را در برنامه بیان کرد یکی از محبوبترین مهمانهای ماه عسل بود. پسری که هیچ نام و نشانی از خانوادهاش نداشت و در کودکی در حرم امام رضا(ع) پیدا شده بود با حضورش در برنامه اشک خیلیها را درآورد.
منتقدان «ماه عسل» در چند سال گذشته حرف مشترکی داشتهاند. آنها میگویند چرا این برنامه تلخیها و رنجها را منعکس میکند و نمک بر زخم مخاطبانش میپاشد. امسال احسان علیخانی برای مقابله با این نقد به سراغ چند سوژه شاد رفت و برنامهاش را با چاشنی اتفاقات شاد روانه آنتن کرد. در آخرین قسمت برنامه که همزمان با عید فطر روانه آنتن شد بینندگان شاهد یک مراسم عروسی واقعی بودند.
دو نفر که بعد از 22 سال خانوادهشان راضی به ازدواج آنها شده بودند در آخرین قسمت پای سفره عقد نشستند و آغاز زندگی مشترکشان را جشن گرفتند. شخصیت این دو نفر آن قدر جذاب بود که میشد بر اساسشان چند فیلمنامه داستانی را نوشت. هر دو نفر روحیه آرامی داشتند و با سلاح صبر و تحمل به جنگ اتفاقات تلخ زندگی میرفتند. صبر و تحملی که گاه خیلی زیاد و اعصاب خردکن میشد!
احسان علیخانی امسال هم مثل سالهای گذشته در دفاع از خودش به این نکته اشاره کرد که نمیتواند چشمش را روی اتفاقات تلخ زندگی ببندد. ضمن این که تجربه نشان داده سوژههای تلخ در ماه عسل خواهان بیشتری دارد و بینندگان بیشتری را به سمت خودشان جلب میکند.
قندپهلو در تهران لبخند زد
شبکه آموزش در فصل تابستان در کنار پخش برنامه «قندپهلو» یک برگ برنده جدید را هم رو کرد. برنامه «لبخند تهران» که از دل قندپهلو متولد شده چند گام جلوتر از مادر رسانهایاش حرکت میکند. لبخند تهران به لحاظ ساختاری تنوع خوبی داشت و از گونههای مختلف زبان طنز بهره میبرد. برخلاف قندپهلو که شرکتکنندگانش فقط شعر طنز میخواندند در برنامه لبخند تهران دست طنازان برای هر گونه هنرنمایی باز بود. یکی از بهترین بخشهای برنامه اجرای کمدی ایستاده (استندآپ) بود که اجرای آن را حسین کلهر بر عهده داشت. این قالب طنز تاکنون در ایران ناشناخته مانده است و برنامههای تلویزیونی میتوانند بتدریج بازارش را رونق بخشند.
اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، احمد عربانی، رامبد جوان، مسعود فروتن، بهنام تشکر و قاسم رفیعا از جمله افرادی بودند که مهمان لبخند تهران شدند. شهرام شکیبا با دعوت از منتقدان سینمایی نشان داد که میخواهد گروههای مختلف اجتماع را درگیر مساله طنز کند. منتقدان در این برنامه سکانسهایی از فیلمهای کمدی را تحلیل و درباره وجوه طنزآمیزش برای مردم صحبت میکردند.
ستارههای سینما مهمان هفت شدند
در بین برنامههای ترکیبی نود، هفت و دستان همچون گذشته خوش درخشیدند. برنامه نود که در میانههای تابستان همزمان با آغاز لیگ برتر پخشش را از سر گرفت از همان قسمت اول به سراغ جنجالهای فوتبالی رفت. همیشه ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده و سوژههای حاشیهای را دو دستی تحویل عادل فردوسیپور میدهند. این بار هم ابطال کارتهای پایان خدمت، خداحافظی علی کریمی از فوتبال، تقابل رسانهای جواد نکونام و امیر قلعهنویی، سقف بودجه تیمها و نتایج ضعیف تیم ملی فوتبال در بازیهای آسیایی از سوژههای جنجالی بود که دستمایه کار قرار فردوسیپور قرار گرفت.
گبرلو در برنامه «هفت» با دعوت از سینماگران مشهور خونی تازه به رگهای برنامهاش تزریق کرد. ابراهیم حاتمیکیا، مسعود کیمیایی و رضا کیانیان از جمله افرادی بودند که مهمان برنامه هفت شدند و حرفهایشان تا چند روز به تیتر مطبوعات بدل شد. برنامه هفت همزمان با هفته دفاع مقدس به صورت شبانه روی آنتن رفت و سینمای دفاع مقدس را با حضور منتقدان و اهالی سینما نقد و بررسی کرد.
برنامه «دستان» که به طور تخصصی اخبار حوزه موسیقی را رصد میکند در فصل تابستان میزبان اهالی دنیای موسیقی همچون لوریس چکناواریان، سالار عقیلی و عبدالحسین مختاباد بود. دوربین دستان که در بیشتر محافل اهالی آواز و ترانه حضور دارد در یکی از برنامههایش پشت صحنهای از تمرین ارکستری به رهبری فرهاد فخرالدینی را به تصویر کشید.
مد و لباس و دختر جمشید هاشمپور
برنامه لباس ایرانی که از شبکه سه پخش شد برای اولین بار پای موضع مد و پوشش را به تلویزیون باز کرد. این برنامه در پی جا انداختن الگوهای پوششی است که متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی جوانان باشد. برنامه «با اجازه» شبکه دو هم با یک غافلگیری روانه آنتن شد. مریم هاشمپور، فرزند جمشید هاشمپور اجرای این برنامه را بر عهده گرفت و نشان داد که اطلاعات خوبی در حوزه علوم قضایی دارد. او که در رشته حقوق تحصیل کرده گزینه خوبی برای اجرای این برنامه حقوقی محسوب میشد. برنامه «با اجازه» با مشارکت قوه قضاییه روی آنتن رفت و کارشناسانی از سوی این نهاد در برنامه حضور یافتند.
شبکه نمایش، مستند و دیگران
شبکه نمایش در فصل تابستان جدول پخشش را به هم ریخت و ساعت 15 را به نمایش فیلمهای سینمای کودک اختصاص داد. پخش روزانه فیلمهای هندی هم از دیگر اقداماتی بود که با اقبال مخاطبان همراه شد. در حوزه سینمای مستند دو اثر «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» و «پشت صحنه سریال مختارنامه» در فصل تابستان روانه آنتن شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. مستند «شوک» نیز با پرداختن به پشت پرده مسائل اجتماعی به بینندگان هشدار میداد و ماموریت اطلاعرسانی خودش را اجرا میکرد. حقوق حیوانات، فروش غیرمجاز میمونها و حیوانات وحشی، انقراض نسلهای ارزشمند یوزپلنگ و مضرات فست فود و غذاهای غیرسالم از جمله موضوعاتی بود که زیر ذرهبین برنامه «شوک» رفت.
احسان رحیمزاده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد