الکساندر کوچک مانند هر کودک دیگری دوست داشت با همسن و سالانش بازی کند، ولی محدودیتی داشت که باعث رنجشش میشد؛ او ناشنوا بود. محرومبودن از نعمت شنیدن باعث میشد بیشتر مواقع در خانه تنها بماند و دوستان زیادی نداشته باشد. او در مدرسه زبان اشاره را یاد گرفته بود، اما برای بازی با دوستانی که ناشنوا نبودند، به چیزی بیشتر از زبان اشاره نیاز داشت.
الکساندر بزرگ شد، ولی همچنان حسرت کودکی در دلش باقی ماند. او بهدلیل علاقه به فناوری و اینکه نمیخواست ناتوانیاش مانع پیشرفتش شود، معمولا آخرین اختراعات و دستاوردهایی را که برای ناشنوایان معرفی میشد، دنبال میکرد تا به کمک آنها مهارتهایش را افزایش دهد.
یکی از روزها که آخرین خبرها را بررسی میکرد، فناوری لیپ (Leap) نظرش را جلب کرد. لیپ نام اختراع جدیدی بود که از یک قطعه سختافزاری تشکیل شده بود و با اتصال این دستگاه به رایانه، حرکات دست در فضا (خارج از سطح) به رایانه وارد میشد. همین ویژگی کافی بود چراغ ایده در ذهن الکساندر روشن شود؛ او به این فکر افتاد اگر بتوان زبان اشاره را با لیپ به ماشین وارد کرد، آنگاه میتوان حرکات را به زبان قابل فهم برای افراد عادی تبدیل و بهآسانی با دیگران ارتباط برقرار کرد. او اسم ایده خود را یونی (Uni) گذاشت تا مفهوم یکچیز واحد را منتقل کند.
ماجرا از کجا شروع شد
الکساندر در اینترنت جستجو کرد، اما چیزی پیدا نکرد که کار مشابهی را انجام دهد. او دنبال آن بود دستگاهی بسازد که زبان اشاره را در لحظه به متن یا گفتار عادی تبدیل کند؛ کاری که یک مترجم انسانی انجام میدهد. از آنجا که زبان اشاره از قواعدی خاص و یکسان پیروی میکند که در سراسر دنیا برای ناشنوایان قابل فهم است، انجام دادن این کار روی کاغذ شدنی بود، ولی در عمل کارهای زیادی باید انجام میشد. در نخستین اقدام الکساندر ایده را با یکی از دوستانش که متخصص نرمافزار بود و همچنین زبان اشاره را میدانست، درمیان گذاشت. آن دوست که قبلا مترجم زبان اشاره بود، بخوبی متوجه ایده شد و از آن استقبال کرد.
الکساندر برای پی بردن به موفقیت ایده در یک مسابقه شرکت کرد و توانست مقام سوم را کسب کند. پس از آن در دورههایی ثبتنام کرد که تبدیل یک ایده خام به کسب و کاری سودده را آموزش میداد. شرکت در این کلاسها و آشنا شدن با یکی از مراکز شتابدهنده موهبتی بود که الکساندر از آن برخوردار شد و توانست همه ابزار و زیرساختهای لازم کار را بهدست آورد. در مرکز شتابدهی با مربیانی آشنا شد که راهنماییاش میکردند و همچنین توانست با شبکهای از افراد مختلف با تخصصهای گوناگون آشنا شود که یکی از بزرگترین نقاط قوت ورود به آن مرکز بود. بهکمک شبکه افراد متخصص در مرکز شتابدهی نیاز به نیروی انسانی همچون طراح، مهندس نرمافزار و... بهآسانی برطرف شد، زیرا تعداد زیادی فرد مشتاق آنجا بود تا به الکساندر کمک کنند و به تیم او بپیوندند.
چالشهای پیشرو
الکساندر برای تبدیل ایدهاش به یک محصول چند راه پیشرو داشت؛ نخست اینکه ایده را در قالب یک نرمافزار همراه دستگاه لیپ عرضه کند. لیپ حرکات را دریافت میکرد و نرمافزار مخصوصی که الکساندر و تیمش توسعه داده بودند، زبان اشاره را به نوشتار ترجمه میکرد. دومین راه این بود از دوربین وسایل دیجیتال همچون لپتاپ، تبلت یا تلفنهمراه بهجای لیپ استفاده کنند تا نرمافزار کار ترجمه را انجام دهد. راه نخست بهدلیل یکپارچه نبودن، نمیتوانست فروش بالا و موفقیت تجاری را تضمین کند و راه دوم هم شدنی نبود، زیرا دوربین دیجیتال قابلیت لیپ را ندارد و نمیشد آن را جایگزین کرد. با این اوصاف با آموزشهایی که الکساندر کسب کرده بود و مشورتهایی که با اعضای تیمش انجام داد، به این نتیجه رسید دستگاهی یکپارچه تولید کند که مانند راه اول چندتکه نباشد و کاربر با خرید یک وسیله به مقصودش برسد.
برای این کار مجبور بودند لیپ را جداگانه درون جعبه محصول قرار دهند، ولی قرار بر این شد دستگاه یکپارچه شود؛ به همین دلیل لیپ را طوری بازطراحی کردند که در دل محصول بگنجد و دستگاه کاملا یکپارچه شود. پس از کمی کار روی این طرح یکی از اعضای تیم پیشنهاد داد، چرا زبان اشاره را به متن تبدیل کنیم؟ با استفاده از فناوریهای جدید میتوان مستقیما حرکاتی را که از لیپ دریافت میشود، به صوت تبدیل کرد. با این پرسش روی این طرح کار کردند و متوجه شدند چنین کاری قابل انجام است. پس از تحقیق روی موتور تبدیل حرکت به صوت متوجه شدند میتوانند از موتور دستیارهای صوتی همچون سیری کمک بگیرند تا صوت به متن تبدیل شود. در این صورت ارتباط با یونی دوطرفه میشد شخص ناشنوا نیز میتوانست حرفهای طرف مقابلش را متوجه شود.
پس از پیدا کردن مسیر درست و یافتن آنچه دنبالش بودند، مهمترین مرحله یعنی جذب سرمایه فرا رسید. برای عملی کردن ایده به جذب سرمایه و پول نیاز داشتند که چندان آسان نبود. از اینرو الکساندر طرح را روی یکی از سایتهای جمعآوری اعانه به اشتراک گذاشت که با توجه به مهلت تعیین شده توانست رقم قابل قبولی برای راهاندازی کسب و کار جمع کند.
نام: الکساندر اوپالکا (Alexander Opalka) کشور: آمریکا تحصیلات: مهندسی کامپیوتر نام ایده: یونی (Uni) وبسایت: motionsavvy.com |
پشتکار و تلاش الکساندر ناشنوا برای عملی کردن آرزویش بهقدری جدی بود که استارتآپ او جزو یکی از 25 استارتآپ برتر سال شد و موقعیتی را برای یونی رقم زد که شاید سالها طول میکشید تا به آن برسند. این انتخاب باعث درخشش رسانهای ایده شد و خیلی زود خبرش همه جا پخش شد که خود یک تبلیغ رایگان برای این کسب و کار بود.
دورنمای ایده
اکنون نمونههای اولیه یونی ساخته شده و الکساندر و تیمش در حال تدارک پیشنیازها هستند تا در بهترین شرایط این دستگاه را وارد بازار کنند. الکساندر یکی از بزرگترین مشکلات افراد ناشنوا را ناتوانی برای یافتن یک شغل مناسب میداند و امیدوار است یونی بسیار کمککننده باشد. او قصد دارد بتواند با اختراعش به جامعه 360 میلیونی افراد ناشنوا کمک کند.
یونی چیست؟
یونی یک دستگاه ارتباطی برای افراد ناشنواست که برای ارتباط آسان این افراد با دیگران طراحی و ساخته شده است. یونی در ظاهر شبیه تبلتهای معمولی بوده، البته کمی بزرگتر است. در حقیقت در دل این دستگاه از یک تبلت ویندوزی هشت اینچی با پردازنده چهار هستهای همراه با فناوری لیپ (Leap) استفاده شده است. در کنار این سختافزار، نرمافزار قدرتمندی هم توسعه داده شده که فرآیند ترجمه را انجام میدهد.
طرز کار یونی به این صورت است که شخص ناشنوا با زبان اشاره در مقابل دستگاه صحبت میکند، سپس یونی حرکات فرد را به کمک فناوری لیپ تجزیه و تحلیل و با نرمافزار مخصوص به صوت تبدیل میکند. به این ترتیب شخص ناشنوا میتواند بدون نیاز به مترجم یا نوشتن حرف بزند. در آن سو حرفهای شخص شنونده به صورت متن روی نمایشگر یونی ظاهر میشود و فرد ناشنوا میتواند آنها را بخواند. اکنون این دستگاه فقط با زبان انگلیسی و زبان اشاره ASL کار میکند، اما در حال تکامل و توسعه است.
رامین فتوت
کیوسک تلاش
آشنایی با مراکز شتابدهنده
خوانندگان زیادی در پیامهای ارسالی خود به کلیک گفته بودند ما نیز مانند افراد معرفی شده در صفحه تلاش ایده داریم، اما دنبال جایی هستیم که آن را عملی کنیم. این افراد از ما خواسته بودند راهی یا جایی را معرفی کنیم که بتوانند با مراجعه به آنجا قدمی در مسیر عملی کردن ایده خود بردارند. با توجه به این تقاضا، کیوسک تلاش راه افتاد و سعی کردیم مطالبی کوتاه اما مفید برای راهاندازی یک استارتآپ یا همان کسبوکار دانشبنیان را بیان کنیم.
یکی از مراکزی که برای کمک به افراد خلاق تاسیس شده، شتابدهندهها است. شتابدهنده جایی است که صاحبان ایده میتوانند همراه تیم خود به آنجا مراجعه کنند تا امکاناتی مانند مکان کار، مربی و سرمایه در اختیارشان قرار گیرد. در واقع مرکز شتابدهنده همانطور که از نامش مشخص است، فرآیند شکلگیری یک استارتآپ را آسان کرده و به آن سرعت میبخشد. همانطور که اشاره شد الکساندر اوپالکا، مخترع یونی نیز برای عملی کردن ایده خود به یکی از همین مراکز رفت تا با کمک آنها ایده خود را بسط دهد.
در کشور ما نیز چنین مراکزی وجود دارد و افراد میتوانند با مراجعه به آنها فعالیتهای خود را راحتتر پیگیری کنند. برای مثال در یکی از این مراکز شتابدهی بهنام آواتک که بتازگی در تهران راهاندازی شده، در یک فرآیند ششماهه، تیمهایی که ایده دارند روی طرح خود فعالیت میکنند، سرمایه اولیه بهدست میآورند، فضا و محیط کار در اختیارشان قرار میگیرد، آموزشهای تخصصی استارتآپ بهصورت هفتهای برای آنها برگزار میشود و مربیان جهانی و ایرانی آنها را راهنمایی میکنند. پس از شش ماه استارتآپها طرحهای خود را به سرمایهگذارها ارائه کرده و وارد مرحله جذب سرمایه میشوند. اگر شما هم ایدهای دارید و دنبال مرکزی برای حمایت از آن هستید، تا نهم بهمن فرصت دارید با مراجعه به نشانی avatech.ir شانس خود را برای حضور در یک مرکز شتابدهنده امتحان کنید. از دیگر مراکز شتابدهنده فعال در ایران میتوان به شتابدهنده دیموند و مرکز رشد MAPS اشاره کرد.
نظرتان در مورد این ایده چیست؟ پیشنهادها و انتقادهای خود را درباره تلاش این هفته با ما در میان بگذارید. کلیک حرفهای شما را به گوش الکساندر اوپالکا میرساند. شاید در آینده نه چندان دور یکی از اعضای طرح او شدید. علاوه بر این، کلیک دست افرادی که توانستهاند ایده دانشبنیان خود در فضای آی.تی را به یک کسب و کار تبدیل کنند به گرمی میفشارد. ما را از شنیدن داستانهای خود محروم نکنید، کلیک بیصبرانه منتظر شماست!
شماره پیامک: 300011226 آدرس ایمیل: Click@jamejamonline.ir
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد