از بین تمام تصاویر و ویدئوهایی که مردم برای بازیهای تیم ملی ایران در جامجهانی 2018 و لحظات و اتفاقات ویژهاش خلق کردهاند یکی از آنها بیشتر از هر چیز گویای دلیل شادیهای مردم است و چرایی شور و شعفی که بر اساس منطق و به اعتبار عقل، با حذف از جام جهانی نباید شاهدش باشیم.
این ویدئو مونتاژی است از فیلم سینمایی بچههای آسمان به کارگردانی مجید مجیدی و بازی ایران و پرتغال در جامجهانی و برشی موازی از صحنه دویدن علی «بچههای آسمان» به سمت خط پایان و صحنه دویدن «میلاد محمدی» تیم ملی ایران برای رسیدن به توپ. درباره شباهتهای فوتبال و سینما و کشش دراماتیک هر دو بارها و بارها نوشتهها منتشر شده و تحلیل تطبیقی این دو، به قلم نویسندگانی منتشر شده که به هر دو حوزه مسلط هستند. این نوشته تلاشی است برای یافتن و درک همان چیزی که سبب میشود مردم، علی بچههای آسمان را با وجود بهدست آوردن رتبه سوم قهرمان بدانند و نیز تیم ملی را علی رغم حذف از جام جهانی.
میم مثل میلاد محمدی، مجید مجیدی
میلاد محمدی برای رسیدن به توپ، چشمهایش را میبندد و با سرعت 32 کیلومتر در ساعت میدود؛ سریعتر از هر بازیکن دیگری و فقط دو کیلومتر در ساعت کمتر از سریعترین فوتبالیست جهان. او برناردو سیلوا را جا میگذارد و در نهایت ویلیام از گرد راه میرسد و توپ را از او میگیرد، اما این لحظه ماندگار میشود و در حافظه تاریخی ملت ایران میماند؛ درست مانند دویدن غزال تیزپای تیم ملی ایران در بازی با استرالیا.
در آن طرف قضیه، علی برای آنکه بتواند نفر سوم مسابقه بشود، تا جایزه سوم که یک جفت کفش است را به دست بیاورد، چارهای ندارد جز آنکه با همه وجود بدود. لحظهای چشمهایش را میبندد و گویی تمام توانش را در ساق پاهایش جمع میکند و با نیرویی که از عشق و غیرت سرچشمه گرفته، رقبایش را یکی یکی جا میگذارد و به خط پایان میرسد. نمادها و نشانههای دیگری هم هست که از بچههای تیم ملی ایران، بچههای آسمان را تداعی میکند؛ آنها برای رسیدن به جامجهانی موانع بسیاری پشت سر گذاشتهاند و درست مانند علی بیشتر از آنکه به کفشهایشان متکی باشند، به اعتبار ساقهای نیرومندشان وارد میدان شدند بدون آنکه تحریم کمپانی نایک، مانع بزرگی باشد یا حتی ناامیدکننده. انگار مجید مجیدی 22 سال قبل، غیرت و همیت میلاد محمدی و بچههای تیم ملی را پیشگویی کرده و جالب اینکه حاصل آنچه مجید مجیدی خلق کرده و صحنهای که میلاد محمدی و بازیکنان دیگر در بازی دیشب به نمایش گذاشتهاند، حس شورانگیز افتخار است و غرور ملی.
برنده یا قهرمان
علی، رتبه سوم را به دست میآورد، اما قهرمان فیلم «بچههای آسمان» است و بازیکنان تیم ملی از جامجهانی حذف میشوند و همچنان مایه افتخار و قهرمان محسوب میشوند؛ گویی فرق هست بین قهرمان بودن و برنده بودن. میتوان دوید و به نقطه پایان رسید و برنده شد، میتوان علیرغم همه محدودیتها و مشکلات و مسائل، در مقابل برترینها ایستاد و مقهور نشد.
بچههای تیم ملی وقتی از چارچوبها و مرزهایی که تعریفشان کرده و آنها را به جهان شناسانده، پا را فراتر میگذارند و از خط پایان خودشان عبور میکنند، به عنوان قهرمان شناخته میشوند.
چه بسیار کسانی که قبل از شروع بازیهای جامجهانی و بعد از مشخص شدن گروهی که قرار بود ایران در آن بازی کند، معتقد بودند از تیمهای بزرگ جهان، گلهای زیادی خواهیم خورد و بازنده تمامی رقابتها خواهیم بود .
مصاف تیم ملی کشورمان با تیمهایی مانند اسپانیا، پرتغال و حتی مراکش با آن همه ستاره و آن همه سابقه امیدوارکننده نبود.
حالا هم این تیم برنده نشده است و با سبدی از گلهای رنگارنگ از جام جهانی برنمیگردد، اما آلبومی از تصاویر درخشان، صحنههای ماندگار و قاب غرورآمیز با خود به همراه میآورد، بی آنکه به وقت رفتن توشه پرباری باخود بردهباشد و گاه بوده لنگ لنگهای کفش مانده و گرفتار زمینبازی.
شاید بازیکنان تیم ملی ایران، دستمزدهای خوبی بگیرند، شاید شرایط مالی آنها شباهتی به بچههای آسمان نداشته باشد و شاید دستکم برای این دوره از جام جهانی، بیشتر از همیشه مهیا بودهاند و قیاس آنها با علی بچههای آسمان کمی معالفارق به نظر برسد اما بسیاری از آنها برای رسیدن به تیم ملی موانع بسیار پشت سر گذاشتهاند، مثل علیرضا بیرانوند که قصهاش را همه ما شنیده و میدانیم و در مقایسه با تیمهای بزرگ جهان و بهترینهای دنیای فوتبال، تیمی که برای گرفتن امکانات، ماجرا بسیار داشته و قصهها از سر گذرانده و این چنین درخشیده، بیشباهت به بچههای آسمان نیست.
اگر بچههای تیم ملی در گروهی که به گروه مرگ شناخته شده بود و در مقابل ستارههای فوتبال جهان درخشیدهاند، یعنی قهرمانی را تجربه کردهاند.
این مرد کوچک، این بزرگمرد
میرفرخ هاشمیان وقتی در قامت علی بچههای آسمان به سمت خط پایان میدوید، فقط بازیگر کمسن و سالی بود که توسط کارگردان هدایت میشد و چیز زیادی از ماجرا درک نمیکرد، اما بعد از بازی ایران و پرتغال بیشتر از همیشه احساس علی را در آن لحظات پر تب و تاب درک میکند. بازیگر نقش علی، وقتی داشت مسابقه ایران پرتغال را تماشا میکرد، یک لحظه و ناخودآگاه صحنهای که در فیلم «بچههای آسمان» دویده بود، برایش تداعی شد، اما میگوید به قدری درگیر هیجان بازی شده بود و میخواست ببیند نتیجه چه میشود که حرفی درباره این احساس به زبان نیاورد.
حالا بعد از این همه سال وقتی علی را با میلاد محمدی مقایسه میکند به شباهتهای بزرگتری دست پیدا میکند؛ شباهتهایی که به ظاهر این دو صحنه محدود نمیشود. هاشمیان به جامجم میگوید: علی برای شاد کردن عزیزش میدوید، برای رسیدن به چیزی که خانوادهاش را شاد کند و برای رسیدن به هدفش از تمام توانی که در بدن داشت مایه گذاشت و میلاد محمدی هم همین طور. او هم برای وطنش برای مردم عزیزش و برای کشورش، هر چه در توان داشت به کار گرفت و دوید.
فقط فرقشان این بود که علی خانواده کوچکی دارد ولی خانواده میلاد یک ملت است که باید دلشان شاد میشد.بازیگر نقش علی، چندی پیش هم عکسی از فیلم بچههای آسمان با پرچم تیم ملی در اینستاگرامش منتشر کرده بود و نشانههایی از این شباهتها را احساس کرده بود اما حالا که بازی میلاد محمدی و دیگر بچههای تیم ملی را دیده و از نزدیک با برخی فوتبالیستها آشنا شده، بهترینها را شایسته آنها میداند. او میگوید: صحنه پنالتی را خیلی دوست داشتم. شوخی نبود ما داشتیم با قهرمان اروپا بازی میکردیم. وقتی قرار شد رونالدو پنالتی بزند من روی مبل ایستادم و وقتی بیرانوند توپش را گرفت، به قدری خوشحال شده بودم که روی مبلها میدویم نه روی زمین. بچههای تیم ملی لیاقت بهترینها را دارند چون زحمت زیادی کشیده، بالا و پایین شده، تمرین کرده، در معرض قضاوت مردم بوده و شرایطی دشوارتر از علی داشتهاند.
هــــاشــــمــــیان، تـکتـک بچههای تیم ملی را مثل علی، یکی از بچههای آسمان میداند که برای شاد کردن مردم، با همه وجود تلاش کردهاند.
آذر مهاجر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت