کیهان:سفارت ایران دربیتالمقدس
«سفارت ایران دربیتالمقدس»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم علی اکبری است که در آن میخوانید؛اینکه سخنگوی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی برای بازگشایی سفارت این رژیم منحوس در تهران دست به دامن خدا و دعا کردن شود مسئله عجیبی نیست چرا که شیطان نیز زمانی که خود را عاجز میبیند دست به دامن خدا میشود. شیطان نیز بر قدرت لایزال الهی اعتقاد دارد. شیطان رجیم آن زمان که از سجده بر انسان روی برتابید و از درگاه الهی اخراج شد به خداوند متعال عرضه داشت: مرا تا روز موعود مهلت ده و سپس به عزت خداوند قسم خورد که انسانها را به غیر از عباد مخلصین گمراه خواهد کرد. (سوره ص آیات 79 تا 83) بنابراین دعای این مردک نیز از سر عجز و ناتوانی است و این واقعیت که رژیمی که ادعای ابرقدرتی داشت اکنون ناتوان و مفلوک است؛ اما آنچه قابل تامل است علت امیدواری به بازگشایی سفارت این رژیم در ایران است. به عبارت دیگر چه مسئله و علتی باعث شده که دشمن به بازگشت به ایران امیدوار شود. چه موضوع و یا کسانی زمینهساز این امیدواری در دشمن شدهاند.
نگاهی به رویکرد برخی افراد در داخل کشور در چند ماه اخیر و دشنام و ناسزاگویی به رفتار و عملکرد سیاست خارجی با رویکرد ایستادگی در برابر باجخواهی قدرتهای بیگانه نشان میدهد که ظاهرا برخی افراد و جریانات داخلی هرگونه مقاومت و حمایت از جبهه مقاومت و ایستادگی بر اصول را نوعی جنگافروزی و دشمنتراشی تلقی کرده و برای غلبه بر دشمنی دشمنان، نسخه تسلیم و سازش را تجویز میکنند. در ماههای اخیر در بحث سیاست خارجی نیز مواردی رخ داده که مطلوب نظام اسلامی نیست. سخن از رفتن مردی که هولوکاست را انکار میکرد و لزوم برقراری ارتباط با تمام کشورها بدون استثنا سخنان و اشاراتی است که از برخی افراد و بعضا دولتمردان شنیده شده است. در این نگرش اعتقاد بر این است دشمنی دشمنان این ملت به این واسطه است که ما دشمنتراشی کرده و برخلاف قواعد و نظام بینالملل! رفتار میکنیم و برای این که بتوانیم با دیگران (بخوانید زورگویان و مستکبران) به طور مسالمتآمیز زندگی کنیم باید این قواعد را به رسمیت بشناسیم.
منظور از نظام بینالملل نیز آن چیزی است که چند کشور معدود بر اساس زور و قدرتی که داشتند بر جهان تحمیل نمودهاند. به عبارت دیگر این نگرش و دیدگاه، به طور رسمی نسخه بردگی ملت ایران را تجویز مینماید. آخرین نمونهای که برای این تئوریزهسازان بردگی میتوان اشاره کرد سخنان تنی چند از به اصطلاح اساتید دانشگاه- که مخصوصا یکی از آنها در میان دانشگاهیان به کمسوادی شهرت دارد- در خصوص مذاکرات هستهای کشورمان است. همایشی که در آن سخنرانان با ردیف کردن برخی دلایل! از لزوم دست کشیدن از این دانش و فناوری سخن راندند و تندروتر و افراطیتر از دشمنان، به انکار توانایی و قدرت دانشمندان کشورمان در دستیابی به این دانش پرداختند.
موضوع دیگر که باعث امیدواری دشمن شده انجام اقداماتی در زنده کردن فتنه و فتنهگران در ایام اخیر است. روز دانشجوی امسال با حواشی مختلفی همراه بود. لغو سخنرانی عناصر موجه و انقلابی به بهانههای واهی و همزمان حضور برخی فتنهگران در دانشگاهها، ارسالکننده این پالس به دشمن بود. به واقع زمانی که سران این رژیم فاسد از فتنهگران و جنبش سبز به عنوان بزرگترین سرمایه خود در ایران یاد میکنند، هرگونه اقدامی که منجر به حضور فتنهگران در میدان گردد، باعث تقویت امید دشمن خواهد بود. البته این فتنهگران و حامیان آنها در مقابل قاطبه مردم و دانشجویانی که در نهم دیماه، بر جنازه فتنه 88 نماز میت خواندند، چونان کف روی آب هستند و محلی از اعراب ندارند لیکن «الغریق یتشبث بکل حشیش.» رژیم صهیونیستی به مانند غریقی است که در حال غرق شدن به هر شاخه خشکیده و خاشاکی چنگ میزند به امید آن که محملی برای نجات باشد.
دلیل امیدواری دشمن مشخص است اما باید به این ضربالمثل اشاره کرد که با دعای گربه کور باران نمیبارد. اکنون رژیم صهیونیستی با بدترین و فلاکتبارترین دوران خود مواجه است. رژیمی که داعیه نیل تا فرات را داشت اکنون در داخل سرزمینهای اشغالی نیز امنیت ندارد. غزه را از دست داده و علیرغم راهاندازی چند جنگ نظامی تنها شکست و خفت نصیب این رژیم شده و اکنون نه تنها غزه را فتح نکرده بلکه در کرانه باختری نیز اقدامات اخیر مقاومت و مردم فلسطین نشان میدهد که وضعیت برای این رژیم در شرایط قرمز قرار دارد.
مهاجرت معکوس صهیونیستها و اختلافات سیاسی بین سردمداران این رژیم باعث شده که برخی از حامیان این رژیم برای فروپاشی آن تاریخ مشخص کنند. رئیس پیشین دستگاه جاسوسی اسرائیل، مئیر داگان، در مصاحبه با روزنامه جروزالم پست، به سال 2012 گفته بود: «ما در لبه پرتگاه قرار داریم و نمیخواهم مبالغه کنم، اما ما با پیشبینیهای بدی مواجهایم که در آینده روی خواهد داد» هنری کیسینجر از مشهورترین نظریهپردازان سیاسی آمریکا که شدیدا از اسرائیل دفاع میکند، حدود دو سال پیش در مصاحبهای اظهار داشته بود: «تا ده سال آینده، [یعنی سال 2022]، اسرائیلی وجود نخواهد داشت.»
سخنگوی رژیم صهیونیستی که از لزوم آموزش فارسی برای دیپلماتهای این دولت غاصب سخن میگوید مناسب است گذری به صحیفه حضرت امام و بیانات مقام معظم رهبری بنماید. زمانی که با توطئه نظام سلطه، صدام عفلقی به ایران اسلامی حمله کرد، تصور بر این بود که با نابودی ایران اسلامی مسئله فلسطین به فراموشی سپرده خواهد شد و دیگر امامی نخواهد بود که روز قدس را جهانی کند اما در پایان جنگ، این ایران اسلامی بود که ققنوسوار از دل آتش بیرون آمد و ندای امام برخاست که «این جنگ، فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» اکنون و در دوره زعامت ولی فقیه زمان، امام خامنهای هنوز این صلا سر داده میشود که ما از هر حرکتی که در مقابله با رژیم صهیونیستی انجام شود حمایت میکنیم.
«پائول هرشسون» این نکته را آویزه گوش خود کند که «اسرائیل روز به روز ناامنتر خواهد شد؛ چه توافق هستهای بشود، چه نشود؛ این را بدانید امنیت اسرائیل تامین نخواهد شد چه توافق هستهای بشود و چه نشود.» (امام خامنهای، 1393/9/6) بنابراین به جای این که برای بازگشایی سفارت این رژیم در ایران دست به دعا بردارد، برای زمانی که این رژیم توسط سربازان روحالله نابود میگردد، به دنبال مفری برای خود باشد. به عبارت دیگر این سفارت ایران است که در قدس، دومین قبلهگاه مسلمانان بازگشایی خواهد شد، آن هم در زمانی که این سرزمین به دست صاحبان واقعی آن بازگردانیده شده است. آن روز چندان دور نخواهد بود.
خراسان:درس های کوبا برای سیاست خارجی ایران
«درس های کوبا برای سیاست خارجی ایران»عنوان یادداشت روز خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن میخوانید؛آیا اوباما با ایران نیز مانند کوبا رفتار می کند؟ این پرسشی است که بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی ایالات متحده در روزهای گذشته به آن فکر کرده اند. در تحلیل تصمیم اوباما برای اعلام عادی سازی رابطه با کوبا پس از 5 دهه خصومت، باید مولفه های متنوعی را در نظر بگیریم. برخی از منظر معادلات بین المللی معتقدند همچنان که پوتین شبه جزیره کریمه را تصاحب کرد، اوباما نیز قصد دارد با کمی نرمی در سیاست ها، جزیره کوبا را تصاحب کند، البته هر یک به روش خودش! با این حال این تصمیم جدیدی نیست و تمام این 5 دهه خصومت دقیقا با همین هدف سپری شده است. برخی دیگر معتقدند که با کاهش قیمت نفت و کاهش امکان اتکای هاوانا به کاراکاس، پایتخت ونزوئلا در تبادلات اقتصادی (از جمله فروش قند و خرید نفت ارزان قیمت) رائول کاسترو با اوباما همراهی کرده است. با این حال به نظر نمی رسد که تحولات کوتاه مدت این چنینی، دلایل تصمیم بلند مدت آن چنانی باشد. بدون شک کوبایی ها و آمریکایی ها از سال ها پیش ارزیابی بلندمدت برای این تصمیم را آغاز کرده بودند. همچنان که آن ها، ماه ها قبل از کاهش قیمت نفت و تضعیف اقتصاد ونزوئلا، مذاکرات محرمانه را با کمک کانادا پشت سر گذاشته بودند.
1.انگیزه های داخلی اوباما جدی بود
گروهی دیگر از تحلیل گران نقش انگیزه های انتخاباتی دموکرات ها و اهمیت سبد آرای این حزب را در چرخش دولت اوباما در قبال کوبا اساسی می دانند. به نظر می رسد نقش جامعه کوبایی های آمریکا در این رویداد اساسی بوده است. جمعیت قابل توجّهی از کوبایی های آمریکایی در فلوریدا، نزدیک ترین ایالت آمریکا به کشور کوبا ساکن هستند. اگرچه گفته می شود که آن ها عموما مخالفان دولت هاوانا هستند، اما همزمان مخالف تدابیر سرسختانه علیه مردم کوبا هستند. دموکرات ها معتقدند با این تصمیم جدید، کوبایی های آمریکایی بیشتری به آن ها رای خواهند داد. باید توجه کنیم که رفع محدودیت ها علیه کوبا از شعارهای حزب دموکرات و شخص باراک اوباما بوده است. اوباما در سال 2009 هم وقتی قدرت را به دست گرفت تلاش کرد به وعده های انتخاباتی خود در زمینه کوبا عمل کند. او در نخستین گام قوانینی که در زمان کلینتون برای تسهیل سفر و ارسال بسته های پستی به کوبا وجود داشت را احیا کرد. مولفه چانه زنی جامعه کوبایی های آمریکا درباره موضوع تحریم های این کشور علیه کشورمان صدق نمی کند. شمار کوبایی های آمریکایی بالغ بر 3 میلیون نفر است، در حالی که شمار ایرانی های آمریکایی 450 هزار نفر برآورد می شود. کوبایی های آمریکایی در موضوعات سیاسی این کشور درگیر می شوند، در حالی که ایرانی های مقیم آمریکا عموما از سیاست یا هرچه به سیاست ربط داشته باشد کناره می گیرند.
2.اوباما هنوز برای لغو تحریم های کوبا کاری نکرده است
نکته مهم دیگر این که اگرچه 2 دولت در واشنگتن و هاوانا از عادی سازی روابط سیاسی سخن گفته اند، اما در سیاست های تحریمی آمریکا علیه کوبا هنوز تغییری ایجاد نشده است. اوباما هنوز سیاست های تحریمی علیه کوبا را تغییر نداده و قصد ندارد که از قابلیت صدور دستور اجرایی رئیس جمهور برای لغو تحریم های کنگره علیه مردم کوبا استفاده کند. در حال حاضر به رغم تصمیم 2 دولت برای عادی سازی روابط، قانون تحریم های جامع علیه مردم کوبا موسوم به هلمز-برتون همچنان برقرار است. اوباما حتی در سال 2009 هم با این که مراودات با کوبا را تسهیل کرد، اما با رفع تحریم ها علیه کوبا مخالفت کرد. ( برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به گزارش خبرگزاری رویترز با عنوان House votes to ease limits on Cuba trade, travel مراجعه کنید.) باید توجه کنیم که اساسا آمریکایی ها مبنای سیاست شان در قبال کشورهایی مانند کوبا، "دیپلماسی اجبار" از طریق "اعمال تحریم" است. به عبارت دیگر هرگونه تغییری در سیاست های داخلی کوبا در نگاه آمریکایی ها نتیجه تحریم ها به نظر می رسد. تحریم ها به عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی آمریکا علیه کشورهایی که سیاست آن ها را نمی پسندد، نقش محوری دارند. در این شرایط راه رفع تحریم ها یا افزایش قدرت کشور تحریم شونده و اجبار کشور تحریم کننده به لغو تحریم هاست و یا تغییر کشور تحریم شده تا جایی که کشور تحریم کننده اعلام رضایت کند. هدف آمریکایی ها در تغییر تاکتیک کنونی شان هم تغییر در کشور کوبا است.
3.سرمایه سیاسی اوباما فقط کفاف کوبا را می دهد
آن چه اوباما درباره کوبا انجام داده - هرچند اندک – باانتقاد شدید جمهوری خواه ها و نئوکان ها روبرو شده است. برخی معتقدند اعضای جمهوری خواه کنگره در ماه های آینده از طریق تصویب نکردن بودجه برای ایجاد سفارت در هاوانا و عدم تایید سفیر پیشنهادی دولت اوباما در کوبا مخالفت شان را با این تصمیم عملا ابراز می کنند. مسئله مهم این است که سرمایه سیاسی دولت دموکرات اوباما در برابر کنگره جدید با اکثریت جمهوری خواه، میزان ثابت و معینی بوده است. باراک اوباما مخیر بود که این سرمایه را صرف پرونده ایران کند و یا این که صرف پرونده های دیگر بکند. پرونده کوبا به اندازه کافی در آمریکا جنجال برانگیز هست که پرداختن به آن به همه سرمایه سیاسی اوباما نیاز داشته باشد. به ویژه اگر باراک اوباما – با احتمال اندک - بخواهد برخلاف رویه اش در 6 سال گذشته حمایتش از تحریم ها را متوقف کند و با صدور دستور اجرایی – که از اختیارات رئیس جمهور آمریکا است – قانون کنگره برای تحریم کوبا را لغو یا موقتا متوقف کند.
4.ما چه باید بکنیم؟
با توجه به آن چه گفته شد، کوبا مقدمه ایران نیست، حداقل در دولت باراک اوباما! حال ما چه باید بکنیم؟ امروز پس از تجربیات مختلف در حوزه های امنیتی و دیپلماتیک، خودباوری ملی در این زمینه افزایش یافته است. باید باور داشته باشیم که کنگره از دمشق دورتر نیست و باید در برنامه ریزی بلند مدت مان در قبال ایالات متحده به واقعیت های پیش رو توجه کنیم. تلاش دیپلماتیک ایران در 2 سال مانده از دولت اوباما اگرچه ممکن است به رفع تحریم ها منجر نشود، اما باید صرف تامین مقدمات آن شود. در این تلاش برنامه ریزی برای جمهوری خواه ها نقش اساسی دارد. دولت بعدی در آمریکا چه دموکرات باشد و چه جمهوری خواه، ما باید برای جمهوری خواه ها برنامه داشته باشیم.
رسالت:هفت توی فتنه
«هفت توی فتنه»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛نهم دی، سالروز حضور و قیام شکوهمند ملت هوشیار ایران برای خنثی کردن یکی از دیگر از فتنههای طراحی شده توسط دشمنان علیه انقلاب اسلامی است. مروری بر تاریخچه پیدایش فتنه ها ضرورت تعمق بیشتر در این پدیده پیچیده و دشواری مبارزه با آن را روشن میسازد. فتنههای صدر اسلام و از جمله جوسازی ها و جنگ روانی و توطئه های منافقان در مدینه، فتنه منافقین و بنی صدر در سالهای نخست پیروزی انقلاب، فتنه خلق مسلمان، فتنه سید مهدی هاشمی، فتنه سال 78 و سرانجام فتنه سال 1388 وجوه اشتراکی با یکدیگر دارند که میتوان به مواردی از آنها اشاره کرد؛
پیچیدگی فتنه
فتنه یعنی پیدایش شرایطی که تشخیص حق از باطل بسیار دشوار شود. "فتنه یعنی آن فضای غبارآلودی که چشم های انسان قادر به دیدن در آن فضای غبارآلود نیست - 1392" *
فتنه یعنی روزگاری که به تعبیر حضرت علی (ع) باطل با آمیزهای از حق و دشمن در لباس دوست ظاهر میشود و به همین دلیل چنانچه ریشه کن ساختن فتنه، مسئله اصلی قلمداد نشود، فتنه ریشه خواهد دواند و همانند منقذی است که اگر در کشتی پدید آید، به تدریج تمام سرنشینان را در دریا غرق خواهد ساخت.
البته اصحاب فتنه و چه بسا برخی ساده اندیشان با بهکار گیری واژه "حادثه سال 88" یا اقدامات و برنامههای دیگر، بر سر آنند که حساسیت جامعه را نسبت به جریان فتنه کاهش دهند تا با سوء استفاده از غفلت مردم، مقصود شوم خود را تحقق بخشند اما واقعیت آن است که فتنه، یعنی شورش نرم برای براندازی حکومت و به همین دلیل فتنه گر، مصداق "باغی" و کسی است که علیه اسلام و نظام اسلامی قیام کرده است. البته قیامی پنهان و مزورانه و نه رودررو و آشکار.
"یک جماعتی در مقابل جریان قانونی کشور، به شکل غیر قانونی و به شکل غیر نجیبانه ایستادگی کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند - 1392" * "اینکه وقتی آنچه که اتفاق افتاده است، بر خلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت کنیم - که این در سال 78 اتفاق افتاد - یکی از خطاهای جبران ناپذیر است. این تجربهای شد برای ملت ما - 1392" *
مهار فتنه
مهار فتنه بی شباهت به مهار آتش نیست، همچنان که آتش نشانها سعی می کنند ابتدا آتش را مهار و سپس کانون آتش را خاموش کنند، در قضیه فتنه هم نباید به گستره آن دامن زد و در دام طراحان فتنه گرفتار شد که چنین وانمود می کنند که جمعیت کثیری از ملت، طرفدار آنان هستند. به تعبیر روشن تر در مبارزه با فتنه باید سیاست دفع حد اقلی و جذب حد اکثری را در پیش گرفت، زیرا چه بسا، بسیاری از افراد در شرایط اولیه پیدایش فتنه، ناخواسته فریفته آن شوند اما به تدریج و با روشن شدن ابعاد فتنه، غالباً از آن تبری میجویند و در نتیجه سردمداران فتنه منزوی میشوند.
"امروز معلوم شده است آن کسانی که در مقابل عظمت ملت ایران، در مقابل کار بزرگ ملت ایران در انتخابات ایستادند، آنها بخشی از ملت نیستند؛ افرادی هستند یا ضد انقلاب صریح، یا کسانی که بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، کار ضد انقلاب را می کنند؛ ربطی به توده مردم ندارند - 1389" *
بنابر این باید در مهار فتنه بین بازی خوردگان و بازی کنندگان، بین تشویق کنندگان و بازیکنها و مربیان تفکیک قائل شد.
زمانبر بودن
طبیعی است که شفاف شدن فضای سیاسی و فروکش کردن غبارهای فتنه، نیاز به فرصت دارد و باید در گذر زمان و با تدبیر، برای آگاه سازی جامعه تلاش کرد و به تناسب ظرفیت آگاهی جامعه، با سردمداران فتنه برخورد کرد. "اگر قبول داریم که جبهه دشمن برای کشور ما و انقلاب ما برنامه ریزی بلند مدت دارد، پس ما هم باید برنامه ریزی بلند مدت داشته باشیم - 1389" *
اجتناب از راهکارهای ساده اندیشانه
"اگر باور داریم که فتنه ابعاد بسیار پیچیده ای دارد باید بپذیریم که مبارزه با فتنه هم دشواریها و پیچیدگیهای خاص خود را دارد، و لذا احساساتی شدن و کار بی رویه برای مقابله با فتنه، کمک به دشمن است - 1388" *
تکیه بر حضور پرشور مردم، خصوصاً جوانان
بنا بر ضرب المثل معروف که سنگ را به همان نقطه ای که پرتاب شده برگردان، مبارزه با فتنه هم باید از همان نقطه پیدایش فتنه آغاز شود، یعنی ابهام زدایی و روشنگری برای عموم مردم. بر خلاف شعار جمهوریت خواهی برخی مدعیان، در کشور ما قدرتمند ترین حامی و مدافع اصلی اسلام و نظام اسلامی، جمهور مردم هستند و نظام اسلامی تنها با پشتیبانی توده مردم توانسته است تا کنون در برابر همه توطئهها ایستادگی کند و قضیه فتنه نیز از این واقعیت مستثنی نیست.
"آخرین نمونه اش هم همین فتنه سال 88 بود، مردم ایستادند، همان کسانی که به کسان دیگری غیر از منتخب رأی داده بودند، همان ها در مقابل آنها ایستادند." * "در میدان سیاسی، فتنه سال 88 را جوان های ما خواباندند، بیش از عوامل گوناگون دیگر - 1389" *
آگاه سازی، مسئولیت همگانی
اگر قرار است توده مردم برای خاموش ساختن آتش فتنه به پا خیزند، روشنگری به رسالتی فراگیر تبدیل می شود، هر چند "خواص"، مسئولیتی مضاعف دارند و سکوت آنان نوعی خیانت محسوب میشود.
"وقتی این پدیده (فتنه) در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند، دوپهلو حرف زدن،کمک کردن به غبارآلودگی فضاست." *
شفاف سازی شاخص ها
راه میانبر برای آگاه سازی جامعه، بازگشت به شاخص های دینی و اعتقادی و انقلابی است که در وجود آحاد مردم ریشه دارد و از آنجا که معمولاً اصحاب فتنه، با اقداماتی آشکار، ماهیت ضد دینی و ضد ملی خود را بروز می دهند، شواهد روشنی پدید میآید که اگر مردم از آن آگاه شوند، خشم و نفرت خود را از سردمداران و پدید آورندگان آن اقدامات ابراز میدارند، چنانکه در فتنه 88 اسائه ادب به ساحت دستگاه حضرت سید الشهدا (ع) یا اهانت به عکس امام خمینی (ره)، دست فتنه گران را رو کرد. یکی از روشن ترین شاخصها در این زمینه، شاخص مرزبندی خودی و غیر خودی است، مرزبندی با دشمن است. فتنه گران از آنجا که در دام توطئه دشمن گرفتار آمدهاند، میکوشند این مرزبندی را از بین ببرند، چنانکه از سر دادن شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل اجتناب می ورزند و در مقابل، علیه غزه و لبنان، شعار می دهند.
"با دشمنان متعرض بایستی با قدرت برخورد کرد؛ باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد. اسلام می گوید فریب دشمن ها را نباید خورد - 1389" *
ترفند های فتنه گران
القای شبهات، تحریک احساسات مردم، ایجاد شکاف بین اقشار جامعه، ایجاد اختلاف بین دستگاههای مدیریت کننده کشور، شعار طرفداری از قانون و خلاف قانون عمل کردن، تحقیر ملت از طریق بزرگنمایی دشمن و چشم امید بستن به استکبار جهانی و تمسک به دشمن در رقابتهای سیاسی داخل کشور، برخی از شیوهها و توطئههای فتنه گران است.
کلام آخر آنکه اگر چه سردمداران فتنه به عنوان عوامل همکار دانسته یا ندانسته دشمن در فتنه 88، ضایعاتی را برای کشور پدید آوردند اما خوشبختانه با هوشیاری مردم، نتوانستند در آن شرایط حساس انتخابات، گروههای مردم را به جان هم بیندازند و جنگ خیابانی برپا کنند و در نهایت؛ "فتنه سال 88 کشور را واکسینه کرد؛ مردم را بر ضد میکروب های سیاسی و اجتماعی ای که می تواند اثر بگذارد، مجهز کرد؛ بصیرت مردم را بیشتر کرد - 1390" *
پی نوشت ها:
جملات ستاره دار از بیانات مقام معظم رهبری انتخاب شده است.
قدس:پایه های سست خصوصی سازی در ایران
«پایه های سست خصوصی سازی در ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر احمد صادقی است که در آن میخوانید؛خصوصی سازی یک سیاست اقتصادی برای تعادل بخشیدن میان دولت و بازار، با هدف افزایش کارایی فعالیتهای اقتصادی است که در آن سطوح مختلف کنترل، مالکیت و مدیریت از دست بخش دولتی خارج و به دست بخش خصوصی سپرده میشود تا کارایی اقتصادی به دست آید .
از سویی دیگر، هدف از خصوصی سازی کاهش نقش دولت و کاهش هزینه دخالت آن در فعالیتهای اقتصادی، کاهش هزینههای بودجهای دولت در ارتباط با پرداخت یارانهها و انجام هزینههای سرمایهای، گسترش رقابت و بهبود کارایی عملکرد شرکتهای دولتی ، گسترش بازار سرمایه ، گسترش مالکیت وسیع سهام ، کسب درآمد مالی برای خزانه دولت ، کاهش انحصارات وافزایش کارایی دولت می باشد .
رویکرد نظام مقدس جمهوری اسلامی به اقتصاد با ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی تحولی بنیادین یافت. بر اساس این سیاستها، اهدافی همچون ارتقای کارایی بنگاههای اقتصادی و بهره وری منابع مادی و انسانی و فناوری و همچنین تغییر نقش دولت از مالکیت و مدیریت مستقیم بنگاهها به سیاستگذاری و هدایت و نظارت مد نظر مسؤولان کشور قرار گرفت. ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی در راستای دستیابی به این حقیقت بود که بخش دولتی در اقتصاد ملی از کارایی لازم برخوردار نبوده و در عین حال بسیار بیشتر از حد لازم گسترش یافته است.
حال پس از گذشت، چندین سال از ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴، نه تنها بخش دولت کوچک و چابک نشده، بلکه در مدیریت بنگاه های اقتصادی نیز تحولی برای کارآمدی و کارآیی پدید نیامده و بازارهای رقابتی در بخشهای مختلف فعالیت شکل نگرفته است. صاحبان سهام عدالت ثروتمند نشده اند و بخش خصوصی واقعی هم به توانمندی نرسیده است و ارقام عملکرد سیاست خصوصی سازی فقط انباشته از اعداد واگذاری بابت رد دیون و اعطای سهام عدالت و با سهمی بسیار کمتر، واگذاری بنگاه های اقتصادی به بخشهای شبه دولتی است که خود بعضاً این بخشها نیز از دریافت اجباری شرکتهای زیان ده بسیار ناراضی هستند .
مروری بر آمار نشان می دهد، در سال 90، 91و 92 به ترتیب 609/13 میلیارد تومان، 155/12 میلیارد و 428/44 میلیارد تومان واگذاری صورت گرفته و در 9 ماهه سال 93 ، 340 میلیارد از سهام و شرکتهای دولتی واگذار شده است . از کل واگذاریها از سال 80 تا کنون 48 درصد از درآمد حاصل از واگذاریها به درامد عمومی کشور، 22 درصد بصورت انتقال مستقیم سهام بابت سهام عدالت ،21 درصد به صورت انتقال سهام به اشخاص حقیقی و حقوقی طلبکار از دولت و 9درصد به صورت رد دیون دولت بوده است .
البته با بررسی آمار سه ماهه سازمان خصوصی سازی می توان دریافت، رویکرد و راهبرد خوبی در حال شکل گیری است؛ زیرا صد درصد سهام واگذار شده در این مدت به بخش خصوصی واقعی بوده و 31 درصد واگذاری ها با موفقیت همراه بوده است، اما در جهت شکل گیری خصوصی سازی واقعی باید ابتدا تصویری از وضعیت فعلی اقتصاد کشور و سازمان و مدیریت آن در ارتباط با مفاد، اهداف، سیاستها و چشم انداز سیاستهای کلی اصل ۴۴ تهیه شود و در این تصویر مشخص شود، آیا دولت طی سالهای اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ کوچک شده است؟ بازارها رقابتی شده اند؟ بخش خصوصی توانمند شده است؟ چه میزان از اهداف سند چشم انداز 20 ساله کشور تحقق یافته و لزومی به اصلاح برنامه های آن هست یا خیر؟ سپس شرایط بازار سرمایه (خصوصا بازار سهام) به طور جامع تحلیل شود تا از فرصتهای پدید آمده نهایت استفاده به عمل آید. همچنین توزیع سهام عدالت به روشی که تاکنون صورت گرفته، کاملاً اشتباه بوده و به نتیجه ای نخواهد رسید بهتر است، سهامی از شرکتهای دولتی که به این برنامه اختصاص یافته، در بازار سهام عرضه شود. این اقدام برای تشکیل مدیریت حرفه ای در بنگاه های اقتصادی مفید خواهد بود. تغییر مبانی توزیع سهام عدالت در حال حاضر امکان پذیر است. البته شناسایی و اقدام لازم برای برنامه ریزی و اجرای کامل موارد و بخشهای مغفول از سیاستهای کلی اصل 44 نیز ضرورت دارد.
سیاست روز:نیروهای مسلح خودکفا ضامن امنیت
«نیروهای مسلح خودکفا ضامن امنیت»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛در دنیای پرآشوب و تلاطم، برای ماندگاری و پایداری چه ابزاری نیاز است؟ برای این که بتوانیم از شر گرگهای درنده دنیا در امان باشیم، زندگی با صلابت و مقتدرانه خود را ادامه دهیم، اهداف خود را پیگیری کنیم و در راستای منافع ملی و انقلابی خود گام برداریم، چه چیزی نیاز است؟
چند ویژگی برای رسیدن به اهداف ایران اسلامی لازم و نیاز است که هر کدام از آنها در جای خود نیازمند تلاش و کوشش برای دست یافتن به هدف است.
کشوری چون جمهوری اسلامی ایران به خاطر دشمنیهای گستردهای که از سوی کشورها و رژیمهایی که چشم دیدن پیشرفتهای ایران اسلامی و انقلابی را ندارند، همواره مورد تهدید قرار داشته است.
این تهدیدات در حوزه نظامی، اقتصادی و فرهنگی همواره با ابزار گوناگون علیه جمهوری اسلامی ایران پیاده شده است و تنها عاملی که باعث شده هدف دشمن محقق نشود، ایستادگی جانانه مردم و نظام اسلامی در مقابل آنها بوده است.
جمهوری اسلامی ایران در منطقهای قرار دارد که کشورهای اطراف آن همواره با جنگها و درگیریهای شدید روبرو بودهاند. این جنگها برای ایران هم هزینههایی در برداشته است. ناامنی وجنگ در کشورهای همسایه با وجود گروههایی که از سوی کشورهای محور دشمنی علیه ایران تغذیه و حمایت میشوند، جمهوری اسلامی ایران را درگیر نکرده است چراکه، اقتدار نظامی و دفاعی و توانمندیهای نیروهای مسلح ایران، عامل و مانعی بر سر دستاندازیهای چنین توطئههایی بوده است.
ایران هیچگاه و هیچ زمان تهدیدی علیه دیگران نبوده و تنها در مقابل تهدیدات و تهاجم دفاع کرده است. دفاعمقدس نمونه بارز آن است که نشان داد، میتوان در مقابل حملات گسترده دشمن مقاومت کرد و ذرهای از خاک کشور را هم از دست نداد. ۸ سال جنگ تحمیلی با کمترین تجهیزات و تسلیحات نظامی پایان یافت، اما اگر در همان جنگ نابرابر، جمهوری اسلامی ایران میتوانست، نیازهای جنگی خود را تأمین کند، پایان جنگ چگونه رقم میخورد؟
و اکنون که پیشرفتهای ایران انقلابی در حوزه نظامی و دفاعی چشمگیر و بینظیر است، که البته همه آنها به دست توانای نیروهای مسلح کشورمان، ساخته شده است، میتوان گفت که به چنین امتیاز بزرگ و بیبدیلی، نیاز نداریم؟!
قطعاً و یقیناً مردم کشورمان هم به این اقتدار و توانمندی نظامی، مینازند و افتخار میکنند. چون میدانند فرزندانشان در صورت بروز تهدیدی علیه سرزمین ایران اسلامی، با جان و دل از کیان، ناموس ، دین و مملکت دفاع خواهند کرد. به همین خاطر است که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران همواره باید مورد حمایت دولتها باشند. امنیت و اقتدار کنونی جمهوری اسلامی ایران به واسطه توانمندیهایی است که ارتش و سپاه به دست آوردهاند. باید توجه داشت که نیروهای مسلح ایران اسلامی تفاوتهای بسیاری با دیگر ارتشهای جهان دارند. ارتش و سپاه، نیروهای نظامی مکتبی، عقیدتی و انقلابی هستند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ماهیت جنگطلبی و جنایتکارانه ندارند.
این ویژگی ارتشهایی است که تنها در فکر کشتار و ویرانی هستند. به سابقه جنگهایی که تاکنون در دنیا اتفاق افتاده است نگاه کنید. ارتش آمریکا در ویتنام، عراق، افغانستان، ژاپن و... چه اعمالی انجام داد؟!
سپاه اسلام، نیروی عقیدتی و معنوی است که توانسته است، با اقدامات و عملکرد خود علاوه بر دستیابی به اقتدار و توانمندیهای نظامی، در زمینههای سازندگی و ارائه خدمات به مردم کشورمان هم پیشقدم باشد. نمونههایی از این دست فراوان است.
تصور کنید، اگر چنین نیروی مقتدری در کشوری چون ایران وجود نداشته باشد، امنیت کشور برقرار خواهد شد؟!
با وجود امنیت است که دولت میتواند، به وظایف خود عمل کند و مردم زندگی عادی خود را داشته باشند.
صنعتگر و کشاورز با بودن امنیت است که میتواند تولید کند و رونق اقتصادی را به همراه داشته باشد.
اقتدار و توانمندی نظامی برای جمهوری اسلامی ایران از نان شب هم واجبتر است. ارتش و سپاه در حوزه وظایف اصلی خود توانستهاند به خوبی آنها را اجرا کنند و حتی گامهای بلندی هم برداشتهاند.
دولتها هم براساس وظایف قانونی خود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شده است، وظایف خاص خود را دارند و باید بتوانند براساس آن، نیازهای اقتصادی، مادی، فرهنگی و آموزشی جامعه را تأمین کنند.
پیشرفتهای نظامی و دفاعی در حوزه موشکی و دیگر تجهیزات نظامی را نباید به معیشت مردم گره بزنیم. همانطور که نباید پیشرفتهای هستهای را به چرخیدن اقتصاد کشور گره زد.
معیشت مردم مهم است. باید تلاش کرد تا در زمینههایی چون تولید گندم و محصولات اساسی به خودکفایی رسید، تا دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنیم، همانگونه که نیروهای مسلح ما توانستند خودشان به خودکفایی برسند و با برگزاری رزمایش محمد رسولالله(ص) وحشت به جان دشمنان بیندازند. آنها توانستند، بخش اقتصادی هم باید بتواند.
وطن امروز:حلقه مشترک اسرائیل و زنجیرهایها
«حلقه مشترک اسرائیل و زنجیرهایها»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن میخوانید؛سالهاست مجموعهای از عوامل نزدیک به لابی اسرائیل در آمریکا میکوشند با ارتباطگیری مستقیم با بخشی از رسانههای ایرانی، فرصت تاثیرگذاری مستقیم بر اذهان عمومی را به صورت پایدار حفظ کنند. از دهه 80 تاکنون مدیریت این سیستم بر عهده وزارت خارجه آمریکا بوده و در این بین «رسانههای زنجیرهای» در ایران همواره نقش «پذیرنده منفعل» را اجرا کردهاند. تلاش برای انعکاس بیکم و کاست «شعارهای غرب» در داخل جامعه ایرانی با تبدیل شدن به تریبونی متکثر، منقاد و بینظر، توأم با هزینهدهی حداکثری و راضی شدن به مقام بیارزش «پناهندگی» بدون مزایای بازنشستگی در کرسیهای «ایران هراسی»، تصویری آشکار از 20 سال «مزدوری خاموش» این برادران و خواهران ناتنی آمریکا و اسرائیل در خاک وطن بر جای گذاشته است.
اما اخیرا مجموعه رسانههای زنجیرهای با روشویی از لابی چندمنظوره ایرانیان صهیونیست در آمریکا، تلاش میکنند قابلیتهای بیشتری از خود بروز دهند. نزدیک شدن به عناصر لابی امنیتی نایاک که مدیران آن هر ساله توفیق حضور در خصوصیترین هماندیشی صهیونیستها در «کنفرانس هرتزلیا» را مییابند، توأم با «سانسور مواضع ایرانستیزانه» آنها در رسانههای زنجیرهای، حقیقتا پروژهای خطرناک مینماید.
به طور مثال یک روزنامه زنجیرهای تازهوارد در شماره نخست خود با سانسور مواضع ضد ایرانی «تریتا پارسی» - مدیر نایاک- در مقاله منتشر شده در هافینگتون پست، با حذف بخشهایی از مقاله که نویسنده در آن برآورده نشدن اغراض ضد ایرانی آمریکا به دنبال تحریمها و بهدنبال آن اجرا نشدن خواستههای این کشور در ایران را لازمه تغییر سیاست «تحریم» میداند؛ عملا موضع وی نسبت به ایران را پنهان ساخته است. مدیر تشکیلات امنیتی نایاک در بخشهای ترجمه نشده مقاله خود میگوید: «سیاست به انزوا کشاندن ایران توسط آمریکا [مشابهکوبا] در طول سالیان شدیدتر شده است اما آیتاللهها و جمهوری اسلامی به صورت پایدار، محکم سرجای خود باقی ماندهاند. به عنوان یک طرفدار اصلاحات دموکراتیک و مدافع حقوق بشر گواهی میدهم که تحریمها به تشدید فضای امنیتی و محدود شدن فرصتهای اندک تغییر منجر شده است. در صورتی که ما به صورت بالقوه میتوانیم این دوره را تا دههها ادامه دهیم اما دلایل کمی برای عملی شدن انتظار تسلیم شدن آیتاللهها وجود دارد». 1
این صدای مشاور برگزیده بنیاد برادران فراماسون راکفلر است که به آمریکا پیشنهاد میدهد برای فتح دروازههای ایران و شکست دادن حاکمیت مردمی ایران، به جای سیاست «دشمنی»، آن روی تاس دیپلماسی آمریکا را نشان دهد. در حقیقت تریتا پارسی «دشمن باهوش» ایران است که به اوباما پیشنهاد میدهد در ظاهر هم که شده به منظور جلوگیری از مفتضح شدن شکست سیاست به انزوا کشاندن ایران با تحریمهای کماثر، دستکش مخملی را بر دست چدنی بکشد.
اما در صدای منعکس شده در «برداشت آزاد» رسانه جدیدالتاسیس زنجیرهایها، تنها نوای «اجازه دهید امیدوار باشیم» شنیده میشود.
عینا همین بازتاب غلط از درون جامعه آمریکا در مقالات منتشر شده به قلم «علی واعظ» نیز در سایر رسانههای زنجیرهای به چشم میخورد. او هم از مرتبطان یکی از امنیتیترین عناصر نایاک «رضا مرعشی» است که تصاویر پالوده خوری آنها با رؤسای سابق موساد در اندیشکدههای آمریکایی چون پاگواش، وودرو ویلسون، گروه بینالمللی بحران، بلفر و بروکینز فراوان منتشر شده است.
واعظ در یادداشت یک رسانه دولتی، با دمیدن در تز مورد علاقه اسرائیلیها- «دوگانهنمایی خاستگاه قدرت در آمریکا»- مینویسد: «آنچه وضع تحریمهای همهجانبه بر ایران را در چند سال اخیر ممکن ساخت، بیش از آنکه محصول فعالیتهای هستهای ایران بوده باشد، ناشی از چهره منفیای بود که از کشور در فضای بینالمللی طی چند سال عملیات گسترده ایرانهراسی ترسیم شده بود. این تصویر مخدوش، ایران را کشوری معرفی میکرد که نیتی جز دستیابی به سلاح هستهای ندارد، در مذاکره جدی نیست و با دنیا سر تقابل دارد. در یک سال گذشته 2 عامل این تصویر را دگرگون کرده؛ یکی جدیت ایران در مذاکرات هستهای و دیگری پایبندیاش در عمل به تعهداتش ذیل برنامه اقدام مشترک ژنو».
این به اصطلاح کارشناس تربیت شده در گروه بینالمللی بحران وابسته به تشکیلات جورج سوروس صهیونیست، در ادامه با تعریف و تمجید از دولت روحانی تاکید میکند ایران به همه قولهای خود به غرب عمل کرده و تنها عدهای «بدخواه» در آمریکا ادعاهایی مضحک علیه ایران را تکرار میکنند(!)
با این حال وی توضیح نمیدهد ایران تا کی باید به توصیههای وی درباره صیانت از چارچوب توافقی که مکرر از سمت غربیها با اعمال تحریمهای جدید نقض شده عمل کند؟! سوال اصلیتر این است که کدام احمقی باور میکند میان هیات حاکمه آمریکا و آن عده «بدخواه» که در حقیقت مالک همه سهم ثروت و قدرت در این کشور هستند، فاصلهای باشد؟! فرض خندهداری است که تشکیلات جورج سوروس را «صلحطلب» و «حامی ایران هستهای» بدانیم و فرضا آیپک را جدا از سوروس صهیونیست تصور کنیم!
شاید بد نباشد بگوییم که علی واعظ پیش از این در اردیبهشت امسال در روزنامه کریستین ساینس مانیتور گفته بود نقشه مذاکرات و تفاهمات ایران و آمریکا را «گروه بینالمللی بحران» طراحی کرده است. وی که این نقشه را مسیری «برد- برد» برای ایران میخواند، مدعی شده بود ایران پس از عمل کردن به مفاد این طرح از مزایایی همچون لغو سریع تحریمها در سراسر زمان اجرای این روند، آزادسازی نیمی از درآمدهای نفتی ایران پس از سال نخست، لغو بسیاری از محدودیتهای بانکی، خرید نفت ایران توسط اتحادیه اروپایی، ارائه دانش فنی به برنامه هستهای غیرنظامی ایران و بسیاری موارد دیگر بهرهمند خواهد شد! بندهایی که تا اینجای کار نه تنها اجرایی نشده بلکه با خلف وعده مکرر آمریکا و طمعکاری آنها به واسطه اجرای «نقشه سعودی» با کاهش قیمت نفت، مدعیان «وفاداری کدخدا» را هم مفتضح کرده است. متاسفانه علی واعظ به همراه مدیران «گروه بینالمللی بحران» در سکوت نهادهای امنیتی کشور، اسفند سال گذشته به ایران سفر و با هاشمیرفسنجانی دیدار کردند. علاوه بر ارتباط گسترده این گروه بحرانساز با جورج سوروس صهیونیست، شیمون پرز، رئیس سابق و نخستوزیر اسبق رژیم کودککش اسرائیل نیز مشاور ارشد این تشکیلات است!
علاوه بر خوراکدهی مسموم اعضای لابی نایاک که در حقیقت حلقه واسط رسانههای زنجیرهای و اسرائیل به شمار میروند، خط تقابل آنها با نظام جمهوری اسلامی در سطور ترجمه نشده تفکراتشان به آسانی قابل ردیابی است. به طور مثال علی واعظ با به کار بردن واژههایی که در فضای دیپلماتیک قبیح شمرده میشوند، در نشریات آمریکایی به نقد سیاستهای رهبر انقلاب پرداخته که از بازنشر آنها معذوریم. پارسی نیز مبدع طرح پیشبرد همزمان پرونده مجعول حقوق بشر ضد کشورمان توأم با موضوع گفتوگوهای هستهای است که تا اینجای کار موفق شده است این رویه را عملیاتی کند. طرح فشار بر ایران برای «خلع سلاح موشکی» نیز بارها از جانب علی واعظ که متخصص در این حوزه است، در اتاقهای فکر اندیشکدههای صهیونیستی مطرح شده است. جیسون رضائیان نیز یکی از حلقههای فرامنطقهای همین گروه بود که چندی پیش به جرم جاسوسی در ایران بازداشت شد.
پینوشت:-----------------------------
1- این روزنامه زنجیرهای در برداشت آزاد خود این بخش را اینطور ترجمه کرده است: «در مورد ایران نیز سیاست به انزوا کشاندن آن کشور از سوی آمریکاییها در طول سالیان گذشته ناکارآمد بوده است. بیهوده است اگر انتظار داشته باشیم ادامه تحریمها در سالهای آینده به نتیجهای غیر از آنچه تاکنون در طول 3 دهه گذشته در ایران انجامیده، منجر شود».
جوان:دفاع از میراث 9 دی
«دفاع از میراث 9 دی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم محمد اسکندری است که در آن میخوانید؛نوشتن درباره حماسه 9 دی سال 88 به هیچ وجه کار سادهای نیست. رویدادی سیاسی در تاریخ انقلاب اسلامی که همچون نقطه عطفی روند تحولات ایران و حتی منطقه و جهان را به نفع جریان مستضعف تغییر داد و چشم امید دنیای استکبار را برای براندازی نیمه سخت نظام مردم سالاری دینی کور کرد.
به طور کلی میتوان چندین مولفه را به عنوان شاکلههای اساسی حماسه 9 دی سال 88 برشمرد که اصلیترین آنها غیرت دینی، بصیرت، زمان شناسی و حضور مستقیم مردم در عرصه سیاسی است.
اگر نگاهی به روند شکلگیری اتفاقات سال 88 به ویژه محرم آن سال داشته باشیم درک میکنیم که خشم و اعتراض مردمی نسبت به اقدامات فتنهگران زمانی به اوج خویش رسید که اذناب فتنه عملا شمشیر خود علیه ارزشهای دینی را از نیام کشیدند و همین عامل باعث شد تا سیل عظیم مردم خس و خاشاک جریان فتنه را در بر گرفته و منکوب سازد.
از سوی دیگر بصیرت مردمی در این رویداد کاملاً موج میزد. در حالی که در فضای غبار آلود فتنه تشخیص حتی برای برخی از به اصطلاح خواص سیاسی جامعه سخت شده بود مردم با بصیرتی عمیق پشت سر ولی فقیه خویش به حرکت در آمده و یک فرایند براندازی نرم را که از سوی دشمنان خارجی و داخلی کشور طراحی و پیادهسازی شده بود، ناکام گذاشتند.
زمانشناسی نیز عنصر دیگری است که حماسه 9 دی را تبدیل به یک رویداد تاریخساز در کتاب انقلاب اسلامی ایران نموده است. به اذعان بسیاری از تحلیلگران و صاحب نظران اگر حماسه 9 دی در تاریخ مشخص خودش روی نمیداد مطمئنا تاثیر شگرف خود را دارا نمیبود. این حماسه نه دیر و نه زود روی داد. از یک سو باعث شد تا فتنهگران فرصت نشان دادن ماهیت پلید خویش را داشته باشند و از سوی دیگر به طور کامل جریان فتنه را سد کرد. با این حال و اکنون پس از گذشت چند سال از ثبت حماسه 9 دی به نظر میرسد که برای حراست و صیانت از این حماسه ملی باید چندین نکته مهم را مد نظر داشته باشیم.
ابتدا باید مراقب بود که این حماسه مردمی و ملی به نام هیچ جریان و گروهی ثبت و ضبط نشود. 9 دی از میان تمام اقشار و سلایق مردم جوشید و از آن همه مردم نیز بوده و خواهد بود و هیچ گروهی نمیتواند این حماسه را مصادره به مطلوب کند. از سوی دیگر باید به این مسئله توجه کرد که 9 دی دعوای میان طرفداران احزاب یا گروههای سیاسی نبوده است بلکه متن و حاشیه این تحول سیاسی بزرگ در دفاع از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی، امام و رهبری رقم خورده است.
معالاسف این روزها برخی سعی دارند فتنه 88 را به نوعی به دعوای دو جریان سیاسی در کشور تقلیل دهند و پس از آن راه را برای بازگشت بدون هزینه فتنهگران هموار سازند. در حالی که حافظه تاریخی ملت ایران جنایتهای جریان فتنه را به هیچ وجه فراموش نکرده و نمیکند.
فتنه 88 یک پروژه کامل براندازی نرم بود که با هدایت دشمنان خارجی و بازیگری برخی معاندان داخلی رقم خورد و در نهایت نیز این خود مردم بودند که با حضور در عرصه از کیان انقلاب اسلامی دفاع کرده و مانع از تحقق این توطئه سهمگین شدند. امروز حافظان 9 دی میبایست با تنویر افکار عمومی مانع از تصویرسازی برای فتنه 88 و مبری کردن عامل آن شده و پیام حماسه 9 دی را برای نسلهای آتی حفظ و ضبط کنند.
حمایت:اما و اگرهای برداشت از صندوق توسعه ملی
«اما و اگرهای برداشت از صندوق توسعه ملی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم عزت الله یوسفیان ملا است که در آن میخوانید؛چندی است که ماجرای برداشت 4.1 میلیارد دلاری دولت از صندوق توسعه ملی، سرخط خبرها را به خود اختصاص داده است. مجلس می گوید این برداشت غیرقانونی و بدون اطلاع هیئت امنای صندوق، متشکل از نمایندگان سران قوا بوده و دولت اما، مدّعی است برداشتی صورت نگرفته است. سخنگوی دولت تاکید دارد 4.1 میلیارد دلار فرآوردههای نفتی فروخته شده است و بانک مرکزی به ازای این مقدار فروش با اجازه قانونی، معادل آن را هم به حساب خزانه و هم به حساب صندوق واریز کرد؛ دیوان محاسبات نیز در گزارش خود همین را بیان کرد که دولت 4.1 میلیارد دلار به دست آمده از محل فروش فرآوردههای نفتی را به ریال تبدیل کرده است.
اما واقعیت ماجرا چه بود؟ وقتی دولت به صورت فوری نیازمند پول می شود، چاره ای جز برداشت از صندوق توسعه ملی ندارد. دولت می تواند با کسب مجوزهای مربوطه و قرار دادن وثیقه های معتبر مانند اسناد مربوط به دریافت وجه از طرف های خارجی در قبال فروش نفت حداکثر تا شش ماه، اقدام به برداشت از صندوق توسعه ملی نماید. استدلال دولت این است که بنا بر نیاز ضروری، مثلاً پرداخت حقوق کارکنان، در آن برهه قادر نبود از اسناد مالی خود که در حکم چک تاریخ دار است، استفاده کند، بنابراین با استفاده از اعتبار آنها، اقدام به برداشت از صندوق توسعه ملی نمود تا نیاز فوری خود را بر طرف کند. معنی دیگر برهان دولت آن است که اولاً از موجودی صندوق مبلغی کاسته نشده و هر آن چه که برداشت شده، به جای آن، اسناد کاملاً معتبر جایگزین شده است و ثانیاً این اقدام حتی استقراض هم نبوده زیرا به جای مبلغ برداشت شده، اسناد قابل وصول معتبر به عنوان وثیقه سپرده گذاری شده است.
بر اساس گزارش کمیسیون برنامه و بودجه، وجه برداشت شده صرف امور جاری و ضروری شده است و نه خرید کالاهای لوکس و غیر ضروری مانند خودروهای آخرین مدل. اما درباره این اقدام که دولت آن را جابجایی داخلی که ظاهراً لطمه ای به موجودی صندوق وارد نکرده، چند موضوع مطرح است:
اول اینکه ماهیت اعتراض مجلس به پرداخت مثلاً حقوق کارمندان دولت با استفاده از اعتبارات برداشت شده نیست بلکه تذکر نمایندگان به این مطلب است که هر نوع برداشتی تحت هر شرایطی باید به موجب قانون و مصوبه هیئت امنای صندوق توسعه ملی متشکل از نمایندگان سه قوه صورت بگیرد.
اینکه دولت رأساً و بدون اطلاع نماینده دو قوه دیگر برداشت غیرقانونی کرده است به خصوص از این دولت که شعار خود را قانونمداری قرار داده است، بعید بود. ریاست مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قضائیه اصلاً در جریان برداشت وجه نبوده اند و به همین دلیل است که می گوییم برداشت، غیرقانونی بوده است. زیرا اگر این کار قانونی بود، باید رؤسای قوای دیگر در جریان قرار می گرفتند. به خصوص اینکه برداشت از صندوق به صورت دلار و تبدیل آن به ریال بوده است.
یکی از اعتراضاتی که به دولت قبل می شد، برداشت های غیرقانونی از منابع مالی مختلف بود. آن طور که ما در جریان امر قرار داریم این رویه طی 11 الی 12 سال گذشته، تکرار شده بود و اصولاً یکی از اعتراضات مجلس به دولت گذشته، همین برداشت های بدون مجوز بود. بعضی افراد بی اطلاع، سعی می کنند این اقدام را جناحی و سیاسی توصیف کنند در حالی که مجلس کاملاً به نیت خیر دولت محترم واقف است. سوال اینجاست که چرا این اقدام، بدون اطلاع صورت گرفته است.
در فرهنگ ما اگر کاری پنهانی و بدون اطلاع دیگر طرف های مسئول انجام شود، صورت خوشی ندارد هر چند که خلاف و سوء استفاده ای واقع نشده باشد. نکته دوم که در این موضوع مورد غفلت قرار گرفت، ضرورت برنامه ریزی دقیق دولت برای غافلگیر نشدن در امور مالی است. این اختلاف دوستانه، حاکی از این است که یا سررسیدهای مالی دولت برای تامین بودجه مورد نیاز به صورت دقیق تنظیم نشده و یا موضوعی فوری رخ داده که چنین نیازی را به وجود آورده است.
در هر دو صورت، لازم است دولت محترم سوپاپ های اطمینان برای تامین نیازهای خود در برنامه ریزی ها را دیده باشد. غافلگیر شدن برای ما که در شرایط تحریم هستیم ابداً جایی ندارد. توجیه تحریم های اقتصادی و ضرورت های اورژانسی پیش آمده به واسطه تحریم ها، مانند استدلال نادرست خلبان هواپیمای جنگنده ای است که بگوید به علت سختی عملیات و شدت فشارهای وارده، خوابم برد و وقتی بیدار شدم که هواپیما در حال سقوط بود و به ناچار هواپیما را ترک کردم.
اگر برای تامین نیازهای مالی دولت، اولاً برنامه ای دقیق با رعایت تمام موارد احتمالات تنظیم شود و ثانیاً برای هر نوع برداشت، تمام ساز و کارهای قانونی آن طی شود، چنین اختلافاتی رخ نخواهد داد. سیره امام علی(ع) که در آن عاریه گرفتن از بیت المال را بسیار مذموم می دانستند و در مواردی بسیار خشمگین می شدند، الگوی بسیار خوبی است که باید سرلوحه تمام مسئولین ما قرار گیرد. قانونمداری، شیوه ای است که مردم باید در عمل از مسئولین خود مشاهده کنند و از سرچشمه در میان جامعه ساری و جاری گردد. منافذ فساد که بارها رهبری بر مسدود کردن آن تاکید کرده اند، از همین اقدامات به ظاهر قابل اغماض شکل می گیرد و امیدواریم در تمام امور اداری به خصوص مباحث مالی، برنامه ریزی، شفافیت و پاسخگویی، فرهنگ غالب مسئولین دلسوز نظام باشد.
آفرینش:صنعت طلایی کشور در انتظار مدیریت صحیح
«صنعت طلایی کشور در انتظار مدیریت صحیح»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛ایران کشوری است که به دلایل مختلف از جمله شرایط اقلیمی مناسب و وجود منابع طبیعی فراوان قادر است در طول سال انواع محصولات کشاورزی را تولید کند. با نگاهی به کشاورزان ایران محصولاتی چون برنج، گندم، زیتون، زعفران، مرکبات، تولیدات گلخانه ای و سایر تولیدات گیاهی به چشم می خورد که این تنوع محصول در دنیا کم نظیر و گواه سرمایه های عظیم طبیعی و ملی است . استفاده مناسب از این منابع نیاز به مدیریت و برنامه ریزی صحیح و حمایت فراوان دارد. سیاست های توسعه بخش کشاورزی در کشور ما همواره با چالش ها و تنگناهای فراوانی دست به گریبان بوده است . مشخصه اصلی این گونه سیاست ها عدم انسجام، عدم هدفمندی و نا هماهنگی و از همه مهمتر تاثیر پذیری از هدف های غیر اقتصادی بوده است. در تعیین این سیاست های سه عامل مهم تولید شامل تکنولوژی، نیروی کار ماهر و متخصص و سرمایه به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته و بعضاً با بی مهری هایی از سوی مسولین مواجه شده است.
در حال حاضر با توجه به اجرای قانون هدفمندی یارانه و ایجاد تورم در هزینه تولیدات بخش کشاورزی، بسیاری از کشاورزان در پی تغییر کاربری اراضی خود و یا دست کشیدن از تولید محصولات مورد نیاز کشور هستند، چرا که صرفه اقتصادی برای آنها وجود ندارد.
بنیه ضعیف مالی اکثر کشاورزان، ابتدایی بودن مدلهای کشت وکار، وعدم استفاده از ماشین آلات ، مواد و وسایل پیشرفته تولید، سبب شده تا این صنعت عظیم و ملی، رشد و توسعه چندانی نسبت به روند جهانی نداشته باشد.عدم توجه کافی به سرمایه گذاری در بخش کشاورزی از سوی دولت، واردات بی رویه و غیر اصولی و همچنین نبود بستر لازم برای ورود بخش خصوصی به عرصه کشاورزی سبب شده تا نگاه اقتصادی کلان به این عرصه از تولید دچار ضعف و کمبود هایی گردد.
این عدم توجه به بخش کشاورزی درطی چند سال گذشته و اصرار مسولان قبل به تامین نیازهای داخلی با ابزار واردات، سبب سیر نزولی مشاغل وابسته به کشاورزی همچون دامپروری، پرورش طیور، تولیدات ابریشم و سایر متعلقات با این عرصه شده است. این در حالی است که زمینه ساز بسترهای لازم برای رشد و توسعه اقتصادی در کشورهای در حال توسعه، گسترش و افزایش تولیدات در بخش کشاورزی می باشد.
این صنعت طلایی توانایی کافی را برای جایگزین شدن در بخش تولید و فروش نفت خام را دارد. اما صنعت کشاورزی ما نیازمند اصلاحات راهبردی و کلان می باشد. مشارکت بخش خصوصی، کمک دولت به توسعه شرکت های کوچک و متوسط در بخش کشاورزی، رشد بخش خدمات کشاورزی، تقویت شرایط رقابتی بازارهای داخلی و به دنبال آن رقابت با بازارهای خارجی، کاهش نرخ مالیات و تعرفه های گمرکی جهت واردات صنایع و ماشین آلات به روز کشاورزی و ایجاد ثبات و امنیت در بخش اقتصادی، تنها بخشی از اصلاحات ضروری برای تغییر استراتژی کشاورزی در کشور می باشد.
نباید این مسئله را فراموش کرد که با توجه به منابع طبیعی و اقلیمی کشور مهمترین گزینه برای خارج شدن از یوغ فروش نفت خام و عنوان رانتیر بودن ، توجه به بخش تولیدات کشاورزی و متعلقات آن می باشد . تا با داشته های کشور کار تولیدی انجام شود تا باعث اشتغال و رقابت گردد. در غیر این صورت با فروش نفت به عنوان سرمایه ملی ، ثروت کشور را به حراج میگذاریم. لازمه تحقق این امر ایجاد یک برنامه ریزی دقیق و منسجم می باشد. تا با حمایت دولت و ورود بخش خصوصی به عرصه تولیدات کشاورزی شاهد رشد و توسعه در این صنعت طلایی باشیم.
مردم سالاری:اهمیت توجه بیشتر دولت به سیاست داخلی
«اهمیت توجه بیشتر دولت به سیاست داخلی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم محمدعلی خالقنژاد است که در آن میخوانید؛به همان اندازه که دولت یازدهم در سیاست خارجی فعال بوده وموفقیتهای چشمگیری نصیب کشور نموده به همان میزان در سیاست داخلی منفعلانه رفتار کرده واین مسامحهکاری رئیسجمهور در بعد سیاست داخلی موجب گشته تا جناح رقیب مخصوصا طیف تندرو و افراطی آن با اشتیاق بیشتری برای دولت چنگ ودندان تیز کرده و بر آن استیلا یابند.
دولتی که از آغازین روزهای روی کار آمدن، بنا را بر تعامل وهمکاری هر چه بیشتر با مجلس گذاشته، اینک با میدان داری اقلیتی تندرو روبرو شده که جز صدای خود صدای دیگری را نمیشنوند وبه غیر از حرف خود حرف دیگران را بر نمیتابند وفقط خود را برحق وسایرین را ناحق میانگارند. حال این گروه قلیل خود حق پندار، خیز برداشتهاند که با هر لطایفالحیلی بوده در مسیر دولت سنگاندازی کرده ودر «چوب لای چرخ دولت گذاشتن» گوی سبقت را از دیگران بربایند؛ این موارد ومواردی شبیه به آنها ازجمله اختلال در سخنرانیهای اصلاحطلبان و لغو مجوز همایشهای حامیان دولت در استانها مسائلی اساسی واستراتژیک به شمار میروند که نباید با غفلت و سادگی از کنار آن گذشت.
از کنار این نکته نیزنباید به سادگی عبور کرد و باید باور داشت که روحانی تنهاست. بعضی از مردان ویاران رئیسجمهور یا نمیخواهند ویا نمیتوانند در مقابل زیادهخواهی تمامیتخواهان از خود واکنشی نشان دهند که در این صورت با تیغ تیز سؤال و استیضاح بهارستاننشینان روبرو خواهند شد لذا ناچارا گزینه مصلحت را انتخاب نمودهاند. ولی دکتر روحانی با تکیه بر حمایتهای معنوی رهبر معظم انقلاب و با پشتوانه رأی مردم استوار در مقابل خواستهای نامعقول وغیر منطقی ناخیرخواهان ایستادگی نموده و پاسخشان را با منطق و استدلال میدهد ولی آنان کسانی هستند که در بزنگاههای مختلف ثابت کردهاند اهل منطق و مدارا نبوده وسعی میکنند حرف خود را به صورت غیر منطقی وغیرعقلایی به کرسی نشانند و اما این همه ماجرا نبوده و نیست. باید اذعان داشت که قدری هم مشکل متوجه خود دولت میشود و در واقع دولت اگر در سیاست داخلی هم به اندازه سیاست خارجی حساس بود شاید این موقعیت به وجود نمیآمد.
از سوی دیگر وضعیت بعضی انتصابات رخ داده در سطوح استانها و به خصوص فرمانداران وبخشداران نیز گاهی به گونهای است که به نظر میرسد دولت در شهرستانها توان استفاده از کادرهای هماهنگ با خود را ندارد و از نیروهایی استفاده میکند که چندان همخوانی با دولت ندارند و نمیتوانند در راستای وعدههای دولت و خواستههای مردم قدم بردارند و این موضوع، احتمال ریزش به جای رویش در میان حامیان دولت «تدبیر وامید» را شکل میدهد. انتظاری که از بزرگان دولت مخصوصا دکتر روحانی میرود این است که در سفرهای استانی به این موضوع نیز توجه داشته باشد و نیم نگاهی به بحران سازیهای خرد کسانی که در بدنه دولت وجود دارند اما نمیتوانند یا نمیخواهند همگام با دولت قدم بردارند، داشته باشد.
شرق:کرملین و کارت سوریه
«کرملین و کارت سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلمک محمد ایرانی است که در آن میخوانید؛درباره اجلاس مسکو و حضور بشار اسد و معترضان در آن، باید چند مساله را همزمان مورد توجه قرار داد: نخست شرایط بینالمللی است. وضعیت روسها در موضوع اوکراین و تحریمهای غرب علیه مسکو، رکود اقتصاد جهانی و کاهش بهای نفت که بر بسیاری از کشورها از جمله روسیه تاثیر مستقیم داشته به سقوط ارزش «روبل»، واحد پول این کشور انجامیده تا تحولات اخیر منطقهای و اجتماعی که برای از میان برداشتن افراطیگری تکفیری داعش شکل گرفته، همه و همه در تغییر مواضع گذشته طرفهای مختلف درگیر در موضوع سوریه موثر بوده است. معارضان سوری، همه طرفدار جریان افراطی نیستند و در شورای مخالفان اسد، معارضان قدیمی یا چهرههایی که مدتها خارج از این کشور، روند سیاسی مخالفت با دولت اسد را دنبال میکردند، دیده میشوند.
زمانی که «القاعده» وارد ماجرای سوریه شد، قدرت مخالفان را در صحنه میدانی در اختیار گرفت و «استانبولنشینان» یا مخالفانی که روند فشارهای سیاسی بر دولت سوریه، از طریق دولتهایی چون عربستان سعودی، قطر، ترکیه و آمریکا دنبال میکردند، در موضع ضعف قرار گرفتند. این شرایط در کنار وضعیت خاص روسیه امروز، دو تحلیل عمده را شکل داده است. نخست اینکه روسها نیز شرایط منطقهای خود را درک کردهاند و با توجه به وخامت اوضاع برای کرملین در ماجرای اوکراین، نگران ازدسترفتن فرصت نقشآفرینی در صحنه جهانی هستند.
تحلیل دوم این است که روسها با توجه به تحریمها و سقوط بهای نفت، از نقشآفرینی در زمینه چالش سوریه برای برقراری توازن میان نقاط ضعف و قوت خود بهره خواهند گرفت. هر کدام از این تحلیلها نزدیک به واقعیت باشد، یک نکته مشخص است؛ روسها «نقش کلیدی» در سوریه دارند و این مسالهای است که آمریکاییها و سایر مخالفان اسد به خوبی از آن آگاهند.
«میخاییل بوگدانف»، نماینده ویژه رییسجمهور روسیه در امور سوریه بعد از سلسلهملاقاتهایی که در منطقه، اروپا و طرف آمریکایی انجام داد به حضور آمریکا در این اجلاس، چراغ سبز نشان داد. اظهارات مقامات آمریکایی نشان داد آنها هم علاقهمند به تغییر رویکرد هستند چرا که اولا بشار اسد در اثر فشار نظامی و سیاسی سقوط نکرده و ثانیا زمینگیرکردن داعش به اولویت آمریکاییها بدل شده است. گفته میشود روسها مشورتهایی هم با جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. نکته مهم این است که معارضان سوری، موجودیت یکپارچهای ندارند و در درون آن تندترین افراد سکولار که خواستار برپایی دولت دموکراتیک همسو با غرب هستند تا اخوان و اسلامگرایانی که «النصره» را تشکیل دادند به چشم میخورند.
چهرههایی چون «قدری جمیل» از مخالفانی که مدتی در دولت سوریه نقش داشت تا «معاذ الخطیب» که زمانی رییس شورای مخالفان بود، مشکلی با مذاکره «سوری – سوری» ندارند. تصور نگارنده این است آنهایی که مواضع تندتری دارند در وزنکشی اخیر به دنبال گرفتن امتیاز بیشتر هستند چون احساس آنها هم این است که غربیها به تدریج واقعیت صحنه سوریه را درک کردهاند.اما یک پروژه سیاسی که همه طرفها در آن امکان مشارکت و سهمی در آینده سوریه داشته باشند، راهحل میانه است. یادمان نرود درون دولت سوریه هم جریاناتی هستند که معتقدند به هیچ روی نباید به مخالفان استانبولنشین امتیاز داد اما روسها با مشارکت معتدلان هر دو طرف، به دنبال شکلدادن توافقی مرضیالطرفین هستند.
آرمان:عربستان ودیپلماسی تکمیلی ایران
«عربستان ودیپلماسی تکمیلی ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن میخوانید؛
منطقه خاورمیانه جغرافیای عبور نظم جهانی از یک وضع کهن به وضعی نو است. سده گذشته میلادی شاهد پیروزی غرب در دو جنگ جهانی علیه کشورهای رقیب بود به گونهای که آمریکا توانست به عنوان ابرقدرت باقیمانده از نظم کهن جهانی زمینهساز ایجاد فضای تحرک از مسیر اروپا به سمت آسیا شود. آیندهپژوهان درسال 1995 درسناریوهایی که برای آینده دنیا آماده کردند و عنوانهایی چون دنیای پردردسر گالیور، چینجهان ونبردهای اطلاعاتی بر آن نهادند بر این باور بودند اگر آمریکا ودولت های غربی نتوانند زمینههای عبور از خاورمیانه را درجهت کنترل بر آسیا فراهم کنند، باید منتظرآن باشند که سده آمریکایی به هزاره آسیایی بپیوندد. به معنای دیگر اگر آمریکا و اروپا در یک همکاری مستمر در جهت گذر از خاورمیانه به سمت آسیای خاوری وارد عمل نشده و زمینههای کنترل رقبای آسیایی خود را فراهم نسازند، باید منتظر افول آینده خود در آسیا باشند. از این جهت بود که خاورمیانه به عنوان تونل عبور به نظم نوین جهانی ازوضعیت کهن به وضعیت جدید مطرح شده است.
در خاورمیانه به عنوان منطقه جغرافیایی بسیارمهم که امروز«هارتلند نو»خوانده میشود دو قدرت بزرگ وجود دارد که در کنارآنها قدرت های دیگری در حال ظهور و شکوفایی هستند. این دو قدرت بزرگ عبارتند ازایران و عربستان که درکنارآنها ترکیه جدید و نه «ترکیه عثمانی» در حال قدرتگیری است. در این تونل تنها قدرت چالشبرانگیز در برابر غرب، ایران است. ایران کشوری است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابرغرب چالشهای بسیارشدیدی را به نمایش گذاشته است.
براساس سه دهه استهلاک میان ایران وغرب است که از سوی تئوریسینهای امنیتی آمریکا، تئوری جنگ نامتعادل علیه ایران نیز مورد توجه قرارگرفته است. درتئوری جنگ نامتعادل با بزرگنمایی قدرت رقیب وآسیبپذیری مجازی برای قدرت خودی بر آن میشوند که با توجه به رویکردهای رسانهای و ابزارهای موجود در این زمینه تصویری از قدرت رقیب ترسیم کنند که این قدرت درمقام رقیب معرفی شده و درچارچوب یک دکترین دشمن و رقیب خطرناک، زمینههای اجماع منطقهای و بین المللی علیه آن کشور فراهم شود.
در این زمینه بود که ایران در چارچوب منطقهای با دکترین ایرانهراسی و در چارچوب بین المللی با دکترین اسلامهراسی مورد هجوم جنگ نا متعادل قرارگرفت. دربسترهمین معنا بود که با روی کارآمدن اوباما و رویکرد قدرت هوشمند آمریکایی ما شاهد ایجاد فضای مثبت درباره ایران بودیم چرا که آمریکا تلاش کرده درزمان اوباما مسائل را بیش ازآنکه درچارچوب رویکردهای مستقیم با کشورهای هدف دنبال کند با رهیافت غیرمستقیم وایجاد فضای مثبت درجهت رقابت میان قدرتهای منطقهای هزینههای خود را درخاورمیانه کاهش دهد. اینجا بود که شاهد زمینه مستعد همگرایی دولت عربستان با آمریکا درجهت مدیریت اعمال فشاربیشتر بر ایران دردهه گذشته بودیم.
ازاین جهت دولت عربستان با توجه به رقابت سنتی که با ایران دارد و فرازونشیب های تاریخی که در منطقه طی شده است به عنوان کشوری که مستعد پذیرش این تحرکات بود، گامهایی حتی جلوتر از آمریکا برداشت. به گونهای که بتواند زمینه های مدیریت بیشتر ایران را فراهم سازد. تاسیس داعش توسط سیستمهای امنیتی موجود در کشورهای منطقه ازجمله عربستان وحمایت از معارضان دولت بشاراسد درسوریه مسئله و مقولهای به نام نفت و مدیریت کاهش قیمت نفت درهنگامه بزنگاههای موجود پرونده هستهای و مقولاتی چون رودررویی با ایران درحوزه خلیجفارس ازاول انقلاب نیز با تاسیس شورای همکاری خلیجفارس از نمونههای تحرکاتی است که عربستان در این زمینه انجام داده است.
اما ایران از یکسو خواهان آن است که با تعامل سازنده با عربستان زمینه های همگرایی یک دولت اسلامی ومنطقهای را درجهت حفظ ثبات سیاسی درمنطقه و توسعه ثبات اقتصادی و فرهنگی نوعی وحدت اسلامی ایجاد کند و دراین زمینه با وجود فشارهای زیاد عربستان همواره ازخود خویشتنداری نشان داده است. اکنون هم به نظر میرسد ایران باید در زمینه مسائل موجود با کشورعربستان سیاستهای تکمیلی دیگری را نیز آزمایش کند.
ابتکار: فرصت امتیازگیری از روس ها!
«فرصت امتیازگیری از روس ها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن میخوانید؛
روس ها بدهی های تاریخی زیادی به ایران دارند. شاید شیرینی قرارداد های گلستان و ترکمنچای برای همسایه شمالی فراموش شده باشد اما تلخی این عهدنامه های تحمیلی هنوز در کام تاریخ این مرز و بوم تازگی دارد. طومار وعده های نظامی روس ها در ایران که معمولا محقق نشده و یا نیمه کاره رها شده به درازای تاریخی از عهد صفوی تا حالاست و وعده سامانه موشکی اس 300 که هنوز به تهران نرسیده یکی از آن هاست.
این همسایه شمالی هرگاه موقعیت بینالمللی و داخلی کشورمان را متزلزل ارزیابی کرده از امتیازگیری غافل نشده است. به عنوان نمونه زمانی که جدایی طلبان تبریز درصدد آشوب بودند روسها با وارد کردن قشون خود به خاک کشورمان چالش هایی بر سر راه حل این موضوع فراهم آوردند. فهرست این خلف وعده ها و امتیازگیری ها کم نیست و ذکر آنها هدف این نوشتار نیست، بلکه غرض یادآوری این است که حالا ورق برگشته و مناسبات سیاسی شرایط جدیدی را فراهم کرده است.
هرچند هنوز ادبیات قدرتمند کاخ کرملین به قوه خود باقی است اما امروز ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین رئیس جمهور جنجالی این کشور پهناور برای مقابله با انزوای خود در دکترین نظامی این کشور به استفاده از تجهیزات اتمی متوسل شده است. پوتین با مانور روی تسلیحات نظامی و تقویت مناسبات منطقه ای خود، تدارکات تدافعی و تهاجمی را که بعد از جنگ سرد از تب و تاب افتاده بود، دوباره احیا کرده و به این ترتیب با سرعت از همکاری جهانی فاصله گرفته است و به سمت رویارویی و کشمکشی جهانی پیش میرود و احتمالا از مشکلات کشورش در این رویارویی آگاه است و درک کرده که اقتصاد روسیه وارد مرحله حساسی شده که دستور داده وزرا تعطیلات خود را لغو کنند و اوضاع را در کنترل داشته باشند.
از این رو روسیه در تلاش است برای جبران فاصله اقتصادی و سیاسی خود با غرب پیوندهای منطقه ای خود را محکمتر کند. بنابراین مسلم است که نیاز پوتین برای همکاری با تهران بیش از هر برهه دیگری افزایش پیدا کرده است و احتمالا به همین خاطر در آخرین کنفرانس سال میلادی خود از برنامه ریزی برای سفر به تهران در آینده ای نزدیک خبر داد. بر این مبنا نیز لبخند او برای حل مشکل حقوقی دریای خزر قابل درک است.
البته این اقدامات پوتین در قالب تئوری دوگین بهتر درک میشود. آلکساندر گلییویچ دوگین، فیلسوفی روسی است که به عنوان پدر نظریه “نئو-یورو-ایشیانیسم” (اروپا-آسیای نو) شناخته میشود و معتقد است که روسیه به لحاظ فرهنگی به شرق تعلق دارد و باید در برابر غرب بایستد.دوگین میگوید باید در برابر جهان تک قطبی غربی- آمریکایی ایستاد. وی رهبر این تقابل را روسیه میداند و برای روسیه متحدانی را تعریف میکند. به همین دلیل آلترناتیوی با عنوان “نئو-یورو-ایشیانیسم” را مطرح میکند. “یورو ایشیا” روسیه است و متحدانش یعنی ایران، ترکیه، چین، هند و برخی کشورهای اروپای شرقی مانند بلغارستان و صربستان. روسیه مد نظر دوگین روسیه بزرگ است. به عقیده کارشناسان تئوری های دوگین تا همین چند سال پیش دست نیافتنی و بسیار رادیکال توصیف میشد اما در مدت اخیر وقوع اتفاقاتی از جمله قضیه اوکراین دوباره زمینه طرح تئوری وی رافراهم آورده است.
اما بنابراین در کنار این تدارک نظامی و سیاسی روسیه برای فاصله گرفتن از غرب که نیاز او به متحدان قدرتمند منطقه ای مانند ایران را بیشتر کرده، شرایط مساعدی برای تحرکات دیپلماتیک تهران بوجود آمده است. باید در نظر گرفت که با روی کار آمدن دولت جدید و تلاش برای حل وفصل مناقشات بینالمللی از جمله پرونده هسته ای دیگر گزینه های ایران برای روابط خارجی محدود نیست. حالا جایگاه و نفوذ منطقه ای ایران به یک ثبات نسبی رسیده است تا حدی که کشورهای جهانی برای حل مسائل منطقه، قبل از رفتن به ریاض به تهران میآیند. از جمله اینکه به تازگی منابع خبری گزارش داده اند که جان فرانسوا ژیرو مدیر اداره خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه فرانسه قرار است به زودی برای حل مسئله ریاست جمهوری لبنان به تهران سفر کند و بعد از آن در نظر دارد که به عربستان برود. از سوی دیگر جهان و کشورهای منطقه در جریان مبارزه با داعش به خوبی دریافتند که امکان نادیده گرفتن ایران در مبادلات منطقه ای وجود ندارد. جدای از این تلاش غرب برای نزدیک شدن به ایران و امید آنها برای حل مناقشه هسته ای امکان تحرک دیپلماتیک ایران را گسترده تر کرده است.
به این ترتیب میتوان گفت که در مقابل انزوای روسیه امروز تهران آلترناتیوهای متنوعی در سیاست خارجی خود دارد که اگر با درایت و سرعت روی آنها برنامه ریزی شود امکان استفاده از این نیاز روسیه به خوبی برای تهران فراهم میشود. باید دانست که احتمالا پوتین با هدایای متنوعی به تهران سفر میکند. از این رو بهتر است دستگاه سیاست خارجه کشورمان که از زمان روی کار آمدن محمد جواد ظریف، موفقیت های مختلفی را کسب کرده است حساب ویژه برای پیشنهادات پوتین باز کند و البته که به کم هم قانع نشود چرا که بدهی های روس ها به ایران زیاد است. از طرف دیگر لازم است که تمهیداتی در نظر گرفته شود تا سفر رئیس جمهور روسیه به تهران شبهه فاصله گرفتن ایران از روند جدیدش در مناسبات سیاسی با غرب را ایجاد نکند.
مردم سالاری:نفت و رابطه ایران و عربستان
«نفت و رابطه ایران و عربستان»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدمهدی بهکیش است که در آن میخوانید؛برخی متخصصان و تعدادی از سیاستمداران بر این نظر پای فشردند که عدم توافق عربستان بر سر کاهش عرضه نفت در اجلاس اوپک (6 آذر 1393) عامل مهمی در سقوط قیمت نفت به زیر 60 دلار در هر بشکه بود. اگر این ادعا را بپذیریم، احتمالا از مسیر تاثیرگذاری بر انتظارات بوده است و البته معلوم نیست که به چه ترتیبی ادامه یابد؛ ولی میدانیم که عرضه و تقاضای نفت حساسیت بسیار کمی در مقابل تغییرات قیمت در کوتاهمدت دارد؛ یعنی وقتی نفت گران (یا ارزان) میشود، نه تقاضا در کوتاهمدت تغییر جدی میکند و نه عرضه میتواند به سرعت خود را با آن هماهنگ کند.
البته در مدت طولانیتر (بیش از یک سال) که تکنولوژی امکان تغییر داشته باشد، عرضه و تقاضا عکسالعمل نشان میدهد؛ بنابراین عدم توافق عربستان با کاهش تولید نفت نمیتواند فقط طی چند ماه چنین تغییری در قیمت بهوجود آورده باشد، مگر آنکه بپذیریم عوامل دیگر مؤثر بر قیمت نفت مانند کاهش رشد در اقتصادهای بزرگ همچون ژاپن، چین و اروپا زمینه کاهش قیمت را بهوجود آورده بود و تصمیم عربستان در اجلاس اوپک همانند چکاندن ماشه عمل کرده است.
به هر حال عربستان با علم به اینکه عدم کاهش عرضه نفت میتواند به افت قیمت آن منجر شود چنین تصمیمی را گرفت و بهنظر میرسد که با این حرکت دو هدف عمده را نشانه گرفته است: ایجاد فشار اقتصادی به ایران (و احتمالا روسیه) و ایجاد مشکل در سرمایهگذاری در نفت شیل در آمریکا؛ زیرا گفته میشود قیمت تمامشده استخراج نفت شیل در آمریکا بهطور متوسط حدود 60 دلار برای هر بشکه است. (البته قیمت تمامشده یک منبع با منبع دیگر متفاوت است و آن را بین 25 تا 70 دلار ذکر میکنند).
عربستان همیشه از استراتژی نفت ارزان پیروی میکرده تا به این وسیله سرمایهگذاری در سایر منابع تولید انرژی را (عملا) غیراقتصادی کند. قبل از انقلاب نیز چنین اختلافنظری بین ایران و عربستان وجود داشت. ایران به دنبال گران کردن قیمت نفت بود و عربستان در پی ارزان نگه داشتن آن به بهانه حفظ سهم بازار. جالب آنکه استدلال ایران برای افزایش قیمت نفت در آن زمان، مقایسه آن با هزینه تمامشده نفت حاصل از شیل بود که حضوری در بازار نداشت و عربستان با توسل به این استدلال که تا زمان وجود ذخیره نفت در کشورهای حاشیه خلیج فارس نباید اجازه تولید انرژی از منابع جایگزین را داد. وزیر نفت وقت عربستان-ذکی یمانی- میگفت اگر نتوانیم نفتمان را در این دوران بفروشیم، احتمال دارد در آینده هیچگاه امکان استخراج و فروش نفت را نداشته باشیم.
تا اواخر دهه 1970- بهخصوص دوران جنگ سرد- روابط کشورها عموما براساس روابط سیاسی تعریف میشد. از دهه 1980 که جهانیشدن اقتصاد اثرات خود را به جا گذاشت، تغییر پارادایمی در روابط بینالمللی اتفاق افتاد و مبنای ارتباط کشورها بیشتر بر اساس پتانسیلهای اقتصادی بیان شد به همین دلیل چین در اواخر دهه 1970، تصمیم به باز کردن درهای کشور خود به روی کالاهای وارداتی گرفت و خود شروع به نفوذ در بازارهای دیگر کرد. در همین بستر اتحاد جماهیر شوروی در 1991 فروپاشید که پایان جنگهای سیاسی بین قدرتهای بزرگ را به ارمغان آورد.
انقلاب ایران در 1357 (1979) جایگزین نظام شاهنشاهی شد، ولی قبل از آنکه بتواند برنامههای اقتصادی خود را پیاده کند، درگیر جنگ با عراق شد و بعدها بهشدت گرفتار تحریمهای چندلایه و پیچیده غربیها شد. صرفنظر از وجوه سیاسی انقلاب ایران که جای بحث آن در این یادداشت نیست، ایران فرصت هماوردی اقتصادی در بستر پارادایم جدید را پیدا نکرد و کشورهای همسایه پتانسیلهای جایگزین ایران را فعال کردند و از آن بهره فراوان بردند. رشد ترکیه و امارات متحده عربی در این سالها مثالهای روشنی در این زمینه هستند.
اکنون پس از گذشت 35 سال، واقعیتها بهتدریج نمایان میشود و قدرتهای اقتصادی نهفته در آب و خاک ایران اعم از وسعت کشور به همراه منابع گستردهاش و جمعیت تحصیلکرده آن و البته پتانسیلهای سوقالجیشی منحصر به فرد کشور برای رشد و توسعه، غیرقابلانکار شده است و با وجود فشار تحریمها، ثابت شده که تاثیر ایران بر جریانهای اقتصادی در منطقه را نمیتوان نادیده گرفت، بهخصوص اگر به درستی فعال شوند. در مقابل، آمریکا- به همراه کشورهای غربی- در پی دستیابی به راهی برای گذر از مشکلات با ایران است؛ زیرا پارادایم معادلات جهانی تغییر کرده و گسترش مبادلات اقتصادی بینالمللی جایگزین تعامل سیاسی بین کشورها شده و در این بستر است که پتانسیلهای اقتصادی ایران میتواند اهمیت فراوان یابد. برجسته شدن پتانسیلهای اقتصادی ایران و جلب توجه کشورهای غربی به آن موجب نگرانی کشورهایی شده که از حضور کمرنگ ایران در صحنه اقتصادی منطقه بهره میبردند و عکسالعمل عربستان را در همین بستر میتوان مورد توجه قرار داد. شاید عکسالعمل عربستان درباره قیمت نفت را بتوان در دو مورد زیر خلاصه کرد:
1- استخراج نفت شیل در آمریکا و منابع کشف شده شیل در دیگر نقاط جهان و همچنین کشف منابع گاز در کشورهای شرق آفریقا و استخراج آن از جمله مواردی هستند که عربستان همواره نسبت به آن نگران بوده و بدیهی است که نسبت به آن عکسالعمل نشان دهد؛ زیرا علاوهبر کاهش درآمدهایش، تنها ابزار اقتصادی- سیاسی خود، یعنی تفوق در بازار نفت را بهتدریج از دست میدهد.
2- توافق ایران و کشورهای 1+5، موقعیت ایران در منطقه را تغییر خواهد داد؛ زیرا در دوره حاضر رویکرد اقتصادی جهان در روابط بینالمللی میتواند موجب بهرهبرداری گسترده از پتانسیلهای سرمایهگذاری نهفته ایران شود و طبیعی است که ایران میتواند به قدرت اقتصادی غیرقابلانکار در خاورمیانه تبدیل شود. بهخصوص که نفت خاورمیانه به دلایل متعدد از جمله رشد تکنولوژی و تولید منابع جایگزین از یک طرف و پتانسیل کاهش تقاضا از طرف دیگر بهتدریج اهمیت خود را از دست خواهد داد. فراتر از آن ممکن است بنگاههای اروپایی و آمریکایی به فعالیت اقتصادی در ایران راغبتر از گذشته شوند که این امر نگرانی بیشتری برای عربستان و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس بهوجود میآورد. اگر تنها به این نکته بسنده کنیم که در صورت فعال شدن بنادر ایران، بنادر همجوار از جمله دبی بخش قابل توجهی از فعالیت خود را از دست خواهند داد یا اگر به تعداد هواپیماهایی که در ماههای اخیر از آسمان ایران عبور میکنند اشاره کنیم که چند ده برابر سالهای گذشته است و نشان از آن دارد که با فعال شدن فرودگاهها، ایران رقیبی جدی در مسیرهای شرق به غرب و بالعکس خواهد شد؛ زیرا هزینههای استفاده از مسیر ایران بسیار کمتر است. پتانسیل ایران در ترانزیت کالا را میتوان مورد دیگری دانست که کشورهای آسیایی بهخصوص هندوستان از آن بهره خواهند برد و دهها پتانسیل استفاده نشده دیگر که میتواند ایران را غیروابسته به صادرات نفت کند؛ بنابراین طبیعی است که عربستان و حتی کشورهای دیگر حاشیه خلیج فارس برای حفظ موقعیت فعلی خود تلاش کنند و در برابر تغییرات- هر چند متکی بر پارادایم جدید جهانی باشد- ایستادگی کنند، ولی بهنظر میرسد دولت دکتر روحانی با اشراف بر این رقابت منطقهای و آگاهی از پتانسیلی که در برابر ایران قرار دارد، اقدامات مناسبی را سازماندهی کرده است تا مسائل بینالمللی کشور حل و فصل شود، ولی سیاستمداران ایران باید هوشیار باشند که از یک طرف در تله مجادلات منطقهای گرفتار نشوند و از طرف دیگر الزامات بهرهبرداری از پارادایم مسلط شده اقتصادی را همزمان و همسطح مذاکرات بینالمللی دنبال کنند.
باید توجه داشت که تغییر پارادایم جهانی بر بخشهای اقتصادی کشورها نیز اثرگذار خواهد بود. در قرن بیستم بهخصوص تا دهه 1980 غرب و از جمله آمریکا از نفت ارزان حمایت میکردند، زیرا تخریب محیطزیست مانند امروز مطرح نبود و مصرف نفت بیشتر، نشانه توسعه بود. بنابراین بیش از 50 سال در نیمه اول قرن بیستم قیمت نفت از حدود 5/2 دلار در هر بشکه فراتر نرفت و به همین دلیل در دهه 1970، جهان در برابر ایران که خواستار افزایش قیمت نفت بود به شدت ایستادگی کرد و البته موفق نشد زیرا قیمت نفت در دو مرحله (سالهای 1971 و 1973) تا چهار برابر افزایش یافت.
ولی امروز حداقل دو عامل باعث تغییر چنین موضعگیری شده است؛ اول آنکه شرایط زیست ایجاب میکند تامین انرژی از منابع هیدروکربوری به منابع دیگری که تخریبکننده محیط زیست نیستند تغییر کند و این امر ضرورت جلوگیری از کاهش قیمت نفت را طلب کند تا سرمایهگذاری در تولید انرژیهای جایگزین امکانپذیر شود. دوم آنکه سرمایهگذاریهای عظیمی که در نفت شیل در آمریکا صورت گرفته به سادگی نمیتواند به ورطه ورشکستگی کشانده شود؛ زیرا نمیتوان سرمایهگذاران آن به همراه موسسات مالی پشتیبان را در کوتاهمدت با مشکل مواجه کرد. این پدیده امری بلندمدت و چند بعدی است و در همان بستر باید مورد تحلیل قرار گیرد.
نکته دیگر نوسان قیمت نفت است که برنامهریزی برای سرمایهگذاری را مختل میکند. بدیهی است کشورهای جهان- اعم از توسعه یافته یا در حال توسعه- بهدنبال فضایی قابل پیشبینی برای برنامههای توسعهای خود هستند و در نتیجه در ماههای آینده تلاش خواهند کرد تا ثبات معقولی در بازار نفت بهوجود آورند، حتی اگر ثبات در قیمتهایی بالاتر از آنچه در بازار جاری است، برقرار شود که به نوعی بر خلاف جهت علایق مصرفکنندگان است.
بنابراین شرایط موجود در کشور اقتضا میکند که همزمان با گسترش تعامل با کشورهای غربی در قالب مذاکرات با کشورهای 1+5، نسبت به روابط کشور با همسایگان هوشیار باشیم و برنامهای جداگانه برای تعامل با آنان تدوین کنیم. طبیعی است که فعال شدن ایران اثرات متفاوتی بر همسایگان میگذارد و بنابراین باید سعی کنیم درک مشترکی از شرایط جدید بهوجود آوریم، ولی امر مهمتر آن است که بدانیم چگونه میتوان از محوریت یافتن فعالیتهای اقتصادی در تنظیم معادلات بینالمللی در جهت تامین منافع ملی استفاده کنیم. بهعبارت دیگر، باید از این فرصت برای ساماندهی ساختار اقتصادی کشور استفاده کنیم تا همزمان با حل مسائل بینالمللی کشور، ساختاری آماده برای گسترش فعالیتهای اقتصادی نیز داشته باشیم. بهعلاوه بسیار مهم است که بتوانیم از هم اکنون طرفهای تجاری خود را در منطقه انتخاب کنیم و زمینه انعقاد قراردادهای دو یا چندجانبه با آنان را فراهم آوریم. کشورهای همسایه نباید از بازگشت ایران به صحنه جهانی نگران شوند؛ زیرا با توسعه ایران، امکانات جدیدی در اختیار همسایگان نیز قرار میگیرد که میتواند به رشد و توسعه آنان کمک کند. در این بستر، عربستان حرف زیادی برای گفتن دارد، ولی در مقام عکسالعمل نیز امکاناتی برای ایجاد مانع در مسیر توسعه ایران دارد. بنابراین باید روابط همسایگی را براساس تعامل دوستانه برقرار سازیم تا همه کشورهای همسایه از رشد و توسعه ایران خرسند باشند، به جای آنکه از آن نگران شوند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد