نامی که شما برای گروه جهادیتان انتخاب کردهاید کایرون است؛ یعنی کمک بدون چشمداشت، همان جهادگری در قالب اردوهای مختلف. این کارها دقیقا چه هستند؟
اردوهای جهادی در زمینههای مختلف به مناطق محروم کمک میکند مثل فعالیتهای فنی و محرومیتزدایی، بهداشت و سلامت، مشاوره، آموزش، اشتغال و توانمندسازی وصنایع تبدیلی وکوچک. جرقه این اقدامات درسالهای ابتدایی انقلاب توسط حاج عبدالله والیزده شد و بعد ازآن تشکیل جهادسازندگی و سپس بسیج سازندگی و گسترش فعالیتها اتفاق افتاد که هدف از آن کمک به مناطق محروم کشور بود و هست.
شما از چه زمانی به این جریان پیوستید و چرا؟
قبل از ورود به دانشگاه در تلویزیون فیلمهایی در مورد جوانهایی که به مناطق مختلف کشور میروند و به مردم خدمت میکنند، دیده بودم که برایم خیلی جذاب بود و دوست داشتم آن را تجربه کنم. بعد از ورود به دانشگاه فضایی ایجاد شد که در اردوهای جهادی شرکت کنم که آغاز کارم ازسال 90 و در استان خوزستان بود همراه شهید دلباسی که از شهدای مدافع حرم درخان طومان سوریه است.
چرا خوزستان؟
این تشخیص دوستان و گروههای شناسایی بود که البته گروه ما هنوز آنجا کار میکند، ولی من خودم فعلا در روستاهای غرب هرمزگان فعال هستم.
شما در هرمزگان چه کار میکنید؟
در اردوهای جهادی فعالیت مختلفی انجام میشود که البته چون کارهای عمرانی ملموستر است بیشتر به چشم مردم میآید و در ذهنها میماند. گروه ما کارهای فرهنگی و آموزشی بویژه برای کودکان و نوجوانان انجام میدهد، خدمات بهداشتی و پزشکی ارائه کرده کلاس قرآن، درس و مسابقات ورزشی برگزار میکند و برای بچههای دبیرستانی که دسترسی به کلاسهای کنکور ندارند دورههای آمادگی کنکور برپا میکند. من هم چون رشتهام معماری است در زمینههای عمرانی و هنری فعالیت میکنم مثل زیباسازی روستا و رنگآمیزی مدرسه.
هزینه این کارها از کجا تامین میشود؟
بخشی از هزینهها در قالب نفر اردو از سوی بسیج سازندگی به بسیج دانشجویی و سپس به ما داده میشود، اما بخش بزرگتر هزینهها را ما از طریق رایزنی با دستگاههای محلی و منطقهای و فرامنطقهای تامین میکنیم. درواقع با این کاردستگاههای منطقهای، محرومیتهای استان خود را میشناسند و درگیر کارها میشوند.
عمده محرومیت روستاهای ما چیست؟
محرومیتها زیاد است و از هر منطقه به منطقه دیگر فرق میکند، اما محرومیتهایی که تقریبا مشترک است مربوط میشود به مدرسه، آب، جاده، کشاورزی و کلا زیرساختها.
دیدن این میزان محرومیت چه حسی به شما میدهد؟
من چون زیاد به روستاهای محروم رفتهام دیگر برایم عادی شده، اما بچههایی که اولین بار به روستاهای محروم میروند، اول متعجب میشوند و بعد به گریه میافتند.
مردم این روستاها هم به حال خودشان گریه میکنند؟
این وضع برای آنها هم عادی شده است. البته بگویم ما در اردوهای جهادی قصد نداریم زندگی روستایی را به زندگی شهری تبدیل کنیم، بلکه ما سعی میکنیم سفیران امید، کار و تلاش باشیم تا جوانهای روستایی نیز به این فکر بیفتند که باید به فکر خودشان باشند و برای تغییر وضعیتشان کاری بکنند.
واکنش مردم روستاها نسبت به جهادگران چیست؟
همیشه خوب است. ما هرزمان با مردم صادقانه رفتارکردهایم آنها صادقانهتر واکنش نشان دادهاند.
آنها برایتان دعا هم میکنند؟
البته؛ هنوز هم با خیلی از آنها ارتباط دارم و حتی بعضیهایشان در فضای مجازی از روستایشان و کارهایی که انجام شده عکس میگذارند. مردم این روستاها وقتی گروههای جهادی دورهشان تمام میشود و میروند خودشان دست به آبادانی میزنند که این از نتایج مثبت این اردوهاست. در واقع دمیدن امید به این مناطق باعث میشود افراد به خودباوری برسند.
شما به ضعف آموزش و امکانات آموزشی در روستاها اشاره کردید. حتما تا به حال با کودکان بازمانده از تحصیل هم مواجه شدهاید.
در بیشتر روستاها بچهها مجبورند چندکیلومتربرای رسیدن به مدرسه پیادهروی کنند و سختی بکشند؛ اما سختتر، حضور در کلاسهای چند پایه است که یک معلم باید به دانشآموزان پایههای مختلف درس بدهد. در واقع زیرساختها برای درس خواندن در روستاهای محروم مهیا نیست و این حس به بچهها منتقل نمیشود که آنها نیز میتوانند درس بخوانند و به جایی برسند. پدر و مادرها هم اشتیاق ندارند. ما با بعضی از بچههای روستایی که صحبت میکنیم میگویند چرا باید درس بخوانیم وقتی آخرش باید مثل پدر و مادرمان باشیم. میخواهم بگویم در این روستاها هیچ انگیزهای برای تحصیل و پیشرفت ایجاد نشده است.
علاوه بر این موانع فرهنگی، ادامه تحصیل دختران را هم باید اضافه کنیم.
بله، این مشکلات وجود دارد. برای همین ما در اردوهای جهادی از دانشجویان دانشگاه فرهنگیان که بزودی معلم میشوند، استفاده میکنیم تا به دانشآموزان و خانوادههایشان مشاوره دهند. از این راه ما دانشآموزانی را که مستعد هستند و توان ذهنی بالایی دارند، انتخاب و کمک میکنیم ادامه تحصیل دهند، هم از طریق رایزنی با آموزش و پرورش و هم از طریق صحبت کردن با خانوادههایشان. البته برخی پدر و مادرها که مجاب میشوند، میگویند ما از فرزندمان فقط تا دیپلم حمایت میکنیم که ما هم توضیح میدهیم اصراری به ورود افراد به دانشگاه نداریم، بلکه میکوشیم با دادن روحیه و انگیزه پیشرفت به جوانها کاری کنیم تا آنها در روستاها بمانند و کاری راه بیندازند یا اگربرای تحصیل به شهر رفتند دوباره به روستایشان بازگردند.
مواردی هم بوده که تلاشهای شما برای مجاب کردن مردم شکست بخورد؟
بله بوده، ولی حداقل این بوده که توانستهایم جریانی را راه بیندازیم و افراد را به فکر واداریم.
شما عضو بنیاد ملی نخبگان هستید، چرا مثل بعضی از اعضا مثلا فکر نکردهاید که شما در این کشور هدر رفتهاید و جایتان اینجا نیست، در عوض خود را در این مسیر سخت قرار دادهاید؟
راستش همین اردوهای جهادی و تجربهای که از روستاها اندوخته بودم باعث شد عضو بنیاد ملی نخبگان شوم. چند سال قبل این بنیاد رقابتی با محورکارآفرینی در روستا را ترتیب داده بود و ما توانستیم با ارائه یک پروپوزال خوب در حوزه صنایعدستی رتبه دوم را کسب کنیم.
منظورتان همان مدل کسب و کار در حوزه صنایعدستی است؟
بله. در بازدیدهایی که از روستاهای مختلف داشتم متوجه شده بودم عدهای استادکار نخریسی بیکار شدهاند. بنابراین وقتی رقابت بنیاد مطرح شد به فکر طراحی یک مدل افتادم که درآن ابزار نخریسی به صورت پازلی طراحی میشود و بچهها میتوانند به عنوان یک اسباببازی با آن بازی کنند، ضمن این که میتوانند با آن مثل یک دستگاه نخریسی واقعی از پنبه نخ درست کنند. این کار چند حسن دارد، مثل این که استادکارها را دوباره مشغول کار میکند و آنها دست به کارتولید نسخههای کوچک شده دستگاه نخریسی میشوند و دوم این که دیگر بچههای ایرانی برای بازی نیازی به پازلهای خارجی نخواهند داشت و در حین بازی نیز میتوانند کاری بیاموزند و روحیه تولید در آنها تقویت شود.
این طرح چه زمانی عملی میشود؟
الان درمرحله صنعتیسازی هستیم و امیدواریم کار تا شهریور95 به نتیجه برسد.
بهزاد نوری پور، 23 ساله، دانشجوی رشته پزشکی
اردوهای جهادی فضای خاصی دارد و آدمها را مجذوب خودش میکند. من ذاتا کارهای جهادی را دوست دارم و دلم میخواهد روزهایی از سال از کنج عافیت بیرون بیایم و برای مدتی در خانهام و در آسایش و راحتی نباشم. من البته به این اردوها نیز میروم، چون رشتهام پزشکی است که هدف آخرش کمک به مردم است. درواقع با حضور در این اردوها زودتر از آن که باید به مردم خدمت کنم در کنارشان قرار میگیرم.
در اردوهای جهادی اتفاقات جالبی رخ میدهد و موقعیتهای منحصر بهفردی تجربه میشود که جذاب است. در یکی از سفرهایمان به من گفته بودند یک تیم پزشکی از مشهد اعزام میشود و من باید با آنها کار کنم، اما وقتی به روستا رسیدیم، دیدم دست تنها هستم و همین مرا شوکه کرد، چون هنوز مطالبی در حوزه پزشکی بود که من دربارهاش مطالعه نکرده بودم. اما بالاخره توانستم کار را انجام دهم، عدهای را معاینه کنم و عدهای را ارجاع دهم که این حس خوبی به من داد.
وقتی برای کمک به مردم محروم میرویم انرژی زیادی از آنها میگیریم و با مردمی آمیخته میشویم که از ما به گرمی استقبال میکنند و منتظر ما هستند، بعد هم حسابی تشکر میکنند و با دعای خیر بدرقهمان میکنند. به باور من هیچ چیز ارزشمندتر از لبخندی نیست که بر لبی مینشیند.
امیرحسین لشکری، 24ساله، دانشجوی مدیریت بازرگانی
آشنایی من با اردوهای جهادی کاملا اتفاقی و در یکی ازکلاسهای درس بود. آن روز یکی از همکلاسیها مقالهای مرتبط با واحد درسیمان ارائه کرد که در مورد اردوهای جهادی بود. البته من از قبل نیز به کارهای جهادی علاقه داشتم، اما بعد از شنیدن آن مقاله یعنی در همان روز در تشکیلات جهادی ثبتنام کردم. این اتفاق پاییز دو سال قبل رخ داد و به اعزام من به یکی از روستاهای بندرخمیر در هرمزگان ختم شد.
من در کمیته فرهنگی گروه جهادی کار میکنم و روزی که به روستای چاری با آن راه صعبالعبورش وارد شدیم، محرومیتها آنقدر زیاد بود که نخستین واکنش ما گریه شد. ما در آن روستا احکام و نماز و قرآن را آموزش میدادیم و 12 روز در آنجا ماندیم.
ظاهر اردوهای جهادی این است که برخی جوانها به مناطق محروم میروند و کارهایی انجام میدهند، اما کسانی که در این اردوها شرکت میکنند شعارشان این است که میسازیم تا ساخته شویم. یعنی اردوهای جهادی ما را میسازد، نه این که ما نقطهای را آباد کنیم. این اردوها افراد را به خدا نزدیک میکند و حس خوبی را به وجود میآورد که در لحظه لحظه زندگی جریان مییابد و در هیچ جای دیگری قابل تجربه کردن نیست.
مریم خباز
جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد