روزنامه خندان

امان از این علافان

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۵۵۲۹۴
امان از این علافان

سیاست روز : امان از این علافان

معاون کارآفرینی: ما در کشور هفت میلیون نفر 'بیکاره' و "علاف"داریم، افرادی که فاقد هرگونه درآمدی هستند.
به نظر شما آقای معاون وزیر در مصاحبه بعدی از این بیکاران با چه القابی یاد خواهد کرد؟
الف) کم غیرتان
ب) عاطل باطلان
ج) بی‌عاران و بیکاران
د) هر سه گزینه

ایضا همان معاون کارآفرینی و اشتغال: این گروه بیکارگان می توانند برای بازار کار و اقتصاد ما مشکل‌ساز شوند و به نظر می‌رسد باید راهکاری اساسی برای مهارت‌آموزی و اشتغال این گروه اندیشیده شود.
از آنجا که این قبیل مسئولیت‌ها هیچ ربطی به معاون اشتغال ندارد به نظر شما کدام یک از مسئولان زیر باید چاره‌ای برای اشتغال این گروه بیندیشند؟
الف) سفیر ایتالیا در بلژیک
ب) آبدارچی شیفت عصر اداره آبخیزداری شهرستان شلمرود
ج) عمه رهبر کره شمالی
د) آلبرت انیشتین

همچنان آقای معاون: ما اذعان داریم که جریان عرضه نیروی کار بیش از جریان شغلی است که تاکنون ایجاد شده است.
عبارت فوق در زبان شیرین فارسی یعنی:
الف) علاف‌ها از مشاغل ایجاد شده بیشترند.
ب) مشاغل موجود از علاف‌ها بیشتر است.
ج) کسی که به این سوالات فکر کند علاف است.
د) طنز‌نویسان از علافان بیشتر نشده‌اند.

اعتماد : پهلوان زنده را عشق است

دولت اگر بیفتد در پزیشن مظلوم نمایی و دایم از بی‌انصافی رسانه‌ها و عملکرد جناحی تلویزیون و هتاکی منتقدانش و چوب لای چرخ گذاشتن‌های مکرر رقبایش بگوید شک نکنید که قافیه را باخته و عمرش را کوتاه کرده و زمانش را از دست داده. آزموده را آزمودن خطاست. دولت خاتمی هم از روزی که به گله و شکایت افتاد و بحران‌سازی نُه روز یک بار مخالفینش را علم کرد به موضع انفعال افتاد و مجبور شد که‌ آش و جاش را یک جا به احمدی‌نژاد بسپرد. مظلوم خوب است و ملت دوستش دارند و برایش همدلی و همدردی می‌کنند اما در تاریخ و فیلم و کتاب و قصه، نه در عالم واقع. در عالم واقع پهلوان زنده را عشق است که خودش را با چهارتا تیتر و خبر و خبر ویژه و گزارش و گزارش تلویزیونی از تک و تا نمی‌اندازد و زبان به اعتراض باز نمی‌کند.
منظورم این نیست که دولت هیچ گیر و گرفتاری ندارد و منتقدینش هم منصف و مشفقند و برای توفیقش دعا می‌کنند و همراهی می‌کنند. نخیر؛ حتی قبل از روی کار آمدن این دولت هم اظهر من الشمس بود که رقبا، دولت را به امان خدا رها نمی‌کنند و چهار سال و -اگر خدا بخواهد- هشت سال مهلتش نمی‌دهند که هر کار بخواهد بکند و هرچه بخواهد بگوید.
این وسط ننه من غریبم و ذکر مصیبت گفتن از مظلومیت دولت، کمکی که نمی‌کند، هیچ، دولت را هم از چشم می‌اندازد و بی‌هیبت و بی‌حشمتش می‌کند. به تجربه ثابت شده که این گلایه‌ها و اظهار لحیه کردن‌ها فایده‌یی ندارند و تاثیری هم بر عواطف و احساسات رقیبان نمی‌گذارد. دوستان دولت که دستشان از همه جا کوتاه است غصه می‌خورند و تضعیف می‌شوند و ناکامی و افسردگی می‌گیرند، دشمنانش هم بشکن می‌زنند و از اینکه تیر مراد بر هدف نشانده‌اند جشن می‌گیرند.
زباندان‌ها و آشنایان به رقابت‌های سیاسی دنیا عرض مرا اگر اشتباه است تصحیح کنند که تا آنجا که من می‌دانم هیچ رییس دولتی در دنیا اینقدر از رقیبانش گله نمی‌کند و انتقادات آنها را جدی نمی‌گیرد. نه اینکه جدی نگیرند. چرا؛ جدی می‌گیرند اما طوری وانمود می‌کنند و برای حفظ پرستیژ و حشمت ریاست و کیاست طوری رفتار می‌کنند که انگار همه کاریکاتورها و طعنه‌ها و تیتر یک‌ها و سرمقاله‌ها و نقشه‌ها و برنامه‌ها تا قوزک پای رییس دولت هم بالا نمی‌آیند و بر دامن کبریایی شان گردی نمی‌نشانند.
نهایت معاونی، سخنگویی، مشاوری، کسی را می‌گذارند که دایم کنفرانس بگذارد و غر بزند و مقابله به مثل کند و جواب دندان شکن بدهد. آن هم نه اینکه جناب نوبخت‌ بیاید جلوی دوربین و چندین خبر صفحه یک روزنامه را بالا بگیرد و نشان دهد. در مناسبات سیاسی سطح بالا چنین روزنامه‌یی کجای قصه است؟ اتفاقا شما دارید به یک روزنامه متوسط اعتبار می‌دهید و فروشش را از قعر جدول بالا می‌آورید. ملت ندانند فکر می‌کنند این روزنامه چه هست که توانسته روی اعصاب دولت برود و در کارش اخلال ایجاد کند.
عرضم را تکرار می‌کنم. مردم از مظلوم و از کسی که مورد بی‌انصافی و بی‌مهری واقع شده خوش‌شان می‌آید اما نه در قامت رییس دولت بلکه در قصه و کتاب و فیلم و خیال. در فرجام دولت اصلاحات به دیده اعتبار نگاه کنید، ایضا در فرجام دولت موقت و... تلویزیون با شما خوب تا نمی‌کند، نکند. چه اهمیتی دارد؟ نه اینکه اهمیت نداشته باشد، دارد، اما نه اینقدر که شما جدی‌اش گرفته‌اید. تلویزیون درد اصلی‌اش این است که از پس رقبای بی‌اصل و نسب ماهواره‌یی‌اش برنمی‌آید. روزنامه‌ها را نمی‌گویم مهم نیستند، هستند اما نگاهی به تعداد چاپ و فروش‌شان بکنید تا بدانید که شما باید رقابت را در یک فضای دیگر مدیریت کنید.
سایت‌ها مهم‌اند، آبشخورشان مهم‌تر. اما برای تقابل با آنها همچه دستتان خالی هم نیست هر چند متاسفانه قدر داشته‌هایتان را نمی‌دانید و شوربختانه امکانات و توانایی هایتان را هدر می‌دهید. دولت از همین امکانات فوق‌العاده‌اش هم بلد نیست استفاده کند و ظرفیت‌های رشک برانگیز نهادهای رسانه‌یی‌اش را گذاشته در کوزه که لابد بعداً آبش را بخورد. کار سختی نیست. رییس‌جمهور از اصحاب رسانه‌یی‌اش یک گزارش واقعی بگیرد تا ببیند که اصلاح تلویزیون پیشکش، امکانات تحت امر خودش چه کار دارند می‌کنند و چه برنامه و نقشه راهی دارند. نقشه راه؟ امکانات دولت و استعداد تدبیر و امید دارد هرز می‌رود من از نقشه راه می‌پرسم.
ضمن اینکه بدنه رسانه‌یی کشور، اگر نه همه‌اش، صدی نودش، طرفدار گفتان تدبیر و امید و اصلاح است. یکی بگوید که دولت برای همراهی این طرفداران و برای به میدان آوردن نخبگان صاحب نفوذ کلام چه کرده است؟ اصل حرفم را بگویم و تصدیع ندهم. ملت به شما رای نداده که از پس رسانه‌های منتقدتان بر نیایید و زبان به شکوه باز کنید. ملت شما را روی کار نیاورده تا مثل اصلاحات در برابر بحران‌های دست ساز رقیب، کاسه چه کنم
چه کنم دست بگیرید. ملت، دولت مظلوم دردش را درمان نمی‌کند. باید ارتفاع بگیرید و سطح بازی را طوری تغییر دهید که قد چهارتا روزنامه و برنامه تلویزیونی به آن نرسد.

شرق : درازعمرها

دانشمندان دانشگاه پنسیلوانیا ٣٠سال روی ۱۷هزارنفر تحقیق کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که آدم‌هایی که بیشتر می‌ایستند بیشتر عمر می‌کنند.
واقعا شما ببینید توی آمریکا چطوری بودجه مردم آمریکا را حیف‌ومیل می‌کنند. ٣٠سال ۱۷هزارنفر را تماشا کردند که بفهمند کی بیشتر نشسته، کی بیشتر ایستاده. ما تا الان فکر می‌کردیم بخوربخور فقط توی پروژه‌های وطنی است؛ مثل همین بزرگراه تهران - شمال. یا فوق‌فوقش فکر می‌کردیم فقط روسیه است که بلد است چندین‌سال ما را بخورد؛ توی نیروگاه بوشهر. ولی خوشبختانه جز ایران، در باقی دنیا هم سفره چندین‌ساله می‌گسترانند.
بعد هم این تحقیق آمریکا ثابت می‌کند آمریکا با ما مشکل دارد. چون یک‌کاره رفته تحقیق کرده تا ثابت کند ما مردم ایران، از مردم آمریکا بیشتر عمر می‌کنیم. چطوری؟
اینطوری که همه دنیا می‌دانند آمریکایی‌ها، به‌غیراز ستاره‌های هالیوود، صبح تا شب پشت میز می‌نشینند و بیشترشان ٣٠کیلو اضافه‌وزن دارند. علاوه‌بر این دنیا می‌داند که ایرانی‌ها از همه دنیا بیشتر می‌ایستند. کجا؟ یک‌مدت سر صف قند و شکر و تیرآهن در زمان رفسنجانی. یک‌مدت سر صف روزنامه و مجله در زمان خاتمی. مدتی سر صف از ١١ صبح؟ نه. از ١٠صبح؟ نه. از ٩صبح؟ نه. از ٨صبح؟ نه. در زمان آقای احمدی‌نژاد برای استقبال از ایشان. حالا هم سر صف سبد کالا در زمان روحانی.
بعد هم برخی از کسانی که ما می‌شناسیم سال‌هاست پشت در سفارتخانه‌ها ایستاده‌اند. برخی دیگر پشت درهای غربت و حتی نمی‌دانند کجا به دنیا آمده‌اند.
نصف جوان‌هایی هم که می‌شناسیم، پشت در مدیران دولتی تا شاید با درخواست وامشان موافقت بشود. برخی هم نصف عمرشان را به‌دلیل تاخیرهای پروازها در سالن فرودگاه می‌ایستند. چندتا از رفقای ما هم ایستاده‌اند تا خبر مرگشان از راه برسد. پس ثابت کردیم ایرانی‌ها ایستاده‌ترین مردم دنیا هستند که همین‌طوری ایستاده‌اند تا ببینند چی می‌شود.
حالا آیا آمریکایی‌ها آزار ندارند که به‌صورت علمی ثابت کرده‌اند ایرانی‌ها عمر دراز می‌کنند؟
در ضمن فراموش نکنیم میل به اینکه درازترین و بزرگ‌ترین چیزهای جهان و خاورمیانه در ایران باشد، در مدیران ما نهادینه شده است. مثلا میل به داشتن درازترین خیابان خاورمیانه، بلندترین پرچم اتوبان همت خاورمیانه، درازترین تونل نیایش خاورمیانه، درازترین پل صدر خاورمیانه، درازترین زبان خاورمیانه و در آخرین مورد؛ درازترین عمر جهان. اصلا به قول عمران صلاحی آخر خط که می‌رسیم خط‌رو درازش می‌کنند، در نتیجه باید کوتاه بیاییم که دراز نشویم. پایان.

کیهان : آیینه

گفت: روزنامه انگلیسی گاردین در یک گزارش مستند اعلام کرد؛ کارکنان شبکه بی.بی.سی علاقه عجیبی به دزدی دارند.
گفتم: خب! دولتمردان انگلیس نسل اندر نسل و جدا‌ندرجد دزد بوده‌اند و از قدیم و ندیم هم گفته‌اند «تره به تخمش میره، غلومی به باباش».
گفت: در گزارش گاردین آمده کارکنان بی.‌بی.‌سی، حتی تابلویی که روی آن نوشته بود «لطفا دزدی نکنید!» را هم دزدیده‌اند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: این روزنامه انگلیسی نوشته که دزدی در میان کارکنان بی.‌بی.‌سی به اندازه‌ای رایج است که همه به همدیگر شک دارند.
گفتم: یارو یک آیینه دزدیده بود، در آن نگاه کرد و با تعجب گفت؛ این یارو چقدر برایم آشناست؟ و رفیقش آیینه را از او گرفت و نگاه کرد و گفت؛ مردک؛ خب! این من هستم دیگه، یعنی بعد از 40 سال رفاقت هنوز مرا نمی‌شناسی؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها