جام جم:تنها دستاورد اعتماد به دشمن
«تنها دستاورد اعتماد به دشمن»عنوان یادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛هنوز حال و هوای عاشورا و مصیبت سنگین خاندان پیامبر، نه فقط بر شهرهای ما و بسیاری دیگر از نقاط دور و نزدیک جهان که بر دلهای محزون ما نیز حاکم است. این روزها، روزهای اسارت اهل و عیال شهدای کربلاست؛ روزهایی که زنان و فرزندان داغدیده و مصیبت کشیده، منزل به منزل در شهرها و روستاهای تزیین شده چرخانده میشوند و با هلهله و جشن و سرور و تمسخر و اهانت غافلان و گمراهان از آنها استقبال میشود.
در میان همه این فجایع و ستم ها اما درس ها و عبرت های عاشورا تمام شدنی نیست و لحظه لحظه آن حتی پس از عاشورا، سرشار از نکته هاست.
از جمله این عبرت ها، ماجرای درخواست حضرت ام کلثوم (س)، دختر امیرالمومنین(ع) و خواهر حضرت زینب(س) از شمر، امیر قافله اسرا، هنگام ورود به شام است.
ام کلثوم (س) که تجربه تلخ و مصیبت بار ورود به کوفه را داشت، تلاش می کرد راهی برای جلوگیری از تکرار آن لحظه های سخت و طاقت فرسا پیدا کند و تنها راه را در خواهش از شمر یافت؛ بنابراین پیش از ورود به شام خطاب به شمر گفت: تو خوب می دانی در تمام مسیری که طی کرده ایم درخواست و تمنایی نداشته ام، اما الان از تو دو چیز می خواهم. شمر ضمن تائید سخن ام کلثوم (س) پاسخ داد: بگو که شمر را بزرگوار و مهربان خواهی یافت!
ام کلثوم (س) ادامه داد: نخستین درخواستم این است که دستور بدهی ما را از دروازه ای وارد شام کنند که خلوت تر و کم ازدحام باشد تا ما کمتر مورد آزار و زخم زبان شامیان قرار گیریم و دیگر این که دستور دهی سربازانی که سرهای شهدا را حمل می کنند از کجاوه اسرا فاصله بگیرند تا هم خانواده ها کمتر اذیت شوند و هم از دید هرزچشمانی که برای دیدن سرها می آیند، به دور باشند. فکر می کنید شمر چه کرد؟ آیا همان طور که وعده داده بود، بزرگوارانه و مهربان رفتار کرد؟ آیا درخواست نوه پیامبر را اجابت کرد؟ دریغ از ذره ای بزرگواری و مهربانی، پسر ذی الجوشن آنچنان رفتاری کرد که ام کلثوم به ندامت و افسوسی بی پایان دچار شد!
شمر پس از شنیدن سخنان دختر فاطمه (س) و علی (ع)، ابتدا کسب اطلاع کرد تا بداند شلوغ ترین دروازه شام کدام است و وقتی شنید، دروازه ساعات، فرمان داد کاروان اسرا را از همین دروازه ساعات وارد شام کنند. به نیزه داران حامل سر شهدا هم دستور داد از کنار کاروان دور نشوند و چسبیده به کجاوه ها حرکت کنند!
لعنت خداوند بر شمر و شمرصفتان که نه سزاوار است از آنها درخواست و مطالبه ای بشود و نه می توان به وعده آنها اعتماد کرد.
همه خصوصا آنانی که وظیفه شان مذاکره با دشمن است بدانند، افسوس و ندامت تنها دستاورد درخواست از دشمن و اعتماد به او خواهد بود.
کیهان:آتش تهیه برای مذاکرات مسقط
«آتش تهیه برای مذاکرات مسقط»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛نهمین دور مذاکرات وزیران خارجه ایران و آمریکا فردا و پس فردا در مسقط پایتخت عمان برگزار میشود. طبق معمول کاترین اشتون در این نشست محرمانه حضور تشریفاتی اما پوششی و محللگونه دارد. خبر مذاکرات در مسقط را هفته گذشته رسانههای غربی در سکوت وزارت خارجه کشورمان منتشر کردند و پس از آن تحلیلهایی برساخته شد از این قرار که با میانجیگری عمان، داستان تفاوت میکند و توافق نزدیک است. گویا که بنبست مذاکرات به خاطر مکان و میانجی بوده است! همزمان حزب اوباما انتخابات میان دورهای سنا را به رقیب خود باخته و جمهوریخواهان پس از مجلس نمایندگان، کنترل سنا را هم از ژانویه (اواسط دی) به دست میگیرند. از سوم آذر (24 نوامبر) که مهلت توافق تمدید شده ژنو به سر میآید تا دوره جدید کنگره حدود یک ماه فاصله است؛ همچنان که از مدت توافق تمدید شده چهار ماهه نیز کمتر از 2 هفته زمان باقی است. در این شرایط برخی تحلیل و تلقیها - یا القائات- بر آن است که ایران باید زمان دو هفتهای یا یک ماهه پیشرو را غنیمت شمارد و هر طور شده با دولت اوباما به توافق برسد؛ در غیر این صورت با پایان دوره 4 ماهه توافق با حاکمیت جمهوریخواهان بر کنگره عرصه بر ایران سخت خواهد شد. در این شرایط به نظر میرسد با عملیات فریب بزرگی مواجه هستیم که خطای محاسبه و حرکت شتابزده ایران در مذاکرات را مد نظر دارد. بازیگران اصلی در آمریکا در عین مضیقههای استراتژیک که با آن مواجهند، در این بازی میکوشند طرف مذاکره کننده ایرانی را هول کنند و صورت مسئله اصلی را از نگاه پنهان سازند.
در این باره گفتنیهایی هست.
1- آیا اوباما و دموکراتها معتدلتر از جمهوریخواهان و نومحافظهکاران هستند؟! واقعیتها خلاف این را نشان میدهد. تحریمهای فلج کننده که شاید علت اصلی تمرکز آقایان روحانی و ظریف بر مذاکرات است، مشخصاً در دولت اوباما تصویب و به اجرا گذاشته شد. دموکراتها بودند که وقتی فهمیدند جان 800 هزار بیمار به تأمین سوخت 20 درصد راکتور تهران گره خورده، همین نیاز ایران را گروگان گرفتند. تحریمهای داماتو نیز در دوره دموکراتها به اجرا گذاشته شد. در قساوت و جنایت دموکراتها همین بس که وقتی به مادلین آلبرایت وزیر خارجه بیل کلینتون گفتند آیا قربانی شدن نیم میلیون کودک عراقی به خاطر تحریمها ارزشش را داشت، پاسخ داد «سؤال سختی است اما بله ارزشش را داشت»! در دوره اوباما بود که رژیم صهیونیستی دوبار علیه غزه مظلوم جنگ و نسلکشی بیسابقه راه انداخت و با حمایت مطلق دموکراتها مواجه شد. و در همین دوره با حمایتهای مستقیم یا غیر مستقیم- نیابتی- آمریکا از گروههای تروریستی (با شراکت عربستان و ترکیه و اردن و...) غرب آسیا بیش از همیشه در کام جنگ و ناامنی و جنایت و ترور فرو رفت.
در عین حال باید توجه داشت که سران حزب دموکرات و کنگره هر چند اختلاف و رقابت با هم دارند اما در موضوعات استراتژیک مانند ایران متفقالقول عمل میکنند چنان که بارها در همین یک سال اخیر نامهها و طرحهای ضد ایرانی مشترک با امضای دو طرف در کنگره یا کمیته روابط خارجی و... مطرح شده است. در حقیقت دولت آمریکا ویترین کنگره و کنگره ویترین هسته اصلی و سخت قدرت و حاکمیت در آمریکا (لابی صهیونیستی ایپک) است. با این وصف دولت آمریکا در طول یک سال اخیر همچنان که «قصد» کاهش تحریمهای ایران را نداشت و ساختار آن را - حتی با تحریم شرکتهای جدید و ایجاد ارعاب- حفظ کرد، «اجازه» چنین کاری را نیز ندارد و در قبال کنگره غالباً منفعل و فاقد قدرت است؛ مگر رفتارهای موقتی. در اینجا نیز جانکری حتی پیش از انتخابات کنگره خاطر خوش باورها را آسوده کرد و 30 مهر ماه در برلین اعلام کرد «دولت اوباما هیچ قصدی برای دور زدن کنگره و لغو تحریمها جهت توافق احتمالی با ایران ندارد».
اوباما، کری و جن ساکی (سخنگوی وزارت خارجه) 3 بار ظرف یک هفته گذشته تصریح کردند «عدم توافق با ایران، بهتر از توافق بد است و ما به توافق بد دست نخواهیم زد».
این ترجیعبند در ادبیات مقامات آمریکایی، ناقض آن توهمی است که میگوید اوباما برای توافق با ایران عجله دارد. و اگر این عبارت را با تعبیر خاماندیشانه برخی سازشطلبان وطنی جمع کنیم مبنی بر اینکه «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست»، میتوان نتیجه گرفت در متن این تعامل نامتعادل و نامتوازن، طرف ایرانی- اگر فریب عملیات روانی دشمن را بخورد- باید یکطرفه امتیاز بدهد. اما برای چه؟! برای اینکه مذاکره تمدید شود! به همین دلیل هم کری میگوید «قصدی برای تمدید مذاکرات نداریم مگر اینکه چند اینچ تا توافق فاصله باشد».
کار زشتی که به نام کمپین هنرمندان صورت گرفت و بعداً معلوم شد بخشی از وزارت خارجه نیز پشت ماجرا بوده، مبنی بر اعلام اینکه «هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست» دانسته یا ندانسته این گرا را ارسال کرده که تیم آقای ظریف به هر قیمت میخواهد به توافق برسد. این سوء تفاهم بزرگ را باید از ذهن آمریکاییها زدود اگر نه، محل مذاکرات مسقط باشد یا نیویورک و ژنو و وین، و میانجی خانم اشتون باشد یا آقای قابوس، تیم ظریف به حریف شکننده و از پیش باخته تبدیل خواهند شد.
2- صهیونیستها بیشترین سود را از سیاستهای جمهوریخواهان و دموکراتها ظرف 2 دهه اخیر بردهاند؛ هرچند که در همین دو دهه قدرت آمریکا رو به ضعف گذاشته است. از جنگهای مستقیم بوش تا جنگهای نیابتی اوباما، یک موضوع استراتژیک در دستور کار بوده و آن ایجاد حاشیه امنیت برای رژیم اشغالگر صهیونیستهاست. لابی ایپک در کنگره- فارغ از غلبه دادن این حزب یا آن حزب- مسئول پیشبرد چنین راهبردی است. بیدلیل نبود شیمون پرز اوایل تیرماه امسال در مصاحبه با هافینگتون پست و تلویزیون 10 اسرائیل گفت «من با 10 رئیسجمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا کار کردهام. تا آنجا که امنیت اسرائیل اقتضا میکند اوباما بیشترین کاری را که یک رئیسجمهور آمریکا میتواند، انجام داده است» و «میتوان به اوباما در مذاکرات هستهای با ایران اعتماد کرد. او در طول دوره خدمت خود بیوقفه از منافع اسرائیل در خاورمیانه و امنیت آن به ویژه در مقابل ایران حمایت کرده است. هیچیک از روسای جمهور آمریکا به اندازه اوباما برای دفاع از اسرائیل قدم برنداشت. ما چه خواستهای از رئیسجمهور آمریکا داریم که اجابت نکرده باشد؟! روابط آمریکا و اسرائیل هرگز بهتر از حالا نبوده است. اوباما حتی یک بار هم کلمهای در محکومیت اسرائیل نگفت.»
به دلیل همین انفعال مطلق در برابر صهیونیستهاست که مقامات ارشد آمریکایی (کری، شرمن، برنز و رایس) بارها در طول یک سال اخیر و قبل یا بعد از مذاکرات با ایران به تلآویو رفته و عینا گزارش کار داده یا رهنمود گرفتهاند. و به دلیل همین موضوع است که پس از گزارش مجله آتلانتیک مبنی بر بزدل خوانده شدن نتانیاهو از سوی برخی مقامات ناشناس آمریکایی، بلافاصله جان کری از نتانیاهو عذرخواهی کرد و گفت چنین اظهاراتی شرمآور است. بیانیه رسمی یک هفته پیش کاخ سفید پس از دیدار مشاوران امنیت ملی آمریکا و اسرائیل مبنی بر اینکه «با تلآویو علیه ایران هماهنگی کامل داریم» سند گویایی در این زمینه است و نشان میدهد که حتی بدون عنایت به بافت کنگره نیز نوع دولتهای آمریکا در مشت لابی ایپک هستند تا آنجا که جو بایدن معاون اوباما مهرماه سال 92 در جی استریت تصریح کرد «هیچیک از روسای جمهور ما به اندازه اوباما به اسرائیل خدمت نکردهاند. حتی اگر اسرائیل وجود نداشت ما ناچار باید برای منافع خود آن را ایجاد میکردیم.»
3- در اینکه دولت اوباما از لحاظ سیاسی، اقتصادی و پرستیژ (اعتبار) دولت نیمه ورشکستهای است، شکی وجود ندارد. اما او میراثدار و موظف به ادامه راهی است که هیئت حاکمه پنهان به واسطه اجبار بر بوش برای در پیش گرفتن سیاستهای افراطی به آمریکا تحمیل کردند. شکست اخیر در کنگره، شکست دموکراتها و اوباما نیست بلکه اعلام شکست دوباره هیئت حاکمه مافیایی است که پس از نشان دادن پتک به دنیا و غرب آسیا (خاورمیانه)، اوبامای سیاهپوست دموکرات و منتقد را آراست و به صحنه آورد تا ضمن ترمیم چهره خارجی آمریکا و شکستهای آن در منطقه، روحیه ضربه خورده مردم آمریکا از دو جنگ عراق و افغانستان را که سنگینی بدهی 17 هزار میلیارد دلاری را به دوش میکشند، ترمیم کند. مشارکت 30 درصدی مردم در انتخابات اخیر و بیمیلی حدود 70 درصد مردم حاکی از این است که شعبدهبازیهای هیئت حاکمه اصلی آمریکا در اجرای عملیات فریب علیه مردم خود به حد اشباع رسیده است. به تعبیر اوباما در کنفرانس خبری «افکار عمومی آمریکا به طور کلی به سیاستمداران و نهادهای ادارهکننده کشور کماعتماد شده است». اوباما در عین حال شکستخوردهترین و بیدستاوردترین رئیسجمهور آمریکا طی 69 ساله پس از جنگ جهانی دوم محسوب میشود. اکنون نه این یا آن دولت و حزب آمریکایی بلکه حاکمان اصلی و پنهان (صهیونیست) آمریکا هستند که بیفروغتر شدن هر روز قدرت آمریکا را نظاره میکنند. آنها شاهدند که آمریکا و متحدانش چگونه انواع جنگ سخت و نرم در عراق و سوریه و افغانستان و یمن و بحرین و لبنان را به ایران و متحدانش باختهاند یا در حال باخت هستند. آنها پس از شکست بزرگ در جنگ 3 ساله سوریه، جنگ نیابتی در عراق را به واسطه عربستان و ترکیه کلید زدند اما اکنون مجبورند چند هفته یک بار از پیروزی محور مقاومت در عراق یا سوریه و لبنان و یمن تیتر بزنند و یا در باب قدرت مسحورکننده سرلشگر سلیمانی به عنوان ژنرال بدون سایه ایرانی قلمفرسایی کنند. آمریکاییها ظرف 4-5 ماه اخیر جنگ و انتخابات را با هم در عراق و سوریه به ایران و دوستانش باختند.
این معادله قدرت را چگونه میتوان به هم زد؟ در نگاه استراتژیستهای آمریکایی- صهیونیستی شاید مسقط به عنوان آرامترین پایتخت عربی و یکی از دورترین مناطق به منطقه جنگ و آشوب بتواند تغییری در غلبه استراتژیک ایران بدهد؛ با تصاعد فشار روانی و خطای محاسبهای که باید در بخشی از دولت یا وزارت خارجه ایران به وجود بیاید: «برای توافق به هر قیمت با آمریکا عجله کنید وگرنه ضرر خواهید کرد.»! برای واقعی نشان دادن عملیات روانی، باید اتفاقی در عمل میافتاد؛ چیزی شبیه پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات سنا و القای اینکه آنها بدتر از دموکراتها و اوباما هستند! این صرفا یک تغییر تاکتیکی با هدف ایجاد ارعاب و دستپاچگی است.
4- وال استریت ژورنال روزنامه متعلق به رابرت مرداک صهیونیست پریروز مدعی شد اوباما به رهبر ایران «نامه محرمانه» نوشته است. معلوم نیست این چه نامه محرمانهای است که آن را جار میزنند! هدف روشن است؛ سرپا نگه داشتن خط تعاملی که آمریکا به آن نیاز دارد و در مقابل رهبر معظم انقلاب، آمریکا را جزو 2 استثنای تعامل در سیاست خارجی با همه دنیا (در کنار رژیم صهیونیستی) معرفی میکند. مقتدای حکیم انقلاب اول فروردین 92 جواب عملیات روانی آمریکا را داده و فرمودند «از جمله تاکتیکهای تبلیغاتی اینها [آمریکاییها]ست که گاهی شایع میکنند از طرف رهبری کسانی با آمریکا مذاکره کردند. این هم یک تاکتیک تبلیغاتی دیگر و دروغ محض است.
از سوی رهبری کسی با آنها مذاکره نکرده است... مذاکره مربوط به دولتها بوده و البته همانها هم موظف بودهاند که خطوط قرمز رهبری را رعایت کنند؛ امروز هم موظفند و باید رعایت کنند.» ایشان 29 آبان سال گذشته نیز فرمودند «من در جزئیات مذاکرات [با 5+1] مداخله نمیکنم اما خطوط قرمزی وجود دارد که باید رعایت شوند و مسئولان هم موظف به رعایت این خطوط قرمز هستند و نباید از فضاسازیها و تهدیدهای دشمن به خود هراسی راه دهند.» ایشان همانجا تعبیر نرمش قهرمانانه به «دست کشیدن از اصول و آرمانهای نظام و عقبنشینی از اصول» را خلاف واقع و بدفهمی توصیف کردند. امام خامنهای همچنین 27 شهریور 92 و در تبیین نرمش قهرمانانه فرمودند «ما مخالف با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی نیستیم... نرمش در یک جاهایی لازم است، بسیار خوب، عیبی ندارد اما این کشتیگیری که دارد با حریف خود کشتی میگیرد و یک جاهایی به دلیل فنی نرمشی نشان میدهد، فراموش نکند که مشغول چه کاری است. این شرط اصلی است. بفهمند که دارند چه کار میکنند، بدانند با چه کسی مواجهند، آماج حمله طرف آنها کجای مسئله است. این را توجه داشته باشند.»
دقیقا به دلیل تبیینشدگی چارچوب تاکتیک نرمش قهرمانانه بود که امریکن اینترپرایز اسفند 92 در گزارشی نوشت «مجموعه سخنان رهبر عالی ایران درباره مذاکرات و نرمش قهرمانانه نشانه این است که ماهیت استراتژی ایران هیچ تغییری نکرده و صرفا بحث بر سر تفاوت تاکتیک است.» و نیویورک تایمز یادآور شد «رهبر اسرارآمیز ایران از رویکرد گشایش استقبال میکند اما به عنوان کسی که میگوید انقلابی است نه دیپلمات، به رئیسجمهور و تیم او سفارش کرده هرگز طبیعت و ذات دشمنان را از یاد نبرند. او از نرمش قهرمانانه در جایی سخن میگوید که هرگز اهداف زیر پا نرود. او بسیار زیرک و باهوش است و حرف آخر را در حاکمیت ایران میزند. اگر گفتوگوها به لغو تحریمها منجر شود او اجازه ادامه راه را خواهد داد اما اگر بینتیجه بماند این آزمونی برای محک زدن آمریکا خواهد بود. در هر صورت این روند کمک به رهبری نظام خواهد بود و او از مسئولان میخواهد ماهیت دشمنی آمریکا را فراموش نکنند.»
مطابق آنچه در این نوشتار آمد، قواعد و مختصات «جنگ- مذاکره» کاملا روشن است و با جابهجایی محل مذاکره یا جابهجاییهای تاکتیکی درون هیئت حاکمه طرف مقابل تغییر نمیکند. جابهجایی اخیر قدرت در کنگره حتی اگر اصالت داشته باشد، مسئله درون حاکمیت آمریکاست و در غیر این صورت باید گفت اوباما در یک سال اخیر کارهای نبوده و مثل یک مترسک در مذاکرات حاضر عمل کرده است؛ یعنی تصور بستن با او از ابتدا هم توهم بوده است.
خراسان:آزادی مسئولانه
«آزادی مسئولانه»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکترحسین انتظامی است که در آن میخوانید؛شعار نمایشگاه بیستم، «آزادی مسئولانه» است. اگرچه نمی توان و نباید کاستی های زیرساختی، مشکلات اقتصادی، ضعف نیروی انسانی، انتظارات نابجای مدیران، بحران تیراژ و بیم های رسانه ها را نادیده گرفت امّا متغیر بحرانی امروز در فضای رسانه ای کشور، نبود تعریف دقیق و شفاف از آزادی بیان و حد و مرز آن، مسئولیت اجتماعی، شیوه ایفای نقش نظارتی رسانه ها و به ویژه اخلاق حرفه ای است.
دولت به «آزادی رسانه ها در چارچوب قانون» باور دارد و تلاش می کند به آن عمل کند. واژه «تلاش» را مجبوریم به کار ببریم زیرا رویه های غلط، متأسفانه فرهنگ سازی خاص خود را کرده است و دمیدن این رویکرد به سایر بخشها و تغییر بنیادین نگاه ها تا پایین ترین سطوح مدیریتی نیازمند صرف انرژی و زمان زیادی است.
وقتی رسانه ها بر همایش جمعی خود نام «آزادی مسئولانه» را می گذارند به آن معناست که اگر به دنبال افزایش فضای آزاد هستند به رغم تصویرسازی غلط مخالفان مطبوعات، آزادی بدون قید و شرط نمی خواهند. اولاً در چارچوب مسئولیت اجتماعی به دنبال ایفای کار ویژه نظارتی هستند تا به نمایندگی از افکار عمومی بر کار حاکمان نظارت کنند و مطالبه گر مطالبات مردم باشند و ثانیاً به روحیه ای مسئولیت پذیر، همه جانبه گر، غیراحساساتی، فهیم، غیرابزاری و پاسخگو باور دارند و باید داشته باشند. به عبارت بهتر، همکاران رسانه ای اگر به دنبال پاسخگو کردن دولت و سایر دستگاه های حاکمیتی هستند خود را فراتر از چارچوب و الزامات حقوقی ندانند.
درست است که پاسخگویی مسئولان در گروی پرسشگری افکار عمومی (و نمایندگان آن، یعنی رسانه ها است) امّا این به معنای آن نیست که این پرسشگران، خود بی نیاز از پاسخگویی باشند و می توانند هر خلافی را مرتکب شوند و تا حدّ پیاده نظام جریان های قدرت و بلکه کیسه شن جنگ های خیابانی فروکاسته شوند و یا با وجود ادّعای نمایندگی افکار عمومی، حقوق شهروندان و حقوق ملّی را نادیده بگیرند.
این سوء تفاهم باید در تعامل و تفاهمی بین حاکمیت و رسانه ها رفع شود. در ایجاد این تفاهم، رسانه ها و روزنامه نگاران نیازمند تدوین میثاقی شفاف، دقیق، جزئی و اِجماعی هستند و باید ساز و کار ارزیابی و ترتیبات انضباطی را ایجاد کنند تا هر آن که را در پوشش رسانه، به دنبال کاری دیگر است از خود برانند. این پالایش و والایش درون صنفی، اثربخش، ماندگار و برای حاکمیت و شهروندان، اعتمادزا و اطمینان بخش است.
ضوابط دقیق اخلاق و مسئولیت های حرفه ای حتی رابطه روزنامه نگاران با یکدیگر و روزنامه نگاران با مدیران رسانه ها را بهبود می بخشد. سرقت های ادبی، بی توجهی احتمالی مدیران رسانه ها به حقوق روزنامه نگاران، بی تعهدی احتمالی روزنامه نگاران نسبت به رسانه خود و ... نیز در همین ساز و کارها چاره اندیشی می شود.
امّا گام مقابل که از سوی مجموعه دستگاه های حاکمیتی باید برداشته شود:
اولاً، اصلاح جدّی تلقی از رسانه ها است. آنان مزاحمانی مچ گیر و بی ادب و ناآگاه یا کارگزاران روابط عمومی نیستند بلکه در صورت وجود فضایی مسئولانه، زمینه ساز تحکیم مبانی مردم سالاری دینی و غیرتشریفاتی اند.
ثانیاً، ریل گذاری و ایجاد ترتیبات حقوقی؛ با توجه به آن که حقوق، مکمل و بلکه ضامن اجرای قضایا و گزاره های اخلاقی است. تلاش دولت در عملیاتی کردن قانون درخشان «انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات» که متأسفانه چهار سال بایگانی شده بود و همچنین پیگیری تقدیم لوایحی درباره تبلیغات، قانون رسانه های همگانی و نظام صنفی رسانه در همین چارچوب ارزیابی شود. کانون طلایی این حرکت، بهره گیری از صنوف و ذینفعان مشترک در تدوین چنین قوانین حمایتی است.
بدیهی است در اصلاح رابطه موجود، نیازمند پرداخت هزینه هایی نیز هستیم و تا حصول رابطه ای بانشاط، شاهد اختلالاتی نیز خواهیم بود امّا چشم انداز آرمانی این رابطه و باور قلبی به آن، منحنی هزینه – فایده را معنا می بخشد.
رسالت:پاسخی به سیاهنماییهای جدید
«پاسخی به سیاهنماییهای جدید»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛وزیر علوم دولت اصلاحات در واکنش به رای عدم اعتماد مجلس به وزیر پیشنهادی رئیسجمهور، چند نکته را یادآور شده که تامل در آن از باب روشنگری، خالی از فایده نیست. وی گفته است: 1- مردم در 22 خرداد 92 به «اصلاح و اعتدال» به جای «افراطیگری و تحجر» رای دادند. 2- رای عدم اعتماد به نیلی احمدآبادی، تقابل و باجخواهی از دولت است.
3- مجلس شریک هشت سال ترویج آلودگی و فساد و تخریب بنیانهای اخلاقی- فرهنگی و زیرساختهای اقتصادی کشور در دولت نهم و دهم است.
کیفرخواستی که آقای معین علیه مجلس صادر کرده است متضمن نشر اکاذیب و اهانت به نمایندگان ملت و ایراد افترا و تشویش اذهان عمومی است. لذا مدعیالعموم باید درباره جرایمی که آقای معین مرتکب شده طبق قانون عمل کند. اما پاسخ دروغپردازیها و اهانت آقای معین را در سه بند زیر مرور میکنیم:
الف- اگر مردم به «اعتدال» و پرهیز از «افراطیگری» رای دادهاند چرا در کارنامه برخی وزرای پیشنهادی، حضور در فتنه ننگین جنگ نرم دشمن علیه ملت در جریان انتخابات سال 88 وجود دارد؟ آیا دروغ زشت تقلب در انتخابات سال 88 که منشأ همگرایی اصلاحطلبان با سرویسهای جاسوسی و امنیتی آمریکا، انگلیس و اسرائیل بود بر سبیل «اعتدال» بود یا بر طریق «افراطیگری»؟ آیا امنیت و اقتدار ملی را در برابر گرگهای جهانی و منطقهای به خطر انداختن و آتش زدن تمثال مبارک حضرت امام(ره)، شعار نه غزه نه لبنان، چراغ سبز به آمریکا به وسیله جنبش سبز، نوعی «اعتدال» بود یا «افراطیگری»؟ آیا تخطئه یک انتخابات با مشارکت 85 درصدی و زیر پا له کردن آرای فقرا و محرومان و پابرهنهها و وتوی آرای ملت به نفع سران فتنه، «اصلاح و اعتدال» بود یا «افراطیگری و تحجر»؟
اینکه دولت و ملت با مشارکت 85 درصدی در اوج مشروعیت قانونی میتوانستند حقوق هستهای خود را از زورگویان جهانی در سال 88 مطالبه کنند تردیدی نبود، اما رفقای آقای معین که به رهبری وزیر ارشاد دولت اصلاحات برای تجهیز بوقهای جهانی به اروپا و آمریکا رفته بودند، مرتب القا میکردند تحریمها و تهدیدها را افزایش دهید تا دولت سقوط کند. این «اعتدال و اصلاح» بود یا «افراط و تحجر»؟!
آقای معین باید پاسخ دهد وقتی ملت در قیام تاریخی 9دی به دهان کودتاچیان دروغ تقلب زدند، وقتی ملت در قیام تاریخی 9 دی در برابر اهانتکنندگان به شعائر الهی عاشورا ایستادند چرا دوستان وی حتی پس از قیام 9 دی شروع کردند به نامه پراکنی علیه نظام و نام آنها برپای برخی نامهها دیده میشود، این «اصلاح و اعتدال» بود یا «افراط و تحجر»؟
روز عاشورای 88 فتنهگران به فرماندهی منافقین، شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر دادند و بعد یکی از سران فتنه بیانیه داد و آنها را «مردان خداجوی» نامید و بر موضع ضدایرانی و ضداسلامی خود تاکید کرد. این «اصلاح و اعتدال» است یا «تحجر و افراطیگری»؟!
اگر چنین ترجمه زشتی از جنایات و خیانتهای سران فتنه و فتنهگران وجود دارد، چرا در جریان تبلیغات انتخاباتی، هیچ یک از نامزدها از آن روزهای سیاه دفاع نکردند؟
از سخنان آقای معین برمیآید که او در اتاق فکری حضور دارد که مواضع اعتدالی رئیس جمهور را به «افراط» و «تحجر» و از آنجا به فتنهگری هدایت میکند و متاسفانه این اتاق تاکنون در القائات خود توفیقاتی داشته و نگذاشته است دانشگاهها به سمت اصلاح و اعتدال برود و فرصتهای بزرگی را از جمهوری اسلامی سلب کرده است.
این اتاق توانسته است شتاب علمی در دانشگاهها را که دولت نهم و دهم رکورد عظیمی از آن به جای گذاشته متوقف یا کُند کند.
نخبگان علمی و دانشمندان ایرانی با این اتاق آشنایی دارند و آنها را مسبب اصلی رکود علمی در دولتهای سازندگی و به اصطلاح اصلاحات میدانند.
ب: آقای معین به مجلس تهمت تقابل و اهانت باجخواهی زده که باید پاسخگو باشد.
اگر نمایندگان مجلس [ براساس سوگندی که یاد کردهاند، پاسدار دستاوردهای انقلاب و استقلال و اعتلای کشور باشند] به وزیری که سابقه فتنهگری دارد رای ندهند با دولت تقابل کردهاند؟ منظور شما کدام دولت است؟ در جریان فتنه، دولتهای آمریکا و انگلیس و اسرائیل رسما از فتنهگران دفاع کردند و بوقهای خود را در اختیار آنان قرار دادند. اگر منظور شما تقابل با آن دولتهاست باید پرسید چرا از دشمنان قسم خورده نظام دفاع میکنید؟ اگر منظور شما دولت جمهوری اسلامی است که این دولت از فتنهگری، بری است و نمیتواند ناخالصی را برتابد. مجلس بخشی از حاکمیت نظام است و در کنار دولت و دستگاه قضائی وظایفی را برعهده دارد و نمیتوان با جوسازی آن را از وظایفش دور کرد.
ج- نکته سومی که آقای معین مطرح کرده است سیاهنمایی از دولت نهم و دهم با فهرستی از دروغ، تهمت و افترا و تشویش اذهان عمومی است و از آن بالاتر، مجلس را با همان دروغها نواختن است.
کارنامه دولت نهم و دهم در حوزه علم، تکنولوژی، اقتصاد، فرهنگ و ... روشن است. عدد و رقم و کم و کیف آن هم شفاف است. فقط چشمهایی که در فتنه 88 از نگاه نتانیاهو به ایران مینگریستند آن را غبارآلود میبینند.
ضعفها و قوتهای دولت نهم و دهم روشن است. هیچ کس نمیتواند ضعفهای آن را بپوشاند کما اینکه مجلس به وظایف خود در زمان این دولت عمل کرد و هیچ کس هم نمیتواند قوت آن را در حوزههای گوناگون، پنهان کند.
به عنوان مثال در همین حوزه فرهنگ، علم و فناوری، رکوردی که دولت نهم و دهم بر جای گذاشت در طول تاریخ علم در قبل و بعد از انقلاب نظیر ندارد.
آقای معین چه چیزی را میخواهد انکار کند؟ آیا اینکه ما در همین دو دولت گذشته وارد باشگاه هستهای جهان شدیم و قدرتهای بزرگ را به واکنش و سراسیمگی انداختیم دروغ است؟ آیا اینکه ما در بسیاری از رشتههای علمی و فناوریهای نوین جزء 10 کشور برتر جهان هستیم، دروغ است؟
آیا اینکه ما در رشته پزشکی یکی از قطبهای بزرگ پزشکی در منطقه و جهان هستیم و سالانه هزاران نفر برای معالجه به ایران میآیند، دروغ است؟ آیا این رکوردها در دوران به اصطلاح اصلاحات به دست آمد؟
آیا اینها از مصادیق آلودگی و فساد است که آقای معین دولت نهم و دهم را متهم به فساد و آلودگی میکند؟
این ادعاهای دروغین همانهایی نیست که در دولت نهم و دهم به همان بهانه ملت ما مورد ظالمانهترین تحریمها قرار گرفت . اصلاحطلبان و جنبش سبز مشوق قدرتهای جهانی برای فشار به ملت بویژه در تحریمها بودند؟ حالا آنها برای این فشار به ملت پاداش میخواهند؟ آن هم پاداش وزارت؟! مجلس، قلب تپنده ملت است و نمیتواند چنین پاداشی را بدهد.
جمهوری اسلامی:چشم انداز مذاکرات مسقط
«چشم انداز مذاکرات مسقط»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛درحالی که فقط دو هفته به پایان مهلت رسیدن به توافق جامع هستهای ایران و 1+5 باقی مانده است، سایه نتایج انتخابات کنگره آمریکا، که با پیروزی جمهوریخواهان و دستیابی آنها به دو سوم کرسیها همراه بود، بر سر مذاکرات هستهای سنگینی میکند و محافل سیاسی و اقتصادی بینالمللی بیش از گذشته نسبت به نتایج این مذاکرات حساس شدهاند و به مسقط چشم دوختهاند.
پیروزی جمهوریخواهان در مجلس قانونگذاری آمریکا، کار دموکراتها و دولت اوباما را در تمام زمینهها از جمله مذاکرات هستهای با ایران دشوار میکند، اما این دشواری به اندازهای نیست که قدرت تصمیمگیری را از دولت اوباما بگیرد.
علاوه بر این، دموکراتها برای رسیدن به پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده به موفقیت در مذاکرات هستهای با ایران نیازمند هستند و برای به دست آوردن این پیروزی از تمام امکانات خود استفاده خواهند کرد. اروپائیها نیز به توافق جامع هستهای با ایران نیاز دارند و بیش از این نمیتوانند عواقب منفی کشمکش با ایران بر سر اختلافات هستهای را تحمل کنند. این واقعیت را به روشنی میتوان از اظهارات مقامات رسمی و غیررسمی کشورهای اروپائی به دست آورد.
جمعی از شناخته شدهترین چهرههای سیاسی اروپا در مقالهای که روزنامه انگلیسی گاردین آن را منتشر کرده نوشتهاند: اکنون زمان توافق هستهای با ایران است و کشورهای 3+3 (همان 1+5 که عبارتند از سه کشور اروپائی انگلیس، فرانسه و آلمان و سه کشور غیر اروپائی چین و روسیه و آمریکا) باید فرصت ایجاد شده را غنمیت بشمرند. آنها نوشتهاند: ما اصرار داریم که طرفین، تا مهلت معین شده در 3 آذر به توافق برسند، چرا که به تأخیر انداختن زمان توافق، اتخاذ تصمیمات را دشوارتر میکند و به تعویق افتادن توافق فرصت بیشتری به مخالفان برای تخریب روند سیاسی مربوط به توافق میدهد." در میان نویسندگان این مقاله، افرادی همچون خاویر سولانا مسئول اسبق سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزرای خارجه اسبق و سابق ایتالیا، اسپانیا، سوئد و چند سیاستمدار ارشد انگلیس وجود دارند که نشان دهنده اعتبار این مقاله و محتوای آنست.
مشاور امور خارجی انگلیس در مجلس عوام این کشور نیز گفته است: "اکنون فرصتی تاریخی برای حل مسأله هستهای ایران وجود دارد. به مذاکره کنندگان احترام میکنم و متعهد به رسیدن به یک توافق جامع هستیم." مذاکره کننده ارشد هستهای روسیه نیز گفته است: مذاکره کنندگان در مورد برنامه هستهای ایران برای پیشرفت گفتگوها آمادگی دارند." جک استراو، وزیر خارجه اسبق انگلیس نیز گفته است: "تحریمها در متوقف کردن برنامه هستهای ایران ناکارآمد بود."
سخن جک استراو، پاسخی است به اظهارات روز پنجشنبه اوباما رئیسجمهور آمریکا که گفته بود تحریمهای شدیدی که علیه ایران اعمال کردهایم موجب شد این کشور به پای میز مذاکره کشانده شود."
قطعاً سخن جک استراو، درست است، زیرا واقعیت اینست که تحریمها در عین حال که ناجوانمردانه بودند نتوانستند مسئولین و ملت ایران را وادار به متوقف کردن برنامه هستهای نمایند و آنچه موجب شد ایران به پای میز مذاکره برگردد، انتخابات ریاست جمهوری 1392 و روی کار آمدن دولت دکتر روحانی بود که اعتقادی اصولی به حل و فصل مسائل از طریق مذاکره دارد. این واقعیت را جک استراو به درستی درک کرده و البته بعید نیست اوباما هم درک کرده باشد ولی به احتمال زیاد به خاطر مصرف داخلی سخن از کارآمد بودن تحریمها به میان میآورد به ویژه آنکه بعد از شکست سنگین در انتخابات میان دورهای کنگره، نیاز بیشتری به این قبیل سخن گفتنها دارد.
در یک نگاه کلی میتوان شرایط کنونی مذاکرات را به ویژه با توجه به آنچه قرار است این هفته در مسقط پایتخت عمان صورت بگیرد اینگونه جمعبندی کرد:
1 - دولت اوباما و حزب دموکرات آمریکا برای کسب پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا به یک امتیاز بزرگ نیاز دارند. این امتیاز بزرگ میتواند رسیدن به توافق هستهای با ایران و پایان دادن به مشکلاتی باشد که آمریکا در این زمینه دارد. اوباما، هر چند برای مصارف داخلی ناچار است مطالبی از قبیل آنچه در مصاحبه با خبرنگاران در روز پنجشنبه گفت به زبیان بیاورد، ولی در همان حال، وزیر خارجه خود را برای مذاکره با وزیر خارجه ایران به مسقط میفرستد، جائی که یادآور توافق اولیه برای شروع مذاکرات و صورت گرفتن توافقات دیگری بوده است، توافقاتی که غرب از آنها ضرر نکرده است.
2 - جمهوری خواهان آمریکا، مایل هستند با سنگ اندازی بر سر راه توافق هستهای با ایران، آن را به تأخیر بیاندازند تا مانع پیروزی دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری آینده شوند و این توافق را در دوران حاکمیت خود به سرانجام برسانند و از امتیاز آن بهره ببرند. این ماجرا به یک کشمکش سیاسی میان دو حزب قدرتمند آمریکا تبدیل شده و همین امر میتواند عاملی برای تلاش دموکراتها و دولت اوباما برای هموار ساختن مسیر توافق باشد و رئیسجمهور آمریکا با استفاده از حق وتو از سدی که ممکن است جمهوریخواهان در برابر این توافق ایجاد کنند عبور کند و لابی صهیونیستی را نیز که قطعاً در پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات اخیر کنگره با هدف ممانعت از توافق هستهای با ایران نقش داشتند، ناکام نماید. صهیونیستها علیرغم همراهی زیادی که اوباما در جنگ 51 روزه غزه با آنها کرد، در ماجرای توافق هستهای با ایران بشدت علیه او موضعگیری کردهاند و مصمم هستند هر طور شده مانع این توافق شوند. بدین ترتیب، اکنون اوباما و حزب دموکرات آمریکا ناچارند از میان راضی نگهداشتن لابی صهیونیستی و امت?از بزرگ پایان دادن به مشکلات هستهای با ایران یکی را انتخاب کنند.
3 - اروپائیها هم بیصبرانه در انتظار پایان یافتن مشکلاتشان با مسأله هستهای ایران و رسیدن به یک توافق جامع هستند. این، خواسته روسیه و چین نیز هست. بدین ترتیب، از گروه 1+5 یا به تعبیر غربیها 3+3 این آمریکاست که باید خود را با بقیه اعضاء تطبیق بدهد و راه را برای شکلگیری توافق جامع و نهائی هموار نماید.
4 - در ایران نیز همراهی رقبای سیاسی دولت با گروه مذاکره کننده هستهای میتواند مفید و مؤثر باشد. آنها باید با توجه به ابراز اعتمادی که رهبر انقلاب به مذاکره کنندگان ایرانی کردهاند، از این گروه حمایت کنند و از مانعتراشی بر سر راه آنها خودداری نمایند. این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که مذاکرات هستهای، طولانی و رسیدن به توافق، دشوار شده است. بنابر این، همه باید به گروه مذاکره کننده کمک کنند تا خواست مردم که پایان دادن به مسأله هستهای با حفظ حقوق ملت و منافع ملی است تحقق یابد. در این زمینه دستگاههای تبلیغاتی به ویژه رسانه ملی نیز باید همکاری کنند و اینگونه نباشد که اخبار مذاکرات را یکطرفه و با تفسیرهای منفی و بدبینانه منتشر نمایند. در جهان امروز، دستیابی به اخبار و اطلاعات، انحصاری نیست و مردم میتوانند به واقعیتها دسترسی پیدا کنند. بنابر این، رسانهها در مسأله هستهای در عین حال که تعیین کننده نیستند ولی میتوانند به مردم آرامش روحی بدهند، مانع سوءاستفاده سوداگران شوند و به گروه مذاکره کننده برای رسیدن به توافق جامعی که منافع بیشتری را برای کشور در برداشته باشد کمک نمایند.
قدس:مشکل حل نشده بیت المقدس
«مشکل حل نشده بیت المقدس»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسین امیری است که در آن میخوانید؛فلسطین به لحاظ مقام و موقعیت مذهبی خاصی که در میان مسلمانان ، مسیحیان و یهودیان داشته و دارد، به عنوان سرزمینی مقدّس مطرح بوده و همواره در میان پیروان این ادیان از اهمیّت ویژه ای برخوردار است.
ویژگی مهمی که برای بیت المقدس به لحاظ دینی می توان برشمرد، اینکه هیچ نقطه ای در جهان از لحاظ تقدس، مثل قدس نیست، حتی شهرهایی مانند مکه یا مدینه با وجود همه تقدس و اهمیتی که دارند، باز تنها در نزد پیروان یک دین(اسلام) محترم شمرده می شود، اما شهر قدس برای یهودیان، مسلمانان و مسیحیان جهان مقدس است.
بحران جدید درباره وضعیت منطقه مقدس مساله دینی شهر قدس به ظاهر در میان یهودیان و مسلمانان است؛ منطقه ای که یهودیان می گویند، حق دارند وارد شوند، ولی مسلمانان معتقدند، براساس تعالیم دین اسلام، غیرمسلمانان حق ورود به این منطقه را ندارند.
پلیس اسراییل هم معمولاً مانع از ورود یهودیان به حریم منطقه مقدس در نزدیکی مسجد الاقصی می شود، ولی هر از چندگاهی شماری از یهودیان تندرو وارد این منطقه می شوند و این موضوع با اعتراض شدید مسلمانان، دولت فلسطین، دولت اردن و دیگر کشورهای اسلامی روبرو می شود.
فلسطینی ها، اسراییل را به تلاش برای تغییر وضعیت موجود در منطقه مقدس شهر قدس متهم می کنند و اعتراضهای روزانه ای در نزدیکی این منطقه دارند.
پس از تشدید حملات صهیونیستها علیه فلسطینیها و اقدامهای تحریککننده آنها در قبال مسجدالاقصی، تندروهای اسراییل دست به اقدامهای تازه ای در برابر فلسطینیان زدند.
در حالی که جهانیان تاکید دارند، دولت رژیم جعلی اسراییل وظیفه دارد معیار تشکیل کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسد، دولت جدید همچنان از این خواسته سر باز میزند و حتی در برابر تقاضاهای جهانی، پا را فراتر نهاده و به انجام کارهای تحریکآمیز و مغایر با اصول جهانی اقدام میکند.
در تازهترین اقدام و در حالی که همگان منتظر کاهش تنش در بحران دردسرساز خاورمیانه هستند، رژیم صهیونیستی به 15 هزار خانوار فلسطینی ساکن در بیت المقدس شرقی اخطار داده هر چه سریعتر خانههای خود را تخلیه کنند، زیرا میخواهد دور تازهای از شهرکسازی برای یهودیان را آغاز کند، اقدامی که بیشک گروههای مقاومت فلسطینی را که تاب و تحمل رفتارهای تندروانه دولت جدید رژیم غاصب اسراییل را ندارند، بشدت تحریک خواهد کرد .
این در حالی است که سازمان ملل متحد با صدور گزارش تازهای درباره دور جدید تخریب خانههای فلسطینی در بیت المقدس شرقی، اعلام کرده، محل زندگی حداقل ۹۰۰۰ فلسطینی که در شرق بیتالمقدس زندگی میکنند، در خطر است. حدود ۵۰ درصد از این افراد کودکان فلسطینیاند که به این ترتیب بیخانمان میشوند. این خانهها مجوز ساخت نداشتهاند.
همچنین رژیم صهیونیستی در نظر دارد خانه های فلسطینیان واقع در بخش شرقی بیتالمقدس راویران کند. هرچند تعدادی از خانههایی که در بخش شرقی بیتالمقدس ساخته شدهاند، غیرقانونی بوده و شهرداری محل هیچ مجوز ساختمانی برای آنها صادر نکرده است. طبق گزارش سازمان ملل متحد، قرار بوده است هر سال دست کم ۱۱۰۰ خانهجدید برای جمعیت عربنشین بیتالمقدس شرقی ساخته شود؛ اما این تصمیم عملی نشد و فلسطینیان با کمبود فراوان مکان برای زندگی روبهرو هستند.
شایان توجه اینکه به دلیل سختگیریهای شدید شهرداری منطقه، گرفتن مجوز برای ساختمان در بخش شرقی اورشلیم در واقع غیرممکن است و نمیتوان در آنجا به طور قانونی خانهای ساخت.
به همین سبب سازمان ملل بر این نظر است که ویران کردن خانههای فلسطینیان با قوانین بینالملل و تعهدهای جهانی اسراییل مطابقت ندارد. از این رو از این رژیم خواسته است، بیدرنگ ویران کردن خانههای فلسطینیان را متوقف کرده و شرایطی را مهیا کند تا زندگی فلسطینیان در شرق بیتالمقدس تسهیل شود.
در همین راستا دبیرکل اتحادیه عرب اعلام کرده که با سران کشورهای عربی در راستای اقدام مناسب برای متوقف کردن تجاوزهای مستمر،در ارتباط خواهد بود.
فدریکا موگرینی، مسؤول جدید سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز از دو طرف درخواست کرده خویشتن داری کنند و همچنین وجود یک توافقصلح پایدار میان اسراییل و فلسطین را لازم دانسته است.
به هر ترتیب بیتالمقدس یکی از پیچیدهترین موردهای اختلاف در مناقشهخاورمیانه است. فلسطینیان در نظر دارند، بخش شرقی بیتالمقدس را به عنوان پایتخت کشور فلسطین اعلام کنند.
در حالی که جامعه جهانی از جمله سازمان ملل متحد، آمریکا و کشورهای اروپایی سیطره اسراییل بر شهر قدس را به رسمیت نمی شناسند، موضوعی که مناقشههای گستردهای را در مذاکرات فلسطینیان با اسراییلیها و در پی آن غرب به دنبال داشته و تا کنون نیز به نتیجه نرسیده است، اما با توجه به وقایع جدید که بیشک اسراییل در پیشبرد آن نقش مستقیم دارد، پیشبینی میشود بحران خاورمیانه بیش از پیش تشدید شود و تشنج مجدداً به نقطه اوج خود نزدیک شود.
سیاست روز:معامله پیشنهادی اوباما چیست؟!
«معامله پیشنهادی اوباما چیست؟!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛تیم مذاکرهکننده هستهای ایران با پشتوانه رهبری، مجلس و دیگر ارگانها براساس چارچوبهای نظام گام برمیدارد، اختلافی در گفتگوهای هستهای و به نتیجه رسیدن توافق هستهای در ایران وجود ندارد، تنها موضوعی که در ایران مطرح است بی اعتمادی و به آمریکاست. اما در طرف مقابل اختلافات و کارشکنیهای زیادی دیده میشود که به همین خاطر زمان مذاکرات را طولانیتر کرده است.
صهیونیستها و لابی آیپک آنها در آمریکا یکی از بزرگترین موانع دستیابی به توافق جامع میان ایران و ۱+۵ است، اکنون هم که سنا و کنگره به دست جمهوریخواهان افتاده است، گرچه به ظاهر نشان داده میشود که آنها با دولت اوباما بر سر ایران اختلاف دارند، اما این اتفاق هم از برنامههایی است که حاکمیت آمریکا برای فشار بیشتر بر ایران به کار برده است.
اکنون که به روزهای پایانی مذاکرات هستهای نزدیک میشویم، فضای رسانهای غرب علیه جمهوری اسلامی ایران صفآرایی کرده است، هماهنگی میان رسانهها با مسئولان و شخصیتهایی که درباره گفتوگوهای هستهای اظهارنظر میکنند، نشان دهنده برنامهای است که برای دور پایانی این گفتوگوها ریخته شده است.
مهمترین نکته این اقدامات، مقصر جلوه دادن جمهوری اسلامی ایران در صورت به توافق نرسیدن در گفتوگوهای هستهای است. اگر در زمان مقرر توافقی به دست نیاید، بدون شک و قطعاً فضای رسانهها و تحلیلهای ارائه شده از سوی غرب بر همین محور استوار خواهد بود، اظهارات و پیشنهادهایی که هر از گاهی از سوی مطبوعات غربی درباره مذاکرات مطرح میشود، به این خاطر است تا افکار عمومی جهان آماده پذیرش احتمال به توافق نرسیده باشد.
این فضاسازی و جریانسازیها با تبلیغات گسترده رسانهای از پیشنهادهایی سخن میگوید که تاکنون به طور رسمی مطرح نشده و حتی تأیید هم نشده است، اما ابزاری خواهد بود برای هدف آمریکا و غرب در مقصر جلوه دادن جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هستهای.
اوباما خود گفته است که به توافق نرسیدن، بهتر از یک توافق بد است، جمهوری اسلامی ایران هم همین اعتقاد را دارد، اما، مفهوم به توافق رسیدن و یک توافق بد، از دیدگاه آمریکا با ایران تفاوتهای زیادی دارد. توافق از نظر آمریکا به معنای برچیده شدن همه فعالیتهای هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران است، این توافق هر چند از دیدگاه آمریکاییها، یک توافق خوب تعبیر میشود اما از نظر ایران، این توافق بد است، توافق بد هم که اوباما از آن دوری میجوید، توافقی است که حق فعالیتهای صلحآمیز هستهای برای ایران را به رسمیت بشناسد. این فعالیتهای هستهای که هماکنون جمهوری اسلامی انجام میدهد، براساس چارچوب قانونی و در راستای قوانین آژانس بینالمللی انرژی اتمی است.
مرحله بعدی از سناریوی رسانهای غرب پس از مقصر جلوه دادن ایران در به توافق نرسیدن، ادامه تحریمها و حتی تشدید آنها علیه ایران است. وزیر خارجه آلمان چندی پیش به همین موضوع اشاره کرد و گفت: «اگر ایران نتواند به توافقی طولانی مدت بر سر برنامه هستهای خود دست یابد، ایالات متحده آمریکا تحریمهای بیشتری را علیه ایران اجرا خواهد کرد.»
این موضع اشتاین مایر، علاوه بر این که جنبه تهدیدی دارد، یک جنبه دیگر هم در آن دیده میشود که همان مقصر دانستن ایران در به توافق نرسیدن است.
او گفته است«اگر ایران نتواند به توافقی طولانی مدت بر سر برنامه هستهای خود دست یابد»؛ وزیر خارجه آلمان با این سخن اثبات کرده است که کشورهای غربی عضو ۱+۵ در این باره هم نظر هستند و این سیاست را در مواضع خود به انحای گوناگون اعلام کردهاند.
حال جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایطی و در صورت دست نیافتن به یک توافق جامع هستهای چه واکنش و سیاستی را باید داشته باشد؟
مواضعی که از سوی مسئولان و مقامات کشورمان مطرح میشود، کوتاه نیامدن از حق و حقوقی است که برای اثبات آن سالهاست با غرب گفتوگو میکند.
کوتاه آمدن و عقب نشستن ایران در برابر خواستههای آمریکا و پذیرش خواستههای آن، برای جمهوری اسلامی ایران، براساس وعدههایی که داده شده است، چیزی را تغییر نمیدهد، طبق وعدههای آنها قرار نیست حتی در صورت کوتاه آمدن ایران، تحریمها یکجا برداشته شود و یک پروسه طولانی را پیشبینی کردهاند.
با این حساب، اگر توافقی حاصل نشود، کمربندها را باید محکمتر ببندیم، خود را آماده یک نبرد در حوزه اقتصادی و منطقهای بکنیم. به توافق نرسیدن بر سر موضوع هستهای ایران تحولات منطقهای را پیچیدهتر میکند و آینده دیگری برای آن رقم خواهد زد که بازیگر اصلی آن جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
اوباما گفته است، اگر ایران معامله پیشنهادی دولت آمریکا را بپذیرد، راضی کردن کنگره به موافقت با آن کار سختی نخواهد بود.
این معامله پیشنهادی دولت آمریکا چیست؟! آیا این معامله پیشنهادی منجر به توافق خواهد شد؟
وطن امروز:جمله طلایی مرد شکست خورده
«جمله طلایی مرد شکست خورده»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛باراک اوباما روز پنجشنبه پرده از راز مهمی برداشت که لازم است در داخل ایران بویژه از سوی حامیان دیپلماسی هستهای دولت مورد توجه عمیق قرار گیرد. اوباما در سخنانی که میتوان آن را «بیانیه باخت دموکراتها» هم نامید، وقتی به موضوع ایران رسید گفت اگر ایران معامله پیشنهادی آمریکا را بپذیرد، اوباما و دولتش کنگره را به پذیرش این معامله راضی خواهند کرد.
این جمله رئیسجمهور آمریکا میتواند به فهم دقیق مناسبات دولت آمریکا از یکسو و مجموعه جناحی که در واشنگتن به عنوان تندروها شناخته میشوند (جمهوریخواهان، لابی اسرائیل و حتی دولت نتانیاهو) کمکی موثر کند.
در ایران، یک پیش فرض عموما بحث ناشده نزد بسیاری از تحلیلگران خصوصا در جریان چپ (که دولت روحانی را هم میتوان نزدیک به آنها دانست) وجود دارد که میگوید در آمریکا یک جناح حقیقتا میانهرو وجود دارد که خواهان اجتناب از رویارویی و حل مشکلات با ایران از طریق دیپلماسی است. این عده، باراک اوباما و خصوصا وزیر خارجهاش، جان کری را چهرههای شاخص این جریان میانهرو معرفی میکنند و بر همین اساس نتیجه میگیرند ایران باید فرصت روی کار بودن این جریان در آمریکا را مغتنم بشمارد و حتی به قیمت کوتاه آمدن از برخی مواضع خود هم که شده، با آنها درباره موضوع هستهای به توافق برسد.
معنای دیگر این نوع نگاه به موضوع این است که اگر این فرصت از کف برود و فیالمثل جمهوریخواهان کاخ سفید را هم در آمریکا فتح کنند – امری که به دلیل کاندیداتوری هیلاری کلینتون از حزب دموکرات در انتخابات آینده آمریکا چندان محتمل نیست- آن وقت دوران تاریک و سیاهی فرا خواهد رسید که در آن نه فقط نمیتوان به حصول توافقی دیپلماتیک امیدوار بود، بلکه حتی ممکن است واشنگتن ریسک اقداماتی متهورانهتر مانند اقدام نظامی علیه ایران را هم بپذیرد.
حقیقت آن است که این دیدگاه بیش از آنکه توصیفی از واقعیتهای جامعه سیاسی در واشنگتن باشد، نوعی اصل جزمی است که بیشتر حامیان سازش در سیاست خارجی به آن بال و پر دادهاند. وقتی به شواهد نظر کنیم، این تصویر از دیدگاهها در جامعه سیاسی آمریکا نسبت به ایران، نه توان تبیین واقعیتها و شواهد موجود را دارد و نه قدرت پیشبینی سناریوهای محتمل را.
آنچه در حقیقت اوباما در این جمله طلایی به ما میگوید این است که پس پرده درباره یک فرمول خاص از مهار هستهای ایران میان دو حزب – و حتی میتوان گفت میان دولت آمریکا و اسرائیل- تفاهم شده و بخش بزرگی از نزاعی را که ظاهرا میان آنها در جریان است بیشتر باید حمل بر نوعی تقسیم کار به منظور کمتر کردن امتیازهایی دانست که بناست به ایران واگذار شود (بویژه در حوزه تحریمها) و بیشینهسازی امتیازهایی که قرار است آمریکا از ایران دریافت کند.
نکات زیر این موضوع را روشن میکند:
1- کنگره اکنون به گونهای برخورد میکند که گویی هر معامله را که در آن غنیسازی ایران حتی به مقدار اندک به رسمیت شناخته شده باشد مطلقا رد خواهد کرد و نه تنها اجازه لغو تحریمها را نمیدهد بلکه ممکن است با هدف وادار کردن ایران به عقبنشینی بیشتر تحریمهای جدیدی هم اعمال کند. این در حالی است که –همانطور که بعضا به رسانهها هم درز کرده است- حتی موضع اسرائیل هم دیگر غنیسازی صفر نیست و اختلافی هم اگر میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد بر سر این است که ابعاد برنامه غنیسازی که ایران مجاز به حفظ آن است، چقدر باید باشد. جمهوریخواهان نیز هیچ گزینهای برای وادار کردن ایران به پذیرش صفر کردن ظرفیت غنیسازیاش ندارند و اینکه غنیسازی ایران بخش ضروری هرگونه معامله احتمالی است، اکنون یک سیاست دو حزبی در آمریکاست.
2- برخلاف آنچه عموما تصور میشود، امکانناپذیر بودن حمله نظامی به ایران، میراث جمهوریخواهان برای دموکراتهاست نه چیزی که دموکراتها خود آن را کشف کرده باشند. مایکل هایدن آخرین رئیس سازمان سیا در دولت بوش پسر زمانی گفته بود قبل از روی کار آمدن دولت اوباما و هنگامی که او هنوز رئیس سازمان سیا بود این موضوع یک بار به دقت بررسی شد که آیا گزینه نظامی میتواند برنامه هستهای ایران را از بین ببرد یا حداقل برای مدت زمانی طولانی به تاخیر بیندازد. هایدن میگوید همان موقع نتیجه ارزیابی این بود که هیچ گزینه نظامی واقعا موثری علیه برنامه هستهای ایران وجود ندارد.
مهمتر از این، تئوریسین اصلی احمقانه بودن هرگونه حمله نظامی به ایران رابرت گیتس جمهوریخواه است که در دوره اول دولت اوباما هم وزیر دفاع بود. این جمله معروف گیتس که «اگر امروز به ایران حمله کنیم، فردا فرزندان ما باید در خاک آمریکا با ایرانیها بجنگند»، اصلی است که هنوز هم سیاستمداران در واشنگتن براساس آن درباره ایران تصمیم میگیرند. بنابراین این تصور که جمهوریخواهان در صورتی که کار را به دست بگیرند، ممکن است به سمت رادیکال کردن سیاست آمریکا علیه ایران حتی تا مرز درگیری نظامی حرکت کنند، صرفا یک شوخی است که دیگر حتی در اسرائیل هم جدی گرفته نمیشود.
3- نکته سوم این است که هیچ دلیل حقیقتا قابل دفاعی در دست نیست که نشان دهد جمهوریخواهان یا اسرائیل باور دارند درنهایت میتوانند برنامه هستهای ایران را محدودتر از آنی کنند که قرار است در معامله پیشنهادی اوباما به ایران بشود. در واقع یک معنای مهم جمله اوباما هم این است که جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا اجماع دارند که برنامه هستهای ایران را بیش از یک حد مشخص نمیتوان محدود کرد و فرض رشد خطی امتیازهایی که ایران حاضر به واگذاری آن است تحت تاثیر رشد خطی فشارها، واقعبینانه نیست. برخی استراتژیستهای صریحاللهجهتر در آمریکا مانند آنتونی کردزمن حتی گفتهاند سطحی از محدودیت که ایران در توافق ژنو پذیرفت و بناست در توافق نهایی بیشتر هم بشود، حتی با حمله نظامی به ایران هم قابل حصول نیست و توافق ژنو کاری کرده که با حمله نظامی نمیشد کرد! بنابراین کاملا منطقی است اگر بپذیریم حتی اسرائیلیها از روند فعلی راضی هستند و عقیده ندارند که اگر روشهایی که ظاهرا آنها پیشنهاد میدهند در پیش گرفته شود، میتواند ایران را وادار به امتیازدهی بیشتر کند. دقیقا به همین دلیل است که اسرائیلیها و جمهوریخواهان هم بر خلاف ژستهایی که میگیرند خواستار تداوم همین مسیری هستند که دولت اوباما در پیش گرفته و حتی اگر واشنگتن توسط صهیونیستها تسخیر هم شود، کاری جز اینکه جان کری و وندی شرمن اکنون میکنند، نخواهند کرد. شاهد روشن بر این مدعا این است که چند هفته پیش وقتی زمزمه امکانناپذیر بودن توافق نهایی با ایران و ضرورت تمدید دوباره توافق ژنو بلند شد، بر خلاف همه فضاسازیهایی که تا قبل از آن شده بود، دیدیم که نه کنگره و نه اسرائیل با آن مخالفت جدی نکردند و عملا نشان دادند با تمدید موافقند.
4- واضح است بزرگترین نگرانی جمهوریخواهان و اسرائیل این است که رژیم تحریمها علیه ایران بیش از حد آسیب ببیند. من پیشتر در جای دیگری نوشتهام که برای غربیها حفظ رژیم تحریمها حتی از اینکه ایران سلاح هستهای نسازد هم مهمتر است، چرا که از دید تیم فعلی در آمریکا تحریم تنها ابزاری است که توانسته به طور موثر محاسبات امنیت ملی ایران را تغییر دهد. در اینجا هم اختلافی میان اوباما و جمهوریخواهان نیست. آخرین اطلاعات موجود نشان میدهد آمریکاییها حداقل تا 2 سال پس از امضای توافق نهایی قصد ندارند برای مشارکت دادن کنگره در فرآیند کاهش تحریمها حتی به کنگره مراجعه کنند. در واقع روشن است که دولت اوباما هم باور دارد که ابزار تحریم را باید مادام که رقابت راهبردی ایران و غرب در منطقه ادامه دارد در دست خود حفظ کند و حتی اگر تحریمها روی کاغذ لغو شود، عملا لغو نخواهد شد.
اما فراتر بردن تحریمها از حد فعلی از سوی هیچ گروهی در آمریکا عاقلانه ارزیابی نمیشود. همانطور که الیزابت روزنبرگ، تحلیلگر ارشد امور تحریمها در وزارت خزانهداری آمریکا اخیرا در نیویورک تایمز نوشته اگر هم تا امروز تحریمها نتیجهای داشته محصول اجرای اجماعی آنها از سوی تعداد زیادی از کشورها بوده است. تشدید تحریمها بدون شک به اجماع فعلی که در اجرای تحریمها وجود دارد آسیب خواهد زد و به این ترتیب از قدرت تاثیر تحریمها بشدت خواهد کاست. فرض بنیادین دو حزبی در جامعه سیاسی آمریکا این است که تحریم ارزشمندترین ابزاری است که اکنون غرب علیه ایران در اختیار دارد و در نتیجه منطقی است که فرض کنیم هیچ اقدام احمقانهای برای تخریب آن صورت نخواهد گرفت.
نتیجه این بحث این است که اختلافهای جمهوریخواهان و دموکراتها و به عبارت دقیقتر اختلافهای اسرائیل و آمریکا درباره ایران به نحو برنامهریزی شده و سیستماتیک بزرگنمایی شده است. دموکراتها بیش از جمهوریخواهان با ایران مهربان نبودهاند و جمهوریخواهان هم نخواهند توانست بیش از دموکراتها نسبت به ایران خشونت بورزند. سقف توان غرب برای تولید فشار بر ایران همین است که اکنون میبینیم و چه جمهوریخواهان بر سر کار باشند و چه دموکراتها، در توان واقعی غرب برای فشار بر ایران تغییر معناداری ایجاد نخواهد شد.
شرق:خطر تخریب الاقصی
«خطر تخریب الاقصی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی مهتدی است که در آن میخوانید؛آنچه امروز در «کرانه باختری» و شهر« قدس» میگذرد، نقطه اوج دو روند است که رژیم اسراییل سالهاست آن را آغاز کرده و ادامه میدهد: روند اول، «شهرکسازی» که پساز جنگ ژوئن1967 دنبال شده و «تلآویو» قصد دارد این منطقه را بهعنوان «سرزمین توراتی» بهعنوان بخشی از خاک خود اعلام کند. روند دوم «یهودیسازی «قدس»» است. از روزی که « قدس شرقی» در جنگ ششروزه1967 اشغال شد، این روند پی گرفته شده است. آنها اشکال مختلفی را پی گرفتهاند اما نهایتا میخواهند به این نقطه برسند که سکنه یهودی این منطقه، بسیار بیشتر از سکنه اصلی فلسطینی آن باشد.
در مورد مسجدالاقصی میدانیم جنبشی تحت عنوان «جنبش بازسازی هیکل سوم» وجود دارد که معتقد است در محل فعلی مسجد، سالها پیش «معبد سلیمان» بوده که یکبار «بخت النصر» و یکبار رومیها، آن را ویران کردهاند. رژیم اسراییل به دنبال آن است که «مسجدالاقصی» را ویران و به جای آن، این معبد را دوباره بسازد. در سالهای اخیر روند یهودیسازی چنان گسترش یافته که شهر «قدس» از هرسو در محاصره انبوه شهرکهای صهیونیستنشین قرار گرفته به طوریکه رفتوآمد به «قدس» و سایر شهرها در «کرانه باختری»، دشوار شده است. آنها با وضع قوانین جدید، فلسطینیها را از این مناطق اخراج میکنند و اجازه ساختمانسازی به آنها نمیدهند. همچنین به بهانههای مختلف، اماکن سکونت فلسطینیان را به مهاجران صهیونیست واگذارمیکنند.
این روند پساز سال2011 با آغاز انقلابها در جهان عرب شدت یافت چرا که بهجای ایجاد ثبات و رشد اقتصادی، با دخالتهای پنهان به هرجومرج منتهی شد. از سوی دیگر، ایجاد و تقویت گروههای تکفیری، کشورهای عربی و اسلامی را درگیر مسایل داخلی کرده است. اگر زمانی «اتحادیه عرب» یا «سازمان همکاری اسلامی» نسبت به هر اقدام صهیونیستها واکنش نشان میدادند، امروز قادر نیستند به این مساله بپردازند. بهویژه درگیریهای داخلی در کشورهای «طوق» یعنی کشورهای دور فلسطین اشغالی باعث شده، اسراییل با آسودگی طرح «یهودیسازی» را به اوج برساند و مطمئن باشد واکنشی از هیچ طرفی دیده نخواهد شد. در چنین شرایطی آنها قدمبهقدم جلو میروند. اولین قدمهایی که چندسال پیش برداشتند آغاز حفاری در زیر «مسجدالاقصی» بود که بهانه آن، «رسیدن به دیوارهای معبد دوم سلیمان» عنوان شد که تحقق نیافت.
در حال حاضر نیز تغییراتی در «حرم قدس» ایجاد کردهاند و در «بابالمغاربه» در غرب حرم جایی که «دیوار براق» قرار دارد که یهودیان آن را «دیوار ندبه» میخوانند پلهایی ایجاد کردهاند تا صهیونیستها به آن دسترسی داشته باشند. همچنین در زیر مسجدالاقصی «کنشت» یا معبد یهودی درست کردهاند که در آنجا عبادت یهودیان صورت گیرد.
هرروز، محاصره «مسجدالاقصی» تنگتر میشود و با «پستهای بازرسی ایجادشده در مسیر ورودی شهر، اجازه حضور نمازگزاران فلسطینی از شهرهای دیگر را نمیدهند. گاهی محدودیت سنی برای ورود به مسجد میگذارند و زیر 40سال یا 35سال را راه نمیدهند. طرحی که امروز دنبال میکنند شبیه طرحی است که در حرم ابراهیمی در «الخلیل» انجام شد و با همین شگردها به جایی رسیدند که زمانبندی صورت گرفت و ساعتهایی برای حضور مسلمانان تعیین شد و بقیه ایام هم در اختیار یهودیان قرار گرفت. با وجود اتفاقات چند روز اخیر در مورد «مسجدالاقصی»، جوانان فلسطینی در این محدوده تحصن کرده و در برابر شهرکنشینان و پلیس اسراییل مقاومت میکنند.
هر قدمی که دولت اسراییل در این زمینه برمیدارد در انتظار واکنش جهان اسلام میماند و اگر کمتحرکی فعلی ادامه داشته باشد، یهودی کردن کامل «قدس» و احتمالا تخریب «مسجدالاقصی»، دور از ذهن نیست. در شرایطی که جهان عرب به اختلافات داخلی مشغول است و در عین حال، مساله آشتی بین «تشکیلاتخودگردان» و جنبش «حماس» به نتیجه مشخصی نرسیده به نظر میرسد مردم فلسطین خودشان مقاومت را در دست گرفتهاند و هر روز ابتکار عملی جدید را شاهد هستیم که بیشتر به عملیات فردی شباهت دارد. نمونه بارز آن، حمله به افراد پلیس و ارتش اسراییل با اتومبیل توسط فلسطینیهاست.
در نمونه اول در شهر «قدس»، خود راننده به شهادت رسید اما توانست تلفات زیادی وارد کند اما مورد دوروز قبل، خود راننده با وارد کردن تلفات جانی به صهیونیستها توانست بگریزد. همچنین با وجود تدابیر شدید امنیتی، تظاهرات مردم در شهر «قدس« در جریان است و انبوه جوانان در خیابانهای اطراف حرم قدسی نماز جماعت برپا میکنند. به نظر میرسد سرزمینهای اشغالی شاهد «انتفاضه» گسترده دیگری از سوی ملت فلسطین خواهد بود که میتواند اشکال مختلفی به خود بگیرد. وقتی «انتفاضه» مردمی گسترش یابد، افکار عمومی جهان سرکوبهای غیرانسانی صهیونیستها را برنمیتابد و این رویدادی است که رژیم صهیونیستی از آن واهمه دارد.
حمایت:دست برتر مجلس در مذاکرات هسته ای
«دست برتر مجلس در مذاکرات هسته ای»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسن هانی زاده است که در آن میخوانید؛هشتمین دور مذاکرات جامع هستهای ایران با گروه 1+5 در تاریخ ۲۴ مهر ماه در شهر وین برگزار و قرار شد نشست کارشناسی ایران و 1+5 و همچنین نشست سه جانبه وزرای خارجه ایران، آمریکا و کاترین اشتون برگزار شود که در همین راستا نشست کارشناسی ۳۰ مهر ماه و اول آبان در وین برگزار شد .یکشنبه و دوشنبه هفته آینده ۱۸ و ۱۹ آبان نیز نشست سهجانبه ظریف، کری و اشتون و روز سه شنبه ۲۰ آبان نیز نهمین دور مذاکرات ایران و 1+5 در مسقط پایتخت عمان برگزار خواهد گردید.مذاکرات هسته ای همواره از پیچیدگی های زیادی برخوردار است و با توجه به دیدار قریب الوقوع آقای دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان با «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا در مسقط و همچنین دیدار مشترک با خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به نظر می رسد سلسله اتفاق نظرات و مشترکاتی وجود دارد که باید طرفها از آن استفاده کرده و قبل از پایان مهلت مقرر یعنی 3 آذر به یک جمع بندی مشترکی برسند.
بنابراین علیرغم پیچیدگی ها و مشکلات فراوان و همچنین خطوط قرمز در سیاست خارجی طرفین گفتگو، به نظر میرسد مذاکرات در آینده شرایط بهتری داشته باشد. ضمن اینکه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا تلاش می کند که در دو سال باقی مانده از مدت ریاست جمهوری اش، دستاوردی به یاد ماندنی برای آینده سیاسی خود فراهم کند و این دستاورد تاریخی می تواند در حوزه برنامه هسته ای ایران باشد. با توجه به الزام اوباما برای به نتیجه رساندن این مذاکرات، مسئولین کشورمان می توانند از این فرصت به نحو احسن استفاده کرده و لغو کامل تحریم ها و نه تعلیق آنها و نیز به رسمیت شناختن حق غنی سازی را به عنوان یکی از خواسته های اصلی مطرح نمایند.
اگر طرف های دیگر گفتگو یعنی کشورهای اروپایی حسن نیت نشان بدهند و اراده لازم را داشته باشند، موضوع هسته ای ایران ظرف یکماه آینده به پایان رسیده و تحریم ها به طور کامل لغو خواهند شد اما با توجه به پیروزی حزب جمهوریخواه در انتخابات میان دوره ای مجلس سنای آمریکا و به دست آوردن اکثریت آن، اعمال و تحمیل کارشکنی هایی برای تخریب مذاکرات نیز محتمل است. نکته دیگر، جریان سازی های رسانه ای است که طبیعتاً از سوی لابی صهیونیستی سازماندهی می شود و در آستانه هر دور مذاکره با هجمه سنگین رسانه ای و خبری مشکلاتی را علیه ایران شکل می دهند. لذا موضوع گسترده لابی صهیونیستی در کشورهای اروپایی و آمریکا، همواره مشکلاتی را در مسیر مذاکرات به وجود آورده است اما با توجه به اینکه شخص باراک اوباما تلاش می کند تا موضوع هسته ای ایران را به فرجام برساند، به نظر نمی آید که این فضاسازی خبری مانند گذشته بتواند موانع جدی در مسیر مذاکرات به وجود آورد.
مسئله مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که روند تصویب قوانین بین المللی مانند اعمال تحریم و یا عدم تحریم بر کشورهای مختلف از جمله ایران در ایالات متحده همواره باید با جلب رضایت سنای این کشور باشد. همانگونه که در گذشته شاهد بودیم، رئیس جمهور آمریکا برای متقاعد کردن و جلب تایید نمایندگان مجلس سنا همواره حساب جداگانه ای برای آن باز می کند، سخنرانی های مفصلی ترتیب می دهد و سعی در متقاعد نمودن آنان می نماید. در توافق نهایی هسته ای ایران با گروه 1+5 نیز اوباما ناچار است سیاست نهایی خود را با اجازه مجلس سنا به تصویب برساند. بنابر این با توجه به اکثریت نمایندگان جمهوری خواه جنگ طلب و تندرو شایسته است که هر نوع توافق نهایی ایران با غرب نیز در داخل کشورمان به تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برسد.
ورود مجلس این کارایی موثر را دارد که می تواند که از شکسته شدن و عبور کردن از خطوط قرمز نظام جلوگیری و ممانعت به عمل آورد و در عین حال قادر است به عنوان تقابل با زیاده خواهی جمهوری خواهان که مایل به توافق نهایی با ایران نیستند، تلقی گردد تا موازنه قدرت صورت گرفته و به عنوان برگ برنده ای در دست طرف ایرانی قرار بگیرد. مجلس شورای اسلامی این حق را دارد تا چارچوب مشخصی را برای مذاکرات هسته ای و ایجاد توافق نهایی به وجود بیاورد و با در نظر گرفتن این واقعیت که توافق نامه موقت هسته ای طرح اقدام نام دارد و عنوان «بینالمللی» بر آن مترتب نیست، لذا وجوب کسب تاییدیه نمایندگان ملت برای توافق نهایی بیش از پیش ضروری و لازم است. تاکید بر جلب نظر موافق مجلس شورای اسلامی می تواند به عنوان اهرم قدرت در مورد اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا نیز مطرح باشد که اخیراً بر کارایی تحریم ها برای آوردن ایران بر سر میز مذاکره تصریح کرده بود.
بررسی تاریخ روش برخورد با مستکبران این واقعیت را هویدا می کند که همیشه باید با دست برتر در گفتگو و تعامل با آنان برخورد کرد و هر جا که از موضع ضعف، شرایط آنان را پذیرفته ایم چیزی جز زیان، شکست و تحقیر عایدمان نشده است. آنچنان که در سال های گذشته بعضی شرایط ناعادلانه به ما تحمیل شد و ما ناگزیر به پذیرش آن شدیم اما آنچه که توانست و می تواند ما را از شرایط ضعف و انفعال خارج کند، اتکا به قدرت لایزال الهی، پشتوانه ملت بزرگ ایران و استفاده از ابزارهای قدرتمندی مانند نظر نمایندگان ملت و دلسوزان نظام برای به کرسی نشاندن خواسته های به حق کشورمان است، به نحوی که تاریخ، آیندگان و فرزندانمان با افتخار و شکوه از آن یاد نمایند.
جوان:عبرتهای یک چالش اجتماعی
«عبرتهای یک چالش اجتماعی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛
ماجرای اسیدپاشی و تلاش دشمنان نظام اسلامی برای تبدیل آن به یک چالش عمیق اجتماعی اگرچه با ورود دیرهنگام مسئولان اجرایی، قضایی و انتظامی مدیریت شد، اما نشان داد که دشمنان و سرپلهای داخلی آنها، از هیچ فرصتی برای درگیر ساختن کشور با بحرانهای درونی فروگذار نمیکنند و با این باور که تنها راه مهار نظام اسلامی، درگیر کردن آن با بحرانهای داخلی است، همه ظرفیتهای بیرونی و درونی خود را برای ایجاد و دامن زدن به آنها به کار میگیرند. بر این اساس با توجه به آسیبهای درونی و ظرفیتهای بالقوه برای تکرار این ماجراها، ضروری است با تأمل در ابعاد و چرایی و چگونگی شکلگیری و گسترش آن از تکرار آن جلوگیری کرد.
1- وجود آسیبهای اجتماعی که عارضه هر نظام سیاسی است، آنگاه که با عوامل مقوم، نظیر هدایت شبکههای اجتماعی و ماهوارهای تقویت میشود، ظرفیت بالفعلی برای تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی مییابد. بر این اساس عوامل امنیتی، انتظامی و قضایی نباید نسبت به این عوارض کم توجه باشند. به طور مثال در مورد این حادثه وقتی اولین مورد آن اتفاق افتاد اگر عوامل مسئول به موقع و با جدیت وارد میدان میشدند، حوادث بعدی تکرار نمیشد.
2- نظام جمهوری اسلامی برخلاف بسیاری از نظامهای سیاسی که بقای خود را در اتکا به حمایت پنهان و آشکار بیگانگان و صاحبان قدرت جهانی جستوجو میکنند، مستظهر به عنایات الهی و حمایتهای مردمی است و لذا تمرکز دشمنان در سیاستهای تهدید و تحریم معطوف به ایجاد فاصله میان مردم با نظام اسلامی است، به همین دلیل هر پدیده اجتماعی و سیاسی قابلیت آن را دارد که برای آنها به عنوان طعمهای جهت ایجاد چالش اجتماعی تبدیل شود، چرا که دشمنان از طریق تهدید نظامی و حتی تحریم اقتصادی به اهداف مورد نظر برای تغییر محاسبات مسئولان و تسلیم نظام اسلامی نرسیدهاند و لذا تمرکز بر ظرفیتهای اجتماعی و سیاسی برای چالشآفرینی، به عنوان آخرین دستاویز برای آنها واجد اهمیت است. اخیراً یکی از عوامل مؤثر در فتنه گذشته و از گردانندگان سایتهای ضدانقلابی با اشاره به ماجرای اسیدپاشی و ستار بهشتی بر این نکته تأکید میکند که ما موضوعات را تعیین نمیکنیم بلکه با رصد حوادث و وقایع آنها را مدیریت میکنیم.
3- آسیبهای اجتماعی نظیر طلاق، اعتیاد، اوباشیگری و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری، کمابیش در همه جوامع وجود دارد که جامعه ایران نیز از آن مستثنا نیست، اگرچه به دلیل ویژگیهای نظام دینی هیچ سطحی از آن قابل پذیرش نیست و به همین دلیل است که در طول سالهای اخیر به رغم تحریمهای گسترده ایران در دستیابی به فناوریهای نوین ارتباطی و شبکههای ماهوارهای، اما دشمنان با ایجاد شبکههای مختلف فارسی زبان و تسهیل دسترسی افراد جامعه به شبکههای اجتماعی، اهتمام خود را به دامن زدن به ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری معطوف کردهاند تا از آن طریق بتوانند تصویر عمومی جامعه ایران را متفاوت از ویژگیهای ارزشی آن جلوه و از آن طریق نظام اسلامی را در اصلاح جامعه ناکارآمد نشان دهند که نمونه آن ایجاد کمپینهای مخالف حجاب یا ایجاد صفحات اجتماعی تحت عناوینی نظیر بچه پولدارها، با هدف القای وجود تضاد اجتماعی و فاصله عمیق طبقاتی که تسهیل کننده آشوبهای اجتماعی است، صورت میگیرد و این در حالی است که نه تنها برای مقابله با این روند تدبیری اندیشیده نمیشود، بلکه بیسیاستی و چالش تصمیمسازی و تصمیمگیری در مواجهه با این پدیده حتی در سطوح بالا، نظیر شورای عالی مجازی خود به چالشی در عرصه مدیریتی کشور تبدیل شده است.
4- رقابتهای سیاسی لازمه هر نظام سیاسی است اما هنگامی که چالشها و آسیبهای اجتماعی دستمایه رقابتهای سیاسی شود، آنگاه آسیبها به سکوی پرشی برای فعالان سیاسی تبدیل میشود و عملاً با حاشیهسازیها و گسترش و عمومی ساختن آن، یک پدیده جزء و کوچک را به یک موضوع ملی تبدیل میکنند که تحولات بعد از ماجرای اسیدپاشی مصداق آن است. این ماجرا زمانی فراگیر و موضوع ملی شد که توسط برخی از مسئولان اجرایی و رسانههای وابسته به موضوع امر به معروف یا اختلافات میان مجلس و دولت پیوند خورد، به گونهای که سمپاشی نشریات زنجیرهای و سیاستهای وابسته علیه نظام هزینهای بیشتر از خود اسیدپاشی را بر نظام تحمیل کرد.
5- ورود به رقابتهای زودرس انتخاباتی و برنامهریزی برای کسب کرسیهای آینده مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان توسط مسئولان اجرایی که حتی از بیان آن نیز احتراز نمیکنند، عملاً غفلت آنان از حل مشکلات و معضلات اجتماعی و سیاسی را به دنبال دارد و این روند متأسفانه زمینه را برای فرصتطلبان فراهم میکند. رواج مفاسد اداری و رشوهخواری در بخشهای اجرایی، عارضهای مهم و زمینهساز بیاعتمادی به نظام است که تنها در فراگرد درگیر شدن مسئولان به مسائل حاشیه اتفاق میافتد و متأسفانه در هر یک از دولتهای اخیر مصادیق بسیاری را برای آنها میتوان یافت که ماجرای فضاسازی در مورد بورسیهها در هفتههای اخیر یکی از آن نمونههاست.
6- تجربه نشان داده است که حاشیهسازیهای مسئولان هیچگاه به ایجاد یا تقویت ظرفیت اجتماعی آنها نمیانجامد، بلکه به جای آن بیاعتمادی به نظام و حتی بیاعتمادی به خود مسئولان را به دنبال دارد ضمن اینکه تصویری مبهم و ناکارآمد از نظام اسلامی را در میان دوستداران انقلاب اسلامی ایجاد میکند، مصداق این امر را میتوان در نوع عملکرد رئیس دولت قبلی دید که سرمایه عظیم اجتماعی خود را با حاشیهسازی به ثمنبخس معامله کرد و اکنون برای بازگشت به عرصه سیاسی به کسانی متوسل میشود که در گذشته برای حاشیهسازیهای او نقش اول را داشتند.
7- وجود برخی آسیبها در داخل که متأثر از عوامل مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است، فرصت را برای دشمنان نظام ایجاد کرده است که با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی آنها را به چالش اجتماعی تبدیل کنند. برنامهریزی برای مهار آسیبها، بسیار آسانتر از مدیریت و کنترل چالشهاست.
دنیای اقتصاد:نرخ بیکاری در سیر نزولی؟
«نرخ بیکاری در سیر نزولی؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مجید عینیان است که در آن میخوانید؛همچون بسیاری دیگر از متغیرهای اقتصادی، نرخ بیکاری میتواند متاثر از روندهای بلندمدت اقتصاد و نوسانات کوتاهمدت حاصل از دورههای رونق و رکود باشد. بهطور مثال میدانیم با وارد شدن اقتصاد به دوره رکود، نرخ بیکاری اغلب افزایش و با خروج از رکود نرخ بیکاری کاهش مییابد؛ درحالیکه تغییرات بلندمدت نرخ بیکاری وابسته به شرایط عرضه نیروی کار و در نتیجه هرم سنی جمعیت و شرایط محیط کسبوکار است. با توجه به این موضوع بهنظر میرسد کاهش نرخ بیکاری در تابستان امسال به زیر ۱۰درصد که از پاییز سال ۱۳۸۷ بیسابقه بوده است، نشانه خروج از رکود و بهبود اوضاع اقتصادی کشور است. نرخ بیکاری تابستان ۹۱ و ۹۲ به ترتیب برابر 4/12 و 4/10 درصد بوده که کاهش یافته و به 5/9 درصد رسیده است.
این در حالی است که بررسی دیگر نرخ مهم آمار نیروی کار؛ یعنی نرخ مشارکت اقتصادی نشان از کاهش آن به 2/37 درصد است، درحالیکه این نرخ در تابستان دو سال گذشته به ترتیب برابر 2/38 و 1/39 درصد بوده است. کاهش نرخ مشارکت خود یکی از نشانههای عمق یافتن رکود است و در نتیجه بهنظر میرسد نشانههای متضادی از وضعیت رونق و رکود مشاهده میشود.
با این حال باید دقت داشت که بسیاری از کسانی که در سالهای گذشته بیکار بودهاند، بهواسطه ناامیدی از یافتن کار مناسب، از بازار کار بیرون رفتهاند. تصمیم به خروج از بازار کار تبعات میانمدتی دارد که لزوما در کوتاهمدت برگشتپذیر نیست. بهطور مثال اگر فارغالتحصیل دبیرستان، بهواسطه پیدا نکردن شغل مناسب، از بازار کار خارج شده و تصمیم به ادامه تحصیل گیرد، این تصمیم تا مدتها رفتار وی در بازار کار را تغییر خواهد داد و با بهتر شدن اوضاع اقتصادی، وی لزوما تحصیل خود را رها نکرده و به صنعت روی نخواهد آورد. تصمیم زنان حاضر در بازار کار برای خروج از آن نیز ممکن است همراه با ازدواج یا بچهدار شدن آنها باشد که با بهتر شدن بازار کار تصمیمات عوض نخواهند شد. به این واسطه بهنظر میرسد تغییرات نرخ مشارکت نسبت به تغییرات وضع اقتصاد کلان، آهستهتر پاسخ نشان میدهند.
آهستهتر یا بهعبارتی دیگر با تاخیر بودن پاسخ نرخ مشارکت به وضعیت اقتصاد کلان، علاوهبر آنکه کاهش نرخ بیکاری همزمان با کاهش نرخ مشارکت اقتصادی را توجیه میکند، سیگنال بسیار مهمی از وضعیت آینده بازار کار نیز میدهد. با بهتر شدن اوضاع اقتصادی و کاهش نرخ بیکاری، افراد بیشتری متمایل خواهند شد وارد بازار کار شوند و در نتیجه نرخ مشارکت افزایش خواهد یافت، ولی تمامی کسانی که به این شکل وارد بازار کار میشوند، قادر به یافتن شغل موردنظر خود نخواهند بود و در نتیجه به جمعیت بیکار کشور میپیوندند. اثر کلی این پدیده افزایش صورت و مخرج کسر محاسبه نرخ بیکاری است که ممکن است باعث افزایش نرخ بیکاری شود.
بررسی دقیقتر آمارهای بیکاری نشان میدهد با اینکه تعداد بیکار برآورد شده در تابستان ۹۳ کمتر از تابستان ۹۲ است، تعداد شاغل نیز کمتر است. در واقع با عمق گرفتن رکود از سال ۹۱ به بعد، افراد زیادی از بازار کار خارج شدهاند که این خروج از بازار کار حتی تا سال ۹۳ ادامه دارد، ولی در میان کسانی که در بازار کار ماندهاند افراد بیشتری مشغول به کارند. اگر تعداد افراد حاضر در بازار کار همچون تابستان ۹۱ یا تابستان ۹۲ ولی تعداد شاغلان برابر رقم واقعی تابستان ۹۳ میبود، نرخ بیکاری به بیش از ۱۳ درصد میرسید، البته این یک حالت حدی است؛ ولی نشان میدهد که با بهتر شدن وضعیت اقتصاد، مشارکت نیروی کار نیز افزایش خواهد یافت و باعث میشود همزمان با افزایش تعداد شاغلان تعداد بیکاران نیز بیشتر شود.
کاهش بیشتر بیکاری در ایران منوط به تحولات بلندمدت بازار کار همچون افزایش انعطاف و نیز رشد بلندمدت اقتصادی است که با توجه به سرمایهگذاریهای بسیار اندک در سالهای گذشته، افق رشد اقتصادی در میانمدت نیز چندان روشن نیست. از سوی دیگر به دلیل جمعیت عظیم دانشجو که بهزودی فارغالتحصیل خواهند شد، عرضه نیروی کار افزایش خواهد یافت و تنها راه کاهش بیکاری افزایش انعطاف بازار کار همچون تغییر قانون کار و قوانین ورشکستگی است.
خلاصه آنکه با وجود اینکه کاهش نرخ بیکاری به کمتر از ۱۰ درصد با آنکه در واقع به دلیل شروع رونق اقتصادی است، ولی پایدار نخواهد ماند و به احتمال قوی در آینده شاهد افزایش آن به بالاتر از ۱۰ درصد خواهیم بود و برای کاهش بلندمدت نرخ بیکاری، باید به فکر راهکارهایی مناسب برای افزایش انعطاف بازار کار باشیم.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد