به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، وقتی قاضی علت این جدایی را پرسید، زن جوان که دلش خیلی پر بود، رشته کلام را به دست گرفت و در این باره گفت: یک سال پیش با ساسان آشنا شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. من عاشق او بودم و دوران نامزدی بسیار خوبی داشتیم تا اینکه یک ماه پیش با هم عروسی کردیم.
ما برای ماه عسل به ترکیه رفتیم. تصور میکردم در کنار ساسان بهترین ماه عسل را داشتهباشم. یک سفر رویایی در ذهنم بود؛ ولی به محض اینکه به آنجا رسیدیم ساسان روی تخت دراز کشید و خوابید. اولین روز فکر کردم خسته است و خیلی اصرار نکردم. خودم به تنهایی به لابی هتل رفتم و وقتم را گذراندم. اما فردای همان روز باز هم ساسان دیر از خواب بیدار شد. هر کاری کردم با من برای صبحانه بیاید، فایدهای نداشت. باز هم تنهایی برای صبحانه رفتم. اما این وضعیت تا آخر سفر ادامه داشت. ساسان فقط دلش میخواست بخوابد یا در هتل بماند. هر جا میخواستیم برویم باید با کلی دعوا و درگیری میرفتیم.
در آخر هم با دعوا و درگیری برمیگشتیم. تصور نمیکردم ساسان این خصلتهای اخلاقی را داشتهباشد. او حتی گاهی اوقات به من توهین هم میکرد. چند روز اول سعی کردم اهمیت ندهم تا سفرمان خراب نشود. طبق خواسته او برنامه ریزی میکردم. ولی دیگر طاقتم تمام شد. یک شب که از او خواستم برای شام بیرون برویم، ساسان شروع کرد به غر زدن. من هم عصبی شدم و سرش فریاد کشیدم.
همین مساله باعث شد دعوایمان شود. این درگیری آنقدر شدید بود که خدمه هتل به اتاقمان آمدند. خیلی خجالت کشیدم. ساسان صندلی را به سمت من پرتاب کرد و من هم فقط گریه میکردم. همانجا تصمیم گرفتم از این مرد برای همیشه جدا شوم. وقتی به تهران رسیدیم به خانه مادرم رفتم. جالب اینجاست که ساسان حتی به دنبالم هم نیامد و هیچ تلاشی برای آشتی نکرد. حالا مطمئنم تصمیم درستی گرفتهام.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم موضوع را زیادی بزرگ کردهاست. من فقط حوصله خرید کردن و از این خیابان به آن خیابان رفتن را ندارم. او هم در سفر مرتب از من میخواست به خرید برویم. یا بدون هیچ هدفی در خیابان راه برویم. انگار میخواست با من لجبازی کند. در صورتی که من کلی هزینه کردم و بهترین هتل را گرفتم تا در همانجا خوشگذرانی و تفریح کنیم. ولی او مرتب دعوا به راه میانداخت و مرا مجبور میکرد او را همراهی کنم. برای همین آن شب دیگر خسته شدم.
وقتی سرم فریاد کشید از روی عصبانیت متوجه رفتارم نبودم. من هم فریاد کشیدم و دعوای شدیدی بین ما شکل گرفت. من هم وقتی دیدم او به دلیل این دعوای کوچک قهر کرد، به دنبالش نرفتم. وقتی قرار است برای دعوای کوچکی مثل این، کار ما به جدایی ختم شود پس بهتر است همین اول راه از هم جدا شویم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
سال اول، مهمترین سال زندگی
سارا شقاقی، روانشناس در این زمینه میگوید: به نظر من زوجها باید پیش از شروع زندگی مشترک مهارتهایی کسب کنند. آنها باید نگرشی نسبت به زندگی مشترک داشتهباشند. باید فکر کنند چرا ازدواج میکنند و انتظارات و عملکرد آنها در این فرآیند پیچیده جدید چگونه خواهدبود. ازدواج مهمترین گذرگاه تحولی است و میتواند یک دوره انتقالی مهم محسوب شود.
اگر زن و مرد ازدواج درستی داشتهباشند، همین مساله زمینه سلامت روان آنها را تأمین میکند. حتی بسیاری از آسیبهای قبلی آنها را ترمیم میکند. آمارهای طلاق نشان میدهد جداییها در سال اول زندگی بیشتر از زمانهای دیگر اتفاق میافتد. در سال اول زندگی نقش زوجها در خانواده تغییر میکند ومسؤولیتهای آنان نیز بیشتر میشود. همین مساله چالش جدید در زندگی محسوب میشود.
به همین دلیل سال اول زندگی سالی است که زن و مرد بیشتر از هر زمانی باید برای حفظ زندگی خود تلاش کنند. درواقع اگر در سال اول زندگی مشترک سنگ بنای کانون خانواده را محکم بگذارند در سالهای بعدی نیز رضایت و موفقیت بیشتری را تجربه خواهندکرد. بارها گفتهایم قبل از ازدواج شناخت کافی نسبت به یکدیگر و سلایق و خواستههای هم پیدا کنید. به این نکته هم توجه داشتهباشید که برخی اخلاق و رفتارها قرار نیست بعد از ازدواج اصلاح شود یا تغییر کند. برخی زوجین با این تصور از کنار رفتارهای همسرشان میگذرند.