ولیعصر، محله باغ فردوس. اگر یک روز برحسب اتفاق گذرتان به بلندترین خیابان پایتخت افتاد، این نشانی میتواند شما را به فروشگاهی کوچک برساند. فروشگاهی که از کف تا سقف پر است از محصولات مختلف محلی و بومی. غریبی نکنید این مغازه شاید شبیه هیچ کدام از مغازههایی که تا حالا دیده اید نباشد اما اگر کمی زیر سقف کوتاه آن بایستید به راز شگفت انگیزش پی میبرید. فروشگاهی که به لطف لیلا خادمی و همسرش پژمان پازوکی، بوی طبیعت میدهد و زندگی.
برای شروع فقط کافی است از در چوبی فروشگاه بگذرید. همین جاست که عشق را میبینید که داخل فروشگاه بین قفسهها پرسه میزند، لای محصولاتی که به ردیف کنار هم چیده شدهاند خودش را نشان میدهد، زیر سقف مغازه غوطه میخورد و پایتان را سست میکند برای ماندن؛ برای چند دقیقه بیشتر نفس کشیدن در فضایی که بوی درخت میدهد و خاک، بوی آب میدهد و نان. عشقی که صاحب این فروشگاه به زمین دارد؛ به یک کشور سبز در قلب خاورمیانه و طبیعت بکر چهارفصلش.
شانه به شانه همسرم
این عشق مسیر زندگی او را تغییر داده؛ زیباترکرده؛ لیلا برای رسیدن به امروز، روزها و شبهای زیادی را در گوشه گوشه ایران گذرانده؛ شانه به شانه همسری که همه این اتفاقها به لطف تجربه 15 ساله او در توانمندسازی جوامع محلی و مستندسازی طرحهای محیط زیستی رخ دادهاند.
روایت زندگی این زن شنیدنی است؛ پس همین جا بنشینید داخل مغازه؛ با یک فنجان چای سیب که عطر بهشت میدهد، از خودتان پذیرایی کنید و ماجرا را از زبان خود لیلا بشنوید:
«من و همسرم هردو دغدغه زیست محیطی داریم،به همین بهانه به شهرهای مختلف کشورمان سفر میکنیم. در این سفرها و مخصوصاً در سفری که به روستای لزور شهرستان فیروزکوه داشتیم، با این واقعیت تلخ روبه رو شدیم که محیط زیست ما به دلایل مختلف آسیبهای زیادی دیده؛ حالا یا به خاطر برداشت زیاد جوامع محلی از این منابع، یا تغییرات شرایط اقلیم در بعضی جاها و دلایل بسیار زیاد دیگر... به هرحال این منابع در حال تمام شدن هستند. نخستین گروهی هم که از آسیبهایی که در حوزه محیط زیست اتفاق میافتد، تأثیر میپذیرند اعضای جامعه محلی هستند. البته قبلاً یکسری طرحهای بینالمللی در بخشهای مختلف خصوصی و دولتی برای حفظ و احیای این منابع طبیعی در کشورمان اجرا شدهاند. در این طرحها از جوامع محلی حمایت میشد، به آنها برای فروش محصولات بومی و دست ساختههایشان امکانات داده شده و امکان دسترسی به بازار فروش هم برایشان فراهم میشد اما مشکل بزرگ این جا بود که این بازار فروش همیشگی نبود. ما همین جا بود که به این فکر افتادیم چطور میشود امکان دسترسی دائمی این محصولات را فراهم کرد؟»
معیشت جایگزین
سؤال سادهای که به تحقیقی مفصل در این باره رسید؛ آن هم درست وقتی که لیلا و همسرش تعطیلات نوروزی خودشان را در سال 92 در روستای لزور میگذراندند: «در این پروسه تحقیقی متوجه شدیم که عدم دسترسی به بازار فقط یکی از دلایل عرضه نشدن محصولات و دست ساختههای بومی روستاییان ماست. دلایل دیگری هم در به بازار نرسیدن این محصولات وجود دارد؛ مثل اینکه محصولات بهطور کلی بدون اینکه ارزش افزودهای به آنها اضافه شود خریداری میشدند در حالیکه این محصولات به خاطر معیشت جایگزین بودنشان تولید میشدند. یک دلیل دیگر این بود که تولیدکننده بلد نبود محصولش را بهطور مرتب به بازار عرضه کند، مثلاً نمیدانست چطورمواد اولیه همیشگیاش را تهیه کند، یا آنها را بستهبندی و لیبلگذاری کند. بحث مجوزهای بهداشتی در بخش محصولات خانگی مطرح بود؛ همه این عوامل باعث عدم دسترسی این محصولات به بازارهای شهرهای بزرگ میشدند.»
برای درک مفهوم بهتر معیشت جایگزین به توضیحات لیلا خادمی گوش بدهید:
«معیشت جایگزین یعنی آنچه که روستایی یا عشایر برای مصرف خودش تولید می کرده را حالا بیشتر تولید کند، تولیداتش را بفروشد و از آن درآمدزایی کند. به جای اینکه با صید بیشتر به ذخایر دریایی فشار بیاورد، یا با چرای بیشتر دامها مراتع را از بین ببرد. البته در بحث معیشت جایگزین ممکن است یکسری محصولات جدید هم تولید شود که قبلاً توسط آنها تولید نمیشده ولی ظرفیت بالقوهای بوده که در این فرایند بالفعل شده.»
لیلا و همسرش در این تحقیق متوجه شدند که مشکلاتی سر راه عرضه محصولات و دست سازههای محلی وجود دارد و این محصولات باید برای عرضه مداوم از یک دوره بگذرند؛ دوره اینکه آنها به آن میگویند دورهگذار در توانمندسازی جامعه محلی برای معیشت پایدار:
«با مشخص شدن مشکل سعی کردیم با فروشگاههایی که این سبک کارها را ارائه میدهند مشارکت کنیم، اما آنها به دلیل همان سختی دسترسی، پخش این محصولات را نمیپذیرفتد، درنهایت تصمیم گرفتیم خودمان دست به کار شویم و به عنوان یک NGO فروشگاهی را برای عرضه این محصولات راه اندازی کنیم. . فروشگاه ما درحقیقت یک ویترین برای فروش و عرضه این محصولات و کمک به جوامع محلی برای طی این دورهگذار است و مؤسسه ما راههای تولید و عرضه این محصولات را سهلتر میکند.»
تولد یک کفشدوزک
به این ترتیب بعد از 15 سال فعالیت مؤسسه فرهنگ و توسعه پایدار ایرانیان، فروشگاه کفشدوزک در آذرماه سال 92 به دنیا آمد؛ بعد از 9 ماه تحقیق و بررسی مستند و همه جانبه: «قبل ازهرچیز میخواستیم در زمینه محیط زیست فرهنگسازی کنیم و بعد جامعه شهری را آگاه کنیم؛ جامعهای که مصرفگراست و مولد نیست. به همین خاطر کارمان را روی سه محور متمرکز کردیم. یکی اینکه با ارتباط مستقیم با جامعه محلی به آنها کمک میکنیم و آموزش میدهیم تا از چیزهایی که در محیطشان وجود دارد برای تولید استفاده کنند؛ در قدم بعد بسته بندی مناسب و لیبلگذاری را به آنها یاد میدهیم تا به محصولاتشان هویت بدهند. بعد هم کمک میکنیم زنجیره تأمین مواد اولیه را برای سال بعد پیشبینی کنند تا این محصول بهطور مرتب تولید شود. البته تمام این کارها با مشارکت مستقیم خود روستاییان انجام میشود. فروش محصولات با قیمت مناسب به طوری که با برگشت پول به توسعه کار کمک کند و مشخص کردن ارزش این محصولات برای مخاطبان و جوامع شهری و آگاهسازی این جامعه نسبت به اتفاقهایی که در محیط زیست و منابع طبیعی میافتد، مرحلههای بعدی این کار هستند.»
لیلا معتقد است جامعه شهری حق دارد که بداند چه ماده غذایی را مصرف میکند، حقی که خیلی وقتها از او گرفته شده: «محصولاتی که به روشهای کاملاً سنتی توسط روستاییان و عشایر تولید میشوند، ماده نگهدارنده یا شیمیایی ندارند،از مواد طبیعی و سالم در تولیدشان استفاده میشود.سال های زیادی نیاکان ما استفاده کردهاند و پشتوانه فرهنگی طولانی دارند. »
تک بیت مشهور مولانا جلالالدین بلخی؛ «تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید... تو یکی نهای هزاری، تو چراغ خود برافروز!» به شعار لیلا خادمی و فروشگاه دوست داشتنیاش تبدیل شده: «متأسفانه همه ما این عادت را داریم که خیلی وقتها در مواجهه با مشکلات مختلف غر میزنیم. همیشه فکر میکنیم که اگر ایرادی وجود دارد تقصیر دیگران است و خودمان هیچ کاری نمیکنیم. درحالی که اگر تغییر را شروع کنیم هرچقدر هم که کوچک باشد در نهایت یک کل را تحت تأثیر قرار میدهد.»
ما در فروشگاهمان به هیچ عنوان کیسه پلاستیکی نداریم؛ شاید این کار واقعاً در بازارمان تأثیر داشته باشد اما سعی میکنیم پاکت بدهیم یا کیسه پارچهای استفاده کنیم تا زمانی که این فرهنگ جا بیفتد و مردم خودشان داوطلبانه کیسه پلاستیکی نخواهند |
حرکتی که لیلا و همسرش شروع کردهاند حالا یک سال و 4 ماه شده؛ حالا آنها یک گنجینه بزرگ دارند؛ گنجینهای که شامل 140 محصول غذایی، صنایع دستی و عروسک های محلی است که تولیدات 24 تشکل و تعاونی روستایی و 18 تولید کننده از 14 استان کشور را شامل می شود. تلاشی که نتیجهاش تقدیر از آنها در دومین کنفرانس ملی مخاطرات محیط زیست زاگرس است؛ تقدیری که با یک جمله زیبا شروع میشود: «به پاس فعالیتهای اثرگذار در توانمندسازی جوامع محلی و معیشت پایدار.»
آشنایی با گونههای درحال انقراض
خرس سیاه آسیایی، گاندو، فک دریای خزر، سمندر امپراطور و... تعجب نکنید؛ در فروشگاه کوچک لیلا خادمی دیدن این حیوانات هم اصلاً عجیب نیست! البته در سایز مینیاتوری و به شکل عروسکی: «در این بخش با همکاری مؤسسه حافظان طبیعت پایدار اقدام به فروش محصولات تولیدی آنها کردیم؛ عروسک گونههای حیوانی در معرض خطر که کاملاً شبیه نمونههای واقعی هستند. حیواناتی که در سایزهای مختلف تولید میشوند، قیمت مناسبی دارند و مورد توجه بچهها هم قرار گرفتهاند.»
کوچک، زیبا و سنتی. عروسکهای دست ساز فروشگاه لیلا با این خصوصیتهای اصلی شناخته میشوند؛ عروسکهایی که هرکدام راه درازی را برای رسیدن به پایتخت طی کردهاند و قصه خودشان را دارند. بین همه این عروسکهای سنتی، بعضیها اما چشم ندارند؛ صورت شان کامل نیست؛ دماغ و دهان هم همین طور:
«بعضی از سازندگان عروسک در برخی نقاط کشور بر این باورند که «خلقت کامل» متعلق به خداست. بنابراین عروسکی که ساخته میشود باید نقصی داشته باشد (مثلاً اعضای صورتش را نقاشی نمیکنند) تا در خلقت آفرینش دخالت نکرده باشند.»
مواد غذایی سالم و طبیعی
اگر تصمیم به خرید محصولات غذایی طبیعی و سالم گرفتهاید، اینجا بهترین جاست. محصولاتی که مدتهاست سر سفره خانه لیلا و اطرافیانش جا خوش کردهاند و طعم و رنگ شان به مواد صنعتی غالب شده:
«انواع ترشی و شور، حبوبات، خوراکیهای محلی، روغنهای گیاهی مختلف، سبزیجات خشک، عرقیجات، عسل و مربا، ادویهها، گیاهان دارویی، چایها، میوههای خشک و مغزها، نان،غلات و شیرینیها و... این موجودی فعلی فروشگاه ماست و سعی میکنیم همه این محصولات را به صورت مداوم به مشتری عرضه کنیم.»
ممنون، کیسه پلاستیکی نمیخواهم!
«گرفتن کیسه برای خریدتان حق شماست، اما ما از شما میخواهیم به نفع طبیعت بلند شوید» این هم شعار دیگری است که پشت شیشه فروشگاه لیلا چسبانده شده است:
«ما در فروشگاهمان به هیچ عنوان کیسه پلاستیکی نداریم؛ بارها شده که مشتریها برای حمل چیزهایی که خریدهاند از ما کیسه پلاستیکی خواستهاند اما ما خیلی مقاومت میکنیم؛ شاید این کار واقعاً در بازارمان تأثیر داشته باشد اما سعی میکنیم پاکت بدهیم یا کیسه پارچهای استفاده کنیم تا زمانی که این فرهنگ جا بیفتد و مردم خودشان داوطلبانه کیسه پلاستیکی نخواهند و استفاده نکنند.» (ایران بانو)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران:
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین: