خود او شهنشاه عالم، خاقان اعظم، قاآن افخم، اولوالامر محترم، خدیو صاحبقران، کامکار معظم، شمسالملوک (خورشید پادشاهان)، ابوالخواقین، بدرالسلاطین، شاهشاهان و سلطان یوز اوغلان لقب داشت.
تمام پسران او نیزدارای پسوند الملک بودند.
جالب اینکه 102 فرزند پسر فتحعلیشاه خودشان نیز مجاز بودند به اطرافیان و چاکران و نوکران خود لقب بدهند. همچنین به بعضی از زنان شاه که مورد علاقه بیشتر او بودند لقب داده میشد؛ مانند تاجالدوله که به طاووس خانم گرجی مقیم اصفهان داده یا افتخارالسلطنه که نام اصلی او ماه نوش لب خانم بود.
ضیاءالسلطنه نیز لقب یکی از دختران شاه بود که بعدها پس از مرگ شوهر اول خود به زور همسر میرزا مسعودخان گرمرودی، وزیر امورخارجه کابینه حاج میرزا آقاسی شد.
امیرکبیر؛برازنده امیرکبیر
در زمان محمدشاه قاجار، القاب چندان اهمیت نیافت اما پسر او ناصرالدینشاه اولین لقب را به میرزا تقیخان امیرنظام که امور قشون آذربایجان را برعهده داشت اعطا کرد که امیرکبیر بود. امیرکبیر تا زمان قتل خود این لقب را احراز کرده بود و ناصرالدینشاه چند وقت پس از قتل آن وزیر بزرگ، این لقب را به پسر بیعرضه و لوس و مال اندوز خود کامران میرزا نایبالسلطنه حکمران تهران و مازندران داد و او را وزیر جنگ کرد . این لقب واقعا برای او بزرگ و غیرقابل تاویل بود و همه میخندیدند وقتی صحبت از امیر کبیری وی میشد!در دوران طولانی سلطنت 50 ساله ناصرالدینشاه هزاران لقب از سوی شاه و شاهزادگان و حکام به هر کسی که وجوه یا ده و ملک یا اسب راهور و هدایای قابل توجهی پیشکش شاه میکرد، داده میشد.
پسران شاه ظلالسلطان، ولیعهد مظفرالدین میرزا، کامران میرزا، نایبالسلطنه نام داشتند. ناصرالدینشاه چند پسر دیگر هم داشت که چیزی از آب درنیامدند. یک برادر او عبدالصمد میرزا عزالدوله و برادر دیگرش که از مادر جدا بود مُلک آرا لقب داشتند. پسران مظفرالدین میرزا هم اعتضادالسلطنه (محمدعلی میرزا) ابوالفتح میرزا ،سالارالدوله و ملکمنصور میرزا ،شعاعالسلطنه لقب داشتند. همچنین القاب مشتقه از نام شخص هم وجودداشت.مثلا امینالسلطان لقب امین حضور، امینالسلطنه لقب امینالدوله وامینالملک، امینالممالک نامیده می شدند.
اغلب اطبا القابی چون فخرالاطبا، عمادالاطبا، فیلسوف الاطبا، حکیم الملک، حکیم الممالک و حکیمالسلطنه کسب میکردند.
لقب برای خانم ها
خانمها نیز کوتاه نمیآمدند. انیسالدوله، امین اقدس، شکوهالسلطنه، عفتالدوله، فروغالسلطنه، افتخارالسلطنه، تاجالسلطنه، فخرالدوله و فخرالسلطنه القابی مانند السلطنه (شیر سلطنت) و هژبرالممالک و هژبر السلطنه هم داده میشد.
قوامالسلطنه، قوامالدوله، قوام حضورو قوام دیوان بسیار رایج بود. مویدالسلطنه گرانمایه که در آلمان بود، وقتی دیدبه بیسمارک صدراعظم آهنین لقب شاهزادگی پرنسس دادهاند از شاه لقب پرنسس خواست و چون پرنسسها ملک خانوادگی خود را روی کارت ویزیت مینوشتند و لقب کامل بیسمارک پرنسس ادوارد لئو پولد آلبرت شونهاوزن بیسمارک بود او هم دهکده ملکی خود در اردبیل «ارشق» را برگزید و به خود لقب پرنسس ارشق فون اردبیل داد.
میرزا ملکمخان ناظمالدوله ارمنی نیز از مظفرالدین شاه لقب پرنسس گرفت، علاءالسلطنه پدر حسین علا نیز که سفیر ایران در لندن بود لقب پرنسس را به کار میبرد.همچنین ارفعالدوله میرزا رضاخان برای خود و برادرش مفخمالدوله میرزاالحاقخان لقب پرنسس گرفت.
شاهزاده ها می رویند!
چند سال پیش آقای هدایت نویسنده که از سفر آمریکا بازگشته بود برایم تعریف میکرد در آمریکا عدهای پیدا شدهاند که خود را از شاهزادگان قاجار معرفی کرده و یکی از آنان لقب خود را «اشباعالسلطنه» از اولاد وزیر آموزش و پرورش کابینه حاجمیرزا آغاسی مینامد.
شخصی هم خود را امتنانالسلطنه مینامد. اخیرانیز در فضای مجازی دیدم مرد سالخوردهای خود را نوه رضاشاه پهلوی خوانده و میگوید او پسر کریستین شولوسکی از شوهر اول آلمانیاش است. این کریستین شولوسکی که از یک خانواده یهودی لهستانیالاصل مقیم فرانسه بود پس از اینکه شوهر آلمانیاش که از نظامیان ارتش اشغالگر آلمان در فرانسه بود در جنگ استالینگراد در 38 سالگی کشته شد، فرزندی را که از او در شکم داشت به دنیا آورد.
دو سه سال بعد، علیرضا پهلوی پسر دوم رضاشاه که او را به فرانسه فرستاده بودند با کریستین شولوسکی در منزل خواهرش که یک زن فرانسوی لهستانیتبار یهودی بود در پاریس آشنا شد. این خواهر همسر یک پزشک ایرانی بود که به ایران آمد و لقب پروفسوری داشت. علیرضا با کریستین ازدواج کرد و چندی بعد از او صاحب پسری به نام علی یا پاتریک شد و پس از انقلاب از ایران به سوئیس رفت.
پاتریک جوان خل وضع بود که ادعا میکند قرار بود ولیعهد محمدرضا شود! ماجرای علی یا پاتریک تمام شده و او که فرد معتاد فقیری است یک زندگی محقرانه در سوئیس دارد و خاندان پهلوی کمترین کمک مالی به او نمیکنند. اما حالا جالب است فرزند پسر اول خانم کریستین شولوسکی ظهور کرده و ادعا میکند نوه عرفی رضاشاه پهلوی است،زیرا مادرش او را که از شوهر اول آلمانی خود بوده است مدتی به تهران برده و چند ماهی در کاخ مجلل شاهپور علیرضا زندگی کردهاند! در حالی که این پسر که کریسیتان خوانده میشود هیچ نسبتی با پهلویها ندارد و معلوم نیست چرا این ادعاها را میکند؛ لابد برای کسب شهرت.
لقب برای راهزنان!
روسای قبایل و عشایر نیز بدون اجازه از شاه به اطرافیان لقب میدادند. حتی راهزنانی چون نایب حسین کاشی لقب سالاراسلام و سردار اسلام برای خود و فرزندش ماشاءالله خان برگزیده بودند که دولت مرکزی از ترس، فرمان آن القاب را صادر کرد.
از همه بامزهتر فریدالسلطنه جوان عیاش و خوشگذران و قماربازی بود که کمیسری نفت ایران در لندن را بنا به اصرار احمدشاه به او داده بودند.
او یک پیرزن طماع و کلاهبردار آمریکایی را که جواهرات زیادی داشت به زنی گرفت. فریدالسلطنه با همسرش به ایران آمد و احمدشاه موافقت کرد او و همسرش پرنسس شوند. آن دو با این القاب در محافل لندن خود را دو شاهزاده قاجار معرفی میکردند.
سرانجام فریدالسلطنه بر اثر باخت در قمار خودکشی کرد و البته زن آمریکایی هم پس از دوشیدن کامل او وی را ترک کرده بود.
این زن آمریکایی سالها در آمریکا خود را به عنوان شاهزاده خانم قاجار ایرانی معرفی می کرد.
خسرو معتضد - تاریخ نگار
ضمیمه چمدان جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد