داستان هولناک بچه‌هایی که از جهنم فرار کردند

کودکانی که با شنیدن نام داعش دچار تشنج می‌شوند

نصیر یکی از خوش‌شانس‌ها است. او موفق شد که از دست داعش فرار کند. داعشی که داشت او را برای حملۀ انتحاری آموزش می‌داد. او تنها 12 سال دارد.
کد خبر: ۸۷۲۰۹۰
کودکانی که با شنیدن نام داعش دچار تشنج می‌شوند

به گزارش جام جم آنلاین، به نقل از سی‌ان‌ان، این پسر اکنون در کمپ پناهجویان اسیان در کردستان به مادرش ملحق شده است. جایی که سکونتگاه تقریباً 15000 ایزدی فرار کرده از دست داعش است. او خواسته است که عکسی از او منتشر نشود، صدایی از او پخش نشود و نام حقیقی‌اش نیز ذکر نشود.

نصیر می‌گوید: "ما 60 نفر بودیم. ترسناکترین وقتها برای ما زمانی بود که حملات هوایی صورت می‌گرفت. آنها ما را به تونلهای زیرزمینی می‌بردند تا پنهان شویم. آنها به می‌گفتند که آمریکای‌های کافر سعی می‌کنند که ما را بکشند و جنگجوهای داعش دوستدار ما هستند. آنها بهتر از والدینمان از ما مراقبت می‌کردند. وقتی که به ما آموزش می‌دادند، به ما می‌گفتند که پدر و مادرهایمان کافر هستند و اولین کار ما بازگشت و کشتن آنها است."



شواهد و مدارک زیادی مبنی بر استفادۀ داعش از کودک سربازان وجود دارد. برای مثال، هفتۀ گذشته یک ویدیوی تبلیغاتی تازه توسط این گروه منتشر شد که در آن یک کودک انگیسی زبان حضور داشت. اما حقیقت حتی از آنچه که در اخبار بیان می‌شود نیز هولناکتر است.

یواشکی گریه می‌کردم

تعلیماتی که نصیر دریافت می‌کرد، چیزی است که همۀ کودکان اسیر باید آن را بگذرانند. داعشی‌هایی که مسئولیت تعلیم او را بر عهده داشتند به او می‌گفتند که حالا خانواده او آنها هستند.

نصیر می‌گوید که خردسالترین بچه‌های حاضر در اردوگاه 5 سال داشته‌اند و هیچ یک از آنها از آموزشهای خسته‌کننده‌ای توسط "عمال خلیفه" صورت می‌گرفت معاف نبودند.

نصیر می‌گوید: "ما اجازه نداشتیم گریه کنیم، اما من به مادرم فکر می‌کردم و به این فکر می‌کردم که نگران من است و یواشکی گریه می‌کردم. وقتی که فرار کردیم و دوباره مادرم را دیدم، انگار که دوباره زنده شدم."

نصیر که حالا به مدرسه بازگشته، پس از آنکه در یک ویدیوی تبلیغاتی ظاهر شد، موفق به فرار شد. این ویدیو در موسسۀ الفاروق در رقۀ سوریه ساخته شده بود. جایی که داعش مدعی است، مرکز اصلی تربیت کودک سربازان این گروه است.



در این فیلم، در هر طرف تصویر یک مربی داعشی ایستاده است، و یک ردیف کودک در میان آن دو نشسته‌اند.

یکی از بچه‌ها به وضوح در حال لرزیدن است. بقیه نمی‌توانند سرشان را بالا بگیرند و به جلو نگاه کنند. اما شعار می‌دهند: "پیش به سوی جهاد، پیش به سوی جهاد".

سپس یکی از مربی‌ها می‌گوید: "به خواست خدا در روزهای آینده، اینها در خط مقدم مبارزه علیه کافران قرار خواهند گرفت."

یک تصمیم بی‌نهایت سخت

عزیز عبدالله هادور، یکی فرماندهان پیشمرگه، می‌گوید که آنهایی که خود را به امنیت نسبی جبهه گوعیر در شمال عراق رسانده‌اند، وضعیت اسفناکی دارند.

او می‌گوید: "وقتی که خود را به ما می‌رسانند، شدیداً لاغرند و به زحمت قیافه شان به انسان می‌رود. آنها به ما می‌گوید که از جهنم آمده‌اند."

هادور می‌گوید که خودش و همرزمان کردش، گاهی مجبور می‌شوند که به سمت کودکانی که توسط داعش برای حمله به خط فرستاده شده‌اند، شلیک کنند. جبهه گوعیر شاهد یکی از شدیدترین میدانهای نبرد در شمال عراق است. مواضع داعشی‌ها تنها چند متر به یک پل مخروبه روی یک رودخانه واقع شده است.

هادور می‌گوید: "بسیاری مواقع که در حال جنگ با داعش هستیم، بچه‌هایی را در خط مقدم می‌بینیم که کمربند انفجاری بسته‌اند. آنها شستشوی مغزی شده‌اند."

پیشمرگه‌ها زمان اندکی برای فکر کردن دارند. هادور می‌گوید: "وقتی که به سمت مواضع ما می‌آیند، نمی‌دانیم که دارند فرار می‌کنند یا اینکه فرستاده شده‌اند تا ما بکشند. وقتی که از خطوط ما عبور می‌کنند، جنگجویانمان را می‌کشند. این یک تصمیم بی‌نهایت سخت است. نمی‌دانید چه کنید، چرا که اگر شما آنها را نکشید، آنها شما را می‌کشند."

دوراهی پیش روی هادور روز به روز شدیدتر می‌شود، چرا که داعش روز به روز بیشتر از سرباز کودکها در نبرد استفاده می‌کند. منابع نظامی آمریکایی به سی‌ان‌ان گفته‌اند که این امر تا حدودی ناشی از افزایش فشار بر داعش است. اما داعش همچنین از نمایش تاکتیکهای وحشیانه‌اش به جهان ابایی ندارد و از وحشتی که استفاده از کودکان سرباز در جهانیان ایجاد می‌کند آگاه است.

کتک زدن‌ها مکرر

نوریِ 11 ساله که از چنگال داعش فرار کرده، به همراه خانواده‌اش به دست داعش اسیر شده بود و اردوگاه داعش در تلعفر واقع در شمال عراق منتقل شد. وقتی که حاضر نشد به همراه دیگر پسران در آموزش شرکت کند، داعشی‌ها پایش را از سه جا شکستند.

با این وجود، او هم جزو خوش‌شانس‌هاست. وقتی که پایش خوب شد، لنگ می‌زد. داعشی‌ها به این نتیجه رسیدند که او "به دردنخور" است، اما به جای این که کارش را تمام کنند، به مادر بزرگش اجازه دادند که بیاید و او را با خود به خانه ببرد.

برادر پنج ساله او، به نام سلمان، نیز به همراه او آزاد شد. کتک خوردن ‌های مکرر از دست جنگجویان داعش، او را دچار آسیب روحی کرده است.

او شبها با جیغ از خواب بیدار می‌شود و دچار تشنج می‌شود. پدربزرگ و مادربزرگش می‌گویند که وقتی از خواب می‌پرد به نوبت از آنها می‌پرسد که: "می‌خواهید من را کتک بزنید؟"

پدر و مادر نوری و سلمان به همراه برادر نوزادشان، همچنان اسیر داعش هستند.

نوری می‌گوید: "آنها از ما خواستند که برای آموزش به همراهشان بروید. ابتدا حاضر نشدیم که برویم، چون می‌ترسیدیم. آنها می‌خواستند من را به کوه ببرند، اما من باز هم امتناع کردم و آنها پایم را شکستند. این باعث نجاتم شد. بچه‌های دیگر را به زور بردند."

مادر بزرگ او، گورا خَلَف، می‌گوید که نوری از خانه خارج نمی‌شود. او می‌گوید: "او واقعاً هیچ جا نمی‌رود. فقط همین جا در چادر پیش من می‌نشیند."

نوری با صدای پایین سخن می‌گوید و بین جملات کوتاهش توقف می‌کند تا نفسهای عمیق بکشد. او به زمین زل می‌زند.



دشواری دیگر آنها، نبود و پدر و مادر است. باران به سقف چادر می‌خورد. حتی همین صدای باران نیز سلمان را به وحشت می‌اندازد، و باعث می‌شود که خود را با ترس به آغوش پدربزرگش برساند.

امداد روانی

خالد نرمو زِدو، یک فعال ایزدی که در تاسیس اردوگاه پناهجویان اسیان همکاری کرده، می‌گوید که این کودکان شدیداً به امداد روانی نیازمندند.

او می‌گوید: "آنها تحت رنج و آسیب فراوانی بوده‌اند. می‌توانید تصور کنید که کودک 12 ساله، یا 10 ساله، یا 8 ساله‌ای را از آغوش مادر به زور جدا کنند و به کمپ آموزش نظامی ببرند و مجبورشان کنند اسلحه دست بگیرند و مجبورشان کنند مسلمان شوند و به آنها بگویند که هر چه به آنها گفته بوده‌اند کفر بوده و است و پدر و مادرشان کافرند؟"

یکی از بچه‌های اردوگاه حتی پس از فرار از دست داعش نیز اجازه نمی‌داد، موهایش را کوتاه کنند، چرا که به او گفته شده بود که این کار حرام است. خالد می‌گوید: "بعضی بچه‌ها حتی با شنیدن اسم داعش به رعشه می‌افتند. با شنیدن اسم داعش دچار تشنج می‌شوند. اینها فاجعه است."

خالد می‌گوید که نیاز ضروری به حمایت روانی از این کودکان وجود دارد. او می‌گوید: "ما در اینجا ظرفیت کافی را نداریم. این کودکان مجبور شده‌اند اسلحه در دست بگیرند، مجبور شده‌اند که آدمهای بی‌گناه را بکشند. این اتفاق چه بر سر یک کودک می‌آورد؟ چه بر سر یک خانواده، بر سر جامعۀ این بچه می‌آورد؟ ما نیاز داریم که جهان به کمکمان بیاید. ما به تنهایی از پس این کار برنمی‌آییم."

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها