حتی نفوذ و گستردگی و محبوبیت پلتفرمها و شبکه نمایش خانگی هم نتوانسته آن اشتیاق و علاقه به فیلم دیدن در سالن سینما و آن آیین باشکوه تماشا را از بین ببرد. متاسفانه چنین اشتیاقی در سینمای ایران هنوز ایجاد نشده یا اگر هم وجود دارد، تا حدودی محدود و منحصر به زمان برگزاری جشنوارههای سینمایی است که بارزترین و پررنگترین آن در جشنواره فیلم فجر در بهمن سال گذشته اتفاق افتاد.
حالا بار دیگر این اتفاق با دوز و میزان کمتری در سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر رخ داده و برخی علاقهمندان که در همه این یکی دو سال دلتنگ سینما هستند و هنوز پاسخ مناسب و درخوری دریافت نکردهاند (بهدلیل مواجهه با فیلمهای عمدتا ضعیف) خود را به پردیس چارسو، پردیس سینمایی آزادی و سینما کانون (محلهای برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر) میرسانند تا شوق سینما رفتن و سنت فیلم دیدن دستهجمعی در سالنهای سینما را از یاد نبرند؛ منتهی کرونا همچنان با سایه تهدیدگرش حضور دارد و در روند کند واکسیناسیون، میتوان چشمان نگران و تردیدآمیز علاقهمندان به سینما را تشخیص داد؛ تردید و نگرانی نسبت به حال و روز و آینده سینمای ایران که بهدلیل شیوع کرونا، شکنندهتر از همیشه شده است و تاثیرات منفی آن در تولیدات هم خودش را نشان میدهد. با این حال همین نفس برگزاری جشنواره با همه ترسها و تردیدها را میتوان به فال نیک گرفت و امیدوار به بقا و ادامه بود. همین تجمعات سینمایی با همه خطراتش (به رغم حفظ فاصله و رعایت پروتکلهای بهداشتی)، میتواند حال سینما را تا حدودی خوب کند.
همان عطش و اشتیاق سینما رفتن باعث شد همه بلیتهای سه فیلم ایرانی «صحنه زنی» (علیرضا صمدی)، «بوتاکس» (کاوه مظاهری) و «شهربانو» (مریم بحرالعلومی) در روز سهشنبه (یک روز قبل از شروع جشنواره) پیشخرید و ظرفیت سالنهای نمایش این آثار تکمیل شود. این اتفاق بیشتر از اینکه متاثر از کنجکاوی برای تماشای این فیلمها باشد، ناشی از دلتنگی برای سینماست.
ضمن اینکه همین جنبه مثبت جشنواره، سوی دیگر ماجرا را هم نشان میدهد که پاشنه آشیل همیشگی جشنواره «جهانی» فیلم فجر است. اینکه مخاطبان در غیبت فیلمهای مطرح سینمای جهان که گل سرسبد و برگ برنده فستیوالهای جهانی هستند، همچنان و به ناچار به فیلمهای ایرانی حاضر در این رویداد (ولو با هر کیفیت و حتی نهچندان شاخص و معتبر و اسم و رسمدار) روی خوش نشان میدهند.
این ویژگی دو روی سکهای در افتتاحیه رسمی جشنواره هم وجود داشت؛ سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر ساعت 19 دیروز با نمایش نسخه مرمت شده فیلم «آنسوی آتش» ساخته درخشان کیانوش عیاری در سالن شماره یک پردیس چارسو بهطور رسمی آغاز شد. انتخاب بسیار خوبی است، هم به دلیل اعتبار و جایگاه عیاری بهعنوان یکی از برجستهترین فیلمسازان سینمای ایران که آن طور که باید به سینمای دنیا و مخاطبان جهانی معرفی نشد و چه حیف و هم به دلیل کار ارزشمند مرمت توسط فیلمخانه ملی ایران و عرضه آن با بهترین کیفیت ممکن، درحالیکه علاقهمندان سینما پیشتر مجبور بودند به تماشای نسخه بسیار بیکیفیت آن بسنده کنند.
با همه این امتیازات مورد اشاره، باز هم اگر متر و معیار جهانی را برای جشنوارهای که داعیه جهانی بودن دارد درنظر بگیریم، رسم بر این است که جشنواره با نمایش یک فیلم مطرح و به روز سینمای جهان آغاز شود، اما اینجا اساسا به دلیل غیبت چنین آثاری، به رسمهای نانوشته و پسندیده دیگری اکتفا میکنیم. با وجود نمایش فیلمهایی عمدتا بینام و نشان از سینمای منطقه و جهان در این جشنواره و فیلمهایی که معمولا راهی به بهترین فیلمهای منتقدان و تماشاگران خوره سینما ندارند که تلاشی برای قبولاندن وجه جهانی جشنواره جهانی فیلم فجر به مخاطب است اما با ترکیب و تجمیع فیلم افتتاحیه و استقبال مخاطبان از فیلمهای ایرانی در روز پیش فروش بلیتها، به راحتی میتوانید به وجوه بسیار پررنگ ایرانی این رویداد برسید.
در چنین فضایی که مخاطبان خاص و پیگیر سینما، عمدتا نیازهای فیلمی و سینمایی خود را از طرق دیگر مثل مراجعه به سایتهای دانلود فیلم و بازار دیویدی، تامین میکنند و از سر کنجکاوی هرازگاهی به تماشای فیلمهای خارجی جشنواره جهانی فیلم فجر مینشینند و معمولا هم چیز جذاب و دندانگیری نصیبشان نمیشود، مسترکلاسها و کارگاههای آموزشی این رویداد را باید از نقاط مهم و قابل اشاره آن درنظر گرفت. این اتفاق نیک در روز اول جشنواره هم افتاد و کارگاههای آموزشی رضا میرکریمی، مهران کاشانی و ژاکو وان دورمل با استقبال اعضای باشگاه جشنواره جهانی فیلم فجر همراه بود. میرکریمی که از فیلمسازان خوب و معتبر سینمای ایران است و این روزها فیلمی به نام «نگهبان شب» را کارگردانی میکند، مسترکلاسی با عنوان «تجربههای کارگردانی/ فیلمساز بهمثابه کیمیاگر» را برگزار کرد. مهران کاشانی، فیلمنامهنویس فیلمهایی چون «دختر» (رضا میرکریمی) و «آواز گنجشکها» (مجید مجیدی)، کارگاه آموزشی «تجربههای فیلمنامهای/ تفاوت داستان با واقعیت» را برگزار کرد.
ژاکو ون دورمل هم از کارگردانان سرشناس سینمای بلژیک است که علاقهمندان سینما حتما فیلم «روز هشتم» او با بازی دانیل اوتوی و پاسکال دوکن را به یاد دارند. او در کارگاه مجازی که همراه با مجید اسلامی، منتقد معتبر سینما برگزار کرد، از تجربیات فیلمسازیاش گفت و درسهایی درباره کارگردانی ارائه کرد. مدیریت بخش کارگاهها را شادمهر راستین، فیلمنامهنویس سینما بهعهده دارد و سحر عصرآزاد، منتقد سینما هم کارشناس این بخش است.
برای امیدواری به جشنواره جهانی فیلم فجر، همین کارگاههای آموزشی هم کفایت میکند. البته کاش در ادامه، فیلمهای جشنواره بهویژه انبوه آثار خارجی ناشناخته هم به یاری بیاید و مشتاقان سینما را غافلگیر کند. تا روزهای بعد و نوشتن درباره فیلمها و اتفاقات این رویداد.
چه خبر از چارسو؟
بعید بود تهدید کرونا باعث خلوت بودن ساختمان چارسو باشد؛ هنوز تنور جشنواره گرم نشدهبود چون با اکران سه فیلم روز اول جشنواره که تمام بلیتهایشان فروخته شده بود، تماشاگران از راه رسیدند و خونی به رگهای جشنواره ریختند اما پیش از آن و ساعات اولیه روز اول جشنواره به سکوت و آرامش سپری شد. همزمان با نمایش اولین فیلم، غرفههای چای و قهوه، فروش کتابهای سینمایی و هدایای جشنواره در حال آماده شدن بودند. غرفه هدایا که هر سال تیشرت و لیوان و سایر اقلام جشنواره را عرضه میکرد، امسال فقط لوح فشرده کارگاههای آموزشی دوره گذشته و لیوانهای جشنواره را عرضه میکردند.
اهالی رسانه برای تماشای فیلمها باید بلیتهای رزرو شده را در طبقه چهارم چاپ میکردند، در طبقه پنجم، کارتها را نمایش میدادند و از دستگاه سنجش تب تایید میگرفتند که وارد سالن شوند. همه شرکتکنندگان ماسک داشتند و با گذشت زمان و نزدیکشدن به اکران فیلمهای ایرانی جشنواره، افراد بیشتری به جمع تماشاگران میپیوستند. از مهمترین چهرههای روز اول بهرام افشاری بود که برای اکران فیلم «صحنهزنی» به چارسو آمد اما همزمانی اکران فیلم با روز تولدش تشویق و استقبال متفاوت تماشاگران را به دنبال داشت.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم