بررسی تاریخ معاصر جهان نشان میدهد در سالهای اخیر در حوزه مقاومت و ایستادگی در برابر استبداد بینالمللی، تغییرات شگرفی رخ داده است. این مسأله در مورد ایران بهخوبی آشکار است.
جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر بیش از سایر کشورها در معرض تحریمهای همه جانبه و فشارهای حداکثری قرار گرفته است، اما با این وصف، فقط این اهرمها در مقاومت ملت ایران تاثیر نداشت بلکه شاهد حضور میلیونها نفر در یک خیزش بینالمللی به نام محور مقاومت بودیم که بسیاری از نقشه نیروهای منطقهای و فرامنطقهای را نقش بر آب کرد و به یک عبارت ما با اعجاز مقاومت در دهه اخیر مواجه بودیم. از زمانی که آمریکا و سایر همپیمانانش درصدد اعمال فشار بر ملت ایران برآمدند، برخی از تحلیلگران داخلی و خارجی باور نداشتند جمهوری اسلامی با اتخاذ تدابیر روشن و شفاف در عرصه سیاسی، اقتصادی و بینالمللی بتواند بر مشکلات خود فائق بیاید، اما اکنون در مرحلهای هستیم که ایران مقتدرانه در حوزه روابط بینالملل و همچنین گفتگوهای هستهای پای میز مذاکره میآید، از منافع بهحق و مشروع خود دفاع میکند و به هیچ وجه از خطوط قرمز و مطالبات قانونی خود کوتاه نمیآید. در مقابل، اما غرب و آمریکا قرار دارند. واقعیت آن است که ارزیابیهای دقیق نشان میدهد ایالات متحده دیگر از اعتبار گذشته در عرصه بینالمللی برخوردار نیست. در تحولات جاری، دموکراتها در پی آن بودند که با استفاده از ظرفیت مذاکرات هسته ای، جمهوری اسلامی را وادار به پذیرش خواستههای خود کنند تا با به دست آوردن امتیازات با دست پر در عرصه انتخابات کنگره و ریاست جمهوری حضور پیدا کنند، اما واقعیت موجود باعث ناامیدی آنها شد. نکته دیگر اینکه طرفهای اروپایی هم با توجه به متحمل شدن فشارهای زیاد اکنون محرومیت خودرا از بازارها و ظرفیت ایران از چشم آمریکاییها میبینند. ایالات متحده هم دریافته است دیگر مثل گذشته نمیتواند نسبت به همراهی اروپا با خود امیدوار باشد. غربیها که در ابتدای شکلگیری مذاکرات گمان میکردند با بازی رسانهای و تهدید جمهوری اسلامی میتوانند ایران را نسبت به عقبنشینی از مواضع خود وادار کنند، اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم و اتکا به ظرفیتهای داخلی و همچنین قطع امید از برجام و افزایش همکاری با کشورهای غیرغربی، کمکم دریافتند ما مسیر تازهای را در عرصه سیاست خارجی دنبال میکنیم و با مقاومت و پایداری در برابر خواستههای غیرقانونی از منافع ملی خود دفاع میکنیم.