مدتی قبل در یکی از شهرستانهای استان لرستان، اهالی محلهای با شنیدن صدای شلیک تیراندازی خود را به خیابان رساندند. آنها با جسد مرد همسایهشان مواجه شدند اما قبل از آن که خود را به محل برسانند، تیرانداز متواری شده بود. اهالی محل بلافاصله با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفتند. گروهی از ماموران مبارزه با جرایم جنایی وارد عمل شدند. کارآگاهان پس از حضور در صحنه جرم با جسد مرد جوانی مقابل خانهاش روبهرو شدند. علت مرگ از سوی متخصصان پزشکی قانونی شلیک گلوله و خونریزی شدید ناشی از آن اعلام شد. سپس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و از آنجا که محل جنایت مقابل خانه مقتول بود، هویت او براحتی شناسایی شد. جسد متعلق به مردی به نام پیام بود. به این ترتیب همسر و دیگر اعضای خانواده مرد جوان از این جنایت هولناک باخبر شدند و پلیس برای رازگشایی از این جنایت مرموز سراغ آنها رفت.
مشاجرههای شبانه
مینا، همسر مقتول درباره این حادثه به پلیس گفت: «شب قبل به خانه پدرم رفتم و از پیام خواستم شب دنبالم نیاید. به او گفتم فردا خودم به خانه برمیگردم. ما زندگی خوبی داشتیم و همسرم مرد آرامی بود و با کسی مشکل نداشت. نمیدانم چه کسی دست به جنایت زده و انگیزهاش از این کار چه بوده است؟»
در حالی که همسر پیام مدعی بود زندگی مشترک آنها بدون درگیری و در صلح و آرامش سپری میشد، تحقیقات پلیس خلاف این ادعا را به اثبات رساند و فاش شد زوج جوان از مدتها قبل باهم اختلاف داشتند. یکی از همسایهها که در جریان روابط مینا و پیام قرار داشت، درباره این اختلافات به پلیس گفت: «مینا و پیام خیلی وقت است با هم درگیری دارند و هر شب صدای داد و فریاد آنها به گوش میرسد. حتی چند بار مینا به من گفته با همسرش مشکل دارد و پیام سر کوچکترین چیزی بهانه میگیرد. پیام هم چند باری گفته بود دیگر نمیتواند به این زندگی ادامه بدهد و میخواهد مینا را طلاق دهد. آن طور که مینا میگفت، شوهرش سر کوچکترین موردی، او را کتک میزد.»
یکی دیگر از همسایهها هم گفت: «دیگر شنیدن صدای داد و فریاد این زن و شوهر برای من عادی شده بود. آنها تازه ازدواج کرده بودند، اما اصلا سازگاری نداشتند و مینا به خاطر رفتار شوهرش چند بار از خانه قهر کرد، اما هر دفعه آشتی کردند و به خانه برگشت.»
کارآگاهان پلیس با توجه به اطلاعات به دست آمده در رابطه با اختلافات خانوادگی زوج جوان و اظهارات متناقض همسر قربانی، به مینا مشکوک شدند. به این ترتیب فرضیه ارتکاب جنایت توسط زن جوان و خانوادهاش مطرح و در ادامه تحقیقات مشخص شد برادر کوچک مینا همزمان با کشته شدن دامادشان ناپدید شده است. احتمال وقوع جنایت از سوی پسر جوان که خسرو نام داشت، دور از ذهن نبود. به همین دلیل جستجو برای یافتن ردی از وی آغاز و در نهایت خسرو پنج روز پس از جنایت در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت شد. پسر جوان که خود را در دام پلیس میدید، در بازجوییهای مقدماتی به قتل دامادشان اعتراف کرد.
انتقام خونین
خسرو در بازجوییهای مقدماتی به افسر پروندهاش گفت: «وقتی مینا ازدواج کرد، اوایل زندگیشان خوب بود، اما بعد از مدتی درگیریهایشان شروع شد و خواهرم هر چند روز یک بار با چشم گریان و چمدان به دست به خانه پدرم میآمد. همیشه از دیدن این وضع ناراحت میشدم، اما کاری از دستم برنمیآمد. از طرفی فکر میکردم اگر دخالت نکنم، بهتر است و شاید آنها خودشان بتوانند مشکلشان را حل کنند. این روند چند ماهی ادامه داشت تا این که بعد از مدتی پیام دست روی خواهرم بلند کرد و او را کتک زد. آن طور که پیام میگفت، خواهرم بچهدار نمیشد و پیام هم بچه میخواست. ظاهرا مشکل از همین جا شروع شده بود. وقتی اصل مطلب را فهمیدم، چندین بار با پیام صحبت کردم و به او گفتم هنوز یک سال از ازدواجتان نگذشته و اعلام این مساله که مینا بچهدار نمیشود، خیلی زود است. از پیام خواستم تحمل داشته باشد، حتی به او پیشنهاد کردم با چند پزشک مشورت کنند. امیدوار بودم مشکل او با خواهرم رفع شود و آنها زندگی خوبی داشته باشند.»
خسرو در ادامه اعترافاتش گفت: «صحبتهای من و خانوادهام با دامادمان بیفایده بود. پیام هیچ توجهی به حرفهای ما نداشت و آزار و اذیتهایش همچنان ادامه داشت تا این که شب حادثه مینا با چشمانی ورم کرده به خانه آمد. او گفت پیام میخواهد دوباره ازدواج کند و به من گفته دو راه داری یا طلاق بگیر و از این زندگی برو یا این که من ازدواج میکنم و تو باید با این موضوع کنار بیایی. با شنیدن این حرفها چنان ناراحت و عصبانی شدم که نزدیک بود سکته کنم. چطور یک نفر میتوانست دست به چنین کاری بزند؟ خواهر من تازه یک سال بود به خانه پیام رفته بود و او باید به مینا کمی فرصت میداد. شاید با درمان و مداوا مشکل خواهرم برطرف میشد. پیام اصلا به آبروی ما و زندگی خواهرم فکر نکرده بود. آنقدر از دست پیام ناراحت بودم که آن شب تا صبح خواب به چشمهایم نیامد. نمیتوانستم دست روی دست بگذارم و شاهد بدبختی خواهرم باشم. جانم به لبم رسیده بود. بالاخره به این نتیجه رسیدم که باید از پیام انتقام بگیرم. به همین دلیل تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم.»
پسر جوان درباره نحوه ارتکاب جنایت گفت: «بعد از تهیه سلاح، سوار موتورسیکلتم شدم و به طرف خانه خواهرم رفتم. میدانستم پیام در منزل تنهاست. زنگ در را به صدا درآوردم و پیام در را به رویم باز کرد. به محض دیدن او تیری به سمتش شلیک و فرار کردم. تصور میکردم با قتل پیام از او انتقام میگیرم و خواهرم دیگر آزار نمیبیند، اما بعد از جنایت تازه متوجه شدم نه فقط جان یک انسان دیگر را گرفته، بلکه زندگی خودم و خواهرم را نیز تباه کردهام. از کاری که کرده بودم بشدت پشیمان شدم، اما پشیمانی دیگر حاصلی نداشت. میدانستم ممکن است پلیس به من مشکوک شود. به همین دلیل سریع وسایل موردنیازم را برداشتم و فرار کردم.»
سرهنگ دالوند، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان درباره این پرونده میگوید: «با اعتراف متهم به جنایت، سلاحی که قتل با آن انجام شده بود، کشف و پسر جوان به اتهام قتل عمد با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.»
بنا به این گزارش، رسیدگی قضایی به این پرونده آغاز شده است و متهم بعد از بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات مقدماتی با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان لرستان معرفی میشود تا پای میز محاکمه برود. (ضمیمه تپش)
مرجان همایونی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد