طرحواره غرب درجنگ نرم بر راهبرد نفوذ فراگیر استوار است که در آن فرآیند نفوذ، مهار و ادغام و اقدام نامحسوس برای بهتسلیمکشاندن کشورهای هدف، به شکل دقیقی تعریف شده است. این فرآیند در دو سطح سیاستگذاری و راهبردی طراحی و به اجرا گذاشته میشود. در سطح سیاستگذاری، شورای امنیت ملی آمریکا، به عنوان عالیترین سطح، مساله نفوذ را برنامهریزی و مدیریت میکند. این شورا مرکب از نهادهای اطلاعاتی، امنیتی، شورای وزارت خارجه، پنتاگون، دفاتر برنامهریزی، مشاور امنیت ملی، رئیس جمهور و مشاور رئیس جمهور است که بر اجرای جدی وکامل مصوبات نظارت دارد.
وزارت خارجه در یک سطح پایینتر از شورای امنیت ملی آمریکا، مسوول اجرای مصوبات در سطح راهبردی است. در سطح راهبردی، چهار سازمان اصلی شکلدهنده ساختار وزارت خارجه آمریکا عهدهدار نظارت و اجرای سیاستها هستند. از مهمترین معاونتهای وزارت خارجه، معاونت دیپلماسی عمومی و آموزش است. از زیرمجموعههای این معاونت، «اداره کل آموزشی و فرهنگی» است که اداره ۶۰ موسسه را بر عهده دارد و به عنوان قرارگاه فرماندهی معروف است. این ۶۰ موسسه دارای شبکه عملیاتی شامل صد نهاد دیگر است که بخشی از این صد نهاد، توسط «ایرانیهای مخالف نظام اسلامی» مقیم آمریکا اداره میشود. سند امنیت ملی آمریکا مهمترین سند برای مهار اسلام و ایران توسط این مجموعه تدوین میگردد. راهبرد مهار در سه محور حقوق بشر، آزادی و تروریسم به اضافه هستهای تعریف شده است. تغییر اذهان (محاسبات)، تغییر مسیر و شکستن اراده دولتمردان، مردم و در نهایت تغییر رفتار آنها از مهمترین اهداف این سند است که از طریق دیپلماسی آموزشی، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی رسمی، پروپاگاندای رسانهای و مهمتر از همه از طریق نفوذ تعقیب میشود.
سند راهبردی تغییر اذهان یکی از جامعترین سندهایی است که از سال ۲۰۰۳ در سه نسخه انگلیسی، عربی و فارسی منتشر شد. طبق برنامهریزی انجامشده، این سند در فاصله زمانی ۲۰۰۳ تا ۲۰۲۳ و به مدت ۲۰ سال باید عملیاتی میشد. سند تغییر اذهان، اولین سندی است که در آن صحبت تعامل و مذاکره بر سر موضوع هستهای ایران برای مهار مطرح شده است. از نگاه طراحان این سند تعامل و مذاکره، نفوذ فراگیر و پایدار در ساختار سیاسی، علمی و آموزشی ایران و جهان اسلام را فراهم میکند و پتانسیل لازم را برای «تغییر مسیر» نظام سیاسی و فرهنگی ایران دارد. نقطه کانونی این سند جلوگیری از الگوشدن ایران در جهان اسلام در زمینه حکمرانی، علمی و صنعتی است. به نوشته این سند، بهترین شیوه برای اجرای آن جنگ نرم است و دروازه ورود به این جنگ تعامل بوده و عامل هموارکننده مسیرنفوذ به داخل ساختارتصمیمگیری، سیاستگذاری و برنامهریزی ایران مذاکره است. طبق طرحواره که وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۰ ارائه کرد، نفوذ در سه حوزه «نخبگان، حکومت و عموم مردم» ایران باید به اجرا درآید که در این میان از نخبگان به عنوان هدف اصلی طرحواره یاد شده است. طبق این طرحواره،۶۰ درصد از تمرکز عملیاتی باید در حوزه نخبگان (خواص)، ۲۰ درصد مردم و ۲۰ درصد دیگر بر حاکمیت انجام پذیرد. در همین راستا، پروژه «تربیت اندیشمندان آینده جهان اسلام» را بایدکلید زد. منطق این طرحواره این بود؛ با وجود اینکه جهان اسلام با مظاهر سیاسی غرب مشکل دارد، ولی بالای ۷۰ درصد از افراد جهان اسلام از جمله ایرانیها، مظاهر علمی و فناوری غرب را به شدت تحسین میکنند؛ این بهترین زمینه برای آغاز تعامل با جامعه نخبگان و توده ایران است که باید از طریق مبادله دانشجو و هیاتهای علمی و اساتید به اجرا درآید.
آلن گودمن، مسوول هیات علمی آمریکایی در سفر به ایران، پس از بازگشت هیات علمی به آمریکا درگزارشی مینویسد؛ پیشانی اقدامات ما با کشورهایی که ارتباطات کامل سیاسی نداریم، دیپلماسی آموزشی است و این رابطه را قبلا با چین و ویتنام شروع کردیم و همچنین با کوبا و میانمار نیز ادامه دادیم و الان نیز نوبت ایران است تا رابطه برقرار کنیم. اوباما نیز بعد از برجام در سخنان مشابهی میگوید: میتوان از طریق مبادلات تجاری و دانشجویی، تغییر ساختار و ماهیت در ایران به وجود آورد. به موازات دانشگاه طرحواره، «نفوذ» در حوزههای علمیه با هدف ایجاد تغییر در آنها نیز مطرح شده است. موسسه «رند» در سال ۲۰۰۳ در سندی با عنوان «دنیای اسلام پس از ۱۱ سپتامبر» (the muslim world after ۱۱.۹ rand) آورده است؛ اشتباه ما این بود که فقط در دانشگاهها نفوذ کرده و حوزه را فراموش کردیم. یکی از عواملی که تا به حال باعث ماندگاری ایران شده منبع تامین نیروی دوگانه حوزه و دانشگاه بوده است. از این رو طرح نفوذ در حوزه و مساجد را در دستور کار قرار دادند.