به گزارش جامجم، تحقیقات در این پرونده از عصر 28 بهمن سال 92 و درپی کشف جسدی حوالی دماوند آغاز شد. تیم جنایی وقتی به محل رسیدند، با جسد زن سالخوردهای روبهرو شدند که در میان ملحفه، پتو و کیسه پلاستیکی پیچیده شده و ضربات محکم به سرش، موجب مرگ او شده بود.
دو روز بعد، خانواده مقتول جسد مادرشان را شناسایی کردند. مقتول طیبه لاجوردی، خواهر شهید اسدالله لاجوردی بود. مقتول در خانه خود در شرق تهران کلاس قرآن برگزار میکرد که 27 بهمن به طرز مشکوکی ناپدید شده بود.
در ادامه تحقیقات مشخص شد، قاتل طیبه عروس 32 سالهاش به نام نرگس است.
نرگس بازجویی شد و یکم اسفند همان سال به قتل اعتراف کرد و گفت: پس از جنایت با همدستی مرد وکیلی که همسر سابقم بود، جسد را از خانه خارج کردم.
همدست این زن تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ماهها فرار به دام افتاد.
با تکمیل تحقیقات، پرونده برای محاکمه به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان به ریاست قاضی حسین اصغرزاده و با حضور قاضی حشمت الله توکلی به صورت علنی پای میز محاکمه قرار گرفتند.
دو پسر مقتول در این جلسه برای قاتل مادرشان تقاضای قصاص کردند.
نرگس هم در دفاع از خود گفت: شش ماه قبل از قتل با شوهرم ازدواج کردم. مادرشوهرم زن خوبی بود، اما نمیگذاشت من و همسرم برای زندگی خودمان تصمیم بگیریم. چند بار با شوهرم صحبت کردم تا اینکه قبول کرد خانه را اجاره دهیم و خانه دیگری اجاره کنیم. روز حادثه حدود ساعت یک بعدازظهر مادرشوهرم به خانه ما آمد و گفت، نمیگذارد وسیلهای را از این خانه خارج کنیم. به او گفتم ما میخواهیم خودمان برای زندگیمان تصمیم بگیریم. یک لحظه از جایم بلند شدم که او موهای مرا گرفت و من هم با مشاهده میله آهنی روی مبل، آن را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم. من وقتی عصبانی میشدم کنترلی بر رفتار نداشتم؛ چند بار هم شوهرم را در عصبانیت کتک زدهام.
وی ادامه داد: بعد از قتل به سعید زنگ زدم. به عنوان منشی در دفتر وکالتش کار میکردم و یک سال هم عقد موقت او بودم. او یک ساعت بعد خودش را به آنجا رساند. با دیدن جسد شوکه شد و خواست به پلیس زنگ بزند که من تهدیدش کردم. سعید را به عنوان دایی خود به خانواده شوهرم معرفی کردم و به او گفتم اگر کمک نکند، داییبازی را فاش میکنم. من جسد را پتوپیچ کردم و سعید نیمساعت بعد با دو کارگر به آنجا بازگشت و جسد را به دماوند برد.
در ادامه سعید در جایگاه قرار گرفت که او هم با قبول اتهامش گفت: در قتل هیچ نقشی نداشتم. وقتی به محل قتل رسیدم، طیبه مرده بود.
پس از آخرین دفاعیات متهمان قضات دادگاه وارد شور شده و نرگس را به قصاص و سعید را به حبس محکوم کردند.
با اعتراض متهمان، پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوانعالی کشور فرستاده شد که قضات شعبه چهارم دیوانعالی کشور حکم قصاص عروس و زندان وکیل را تائید کردند.
قاتل در صورتی که رضایت شوهر و برادرشوهرش را کسب نکند، بزودی پای چوبه دار میرود.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
خواننده مطالبم اگر نوعروسان یا نو دامادان هستند یقین كنند كه مادرو پدر هر زوجی چه پسر چه دختر از خداش هست كه فرزندش خوشبخت باشد وقتی به این اعتماد خاطر برسد كه فرزندش در كنار شما آرامش خاطر را دارد یقین كنید شما را كه برای فرزندش آرامش را به ارمغان آوردید همپای فرزندش دوست دارد هر خواهری یا هر برادری اگر خواهر یا برادرش را دوست داشته باشد یقیننا از خوشبخت شدن خواهر یا برادرش در كنار شما نوعروس یا شما نوداماد خوشحال خواهد شد و از صمیم قلب شما را به عنوان خواهر یا برادر خود میپذیرد. پس در درجه اول با بزرگ منشی خودتان را به خانواده طرف مقابلتان اثبات كنید با محبت و صفا قفل هر دری را میتوانید بگشایید قفل قلب مهربان مادرشوهر و پدرشوهر مادر زن و پدرزن خواهرظوهر و برادرشوهر برادر خانم و خواهر خانم با محبت شك نكنید شما را از همه اقوام بیشتر دوست خواهند داشت اعتماد به نفستان را بالا ببرید با دانستن اینكه همسرتان اگر انتخابتان كرده فقط به این دلیل است كه عاشقتان شده نگذارید عشقتان به سمت سردی با كوچك كردن خود با گدایی محبت با خودخواهی اینكه من فقط باید در قلبت باشم بی طرفانه به عنوان یك روانشناس میگویم كه این كار شما رااز چشم طرف مقابل به شدت خواهد انداخت و طرف مقابلتان به خودش میگوید این چه انتخابی بوده كه مرا محدود كرده و از دوست داشتن محارمم باز میدارد به جای محدود كردن همسرتان به محبت به خانواده اش خودتان در محبت به خانواده اش پیش دستی كنید تا خانواده اش روی شما حساب كنند و بدانند فرزندمان یك نفر را به ما افزوده نه اینكه خانواده طرف مقابل بگویند ای وای این عروس خانم یا این آقای داماد فرزندمان را از ما ربوده و برای اینكه فرزندشان را به سمت خود ببرند سد محكمی بین شما و عشقتان ایجاد كنند و شما را از چشم طرف مقابلتان بی اندازند بالاخره هر چقدر هم عشقتان قوی باشد وقتی همه خانواده طرف مقابل به دلیل عدم برخورد مناسب شما در جمع خانوادگیش یا به دلیل اینكه شما فرزندش را ازش دور كردید به مقابله با شما برخواستند همه بگویند همسرت بد هست بالاخره چه بخواهیم و چه نخواهیم یك شكاف اندكی بین شما و خانواده همسر پیش می آید سعی كنید در محبت به همه پیش دستی كنید در احترام به همسرتان با جملات محبت آمیز با همسر و خانواده همسر ابراز محبت كنید این را بپذیرید هر توهینی كه به خانواده كسی كه برگزیدید بكنید به خودتان برمیگردد پس از امروز بازنگری كلی در رفتارتان كنید عروس خانمها و آقا دامادهایی كه ززندگیتان را تشكیل داده اید و بینتان مشكل افتاده از امروز به حرمت این روزها و این شبهای عزیز تغییر كلی در رفتارهایتان بدهید با یك شاخه گل و شیرینی به دیدن همسرتان بروید و از او بخواهید كه به دیدن مادرش و پدرش بروید و به مادرو پدر هم احترام زیاد كنید كه روزی خودتان درمقام همان مادر و پدر همسر قرار میگیرید عمر مثل برق و باد در چشم به هم زدنی میگذرد و شما جایش قرار میگیرد یقین كنید با هر دست بدهید با همان دست پس میگیرید پس برای همه خیربخواهید درمحبت به همه پیش قدم باشید لحظه ای فكر كنید همسرتان كاملا به حرف شماست و خانواده اش را دور انداخت اما روزی كه بهش خبر فوت مادر و پدرش را دادند آن لحظه میفهمد كه چه گوهری را از دست داد و یقین كنید در پی انتقام گرفتن از كسی كه بین او و خانواده اش شكاف ایجاد كرد می افتد پس نگذارید به آن روز سرد زندگیتان نزدیك شود.و اما لذتی كه در گذشت هست در انتقام نیست با توجه به اینكه در آخرین روزهای صفر هستیم و در ایام سوگواری رحلت پیامبربزرگواراسلام و شهادت حضرت امام حسن علیه السلام و شهادت حضرت امام رضا امامی كه ضامن آهو شد ای كاش با توجه به تقارن این ایام گذشت كنید شاید اینطور روح مادرتان هم راضی تر باشد یقیننا هیچ مادری راضی به از هم پاشیدگی زندگی پسرش نیست این شخص عروس خانواده است همسرشان كه مادر را از دست داد دوباره لباس عزای همسر را به تن نكند امید است لطف اولیای دم شامل زندگیشان شود و مادرشوهر زندگی دوباره به این زن عنایت فرماید یقیننا بانویی كه كلاس قرآن برگزار میكرد یك زن پاك و از هر لحاظ عفیفه بود خواهر ارجمند شهید بزرگوار یك زن پاك بود و در اثر جهالت و نادانی عروسش در بستر خاك آرمید انشاالله روحش قرین آرامش باشد و از دعای آن مادر بزرگوار اگر گذشت شامل حال این زن شد كه كمی گذشت سخت و مشكل هست چرا كه قاتل حرمت نان و نمك سفره مادرشوهر را نگه نداشت گاها یك غریبه كسی را بدون اینكه بشناسد به قتل میرساند گذشت درخصوصش خیلی راحت تر هست چرا كه پیش خودمان میگوییم این فرد در اثر نشناختن شخصیت طرف مقابل این كار را كرد اما این بنده خدا اشتباه محض را مرتكب شد انشاالله كه لطف اولیای دم فقط به خاطر برادرشان شامل حال این زن بشود میدانید حكم قصاص در یك لحظه انجام میشود اما خانواده اولیای دم بعد از گذشت مدتی تا آخر عمرشان همیشه این احساس را دارند كه آیا درست عملكردیم آیا تفاوتی بین ما و آن زن بود این زن روزی زن زندگیم بود چطور او را به قصاص محكوم كنم با او پای سفره عقد نشستم كه خوشبختش كنم نه اینكه او را به چوبه دار میهمانش كنم او از روی نادانی برای اینكه انحصارا خودش در قلبتان باشد این قتل را مرتكب شد لذتی كه در گذشت است در انتقام نیست. تصور كنید این فرد اعدام شد اما آیا مادرتان زنده میشود و یقین دارید روحش شاد میشود شاید این مادر به خاطر علاقه به فرزندش از به هم پاشیدگی زندگی پسرش بسیار زیاد در عذاب باشد خدا به دل فرزندان آن مقتوله صبر و آرامش هدیه دهد تا بتوانند بهترین تصمیم را بگیرند فقط قبل از تصمیم نهایی فكر كنند چون این زن روزی زن برادرشان بود. فكر كنند این همه اعدام شد آیا مادر دوباره برمیگردد. و اینكه بعد از قصاص این فرد كه نفس میكشد دچار عذاب وجدان نخواهید شد چون خدا گواه است خیلی ها به مراكز ما مراجعه میكنند كه سالهای بعد از قصاص دچار عذاب وجدان شدید شده اند یا اتفاقات بدی برایشان در زندگی رقم خورده و می آیند تا با حرفهایمان تسلی دلشان شویم . می گویند قاتل در اوج خشم قتل كرد ای كاش ما در اوج خشم تصمیم نمیگرفتیم ای كاش بین خود و او تفاوتی میگذاشتیم و شرمنده خود میكردیم او را به خدا بعضی خانواده ها میگویند آخرین تصویر فرد قصاص شده از چشمهایمان حتی در خوابهایمان دور نمیشود و همش كابوسمان این شده چرا به او فرصت مجدد ندادیم. امید است از این به بعد مشاوره های قبل از ازدواج جلوی چنین مشكلاتی را بگیرد. به هر حال قصاص حق خانواده مقتوله است و هر چه خود بزرگواران صلاح بدانند این بنده خدا تجربیات را در اختیارشان گذاشتم تا شاید خدمت كوچكی كرده باشم