سریال «زخم» در نمایش آسیب‌های اجتماعی اثر موفقی است

پای مشاور زن به کلانتری باز شد

شبکه‌های مختلف سیما امسال نیز مانند سال‌های گذشته در هفته پلیس مجموعه‌های تلویزیونی با محوریت پلیس پخش کردند. «زخم» و «رهایی» از جمله آثاری بودند که در این مدت روی آنتن رفتند و برخلاف نمونه‌هایی همچون «ماتادور» که سال پیش پخش شد با استقبال بیشتری از سوی مخاطبان مواجه شدند.
کد خبر: ۷۳۱۵۶۱
پای مشاور زن به کلانتری باز شد
زخم به کارگردانی مسعود آب‌پرور از قالب اپیزودیک برای روایت قصه‌هایش سود جسته که در هر قسمت شخصیت‌هایی وارد شده و در کنار شخصیت‌های اصلی، داستان را پیش می‌برند. این شیوه روایی برای گونه پلیسی بسیار مناسب بوده و بخوبی مخاطب را با قصه و شخصیت‌های آن درگیر می‌کند. در این نوع از آثار شخصیت‌محوری (قهرمان) نقشی کلیدی در پیشبرد داستان و همراهی مخاطب با آن دارد که در زخم، سروان الهام پویا این نقش را به عهده گرفته است. او یک مددکار اجتماعی است که برای خدمت به کلانتری فرستاده شده و باید از جنبه جامعه‌شناسانه پرونده برخی از متهمان را بررسی کند.

در سال‌های گذشته بخصوص در ساخته‌های تلویزیونی مهدی فخیم‌زاده همچون «خواب و بیدار» مخاطب با مقوله‌ای به نام پلیس زن آشنا شده و به مرور نسبت به آن شناخت پیدا کرده است.

در سریال زخم سروان الهام پویا به عنوان مددکار اجتماعی وارد قصه‌های مختلف و زندگی شخصیت‌ها شده و برای باز کردن کلاف سردرگم آنها تلاش می‌کند. سعید رحمانی که نگارش فیلمنامه زخم رابه عهده داشته، وقت و انرژی زیادی را صرف خلق این شخصیت کرده تا علاوه بر جنبه مستند بودنش بتواند مخاطبان را به همذات‌پنداری با خود وادارد. اتفاقی که تا حدود زیادی در قسمت‌های پخش شده رخ داده و سروان پویا نقش مهمی در بازکردن گره بعضی پرونده‌ها دارد.

کنش‌مندی یکی از خصوصیات کلیدی هر شخصیت قهرمان در آثار نمایشی محسوب می‌شود که سروان پویا بخوبی از آن برخوردار است. برای نمونه می‌توان از اپیزود اول زخم یاد کرد که در آن کیف پویا توسط پسربچه‌ای در مترو دزدیده شده و پویا در مسیر این پرونده با مادر پسر آشنا می‌شود که خود قصه‌ای تکان‌دهنده دارد.

رحمانی در این قسمت روی بزهکاری نوجوانان بخوبی تمرکز کرده و نقش کلیدی خانواده در جلوگیری از آن را گوشزد می‌کند که البته این قسمت کمی بیش از اندازه سوزناک از کار درآمده است. او در هر قسمت از یک قصه اصلی و یکی دو داستان فرعی سود جسته و برای سروسامان دادن آنها تلاش زیادی کرده است. البته در این بین گاه جایگاه این قصه‌ها با هم عوض شده و کمی مخاطب را گیج می‌کند که نمونه آن را در اپیزود دوم زخم شاهدیم. نخست داستان عادله، دختر شهرستانی که پسری جوان فریبش داده و مورد تعرض قرار داده و دیگری داستان آوا درویشی و خواستگارش مازیار که با مخالفت پدرش (عبدالله) مواجه شده است. اولی بسیار تلخ و تکان‌دهنده از کار درآمده و مخاطب را متاثر می‌کند، اما دومی پرداختی کلیشه‌ای داشته و در رفتار برخی شخصیت‌هایش همچون آوا، تا حدود زیادی غلو شده و اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. قصه فرعی این اپیزود (پسر جوانی که فیلم‌های ایرانی را به شکل غیرمجاز کپی کرده و می‌فروشد، اما ادعای کار فرهنگی دارد!)، بسیار خوب نوشته و اجرا شده و رگه‌هایی از طنزی تلخ دارد.

همین‌طور قصه زن نه چندان جوانی که پس از مرگ همسرش مشکلات زیادی با دختر دانشجویش دارد و از سوی دیگر نیز با سنگ‌اندازی‌های برادرشوهرش برای ازدواج مجدد با مردی میانسال مواجه است.

در این بخش نویسنده تلاش کرده شکاف میان دو نسل را به نمایش گذاشته و خطراتی که از این بابت نسل جوان را تهدید می‌کند، به تصویر بکشد. ماجرای مشکلات مالی پدر الهام پویا که به شکایت کارگران کارخانه و احضارش به کلانتری ختم شده نیز بخوبی در کلیت فیلمنامه زخم جا افتاده و حتی به شخصیت کاملا فرعی پسرعموی پویا رنگ و لعاب بهتری می‌بخشد تا جایی که خود به تنهایی می‌تواند به داستانکی جذاب تبدیل شود. البته در میان قسمت‌های پخش شده ضعف‌هایی هم در پرداخت برخی داستان‌های فرعی به چشم می‌خورد که برای نمونه می‌توان به داستانک تصادف منجر به فوت مرد کارخانه​دار اشاره کرد که در نهایت به افشای راز ازدواج مجدد مرد ختم می‌شود. قصه‌ای کاملا تکراری که در آن مخاطب براحتی دست نویسنده را خوانده و آخر قصه را می‌تواند پیش‌بینی کند که همین نقطه ضعف برخی از مجموعه‌های پلیسی ماست این‌که مخاطب براحتی دست نویسنده و کارگردان را می‌خواند و می‌تواند وقایع را پیش‌بینی کند.

در این سریال تلاش زیادی برای خلق شخصیت و تیپ ـ شخصیت صورت گرفته و موفقیتی نسبی هم در این باب حاصل شده است. سروان الهام پویا به عنوان یک مددکار اجتماعی شاغل در نیروی انتظامی، باورپذیر و متقاعدکننده از کار درآمده و مخاطب برای همذات‌پنداری با او دردسر چندانی ندارد. سروان شکیبا و سرهنگ پدرام نیز به عنوان دیگر شخصیت‌های ثابت زخم با وجود بهره‌گیری از کلیشه‌ها، متفاوت از آب درآمده و مورد پذیرش مخاطبان خود قرار گرفته‌اند.

در میان شخصیت‌های فرعی، نرگس بهتر از بقیه باورپذیر شده و در تقابل با کمال درام را شکل می‌دهد. همین‌طور عادله که سکوت بارزترین وجه شخصیتش بوده و بیننده را کنجکاوانه به دنبال خویش می‌کشاند و در آخر سکوتش به فریادی دردناک ختم می‌شود.

انتخاب لیلا اوتادی برای نقش سروان پویا، انتخابی حساب شده بر مبنای میمیک چهره بوده که به یکی از نقاط قوت زخم تبدیل شده است. در کنار او بازیگرانی همچون: برزو ارجمند و محمد صادقی قرار دارند که بازی کاملا متوسطی را ارائه کرده و با وجود تلاش‌هایشان از کلیشه‌های رایج مجموعه‌های پلیسی فاصله چندانی نگرفته‌اند. فقیهه سلطانی و جمشید جهانزاده نیز در نقش‌های خود بازی خوبی را ارائه کرده و در مدت کوتاه حضورشان بر مخاطب تاثیر عمیقی می‌گذارند.

نکته دیگر این‌که مسعود آب‌پرور کارگردان اثر، برای ایفای نقش‌های فرعی نیز از بازیگرانی سود جسته که با وجود تازه‌کار بودن بر کارشان تسلط داشته و توازن میان خود و حرفه‌ای‌ترها را برهم نزده‌اند. برای مثال می‌توان از بازیگر نقش فروشنده فیلم‌های بدون مجوز کنار خیابان یاد کرد که در برابر برزو ارجمند حضور گرم و موثری داشته است.

در مجموع می‌توان گفت، زخم از کارهای قابل قبول تلویزیون در حوزه جامعه‌شناسی است که تلاش می‌کند علت اتفاقاتی را که می‌بینیم کندوکاو کند. (ضمیمه قاب کوچک)

محمد جلیلوند

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
مهدی نجفی سنگلجی
United States
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۱
۰
۰
سریال .زخم خوب است دوباره پخش كنید

نیازمندی ها