به گزارش جام جم آنلاین از ایسنا، مرد جوان آرام بود؛ آرامشی عجیب و غیر قابل باور. وقتی برای بازجویی مقابل بازپرس جنایی ایستاد در پاسخ به سؤالات، اغلب سکوت میکرد. او ساعت ۷ صبح یکشنبه ۲۸ آذر، همسرش را با ضربات متعدد چاقو در خانهاش مجروح کرده بود و زن جوان پس از انتقال به بیمارستانی در غرب تهران تسلیم مرگ شد.
با مرگ زن جوان، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد. همسایگان محل جنایت در تحقیقات مقدماتی به بازپرس محسن مدیرروستا و تیم جنایی گفتند: «پس از مشاجرهای طولانی، صدای سر و صدا از واحد شماره ۳ به گوشمان رسید. زن جوانی کمک میخواست. بلافاصله با پلیس و اورژانس تماس گرفتیم و زمانی که خودمان را به واحد شماره ۳ رساندیم زن جوانی را دیدیم که خونین روی زمین راهروی ورودی خانهاش افتاده بود. شوهرش نیز که چاقوی دستهزردی به دست داشت، بالای سر او ایستاده بود. چاقوی دیگری هم در کنار بدن نیمهجان زن جوان افتاده بود. دقایقی بعد هم مأموران اورژانس و پلیس وارد صحنه شدند.»
سیاوش - متهم ۳۹ ساله - که به دادسرا منتقل شده بود، ابتدا منکر جنایت شد و قتل را قبول نکرد. بعد هم ادعا کرد که با همسرش درگیر نشده است. اما درادامه بازجوییهای فنی، سکوتش را شکست و به قتل اعتراف کرد.
برایم پاپوش دوختهاند
چند سال است که ازدواج کردهای؟
۱۳ سال قبل در خیابان با مهناز آشنا شدم و این آشنایی منجر به ازدواجمان شد.
اختلافهایتان از چه موقعی شروع شد؟
از اول ازدواجمان تا الان با هم اختلاف داشتیم و دعواهایمان از همان ابتدا شروع شد.
مشکلتان سر چه بود؟
بر سر رفت و آمدهای من و دخترم با خانوادهاش مشکل داشت.
روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
میخواستم بروم سرکار که رفتم و دیگر خبری از او نداشتم.
با همسرت درگیر شدی؟
نه، هیچ درگیری با همسرم نداشت.
اما در اظهارات اولیهات گفتهای ساعت ۷ صبح همسرت مدام گفته برو سرکار و سر همین مسأله باهم دعوایتان شده است. بعد هم به سمت آشپزخانه رفتی و چاقویی را برداشتی و دو ضربه به پا و دو ضربه به شکم همسرت زدی و دو ضربه هم به خودت زدی. چرا همسرت را با چاقو زدی؟
(پس از سکوتی تأملانگیز): امواج منفی داشت. امواج منفی اذیتم میکرد و اجازه نمیداد از خانه خارج شوم. برای همین او را کشتم.
بچه داری؟
بله، یک دختر ۱۲ ساله. شاید هم سنش کمی بیشتر باشد.
او در زمان قتل کجا بود؟
تا صبح برای اینکه وسیلهای خریده بود و من او را دعوا کرده بودم، نخوابیده بود. با سر و صدای ما از اتاقش بیرون آمد و گریه کرد.
چند ضربه به همسرت زدی؟
(باز هم مکث طولانی متهم): سه ضربه به پایش زدم و دو ضربه به شکمش.
تو که با همسرت مشکل داشتی چرا او را طلاق ندادی؟
میخواستم طلاقش بدهم اما او طلاق نمیگرفت.
حق طلاق با شماست، میتوانستی بدون موافقت او طلاقش بدهی به جای اینکه او را به قتل برسانی.
نمیشد. مهریهاش سنگین بود و او تهدید کرده بود که مهریهاش را اجرا میگذارد.
مهریهاش چقدر بود؟
۱۳۶۰ سکه طلا و من توانایی پرداختش را نداشتم.
شغلت چیست؟
تعمیرکار ماشینم.
میتوانستی با توجه به قانون جدید، مهریهاش را تقسیط کنی به جای اینکه مرتکب جنایت شوی.
(سکوت)
سابقه کیفری داری؟
نه، تا به حال به کلانتری هم نرفته بودم چه برسد به دادسرای جنایی. باور کنید برایم پاپوش درست کردند که این اتفاق افتاد.
چه کسی برایت پاپوش درست کرد؟
خانواده همسرم.
چه پاپوشی؟
(باز هم سکوت)
مواد مخدر مصرف میکنی؟
نه، تا به حال هیچ موادی مصرف نکردهام.
قرص اعصاب چطور؟
بله، حدود دو سال است که قرص مصرف میکنم.
اسم قرصهایت را میدانی؟
نه، البته دو سال هم نیست که قرص مصرف میکنم، کمتر است. فکر میکنم یک سال میشود.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد