مطمئنا نتایج انتخابات اخیر میان دورهای نقش مهمی در شکلگیری این تصمیم در ذهن اوباما داشته است. گرچه شکست سخت اوباما و دموکراتها در این انتخابات را نمیتوان نتیجه مستقیم سیاست خارجی واشنگتن دانست، اما هیچ جای شکی وجود ندارد که نداشتن رویکردی استراتژیک در قبال مشکلات در خاورمیانه و اوکراین نقش مهمی در این شکست ایفا میکند.
نارضایتی عمومی نسبت به حضور نظامیان آمریکایی در خارج از مرزهای این کشور، روی کار آمدن یک مجلس سنا با اکثریت اعضای حزب جمهوریخواه و مجموعهای از مشکلات پیچیده در خاورمیانه باعث شد اوباما به این نتیجه برسد که بهترین و سریعترین راهکار موجود حذف یکی از اعضای تیم امنیت ملیاش است؛ حتی اگر این فرد هیچ ارتباطی با چالشهای پیش روی اوباما نداشته باشد.
هیگل یک گزینه مناسب در این زمینه بود. گرچه او فقط عضو جمهوریخواه کابینه اوباما بود، اما به دلیل انتقادهای شدید نسبت به اقدامات جورج بوش در عراق، چندان مورد حمایت رهبران جمهوریخواه قرار نداشت. در واقع، در زمان رایگیری در سنا در سال 2013 برای تعیین او به عنوان وزیر دفاع، فقط چهار نفر از اعضای جمهوریخواه مجلس به او رای اعتماد دادند. نکته دیگر اینکه هیگل هیچگاه در حلقه یاران نزدیک تیم امنیتی ملی اوباما قرار نداشت.
به عقیده کارشناسان، اوباما برای حل یک مشکل، تصمیمی گرفت که در نتیجهاش چند مشکل و معضل دیگر به وجود آمد. اول اینکه او باید وزیر دفاع مناسب و شایستهای را برای جانشینی هیگل انتخاب کند. در واقع طی این یک سال، هیگل کارهایی را انجام میداد که اوباما از او درخواست کرده بود. او تمام تلاش خود را به کار بست تا بر بودجه پنتاگون سرپوش بگذارد، راهکار اوباما در منطقه آسیا را پیش برد، به ماموریت نیروهای نظامی در افغانستان پایان داد، شروع به ترمیم مجموعه تسلیحات هستهای آمریکا کرد، مدیریت پنتاگون را اصلاح کرد و تلاش داشت با خشونتهای جنسی در ارتش آمریکا مقابله کند.
با این اوصاف، این سوال مطرح است که آیا اوباما میتواند وزیری مطیع همچون هیگل برای ریاست پنتاگون پیدا کند؟ او میتواند فردی را بیابد که در کمتر از دو سال باقیمانده از دولتش، راهکاری مدنظر در سیاست خارجی کاخ سفید را بدرستی دنبال کند؟
دوم اینکه مقامات دولتی اعلام کردهاند خروج هیگل از پنتاگون به این دلیل بوده که دولت اوباما به یک رهبری تازه و مجموعهای از توانمندیهای جدید در راس مدیریت پنتاگون نیاز دارد. اما با توجه به اینکه وزیر دفاع نقش چندانی در شکلدهی نیروهای امنیت ملی ندارد و نمیتواند راهکارهای دولت در این زمینه را تغییر دهد، در نتیجه فرد جدید چندان فرصتی برای تاثیرگذاری در اختیار نخواهد داشت.
به عنوان مثال هنگام بررسی برنامه کاهش نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و اعلام درخواستها مبنی بر باقیماندن ده هزار و 500 نیروی نظامی در این کشور پس از دسامبر 2014، شورای امنیت ملی 20 جلسه با رئیسجمهور و شش جلسه با وزیر دفاع برگزار کرد. نتیجه این شد که پس از پایان این نشستها، مقرر شد تعداد نیروهای نظامی به 9800 نفر کاهش یابد.
در نهایت اوباما به دلیل فشارهای زیاد، نهفقط نیرویش بلکه راهکارش را نیز تغییر داد. با این حال به نظر میرسد خروج هیگل چندان تغییری در این زمینه ایجاد نکند و بعید است وزیر دفاع جدید بتواند تغییراتی اساسی در سیاست خارجی دولت اوباما ایجاد کند.
در منطقه خاورمیانه، اوباما ممکن است تجهیز و تسلیح مخالفان سوری را افزایش دهد و تعدادی از نیروهای نظامی خود را برای کمک به نیروهای عراقی به این کشور بفرستد؛ اما گذشته نشان داده که نتیجه اینگونه اقدامات بسیار اسفبار است. این در حالی است که مدیریت ائتلاف نیروهای بینالمللی علیه داعش و ارتقای سطح امنیتی نیروهای عراق بسیار کند در حرکت است.
در اروپا، اوباما تلاش میکند برای مقابله با روسیه همکاری نزدیکتری با ناتو داشته باشد و در مقابل به دنبال وضع تحریمهای بیشتر علیه رئیسجمهور روسیه است. در این میان بعید به نظر میرسد اوباما به دنبال تسلیح نظامیان اوکراینی یا باز کردن درهای ناتو به سوی کییف باشد.
روال کار سیاست خارجی آمریکا تا به امروز یکی از کندترین دوران خود را تجربه میکند. به همین دلیل کارشناسان میگویند نباید منتظر تغییرات جدیدی در ساختار وزارت دفاع بود. در واقع تغییر و اخراج هیگل از پنتاگون نه به دلایل استراتژیک، بلکه بنا به دلایل سیاسی بود.
الجزیره انگلیسی / مترجم: حسین خلیلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد