آخانی ـ که دکتری تخصصی گیاهشناسی را سالها پیش از دانشگاه مونیخ آلمان با بورس سرویس تبادلات دانشگاهی آلمان (DAAD) دریافت کرد ـ موسس بخش گیاهشناسی موزه تاریخ طبیعی است که تالیفات متعدد ازجمله کتابهای فلور مصور پارک ملی گلستان، تنوع زیستی گیاهان پارک ملی گلستان، گیاهان و پوشش گیاهی شمالغربی خلیجفارس را به زبان انگلیسی دارد.
او همکاری در طرح بینالمللی تدوین «فلور ایرانیکا» و بیش از 85 مقاله علمی که اغلب به زبان انگلیسی هستند را در کارنامه علمی خود به ثبت رسانده است. حسین آخانی شاید از معدود برگزیدگان دهمین دوره جایزه ملی محیطزیست باشد که هنوز از وضع محیطزیست کشور گلهمند است. در ادامه گفتوگوی اختصاصی جامجم را با استاد منتقدی میخوانید که تمام هدیه نقدی جایزه خود را به خانواده یکی از محیطبانان شهید اهدا کرده و باور دارد انتقادات از نحوه مدیریت محیطزیست کماکان پابرجاست.
این روزها شاهد هستیم که در تصمیمگیریهای کلان به مباحث پایهای در گیاهشناسی حتی میان دانشآموختگان رشتههای مرتبط بیتوجهی میشود. علت را در چه مواردی باید جستجو کرد؟
شاید بتوان سه علت اصلی را برای این مساله ذکر کرد. دلیل اول از نظر من کنکور است. اصولا بیشتر کسانی که در رشتههای گیاهشناسی یا حتی زیستشناسی، محیطزیست و کشاورزی پذیرفته میشوند، ابتدا متقاضی رشتههای پزشکی و وابسته مانند داروسازی بودهاند؛ اما چون نمره کافی کسب نکردهاند معمولا رو به سوی رشتههایی مانند زیستشناسی میآورند. از طرف دیگر، بسیاری از استادان هم در گذشته چنین شرایطی را تجربه کردهاند. شاید بتوان گفت تبحر و عشق نسبت به بسیاری از رشتهها در ایران کمتر دیده میشود و به همین علت اغلب دانشآموختگان و فارغالتحصیلان نیز بیانگیزه و سطحی هستند.
دلیل دوم شاید خود ما گیاهشناسان هستیم؛ زیرا هنوز نتوانستهایم مباحث گیاهشناسی را آنطور که باید و شاید برای دانشجویان شیرین و ملموس کنیم. گیاهشناسی دانشی است که میتواند برای اغلب افراد جالب باشد. ولی اینکه ما معلمان کارمان را درست انجام نمیدهیم، نتیجهای جز این ندارد که شاگردان ما هم بالطبع درست تربیت نمیشوند. ریشه این بیتوجهی را هم میتوان در دلیل سوم، یعنی وضعیت و شرایط نظام دانشگاهی و حتی شرایط حاکم بر دانشگاههای قدیمی جستجو کرد.
دکتر آخانی: هنوز دانشگاه و وزارت علوم بدرستی نمیدانند برای چه این همه دانشجوی علوم گیاهی را میپذیرند و جایگاه و کاربرد این علم برای کشور درست تبیین نشده است |
مشکل اینجاست که هنوز دانشگاه و وزارت علوم بدرستی نمیدانند برای چه این همه دانشجوی علوم گیاهی را میپذیرند و جایگاه و کاربرد این علم برای کشور درست تبیین نشده است. برای نمونه شاید بهتر باشد مقایسه سادهای انجام دهیم. اگر به عنوان دانشجو یا حتی یک محقق وارد دانشگاههای مختلف علوم پایه دانشگاههای باسابقه خارج از کشور شوید، در وهله نخست درمییابید هر دانشگاه یک باغ گیاهشناسی، هرباریوم و گلخانه دارد. یک دانشجو در دانشگاه برلین یا مونیخ خیلی راحت میتواند گیاهان زنده برزیل، استرالیا یا حتی ایران را در باغ گیاهشناسی ببیند. متاسفانه ما هنوز نهتنها در دانشگاه تهران که قدیمیترین دانشگاه کشور است، مثلا در پردیس علوم و دانشکده زیستشناسی یک باغچه تحقیقاتی یا یک گلخانه با کاربرد آموزشی ـ پژوهشی نداریم. پس شاید طبیعی باشد دانشجویان آنطور که باید به این رشته علاقهمند نمیشوند.
در سالهای اخیر ظرفیتهای پذیرش دانشجوی کارشناسی ارشد و دکتری بویژه در علوم پایه و زیستشناسی افزایش چشمگیری داشته است. از نظر شما به عنوان استاد دانشگاه در این حوزه، آیا امکانات پژوهشی و کادر فنی نیز متقابلا در این عرصه تقویت شده است؟
با کمال تاسف، پاسخ منفی است. تربیت یک دانشجوی کارشناسی ارشد یا دکتری مستلزم اختصاص فضای آموزشی کافی، آزمایشگاه و در عین حال منابع مالی کافی برای تامین هزینههای پژوهشی و سفرهای مربوط به آن است. من به عنوان استاد دانشگاه تهران باور دارم این بستر متاسفانه وجود ندارد. صادقانه عرض میکنم منافع ناشی از تحصیل دانشجوهای کارشناسی ارشد یا حتی دکتری در موارد زیادی بیش از آنکه در جهت ارتقای دانش کشور باشد، به نفع ما اعضای هیأت علمی و استادان راهنما تمام میشود. البته بنده قصد کوچک شمردن زحمات بسیاری از همکاران عزیزم را ندارم و میدانم بسیاری از آنها از دل و جان مایه میگذارند، ولی نمیتوان منافع فراوان دانشجویان تحصیلات تکمیلی مانند حقالتدریس و انتشار مقاله برای بالا بردن امکان ارتقای اعضای هیأت علمی و سوءاستفادههای احتمالی را نادیده گرفت. البته وزارت علوم و مجلس هم کمتر توجه دارند، چون بودجههای دانشگاهها را براساس سرانه دانشجو تنظیم میکنند. نتیجه را هم امروزه میتوان در تورم تعداد دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری شاهد بود.
از نظر شما کمبودهای آموزشی دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در رشتههای علوم پایه چیست؟
شاید بد نباشد اگر در اینجا مقایسهای میان وضع تحصیلی خودم در زمان دانشجویی در مقطع دکتری در کشور آلمان با شرایط کنونی دانشجویانم در دانشگاه تهران داشته باشم، دانشگاه مونیخ در آن زمان اتاقی را در اختیار من و دانشجوی دیگری قرار داد که تا روز آخر تحصیل (5/4 تا 5 سال بعد) اختیار آن در دست ما بود. علاوه بر اتاق، کلیدهای ورودی قسمتی از دانشگاه که ما در آن مشغول بودیم، کتابخانه، باغ گیاهشناسی، هرباریوم و آزمایشگاههای مربوط و اتاق رایانه را هم همان روزهای اول در اختیار من که دانشجوی خارجی بودم، قرار دادند. من حتی بارها نیمهشب ازجمله شبهای کریسمس که دانشگاه خلوت بود و آرامش داشت به کتابخانه و هرباریوم مراجعه میکردم. در اتاق کارم کار میکردم و از تمام امکانات بهره میبردم. الان که شرایط آن زمان را با شش دانشجوی دوره دکتری خودم مقایسه میکنم، بوضوح میبینم این دانشجویان علیرغم اشتیاق و شوری که شاید حتی از خود من هم بیشتر باشد، کمترین امکانات یعنی اتاقی را که در آن مطالعه کنند، در اختیار ندارند. بصراحت میگویم اگر دانشجویانم را برای مدتی به خارج نفرستم، قطعا امید ندارم آنها فارغالتحصیلانی توانمند از کار درآیند. همه این مسائل به من دانشگاهی نشان میدهد متاسفانه دلیل جذب این تعداد کثیر دانشجو هنوز برای طیف وسیعی از دستاندرکاران مشخص نیست. شاید یک مقایسه ساده میان ظرفیت دانشجویان دکتری در کشور آلمان و ایران هم برای خوانندگان شما جالب باشد. تا جایی که در جریان هستم، در آلمان با آن امکانات خاص آموزشی و دانشگاههای معتبر تنها 25 هزار دانشجوی دکتری وجود دارد در حالی که در ایران، ما 120 هزار دانشجوی مقطع دکتری داریم. درست است که علاقه دانشجویان ایرانی به ادامه تحصیل ستودنی است، اما این اشتیاق به بسترسازی مناسب علمی و آموزشی نیاز دارد.
باغ گیاهشناسی ایران پس از گذشت چهار دهه از زمان تاسیس هنوز برای بسیاری ناشناخته است. علتش چیست؟
من در دوران جوانی (حدود 29 سال پیش) در باغ گیاهشناسی کار میکردم. مشکلی که این مجموعه از نظر من همواره وجود داشته و اکنون تا حد زیادی برطرف شده است، بسته بودن درهای باغ به روی عموم مردم است. البته بتازگی شنیدهام در باغ گیاهشناسی به روی مردم باز و استقبال خوبی هم شده است. متاسفانه تاکنون شخصا مراجعه نکردهام تا درستی یا نادرستی آن را از نزدیک ببینم. باید به خاطر داشت هدف از ساخت باغهای گیاهشناسی در سراسر دنیا نخست آموزش و ارتقای فرهنگ طبیعتدوستی است. شما در انگلستان کمتر کسی را پیدا میکنید که از باغ گیاهشناسی کیو بازدید نکرده باشد. این باغ سالانه قریب به 5/2 میلیون نفر بازدیدکننده دارد و یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری و در عین حال از مراکز آموزشی ـ پژوهشی معتبر نهتنها در کشور انگلستان بلکه حتی جهان است. در حالی که باغ گیاهشناسی ایران، هم باغش و هم هرباریومش، دست کم تا چندی پیش برخلاف تمام مقررات بینالمللی نهتنها به روی دانشجویان، بلکه حتی به روی متخصصان هم بسته بود. یعنی حتی من گیاهشناس هم اجازه دیدن گیاهان هرباریومی که خودم آنها را در زمان خدمتم جمع کردهام، نداشتم. یادم میآید یکبار وقتی از آلمان آمدم، با دانشجویم به آن هرباریوم رفتیم و مسئول مربوط ما را رسما از آنجا بیرون کرد. این سوال اغلب مطرح میشود که چرا این اجازه داده نمیشود. علاوه بر دلایل مدیریتی و فرهنگی مشکل اینجاست که این باغ زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی اداره میشود. در حالی که باغ گیاهشناسی اساسا مکانی است که در آن باید تحقیقات علمی پایه صورت پذیرد و مردم را هرچه بیشتر با فرهنگ زیستمحیطی آشنا کند. این باغ یا باید مستقل باشد یا زیر نظر وزارت علوم. از نظر شخص من جایگاه اشتباه این تشکیلات، آن هم در وزارتخانهای که اصولا وظیفه دیگری دارد، مشکل اساسی این باغ است.
وزارت جهاد کشاورزی در جهت تولید محصولات کشاورزی گام برمیدارد، در حالی که این دیدگاه با دید حاکم بر چنین باغهای علمی، تحقیقاتی و آموزشی سازگار نیست. از نظر جامعه علمی این باغها طراحی و ساخته میشوند تا روزانه از صدها و شاید هزاران محقق و حتی مردم عادی پذیرایی کنند.
آمارهـا در زمینه حفاظت از رویشگاههای گیاهی چندان امیدوارکننده نیست. مهمترین چالش این عرصه از نظر شما چیست؟
بزرگترین مشکل ما در زمینه حفاظت از گیاهان، دوگانگی یا دو تکه بودن وظایف سازمانهای مسئول است. سازمان حفاظت از محیطزیست تعدادی مناطق چهارگانه را تحت پوشش دارد و در مقابل، سازمان جنگلها و مراتع متولی حفاظت و صیانت از عرصههای جنگلی و مرتعی کشور است. مشکل دقیقا همین جاست؛ چراکه سازمان حفاظت محیطزیست حتی حاکمیت مطلق در مناطق تحت حفاظت خود ندارد. یعنی اگر در حقیقت گوسفندی وارد یکی از این مناطق حفاظتشده شود یا درختی در یک منطقه تحت پوشش حفاظتی قطع شود، سازمان حفاظت محیطزیست نمیتواند ضابط قضایی باشد؛ بلکه باید پرونده را به سازمان جنگلها و مراتع ارجاع دهد و همین مساله یکی از مهمترین چالشها در زمینه حفاظت از رویشگاههای گیاهی است. این باور که درخت و گیاه از آن سازمان جنگلها و مراتع و سازمان محیطزیست مسئول حیاتوحش جانوری است، از اساس غلط است. این دیدگاه دهههاست در دنیا منسوخ شده است. دنیای مدرن امروز خواهان حفاظت از اکوسیستم است.
در حال حاضر بسیاری از کارشناسان و ازجمله بنده باور داریم ما در ایران بهتر است وزارتخانهای با عنوان محیطزیست و میراث طبیعی داشته باشیم تا بتوان وظایف این دو دستگاه را با هم ادغام و مساله کمبود جدی بودجه این دو ارگان مهم را تاحدودی رفع کرد. در شرایط کنونی سازمان حفاظت محیطزیست با چالشهای جدی مواجه است. سوال اینجاست سازمانی که سال گذشته تنها 90 میلیارد تومان بودجه در اختیار داشته، چگونه میتواند از 10 درصد مساحت ایران حفاظت کند؟ مجموع این موارد است که سازمان حفاظت محیطزیست را به نوعی در مواجهه با بسیاری از مسائل منفعل و مظلوم ساخته است. نگاه در مورد سازمان حفاظت محیطزیست باید عوض شود. با توجه به این که حدود 50 هزار فارغالتحصیل محیطزیست و رشتههای وابسته در حال حاضر در کشور وجود دارد و کشور نیز در برهه کنونی بشدت با بحرانهای زیستمحیطی دست و پنجه نرم میکند، توجه به حفاظت و صیانت از محیطزیست باید در عمل و بویژه از طریق تأمین پشتوانه مالی ثابت و محقق شود.
فرناز حیدری
جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد