گفت‌و‌گو با جواد انصافی، نویسنده، کارگردان و بازیگر نمایش «خفتگان چشم باز»

دوست دارم فقط لبخند مردم را ببینم

بخش‌های غیرضروری و نه چندان جذاب، موانع اساسی برای موفقیت «مهمونی» هستند

شکست آدم‌ها از عروسک‌ها

گلناز طهماسب، دختر ایرج طهماسب با دوربینی پشت سر پدر مو سپیدکرده‌اش راه می‌افتد و از او می‌پرسد: «بابا! چی دارین می‌گیرین؟» طهماسب بعد از «جانم» می‌گوید: «یه برنامه‌ست دیگه پدر». وقتی دخترش از او می‌پرسد آیا کمی درباره این برنامه در حال ساخت توضیح می‌دهد، طهماسب اخم می‌کند و می‌گوید: «نخیر!» اما دختر که رگ خواب پدر را در دست دارد و از نقطه ضعف و در واقع از نقطه قوت او با خبر است، با سوالی اخم‌های پدر را باز می‌کند و او را سر شوق می‌آورد: «عروسک هم دارین؟» طهماسب هم ذوق می‌کند و چشمک و لبخند همزمانی می‌زند و می‌گوید: «داریم.» این شرح ویدئوی کوتاهی است که اواخر سال گذشته در فضای مجازی منتشر شد و خبر از ساخت برنامه تازه‌ای به نام «مهمونی» می‌داد.
کد خبر: ۱۳۶۰۷۶۷
برای مخاطبانی که سال‌ها طهماسب را در قالب آقای مجری در تلویزیون و در برنامه موفق و محبوب و پرمخاطب کلاه‌قرمزی دیده بودند، تماشای او در فضایی تازه و در شبکه نمایش‌خانگی، کنجکاوی برانگیز به نظر می‌رسید و قرار بود آن نوستالژی و خاطرات شیرین تلویزیونی و سینمایی طهماسب و برنامه‌ها و فیلم‌هایش تکرار شود. اما باوجود برخی عروسک‌ها و لحظات موفق، مهمونی هنوز با بهترین کارهای او به ویژه مجموعه برنامه کلاه‌قرمزی فاصله دارد. هرچند موفقیت کارهای طهماسب معمولا زمانبر است و شاید قضاوت درباره موفقیت یا شکست برنامه‌هایش، نیاز به گذشت زمان دارد و غالبا کمی طول می‌کشد که شخصیت‌های عروسکی‌اش جا بیفتند و با مخاطبان ارتباط برقرار کنند.
یکی از قدیمی‌ترین تصاویری که از ایرج طهماسب به یاد داریم، عکس‌های او در ۲۲ سالگی- که البته باتوجه به آن سبیل و موهای آب شانه کرده در آستانه ریختن سن و سالش بیشتر به نظر می‌رسید- هنگام عروسک‌گردانی در پشت صحنه سریال تلویزیونی مدرسه موش‌هاست. طهماسب از همان سال‌ها و احتمالا از قبل‌تر به عروسک‌ها عاشق و علاقه‌مند بود و حتی باوجود حضور در فیلم‌ها و نقش‌های جدی یا آثار کمدی غیرعروسکی، همیشه و در همه این سال‌ها کودک درونش را با عشق به عروسک زنده نگه داشت و مهم‌تر از آن این علاقه را در بچه‌های دیروز و بزرگ‌ترهای امروز هم حفظ و چه بسا تقویت کرد، به قدری که مخاطبان عاقل و بالغ به محض دیدن بازیگوشی‌ها و شیرین‌کاری‌های عروسک‌هایی چون کلاه‌قرمزی، فامیل دور، بچه، ببعی، جیگر و دیگران، برای ساعتی خود واقعی‌شان را فراموش می‌کردند و مثل خود ایرج طهماسب و حمید جبلی و برنامه‌سازان برنامه کلاه قرمزی چون سروکارشان با کودک و عروسک می‌‌افتاد، زبان کودکان می‌گشودند و فیلشان یاد کودکی می‌کرد.
برگ برنده «مهمونی» هم همین تبحر و نبوغ عروسکی طهماسب است و او به دلیل سال‌ها تجربه درخشان در حوزه عروسک و کارگردانی برنامه‌های عروسک محور، با تسلط کارش را در این زمینه پیش می‌برد و مخاطبان را به خوبی با خود همراه می‌کند. طهماسب طوری با عروسک‌ها صحبت می‌کند که گویی با موجودات زنده و جانداری طرف هستیم. او به زیبایی و با زبان و لحنی درست و دوست‌داشتنی، جهان ذهنی و خیالی‌اش را عینیت می‌بخشد و مخاطبان کودک و بزرگسال را در این تجسم و زنده‌نمایی عروسک‌ها شریک می‌کند. البته فارغ از هوشمندی و مدیریت و کارگردانی درست طهماسب، نباید از طراحی خوب عروسک‌ها و عروسک‌گردانی و صداپیشگی جذاب آنها هم غافل شد که مثل همیشه سهم مهمی در موفقیت برنامه‌های عروسک محور طهماسب دارد.
با این حال برخی، عروسک‌های مهمونی را کپی و تقلیدی از عروسک‌های مجموعه کلاه‌قرمزی می‌دانند، البته نه به لحاظ ظاهر بلکه از نظر برخی ویژگی‌ها. مثلا قیمه به دلیل حواس جمعی‌اش نسبت به رفت و آمدها تا حدودی یادآور فامیل‌دور است، هرچند فرسنگ‌ها با جذابیت‌های او فاصله دارد یا بادوم (همان پسرک گلفروش) که می‌تواند ترکیبی از پسرخاله و بچه فامیل باشد.
ضمن این‌که آن اقبالی که نسبت به همه عروسک‌های کلاه‌قرمزی وجود داشت و هرکدام طرفداران خود را داشتند، در مهمونی وجود ندارد و تا اینجا فقط دو عروسک پشه و بادوم (بچه) موردتوجه قرار گرفته‌اند.
ملغمه آدم‌ها
اگر برنامه مهمونی کاملا روی عروسک‌ها متمرکز می‌کرد و به زندگی آقای طهماسب و عروسک‌ها در مجاورت تالار عروسی می‌پرداخت، با برنامه یکدست و موفقی روبه‌رو بودیم اما تعبیه برخی بخش‌های دیگر، مسیر مهمونی را به شکل ناموفقی تغییر داد و جلوه جزیره‌ای و پراکنده‌ای از آن ساخته‌است. آن حضور تماشاگران در اول برنامه که با ظاهر شدن طهماسب، از صندلی‌هایشان بلند می‌شوند و تشویق می‌کنند، هیچ کاربردی ندارد و کاملا زائد به نظر می‌رسد. مضاف براین‌که در طول برنامه هم ما دیگر تماشاگران را نمی‌بینیم و حضورشان فراموش می‌شود و برعکس برنامه‌های مخاطب‌محوری چون دورهمی و خندوانه، هیچ تعامل و مشارکتی ندارند.
حضور آن شخصیت‌هایی که در تالار عروسی کار می‌کنند و موقع حضور مهمان‌های طهماسب سروکله شان پیدا می‌شود هم نه جذاب است و نه مسیر برنامه را پیش می‌برد. حتی حضور خود مهمان‌های چهره هم ساختاری جذاب و ویژه‌ ندارد و آن تست‌های حسی و آزمون‌های بازیگری هم که طهماسب از آنها می‌گیرد، خیلی ویژه نیست و به کار جذابیت این برنامه نمی‌آید. البته که آن مفهوم موردنظر طهماسب درباره شیوع بی‌حس و حالی و انفعال در جامعه دریافت می‌شود، اما تکرار آن در ادامه این بخش را خیلی زود کلیشه‌ای خواهدکرد.
علی‌السویه‌های مهمونی
بخش‌های قطعات نمایشی و موسیقی ملل هم از قسمت‌هایی است که بود و نبودشان توفیر چندانی ندارد. آزاردهنده نبوده اما خیلی هم جذاب و ضروری نیستند و می‌توان آنها را در حکم تنفس‌هایی برای بخش‌های مهمان و عروسکی دانست. با این حال گاهی در این میان، چیزهای خوبی یافت می‌شود؛ مثل آن نمایش
«به عشق مونس» که عشق راننده‌ای اصفهانی به دختری گیلانی را روایت می‌کرد یا اجرای موسیقی فیلم مشهور و هندی شعله.
عروسک‌های خرد و حرف‌های درشت
راستش همان برنامه کلاه‌قرمزی  را هم بیشتر از این‌که مخاطب خردسال و کودک داشته‌باشد، تماشاگران بزرگسال و بچه‌های دیروز با شوق و علاقه و جدیت پیگیری می‌کردند. خیلی از شوخی‌ها و اشاره‌ها را بزرگ‌ترها می‌گرفتند و کوچک‌ترها بیشتر جذب ظاهر عروسک‌ها و تکیه‌کلام‌ها و رقص و آواز آنها می‌شدند. اما به نظر می‌رسد سهم مخاطبان هدف در مهمونی تغییر اساسی کرده و بزرگ‌ترها نصیب بیشتری از حرف‌ها و شوخی‌های عروسک‌ها و فضای کلی برنامه می‌برند و این برنامه چندان مناسب کودکان نیست. هرچند در پلتفرم نماوا سعی شده با درجه‌بندی مثبت ۱۲ و دسته‌بندی برنامه به عنوان کمدی و تاک‌شو، بچه‌ها را از تماشای برنامه منصرف کنند اما می‌دانیم که باتوجه به حضور عروسک‌هایی در این برنامه چنین ممانعتی چندان شدنی نیست. به جز این با در نظر گرفتن به کاربردن برخی حرف‌ها و تکیه‌کلام‌ها از سوی پشه و هتاکی‌ها و فحاشی‌های ناتمام بادوم (پسرک گلفروش)،
خطر بدآموزی به شدت در کمین هر کودکی حتی بزرگ‌تر از ۱۲ سال است که گذرش به تماشای این برنامه بیفتد. اگر این اتفاق افتاد، همان‌قدر که طهماسب موقع فحاشی، جلوی دهان بادوم را می‌گیرد، همزمان پدر و مادرها هم باید جلوی گوش‌های بچه‌هایشان را بگیرند!
جدایی ایرج از حمید
ایرج طهماسب و حمید جبلی از مهم‌ترین و موفق‌ترین زوج‌های هنری تلویزیون و سینمای ایران هستند که به ویژه با همکاری در مجموعه‌های کلاه‌قرمزی درخشیدند اما نکته غریب مهمونی، غیبت حمید جبلی در پروژه است. اتفاقی که اگرچه شاید موقت و مقطعی باشد اما قطعا تاثیرش را گذاشته و می‌توان جای خالی جبلی و هنرش را در این برنامه حس کرد.
 
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها