همدلی با دیگران تا چه حد لازم است؟

همدلی انواع مختلفی دارد و با دانستن تفاوت آن‌ها می‌توان از به دام افتادن در احساسات مخرب جلوگیری کرد.
کد خبر: ۱۳۲۵۸۷۸
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، نکات کلیدی در خصوص همدلی و دلسوزی به ترتیب زیر هستند:
• سه نوع همدلی وجود دارد.
• همدلی بیش از حد می‌تواند مشکل ساز باشد.
• درست است که رهبران، مشاوران و کارکنان مراقبت‌های بهداشتی باید همدل باشند، اما یک نوع همدلی وجود دارد که برای آن‌ها مضر است.

وقتی صحبت از همدلی می‌شود، دو تصور غلط رایج وجود دارد. اول، ما فرض می‌کنیم که فقط یک نوع همدلی وجود دارد. دوم، تصور می‌کنیم هر چه همدلی بیشتر باشد بهتر است و دلسوزی برای دیگران سقفی ندارد. با این حال، هیچ کدام از این تصور‌ها درست نیستند. دلیل این موضوع را در زیر بخوانید.

۳ نوع مختلف همدلی وجود دارد

تحقیق در مورد همدلی نشان می‌دهد که این ویژگی شخصیتی اشکال مختلفی دارد. یک نوع همدلی، دیدن موضوعات و اتفاقات مختلف از دیدگاه دیگران است. این نوع دلسوزی، همدلی "شناختی" نامگذاری شده است و به عنوان همدلی "دیدگاه نگر" نیز توصیف می‌شود.

شواهد خوبی وجود دارد که نشان می‌دهد از دیدگاه دیگران به موضوعات نگاه کردن، یک رفتار سالم است. این کار به شما کمک می‌کند ذهن بازتری داشته باشید و طبق تحقیقات، بسیار خوب است که خصوصا رهبران این ویژگی را داشته باشند.

دو شکل دیگر همدلی ماهیتاً احساسی‌تر هستند. روانشناس مارک دیویس، به آن‌ها برچسب "نگرانی همدلانه" و "پریشانی شخصی" می‌زند.

نگرانی همدلانه، شناخت وضعیت احساسی دیگری و ابراز درک از آن است. در این جا فرد همدل نشانه‌های غیرکلامی و کلامی ظریف (یا نه چندان ظریف) را تشخیص می‌دهد، مشکل را می‌پرسد و نگرانی و درک خود را ابراز می‌کند.
از نظر فرد همدل، این کار بسیار مثبت است. شما از فرد مضطرب حمایت می‌کنید و مشکل را تشخیص می‌دهید. این می‌تواند به او و همچنین به کیفیت رابطه کمک کند.

نوع سوم همدلی یا همان پریشانی شخصی، ممکن است مشکل سازتر باشد. پریشانی شخصی با احساسی دلسوزانه، دقیقا همان احساس نفر دیگر را تجربه می‌کند. چیزی مانند عبارت "دقیقا می‌فهمم دردت چیست و چه می‌گویی".

از طریق فرآیندی که به عنوان "سرایت عاطفی" شناخته می‌شود، احساسات فرد پریشان به صورت غیر کلامی به فرد دیگر منتقل می‌شود و باعث می‌شود فرد دوم نیز احساسی مشابه را تجربه کند. به عبارت دیگر شخصی که مشکل دارد گریه می‌کند و این باعث می‌شود شما هم گریه کنید.

اگرچه ممکن است داشتن یک دوست دلسوز که بتواند هم احساسات منفی و هم احساسات مثبت شما را درک کند چیز خوبی باشد، اما تحقیقات نشان می‌دهد این موضوع می‌تواند نتایج منفی برای آن شخص داشته باشد.

به عنوان مثال، در تحقیقات در مورد پرستاران بیمارستان متوجه شدیم که "پریشانی شخصی" با عملکرد پرستار بیمارستان ارتباط منفی دارد، در حالی که "نگرانی همدلانه" ارتباطی مثبت داشت.

به طور مشابه، دریافتیم که برای رهبران، نگرانی همدلانه با رهبری موثر ارتباط مثبت دارد، در حالی که پریشانی شخصی برعکس است. این موضوع منطقی است؛ زیرا در واقع احساس پریشانی بیمار باعث می‌شود که این متخصصان در نقش‌های خود موثر نباشند.

بنابراین، نتیجه گیری نهایی در مورد همدلی چیست؟

در بیشتر موارد، نشان دادن نگرانی همدلانه نسبت به احساسات دیگر مهم است، اما تحت تأثیر قرار گرفتن بیش از حد ممکن است چیز خوبی نباشد. به عنوان مثال، تجربه عواطف منفی شخص دیگر به طرز مسری ممکن است بر روحیه و خلق و خوی فرد، تأثیر منفی بگذارد.

البته، در روابط نزدیک به اشتراک گذاشتن احساسات ممکن است دقیقا همان چیزی باشد که برای هر دو طرف رابطه لازم است. واضح است که همدلی می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد و برای رهبران، پرستاران، مشاوران و دیگران، درک احساسات دیگران و نشان دادن همدلی و نگرانی مهم است؛ اما شاید این که همدلیشان به حدی باشد که دقیقا احساسات آن شخص را تجربه کنند، مناسب نباشد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها