6 باور غلط در باره ازدواج

توهم خوشبختی: ازدواج بر اساس اسطوره‌های ذهنی رایج

جام جم سرا: باور، عقیده‌ای است که شخصی، درستی آن را پذیرفته است، بدون اینکه به آزمایش عملی یا انتقادی مبتنی باشد. باورهای ما ریشه در تجارب گذشته ما دارند، از دوران کودکی ریشه دوانده‌اند و همچنان که ما رشد کرده‌ایم آن‌ها نیز مستحکمتر شده‌اند.
کد خبر: ۷۵۵۸۶۱
توهم خوشبختی: ازدواج بر اساس اسطوره‌های ذهنی رایج

باورهایی از این دست، آن قدر قدرتمند می‌شوند که گمان می‌کنیم جزء جدایی ناپذیر لحظاتمان هستند و کنترل بسیاری از امور مهم زندگی روزمره‌مان را به‌دست می‌گیرند، گاهی حضورشان آن چنان بدیهی و نامحسوس است که حتی به بسیاری از آن‌ها هوشیار نیستیم. برخی از مهم‌ترین باورهای رایج و غلطی که در زندگی زناشویی زوجین مداخله می‌کنند در ادامه ذکر شده است:


باور غلط شماره یک: عشق رومانتیک می‌تواند ازدواج خوب و خوشایندی را ایجاد کند.

ازدواج رابطه جنجالی عاشقانه نیست، بلکه رابطه‌ای جدی و عملی است. افرادی که به ازدواج با دید مجموعه‌ای از انتظارات نامحدود عاشقانه می‌نگرند، وقتی که با شکست و ناملایمات زندگی مواجه می‌شوند، شدیدا احساس ناامیدی می‌کنند.

هرکسی که معنای واقعی و حقیقی عشق را دریابد، پی می‌برد که این هیجان پیچیده برای رشد و بالیدگی احتیاج به زمان دارد. یعنی کشف قابلیت‌ها و حالاتی که در اثر با هم بودن آشکار می‌شود و باعث تکامل و رضامندی می‌شود. اغلب افراد هدف اصلی و عمده عشق را نمی‌دانند و یا گم کرده‌اند. اکثرا در‌‌ همان ماه‌ها یا سال‌های اولیه ازدواج خود، قطعا به این نتیجه می‌رسند که همسر آن‌ها زن یا مرد رویایی آن‌ها نیست، در این بین اغلب آن‌ها این توانایی را دارند که با این موضوع کنار بیایند و عده‌ای هم که گرفتار عشق جنجالی بی‌حد و حصر شده‌اند، قادر به این کار نیستند. زوجین متاهل باید خود را در مقابل فعالیت‌هایی که موجب می‌شود هر کدام از آن‌ها در مقابل هم قرار بگیرند، خود را سازگار کنند.


باور غلط شماره دو: شما باید همسر خود را به یک انسان بر‌تر تبدیل کنید.

زن و شوهرهای زیادی هستند که قصد دارند بعد از ازدواج طرف مقابل را عوض کنند. بگذار ازدواج کنیم «من او را آدم می‌کنم». ممکن است این تنش در طرف مقابل هم باشد و او هم یک چنین تصمیمی‌داشته باشد. این عقیده ممکن است عوض شود و این عادت بد را بعد از ازدواج ترک شود. نکته مهم اینجاست که ممکن است با متاهل شدن یا با ازدواج، همسازی و سازگاری بین دو زوج بیشتر شود، نگرش‌ها و عواطف و احساسات همسو‌تر از قبل شود، اما هدف از ازدواج تغییر آن‌ها نباید باشد.


باور غلط شماره سه: تضاد‌ها مکمل یکدیگرند.

اینکه شخص با نشاط، سرزنده، در حال پیشرفت و برون گرا به فردی که فوق العاده کنترل کننده و درونگراست جذب شود، نامعمول نیست. این گونه تفاوت‌ها و تضاد‌ها باعث ایجاد سبک‌های متفاوتی در زندگی می‌شود. در واقع برای دوستی یا یک رشته روابط موقتی ممکن است این جذابیت‌ها کارگر باشد، اما برای ازدواج نه. در ازدواج این گونه تفاوت‌ها اغلب باعث اختلاف می‌شود. باعث ایجاد تفاوت‌ها و اختلاف‌های بنیادی در زندگی می‌شود. چرا که ازدواج یک رابطه عینی است، نه صوری. زمانی که افراد با نظرات متضاد و عدم شباهت‌ها بیشتر اوقات خود را با هم می‌گذرانند، برخورد‌ها و کشمکش‌ها بین آن‌ها قطعی و اجتناب ناپذیر است.


فرض کنید یکی از زوجین به صحبت کردن، مطرح کردن احساسات، عقاید و عواطف علاقه‌مند است و در مقابل طرف وی به دنبال فضای خصوصی برای خود باشد و از تنهایی لذت ببرد و بخواهد تنها باشدیا یکی از زوجین دارای میل جنسی بالا با فردی که میل جنسی پایینی دارد، ازدواج کند. اگر بنا باشد که تضاد‌ها همدیگر را جذب کنند و باعث شادی شوند، چگونه می‌توان در هریک از ازین زوجین خوشبختی را یافت یا زوج سازگاری را پیدا کرد. ازدواج سازگار و خوشبخت به شباهت‌های بنیادی احتیاج دارد که در واقع، از تفاوت‌ها بسیار مهم‌تر است. این تفاوت‌ها تاثیر خود را بر تربیت کودک می‌گذارد، بسیاری از طلاق‌ها نیز پیامد همین اختلاف‌ها و تفاوت‌ها هستند.


باور غلط شماره چهار: عشاق حقیقی از همه افکار و احساسات طرف مقابل مطلعند.

این هم از این افسانه نشات می‌گیرد که عشق شورانگیز باید وجود داشته باشد که هر دو بتوانند ذهن همدیگر را بخوانند.
این خوب است که در زندگی، دوستان خوب، عشاق، زوجین همه با هم کار کنند، متحد باشند و هر کدام دیگری را بفه‌مند و درک کنند و درباره عواطف هم آگاهی داشته و حساس باشند. عقاید و ترجیهات همدیگر را بدانند و احتمالا آن قدر با هم جور باشند که به قول خودشان افکار هم را بخوانند. اما این احتمال هم هست که نتوانند به چنین درجه‌ای برسند و همه این موارد را انجام دهند. این افسانه در مورد امور جنسی هم صادق است.


باور غلط شماره پنج: ازدواج می‌تواند همه آرزو‌ها را کامل و برآورده کند.

«من خودم به تنهایی می‌توانم زندگی کنم.» این جمله ای‌ است که هر یک از زوجین باید به خود متذکر شوند و همواره تکرار کنند. هنگامی‌ که افراد برای رسیدن به آرزوهای خود ازدواج می‌کنند، همواره تهدیدهای هیجانی بار‌ها در زندگی آن‌ها اتفاق می‌افتد.
«من نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم، اگه مرا ترک کنی خودم را می‌کشم. و...».
در ازدواج‌های مختلف ما شاهد این مسائل بوده و می‌بینیم که آن‌ها چگونه به یکدیگر چسبیده‌اند و آزادی‌های فردی را از هم گرفته‌اند؛ نه از روی عشق بلکه از روی ترس و احساس گناه. بدین ترتیب زوج‌ها رفته رفته به «زوجین اکسیژنی» تبدیل می‌شوند، البته بدون اینکه باعث رشد و تقویت زندگی هم باشند. این موارد حتی در بین دوستان هم مشاهده می‌شود. اینکه به هم می‌گویند «تو همه دنیای منی، تو همه چیز منی و...». این وابستگی مرضی حس خشم و انزجار را در هر دوی آن‌ها پرورش می‌دهد. همسر وابسته از ناجی خود رفته رفته متنفر می‌شود، زیرا پی می‌برد که بدون او نمی‌تواند زندگی کند. در واقع این هیجان انگلی یا کنه‌ای به هر دو ضرر می‌رساند.


عشق پخته هیچ وقت این احساس هیجان و شور انگلی را در فرد ایجاد نمی‌کند. یک انسان عاشق و پخته همواره این را تکرار می‌کند که من می‌توانم با تو یا بدون تو زندگی کنم اما خیلی ترجیح می‌دهم که با تو زندگی کنم چون عاشقت هستم. امیدوارم که تو نیز این احساس را داشته باشی.


باور غلط شماره شش: هیچ کس نباید در مورد مسائل خصوصی و مشکلاتمان اطلاع داشته باشد.

در این افسانه زن و شوهر یا یکی از آن‌ها این عقیده را دارد که هرگز نباید کسی از مسائل خصوصی و مشکلاتمان خبردار شود، حتی درمانگر. زوجین ممکن است این مطالب را جزو خیانت به همسر خود بدانند. افرادی با این عقیده در فرهنگ ما کم نیستند و در واقع، میل به غیرت داشتن نسبت به مسائل خصوصی باعث این افسانه می‌شود. این گونه افراد معتقدند که دیگران (همه بدون استثناء) می‌خواهند از تجارب آن‌ها سوء‌استفاده کنند. (قانون)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
ایران
Iran, Islamic Republic of
۲۰:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۲
۰
۰
اصلا مگه عشق هست؟!

نیازمندی ها