این فیلم با بازی درخشان الناز شاکر دوست، نقشآفرینی موفق پارسا پیروزفر و بازی خوب هوتن شکیبا و... یکی از بهترین فیلمهای زمانهی ماست. «تیتی»، کاراکتری که با رحم اجارهایاش هم روزگار خود را میگذراند هم به زعم خود به بشریت خدمت میکند، خدمهای در بیمارستان است که در راهروی بیمارستان با فیزیکدان و دانشمندی رو در رو میشود که به اثبات نظریههای علمی خود میاندیشد و دغدغهی بشریت را دارد.
پارسا پیروزفر در نقش فیزیکدان دچار تومور مغزی بوده و در بیمارستان بستری میشود ولی با همان شرایط وخیم خود در کار آسمان و در پی کشف راز سیاهچالهای است که تهدیدی برای زمین و بشریت است.
سیاهچالهای که تمام زمین و جهان را در کسری از ثانیه فرو میبلعد و نسخهی هستی را در اعماق تاریک و لایتناهی خود فرو میپیچد.
تیتی با حسی انسان دوستانه برای نجات فیزیکدان، چون نهنگی دیوانه دل به دریا میزند و میان گلهی امواج پیش میرود تا برای بهبودی ابراهیم (پارسا پیروزفر) دعا کند، استمداد از طبیعت و ایمان به الهامات طبیعی و جهان هستی نکتهای است که در بافت کلی فیلم مشهود است، اساسا طبیعت گرایی و استفاده از زیبایی و ظرفیتهای طبیعت در کادرهای درخشان فیلم و حتی تاکید بر لوکیشن زیبای شمال چیزهایی نیستند که در نظرها پنهان بمانند.
تیتی شب را تا سحر در میان آبها سپری میکند و صبح با شوریده حالی از دریا باز میگردد و در ساحلی خلوت فرو میافتد، این جنون هنرمندانه و دل به دریا زدن تیتی در دل شب، شاعرانهترین پلان سینمایی است که به عالیترین شکل اجرا شده است.
همچنین بیان ساده و لحن صمیمی تیتی در مواجهه با ابراهیم و امیر ساسان (همسر تیتی) با بازی خوب هوتن شکیبا، نشانهی سادگی است که با خصلتی دلسوزانه و منشی مادرانه در پی حل مشکلات موجود است.
تیتی، زن بیسوادی است که ساده لوحانه از ابراهیم میخواهد سیاهچاله را از پنجره به ایشان نشان بدهد. او با اشاره به داستان کشتی نوح میگوید کاش این بار کسی بیاید و بشریت را برای نجات از خطر سیاهچاله و نیستی، به جایی دیگر ببرد، این نوع نگاه به جهان و التجا به اسطورههای دینی_تاریخی و دیالوگهای هستی شناسانه و نیز بهرهگیری از اسطورههای ایرانی مثل داستان آتش و سیاوش و اثبات بیگناهی او در عبور از آتش، به شکل ملموس و مختصری در ماجرای اتهام همسرش به ایشان (تیتی) و قصهی پاکدامنی او در مناقشهی منسوب به وی نسبت به فیزیکدان، رقم میخورد.
اشاره به داستان مریم مقدس و... به شکل ماهرانه و منتقدانه برای غنای داستان و کنشهای مفهومی فیلم میافزاید.
از جهتی از آنجایی که تیتی در لهجهی شمالی به معنی شکوفه است و در این فیلم پناهنده، زن در پایان فیلم وقتی کودک را به دنیا میآورد و از امیرساسان جدا میشود، زندگی دوبارهای شروع میکند و انگار دوباره متولد میشود و شکوفه میزند.
استفاده از نشانهها (تصویر آغازین فیلم سیاهچالهی مدور و نیز نشان دادن دایرهی دستگاه ام آر آی، فوکوس روی مردمک چشم پارسا پیروزفر، چراغ گرد موتور و حتی شکم کاملا برآمده و گرد شاکردوست و اشارهی تلویحی به رحم و... هدف مشترکی را دنبال میکنند.
محتوای غنی، دیالوگهای دقیق و حساب شده، نگاه انتقادی و طعنههای به جا به جامعهی مردسالار و قانون و عرف و اجتماع و سواستفادهی مردانه از زنانگی و خصلت زایندگی ایشان از سوی همسر، همه و همه بدون اینکه به ورطهی شعار زدگی فرو بغلطند در یک اتمسفر منطقی رقم میخورد و مراد فیلمساز را در یک کمپوزیسیون قوی تامین میکند.
آیدا به شکل هنرمندانهای از جامعهی زنان دفاع میکند، بدون اینکه به فمینیسم و ایدئولوژی زدگی دچار گردد، او از زنان داستانش قدیس نمیسازد ولی مدافع حقوق پامال شدهی همهی زنان است، دفاع درست و فکورانهی او در فیلم تیتی و حتی فیلمهای اسرافیل و ناهید نشانهی دغدغهی اصیل و هوش سرشار ایشان است.
نویسنده: حسین نجاری، شاعر و مستندساز