عاملان دوباره داستانسرایی کردند

جنایت مرموز در باغ

سه مرد و زن که پس از کشاندن مرد جوانی به باغ، نقشه قتل او را اجرا کرده بودند، در دادگاه داستانسرایی تازه‌ای را پیش روی قضات جنایی قرار دادند.
کد خبر: ۸۹۹۷۶۳
جنایت مرموز در باغ

به گزارش جام‌جم ، تحقیقات جنایی برای افشای راز این جنایت از عصر دوازدهم مرداد 1390 و همزمان با کشف جسد مقتول در اصیل‌آباد شهریار آغاز شد. روز حادثه مردی با مشاهده خودروی پرایدی که در حاشیه جاده متوقف بود و راننده آن حرکت نمی‌کرد به اوضاع مشکوک شد و به سمت راننده رفت، اما دست و پای مرد جوان بسته بود و نفس نمی‌کشید. پس از تماس مرد رهگذر، کارآگاهان جنایی با حضور در محل، تحقیق برای کشف راز قتل را آغاز کردند. در ادامه تحقیقات پلیسی، هویت مقتول که صاحب رستورانی بود، شناسایی شد.

کارشناسان پزشکی قانونی نیز گفتند مرد جوان براثر خفگی به قتل رسیده است. ماموران در بررسی‌های خود دریافتند مقتول با زن جوانی به نام «سمیه» در ارتباط بوده که این زن پس از مرگ وی به طرز مشکوکی ناپدید شده است. با مشخص شدن این موضوع، این زن به‌عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت تا این که 18 آذر 92 در حالی که دو سال از وقوع این حادثه می‌گذشت همراه شوهرش به نام «ناصر» دستگیر شد.

متهمان به پلیس آگاهی شهریار منتقل شدند تا این‌که شوهر سمیه به جرمش با همدستی عموی همسرش اعتراف کرد.

با تکمیل تحقیقات، اردیبهشت سال گذشته متهمان در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفتند.

در جلسه دادگاه ناصر در دفاع از خود گفت: روز حادثه قهرمان از من خواست به باغ بروم و وقتی به آنجا رسیدم مرد جوان را کشته بود و جسدش داخل خودروی پراید بود.

قهرمان، عموی خانواده نیز گفت: حرف‌های ناصر را قبول ندارم زیرا من باغم را در اختیار او و سمیه قرار داده بودم و در آنجا زندگی می‌کردند. من از قتل خبری ندارم. فقط فردای آن روز که به باغ رفتم ناصر به من گفت با برادرش حسن را کشته‌اند و جسدش را به بیابان‌های شهریار انتقال داده‌اند.

سمیه نیز وقتی پشت تریبون ایستاد در آخرین دفاع گفت: شب حادثه به تهدید همسرم و برادرش شهروز، حسن را به باغ دعوت کردم. ساعت 12 شب بود حسن با خودرویش آمد. وقتی وارد اتاق شد در را روی او بستم سپس ناصر و برادرش به داخل اتاق آمده و او را کشتند. عمویم از قتل هیچ خبری نداشت و بعد ناصر به او گفت که حسن را کشته است.

قضات دادگاه پس از محاکمه، ناصر و قهرمان را به قصاص و سمیه را به ده سال زندان محکوم کردند. پرونده سپس به شعبه 16 دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور حکم قصاص را نقص کرده و خواستار بررسی نقش برادر ناصر در این جنایت شدند.

پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرا ارسال شد که تحقیقات تکمیلی نشان داد برادر ناصر هیچ نقشی در ماجرا نداشته و در زمان قتل در محل کارش حضور داشته است. متهمان دیروز با تکمیل تحقیقات و رفع نواقص برای دومین‌بار پای میز محاکمه قرار گرفتند. در ابتدای جلسه محاکمه که به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده در شعبه دهم کیفری تهران برگزار شد، پدر و مادر مقتول خواستار قصاص ناصر و قهرمان شده و برای سمیه درخواست اشد مجازات کردند.

سپس ناصر در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام قتل گفت: من در میدان مرکزی میوه و تره بار کار می کردم و تا نیمه‌های شب آنجا بودم. یک شب زود به خانه برگشتم و با مقتول در خانه‌ام روبه‌رو شدم. سریع در را بستم و با برادرانم و پلیس تماس گرفتم. وقتی ماموران کلانتری به خانه‌ام در محله خانی‌آباد آمدند، همسرم و پسر جوان را دستگیر کردند. وقتی متوجه ارتباط همسرم و حسن شدم، تصمیم گرفتم همسرم را طلاق بدهم. قهرمان وقتی از ماجرا مطلع شد با من تماس گرفت و عنوان کرد، باید کار را یکسره می‌کرده و کار به آبروریزی کشیده نمی‌شد. چند شب بعد دوباره به من زنگ زد و خواست به باغش در ملارد بروم. وقتی به آنجا رسیدم ، با جسد مقتول در حالی که روی صندلی عقب پرایدی بود روبه‌رو شدم. من در قتل هیچ نقشی نداشتم.

رئیس دادگاه: در بازجویی‌ها چند بار اعتراف کردید که «قهرمان از شما خواسته به باغ بروید و وقتی به آنجا رفتید سمیه ، مقتول را به آنجا کشانده بود. وقتی حسن وارد باغ شد، تو و قهرمان دست و پای او را بسته و با پارچه‌ای دو نفری خفه کردید.» این اعترافات را قبول ندارید؟

ناصر: نه. من تحت‌فشار بازجویی‌ها اعتراف کردم.

رئیس دادگاه: اعترافات شما با واقعیت پرونده مطابقت دارد.

ناصر: قهرمان به من گفت اگر ماجرا فاش شد این حرف‌ها را بزن.

سپس قهرمان در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام خود گفت: وقتی ناصر و سمیه در زندگی دچار مشکل شدند، من آنها را به باغم بردم. یک شب، سمیه از من خواست به‌دلیل این‌که ناصر و برادرش به آنجا می‌آیند، من در باغ نمانم. قبول کردم و صبح به باغ بازگشتم که سمیه مدعی شد، ناصر و برادرش، حسن را کشته‌اند. سراغ برادر ناصر رفتم که او از من خواست همدستی در قتل را قبول کنم تا برای من وکیل بگیرد و پول خوبی هم بدهد. من هم قبول کردم. سمیه هم وقتی در جایگاه قرار گرفت، ادعاهای قبلی خود را رد کرد و گفت: در زمان قتل برادرشوهرم در باغ نبود.

پس از دفاعیات متهمان، قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها