ما نسلی هستیم که در روز یک ساعت کارتون میدیدیم، در عوض ساعتها در حیاط یا کوچه بازی میکردیم و امروز کودکانی داریم که برای پر کردن اوقات فراغتشان ساعتها پای تلویزیون و کامپیوتر مینشینند یا هر روز به کلاسهای مختلف میروند، اما دریغ از یک حیاط کوچک که در آن با همسن و سالهایشان بازی کنند. امروزه کمتر خانهای حیاط دارد و کوچهها بویژه در شهرهای شلوغ و بزرگ، جای مناسبی برای بازی کودکان نیست، اما نمیتوان نیاز به بازی در کودکان را نادیده گرفت؛ بازیهایی که به رشد و بالندگی کودکان کمک میکند و فاصله عاطفی میان والدین و کودک را نیز کم میکند.
اگر شما مادری شاغل، یا پدری پرکار هستید، برای نزدیک شدن به فرزندتان چقدر تلاش کردهاید؟ معمولا والدینی که شاغل هستند برای رسیدگی به کارهایشان مجبور میشوند کودک را با کارتونهای تلویزیون یا بازیهای رایانهای و حتی با ثبتنام کردن در کلاسهای مختلف سرگرم کنند، در حالی که بازیهای زیادی وجود دارد که هم این ساعات را به بهترین شکل پوشش میدهد و هم بهترین ابزار برای رشد عاطفی و روانی کودکان است.
بازی، بهترین راه نزدیک شدن به کودک
یکی از موثرترین روشها برای نزدیک شدن به کودکان، بازی کردن با آنهاست. بازی از مهمترین فعالیتهای کودک به شمار میرود که هدف آن تنها سرگرم کردن او نیست؛ درواقع کودکان هنگام بازی کردن، فرصت دارند تا قدرت و عرضه خویش را بیازمایند، اتفاقات جدید را تجربه کنند، به کشف محیط خود بپردازند و درسهای تازه بیاموزند. بنابراین اسباببازیهای کودک، مدت زمان بازی و آزادی کودک هنگام بازی کردن، اهمیت فراوانی دارد؛ در نتیجه سعی کنید هر روز، زمانی را به بازی با کودکتان اختصاص دهید و این کار آنقدر برایتان مهم باشد که اخبار، روزنامه، تلفن و دلمشغولیهای محل کارتان را رها کنید و فقط همبازی کودکتان باشید.
نگاه کودکانه به آینده
هنگام بازی کردن با بچهها، والدین به احساسات و افکار و شرایط عاطفی کودک خود پی میبرند، همچنین با استعدادها و علاقهمندیهای او نیز آشنا میشوند. معمولا کودکان وقتی کوچکتر هستند خالهبازی یا مهمانبازی میکنند و در این نوع بازیها نشان میدهند که چگونه در مورد افراد پیرامون خود فکر میکنند یا نسبت به کارهای آنان چه احساسی دارند. وقتی قرار است شغلی را در بازی به عهده بگیرند، ناخودآگاه به سراغ حرفهای میروند که آن را دوست دارند و طی بازی نوع نگاه خود به آن حرفه را نشان میدهند.
فکرم را بخوان
مادر امیرطاها، پنج ساله میگوید: من بازیهای مختلفی را با فرزندم تجربه کردهام، هر محیطی بازی متناسب خودش را نیاز دارد. اگر در خانه باشیم تعدادی از اسباببازیهای ریز و درشتش را انتخاب میکنم و به صورت نامرتبی روی زمین میگذارم. به او زمان میدهم تا یک دقیقه به اسباببازیها نگاه کند، بعد باید چشمانش را ببندد تا من یکی از اسباببازیها را قایم کنم و آن وقت او حدس بزند کدامیک را برداشتهام. هر وقت نتواند حدس بزند، جایمان عوض میشود. این بازی مناسب فضای خانه است، اما وقتی در یک خیابان هستیم سعی میکنم کاری کنم تا با دقت بیشتری به اجزای محیط نگاه کند؛ مثلا یکی از اجزای خیابان را نشان میکنم و از او میخواهم که فکر مرا بخواند، برای راهنمایی کردنش گاهی حرف اول آن شیء را میگویم، گاهی هم به او فرصت پرسش میدهم.
کارکردهای تربیتی
یکی از مهمترین کارکردهای بازی، نقش تربیتی آن است. مثلا اگر کودک شما اعتماد به نفس کمی دارد، به او فرصت پیروزی در بازیها را بدهید. البته مراقب باشید، چراکه اگر بداند شما به صورت عمدی بازنده شدهاید، نهتنها این مشکل حل نمیشود، بلکه ممکن است بدتر هم بشود. با او مسابقه بدهید، گاهی شما برنده شوید، گاهی هم اجازه دهید او پیروز شود. یا اگر کودکی از تاریکی میترسد با او قایم باشک بازی کنید و خودتان در اتاقی که چراغش خاموش است پنهان شوید، او به خاطر لذتی که از بازی کردن و پیروزی میبرد، تاریکی و ترس از آن را فراموش میکند و کمکم یاد میگیرد که تاریکی، ترس ندارد. مادر امیرعلی، هشت ساله میگوید: امیرعلی بسیار خجالتی و کمحرف بود و با هیچ گروهی ارتباط برقرار نمیکرد، حتی وقتی با همکلاسیهایش فوتبال بازی میکرد در دروازه تنها میایستاد و باقی همتیمیهایش در نیمه دیگر زمین جمع میشدند، به همین دلیل سعی کردم او را وارد بازیهای گروهی کنم که سهم تمام همگروهیها در بازی یکسان باشد. یکی از این بازیها قصهگویی اشتراکی بود. به این صورت که یک نفر یک جمله میگفت و نفر بعدی باید یک جمله نسبتا مرتبط به آن انتخاب میکرد و کمکم با این جملات یک داستان ساخته میشد.
گاهی یک نفر با جملهاش تمام مسیر داستان را تغییر میداد و همین مساله باعث میشد هرکس به فکر یک نوآوری تازه باشد. همین بازی ساده باعث شد ترس از حرف زدن در جمع در امیرعلی کمتر شود.
اسباببازیهای خاص
الهه نونژاد که یک دختربچه سه و نیم ساله دارد، میگوید: اتاق دخترم پر از اسباببازی است، وقتی کار دارم، اسباببازیهایش را مقابلش میگذارم تا سرگرم شود، اما او زود خسته میشود و باز هم بهانه میگیرد تا بغلش کنم. باید دقت کنید که کودکان وقتی با تعداد زیادی اسباببازی مواجه میشوند توجهشان را بین تمام آنها تقسیم میکنند، بنابراین هیچ کدام از اسباببازیها به نظرشان جذاب و سرگرمکننده نخواهد بود، بهتر است فقط یک اسباببازی خاص را در اختیارش بگذارید و بعد از چند دقیقه که خسته شد، اسباببازی دیگری به او بدهید؛ با این کار او مدت بیشتری تنهایی را تحمل و خودش را سرگرم میکند.
مهری پورمند هم مادری است که بازی را وسیلهای برای تحرک کودکش کرده است. او میگوید وقتی آفتاب به داخل خانه میتابد، من با یک آینه کوچک نور را روی دیوار یا کمد منعکس میکنم و مانی فرزندم دنبال این نور میدود. سعی میکنم نور را در جایی نزدیک او منعکس کنم تا گرفتن آن برایش خیلی سخت نباشد. همین بازی ساده باعث میشود حسابی جنب و جوش داشته باشد و کمتر پای تلویزیون بخوابد.
استفاده از فرصتها برای بازی
والدینی که زمان کمتری در کنار کودک خود هستند، باید حداکثر استفاده را از زمان با هم بودن خود داشته باشند. اگر قرار است مدتی را در ترافیک بگذرانید، از فرصت استفاده کنید و مثلا با او الفبا بازی کنید. به او بگویید اطراف را خوب نگاه کند و به دنبال کلماتی بگردد که با یک حرف خاص شروع میشوند (مثل کلماتی که با ش شروع میشود: شیرینیفروشی، شبانهروزی و...) یا اینکه وقتی شما در حال رانندگی هستید از او بخواهید شما را به سوی منزل راهنمایی کند تا هم آدرس خانه را یاد بگیرد و هم با علائم راهنمایی رانندگی آشنا شود؛ مثلا وقتی به چراغ قرمز رسیدید او به شما فرمان ایست بدهد یا اگر قصد داشتید به خیابانی وارد شوید که تابلوی ورود ممنوع دارد او به شما تذکر دهد که مسیرتان را عوض کنید. (جام جم سرا)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد