آنچه گذشت، گوشهای از تناقضهای زندگی مدرن امروزی است که خواهناخواه در کلانشهرها نیز رواج یافته است.
بهگونهای که این روزها شاهد بروز نوعی جدید از تنهایی به نام «تنهایی شیک» هستیم. این نوعتنهایی پدیده لاجرم فرآیند توسعه است که جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی باید برای آن فکری کنند.
در یک تعریف کلی از این پدیده میتوان گفت روند توسعه و آنچه نام مدرنیته برآن میگذاریم، به ساختار خانواده سنتی آسیبزده و این آسیب بهگونهای است که نسل جدید را برآن داشته که در جستوجوی کار بهتر، تحصیل و حتی پز دادن(!)، ترک دیار کرده و رو به زندگیهای شهری آورند. آنها چون در ناخودآگاه خود به همان روش زندگی سنتی پایبندند، معمولا نمیتوانند حتی پس از سالها زندگی و حتی ازدواج با محیط پیرامون خود جوش خورده و در آن حل شوند. لذا تلاش میکنند در حریمی خودساخته و کوچک پنهان شده و بهنوعی تنها شوند.
این تنهایی بسته به شرایط افراد فرق میکند؛ گاهی افراد در آپارتمانهای لوکس یک برج شیک در شمال تهران تنهایند و گاه در یکی از اتاقهای مسافرخانهای در جنوب شهر. اما موضوع اینجاست که هردوی آنها تنهایند و پس از کار روزانه به درون پیله تنهایی خود میروند و به نوعی به آن پناه میبرند. در این پناه بردن و در آن لحظهای که فرد با خودش تنها میشود، حسرت همان زندگی سنتی با تمام شلوغیها، رفت و آمدها و هیاهوهایش میآید و گاه دلی را به درد میآورد....
چرا شیک؟ ...
و حالا این سوال پرسیدنی است که چرا نام این پدیده را «تنهایی شیک» گذاشتهاند. صفت شیک از آنرو اطلاق شده که افرادی که در تناقض و بلاتکلیفی میان سنت و مدرنیته دست و پا میزنند، میکوشند تنهایی را که دچار آن هستند خوشایند جلوه بدهند.
آنها معمولا به این تظاهر میکنند که از تنهاییشان لذت میبرند، کتاب میخوانند، فیلم میبینند، قدم میزنند، غذا درست میکنند و در یک کلام مستقلند. این «وانمود کردن» چه برای آقایان و چه برای بانوان وجود دارد. در عین حال آنها در بیرون از همان پیله تنهاییشان اصرار دارند طوری وانمود کنند که تنها نیستند. آنها تظاهر به شادی، به پررفت و آمد بودن، به زیاد مهمانی رفتن و در نهایت اصرار به تداوم تنهاییشان دارند. حال آن که حتی در میان جمعهایی هم که هستند، تنهایند.
این تنهایی در جمع ما بهگونهای است که میان افراد حاضر، کمتر رفاقت یا رابطه انسانی کامل و سالم و پایداری شکل میگیرد و بیشتر افرادی که آنجا حضور دارند، بیشتر آمدهاند که حضور داشته باشند و کمتر خبری از معاشرت به معنای واقعی کلمه است. در این جمعها معمولا همه بهترین لباس خود را میپوشند و تظاهر میکنند که گرم و خوش برخورد هستند، سعی میکنند به معنای امروزی، با کلاس رفتار کنند و خرده فرهنگهای امروزیها را داشته باشند و خلاصه در یک کلام شیک باشند. بااین حال آنها خارج از این جمع و حتی بلافاصله پس از خروج از آن، دوباره خود را تنها میبینند. چرا؟ پاسخ ساده است. چون خودشان نبوده و نیستند.
آنها تنهایی خود را زیرنقابی از تظاهر پنهان کردهاند. حال آنکه وقتی پا به آپارتمان یا اتاق خود میگذارند و خودشان با خودشان تنها میشوند و نقاب از چهره برمیدارند، گاه از سردی و تنهایی دلشان به درد میآید و این همان دردی است که کمی قبل جوامع غربی و امروز در محیط برخی کلانشهرها باید نگران آن شد و برایش به دنبال راه چاره گشت.
تبعات تنهایی
سعدی علیه الرحمه میگوید:
اینکه مردم نشناسند ترا غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد...
این بیت جاودانه گلستان، به خوبی تبعات تنهایی موج زده در این روزهای کلانشهرها را به تصویر میکشد. روشن است که تنهایی در حالت عادی خودش روح و روان فرد را زخمی و مجروح کرده و از او آدمی دیگر میسازد.
حالا اگر همین فرد تنها، دچار «تنهایی شیک» شود، یعنی مجبور باشد خارج از محیط خصوصی، تنهاییاش را انکار کرده و روی آن را با نقاب بپوشاند، مشکل دوچندان میشود.
افرادی که درگیر این پدیده هستند در بسیاری موارد نمیتوانند ارتباطات سالمی با دیگر افراد جامعه برقرار کنند، احتمالا ازدواج موفقی نخواهند داشت، تواناییشان برای ابراز احساسات کاهش مییابد، خشمی فرو خورده دارند که ممکن است در موقعیتهای اجتماعی تنشزا بهگونهای انفجاری نمود یابد، در بسیاری موارد به سایر افراد مشکوکند و این تلقی را دارند که هرگونه درخواستی برای ایجاد دوستی حتما دارای سناریوی پنهان و پشت پردهای است.... این چنین است که «تنهایان شیک» گوشهگیر و افسرده پنهان هستند و فقط یکی از تبعات این امر میتواند کاهش مشارکت اجتماعی و جامعهپذیری باشد. بگذریم که این امر به اتمسفر مثبت اجتماعی نیز آسیب میزند.
راهحلها
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی ضمن هشدار نسبت به رشد پدیده «تنهایی شیک» و تبعات آن از برنامهریزان میخواهند در احیای نهاد خانواده سنتی بکوشند البته بدیهی است که مقتضیات زندگی ماشینی، امکان احیای کامل خانواده سنتی را سلب کرده، اما باز هم میتوان به افرادی که در کلانشهرها زندگی میکنند بهگونهای غیرمستقیم آموزش داد، اول خانواده تشکیل بدهد و سرانجام از اداره کردن آن خانواده به سبک و سیاق سنتی نهراسند یا آن را قدیمی بودن یا بیکلاسی بهشمار نیاورند. بدیهی است که کاهش موانع ازدواج کمک بزرگی به این موضوع خواهد کرد. در کنار این اصلاح سبک زندگی و تغییر نگاه نسل جوانی به سبک زندگی وارداتی از غرب و آنچه در فیلمها میبیند، امری ضروری است.
روشن است مشاهده و ترویج غیرمستقیم الگوهای وارداتی باعث شکاف بیننسلی میشود و این شکاف است که ممکن است در آغاز کار، جوان را به نوعی تنهایی سوق میدهد که به خیال خود با توسل به آن میتواند از نظارت پدر و مادر یا قوانین رایج در هر خانوادهای رهایی یابد و آزاد و حتی «بیقید» زندگی کند. اگر در برنامههای هدایت اجتماعی که معمولا از طریق رسانهها یا سایر الگوهایی که عامه مردم به آن توجه دارند، انجام میشود، نهاد خانواده و تبعات تنهایی ترویج شود، اگر نقاط گلایه و آسیبپذیری جوانان از نهاد خانواده فعلی شناسایی و به تبلغ غیرمستقیم نسبت به تکرار آن به والدین هشدار داده شود، نسل جوان، آسایش را در ترک زندگی سنتی خانوادگی و روآوردن به تنهایی جستوجو نخواهد کرد. به عبارت دقیقتر شاید باید بر این نکته تمرکز کرد که چرا برخی جوانان در محیط خانواده آن آرامشی را که انتظار میرود، ندارند؟ چه تغییری در روابط آنها با والدین یا سایر افراد خانواده ایجاد شده که آنها را به سوی تنها شدن سوق میدهد؟ چرا آنها «تنهایی» را معادل «راحتی» میدانند و پیگیر به دست آوردن آن هستند؟ اینها نکاتی است که دستگاههای برنامهریز باید روی آن تمرکز کرده، آن را آسیبشناسی کنند و سرانجام راهحلها را به صورت بستههای آموزشی درآورده و از طریق رسانهها، آموزش و پرورش و سمنها به جامعه تزریق کنند تا جامعه متوجه این خطر شود که «تنهایی شیک» در کمین است و صدالبته که: از تنها بلاخیزد ... .
نسترن اسدزاده - روزنامهنگار
ضمیمه چمدان جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد