یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
منظور از شوخ طبعی این است که وقتی یک چیزی می گوییم صدای خنده بیاید .یا حداقل یک لبخند کوچک روی لب ها بنشیند.
به همین خاطر شوخ طبعی در اولین برخورد ما با یک آدم جدید، خیلی به ما کمک می کند.شوخ طبعی ما در برخورد اول، باعث می شود برای طرف مقابل ترسناک به نظر نرسیم.
تا این جای مقاله شاید به این فکر افتاده باشید که: من یک آدم جدی هستم.من دوست دارم شوخ طبع باشم.یک آدم جدی اصلا می تونه شوخ طبع بشه؟ چطوری؟!
شاگردانم از من می پرسند: خانم معتمد پویا مگه شوخ طبعی ذاتی نیست؟!
من هم به عنوان کسی که فاقد کمترین میزان شوخ طبعی بودم،قبلا چنین سوالاتی، ذهنم را به خودش مشغول کرده بود. خبر خوب اینکه شوخ طبعی یک مهارت است که با تمرین زیاد می توانیم آن را بدست بیاوریم.
ما به هر چیزی که ریتم عادی را عوض کند،می خندیم.ما زمانی به چیزی می خندیم که مغزمان توقع اش را ندارد.طنز،تغییر ناگهانی در وضعیت ذهنی مان است.مثلا وقتی کسی زمین می خورد،ناخودآگاه می خندیم چون مغزمان توقع آن را نداشته است.
۱- گوینده: اینکه دیگران ما را به عنوان یک آدم جدی می شناسند یا شوخ طبع؟وقتی ما را می بینند،آماده ی شوخی و خنده هستند یا نه؟ مثلا حسن ریوندی استندآپ کمدین،هر چه می گوید،همه می خندند! چون از قبل او را به عنوان یک آدم شوخ طبع می شناسند.
۲- جو: جایی که در آنجا حضور داریم هم اهمیت دارد.در چه جوی هستیم؟ مخاطب در چه فضایی هست؟ مثلا اگر سر کلاس، زنگ آهنگ موبایل یک نفر صدای خروس باشد،همه می خندند!
دیدید در مجالس سنگین ختم،پتانسیل خندیدن بعضی آدم ها بالاتر می رود؟! پس در محیطهای با جو سنگین که مخاطب انتظار خندیدن را ندارد،احتمال خنداندن آنها بالاتر می رود.
۳- گفته: مدل گفتن طنز، خیلی اهمیت دارد.یعنی اینکه چطوری از زبان بدن و لحنمان به صورت مناسب استفاده کنیم.
۴- شنونده: اگر تمام شرایط بالا مهیا باشد،حتی جدی ها و ضدحال ها هم با ما در خندیدن همراه می شوند.
اگر اول صبح یک نفر، جوک بگوید،خیلی کم می خندیم.بنابراین ابتدا با گفتن دو سه تا خاطره از خودمان، شرایط را آماده کنیم.اینطوری مخاطب، منتظر یک چیز خنده دار می ماند.پس بهتر است مخاطب را در حالت انتظار بیاوریم که من می خواهم یه چیز خنده دار بگویم!
وقتی اول تعریف داستان،خودمان هم می خندیم،مخاطب را آماده می کنیم.این یعنی: قرار است یک چیز خنده دار بیاید.مخاطب در ذهنش می گوید: این آدم در ذهنش یک چیز خنده دار آمده که دارد می خندد،پس من الان آماده ی طنزم.بیشتر کمدین ها از این تکنیک استفاده می کنند.
مثلا حسن ریوندی استندآپ کمدین،هنوز حرف نزده،مردم به او می خندند!
هنگام طنز گویی، بهتر است زبان بدن مناسب داشته باشیم.یعنی وقایع را با حرکات پانتومیم وار نمایش دهیم.همچنین بهتر است در لحنمان، اشتیاق و انرژی کافی وجود داشته باشد.اگر مانند داستانگویی ،شخصیت پردازی کنیم،خیلی خوب می شود.
یکی از راه های شوخ طبع شدن این است که از آدم های شوخ طبع مثلا حسن ریوندی استندآپ کمدین، ایده بگیریم.وقتی یک نفر چیزی را گفت که همه خندیدند،به این فکر کنیم که او چه گفت که همه خندیدند؟در صورت امکان شوخ طبعی های دیگران را در موبایلمان یا در دفترچه ای وارد کنیم.
پس به شوخ طبعی ها آدم های شوخ طبع اطرافمان دقت کنیم.خواندن کتاب ها و مجلات طنز و دیدن برنامه های تلویزیونی و فیلم ها کمدی، به ما در این زمینه خیلی کمک می کند.مثلا از مهران مدیری یا مهران غفوریان می توانیم کلی ایده بگیریم.
همچنین لیست خاطرات و خرابکاری های خنده دار خودمان و سوتی های بچگی مان را در موبایل یا دفترچه ی یادداشت وارد کنیم.با داشتن این لیست، چون از قبل آماده هستیم ،اعتماد به نفسمان بالاتر می رود.اینجوری خیالمان راحت است که همیشه داستان خنده دار دم دستمان داریم.
۱- نفی حالت مطلوب:
یعنی وقتی مخاطب منتظر یک اتفاق خاص است،ما آن حالت را نفی می کنیم.مثلا مخاطب منتظر یک جمله ای هست،ما یک چیز دیگری می گوییم.یا مخاطب منتظر یک کار دیگری هست،ما یک کار دیگری می کنیم.
مثلا وقتی داریم تعریف می کنیم: میریم باشگاه به یک نفر می گیم:این دمبل زدنت چه فایده ای داره؟می گه: حالا معلوم نمیشه! سه ماه بعد بیا تا نتیجه شو روی بدنم ببینی! سه ماه بعد می ریم نتیجه رو ببینیم…می بیینم که….نیست! بس که مردم ما زود کارها رو ول می کنن….
در این تعریف در جمله ی آخر مخاطب انتظار داشت که بگوییم: سه ماه بعد می ریم نتیجه رو ببینیم… می بینیم چه پشت بازوهایی درست کرده! در صورتی که چیزی گفتیم که خارج از انتظار او بود.پس می خندد.
۲- دست گرفتن رفتار یا حرف کسی:
وقتی یکی یک سوتی داده،مدام آن را دست بگیریم.مثلا یکی عطسه می کند،همان را با مبالغه به آن برگردانیم.یا اگر زنگ موبایل یکی خنده دار یا عجیب بود،به او بگوییم: این زنگه؟! من برای خودت میگم،عوضش کن!
۳- پی بردن به درونیات:
مثلا چیزی که آن لحظه آن شخص دارد به آن فکر می کند و فکر نامربوطی هست.حالا ما آن فکر را بازگو کنیم که : می دونم الان داری به این فکر می کنی که این مسخره بازی ها چیه؟!
۴- بازگویی رفتارهای رایج:
کاری که عموم مردم انجام می دهند.مخصوصا در تنهایی.مثلا تعریف رفتار مردم در دوران نامزدی و تغییر آن بعد از عروسی.یا تعریف رفتار مردم در توالت و دستشویی.
۵- مبالغه بر صحبت قبلی در موقعیت جدید:
یکی یک چیزی را قبلا گفته، بعدا آن را بزرگ کنیم و هی بگوییم.مثلا قبلا گفته وجود پرنده در خونه،آرامشبخشه.بعد که به خانه شان رفتیم و دیدیم آن پرنده با سروصدایش خانه را روی سرش گذاشته،مدام با مبالغه بگوییم: پرنده آرامشبخشه؟! البته فقط تا جایی ادامه دهیم که دیگر خنده ها کم شده است.چون بیشتر از آن بی مزه می شود.
۶- تکیه کلام های ثابت:
مثلا تکیه کلام: ما از اون خانواده هاش نیستیم.
۷- دست گرفتن خودمان:
برای مثال اگر زیادی چاق یا قلد بلند هستیم.یا دماغ بزرگی داریم،خودمان،خودمان را دست بگیریم.مثلا وقتی وارد جایی می شویم و دماغمان بزرگ است،بگوییم:دماغ اومد!
یا اگر یکی از دوستانمان به ما گفت: تو چقدر خنگی! بگوییم: چاکریم! مخلصیم! به جمع ما خوش اومدی!
این کار به دیگران اجازه می دهد تا از روی صمیمیت به ما بخندند، چرا که ما هم می توانیم به خودمان بخندیم. این کار نه تنها چیزی از شخصیت ما کم نمی کند، بلکه ما را شخصی با عزت نفس بالا معرفی می کند که ضعف هایمان را پذیرفته ایم و حتی از بیان نقاط ضعف خود هم ترسی نداریم.
این روش، راه بسیار مناسبی برای خلع سلاح دیگران در مقابل تمسخر کردن ضعف هایمان هم هست. همچنین این توانایی، ما را دوست داشتنی تر و قابل اعتمادتر نشان می دهد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد