پس از مذاکراتی فشرده، دو طرف توانستند با تمدید محدود ضربالاجل اولیه خود، در نهایت به تفاهمی دست یابند که به «بیانیه سوئیس» مشهور شد.
همان بیانیهای که ظریف و موگرینی در لوزان سوئیس آن را قرائت کردند و پس از آن باراک اوباما تلاش کرد مخالفان داخلی و متحدان خشمگین خود را قانع کند که این چارچوب سیاسی میتواند ضامن منافع واشنگتن و کشورهای نزدیک به آن باشد.
با وجود این، سنگاندازیهای بعد از تفاهم لوزان، نشان داد زمینه برای پذیرش یک چارچوب مطمئن سیاسی برای حصول توافق نهایی مهیا نیست و مصوبات کنگره، اظهارات تندروهای صهیونیست و سنگاندازیهای خونین لابیهای عرب، باعث شد خوشبینیهای پس از لوزان، تبدیل به نگرانی از به نتیجه نرسیدن گفتوگوهای هستهای شود.
این نگرانیها حالا با اعلام اینکه واشنگتن حاضر به قبول برخی توافقات تصریح شده در لوزان نیست، کمکم درحال تبدیل شدن به یک چالش واقعی است؛ چالشی که میتواند تفاهم لوزان را بیاثر کرده و دو طرف را به نقطهای بازگرداند که پیش از این در پاییز 93 در وین به آن رسیده بودند.
اگر آنطور که گفته شده، ایالات متحده حاضر به پایبندی حتی به فکتشیت خود از مذاکرات لوزان نباشد، حالا باید در کنار جنگ یمن و مصوبه کنگره درباره مذاکرات، به این نتیجه رسید که گویی واشنگتن تلاش دارد با افزودن فشار بر تهران، امتیازاتی را طلب کند که بهنظر نمیرسد ایران حاضر به پذیرش آن باشد.
از مجموعه خبرهای منتشر شده از مذاکرات میتوان اینطور متوجه شد که طرف آمریکایی قصد دارد تیم مذاکرهکننده کشورمان را تحت فشار قرار دهد که «بازرسی از تاسیسات نظامی و حاکمیتی»، «لغو تدریجی و تعلیقی تحریمها» و نیز «محدودیتهای خاص و بلندمدت» را در برنامه هستهای خود بپذیرد.
خواستههایی که هیچیک در چارچوب خط قرمزهای مذاکراتی تهران نیست و بعید است «تهدید نظامی»، «به رخ کشیدن اختلافات داخلی در واشنگتن» و «دبه کردن در مذاکرات» هیچیک بتواند بر موضع تهران در این رابطه اثر بگذارد.
رسانههای آمریکایی همچنین بتازگی به کمک کاخ سفید آمدهاند تا با بزرگنمایی تاثیر مذاکرات هستهای بر رقابتهای سیاسی داخلی ایران، شکافی «سیاسی ـ هستهای» میان نخبگان سیاسی کشورمان ایجاد کنند تا بتوانند تعویق احتمالی توافق نهایی را نتیجه چنین گسستی قلمداد کنند.
تلاشی که البته با هوشمندی جریانات سیاسی تاکنون نتوانسته تاثیری بر حمایت هماهنگ از تیم مذاکرهکننده کشورمان بگذارد و این تیم را وادار کند تن به پذیرش خواستههایی دهد که مورد قبول نظام نیست.
در چنین شرایطی، بهنظر میرسد مذاکرات هستهای ایران و 1+5 تبدیل به بازی ماروپلهای شده که نیش تندروها، هر از گاهی آن را به عقب میاندازد و باز دیپلماتها بهسختی، از پلههای مذاکره بالا میروند تا بلکه بتوانند خانه نهایی را فتح کنند.
1+5 بخوبی میداند، تهران تنها به شرطی پا به خانه نهایی این بازی میگذارد که نیش هیچ ماری، این خانه را تهدید نکند، چراکه اگر قرار باشد حتی در خانه آخر هم ماری لانه کرده و رسیدن به خانه انتهایی، به معنی شروع دور تازهای از فشارها باشد، باید پذیرفت که برای این بازی هیچگاه نمیتوان پایانی را متصور بود.
مصطفی انتظاری هروی - گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد