او اکنون فیلمبرداری جدیدترین اثرش، «بخارست» را به پایان رسانده و همچنین سریال «جادوگر» او از پلتفرم فیلیمو در حال پخش است و در تدارک ساخت فیلم جدید سینماییاش تا پایان سال است. آنچه در ادامه میآید گفتوگویی است که با این کارگردان درباره چرایی گیشه پررونق کمدیهای نازل در سالهای اخیر و متعاقب آن تنزل سطح سلیقه مردم انجام دادیم. او در این گفتگو دیدگاه خود را درباره اطلاق واژه مبتذل به برخی تولیدات سینمای کمدی ایران و لزوم دخالت در جهت اصلاح فضای فیلمسازی کشور بیان میکند.
در سالهای اخیر فیلمهای مبتذل، سطحی و پیشپاافتادهای میبینیم که به زعم منتقدان و کارشناسان سینمایی ارزشهای فرهنگی - هنری ندارند، اما جزو پرفروشترینها هستند و این زنگ خطر جدی برای آینده سینمای ایران است. چطور میشود که برخی از کارگردانان کمدیساز به سمت ساخت فیلمهایی میروند که برای شوخیهایشان حد و مرزی قائل نیستند؟ و این در حالی است که چند دهه پیش کمدیهایی همچون «اجارهنشینها» ساخته داریوش مهرجویی را داشتیم که در عین افزایش سطح ادراک و دریافت هنری در مخاطبان، آنها را میخنداند.
بهتر است به ابتذال نگاهی جدی داشته باشیم. ابتذال صرفا محدود به ژانر کمدی نیست و ما امروز این ابتذال را در گونههای دیگر آثار سینمایی نیز میبینیم. بارها دیدهام سوژههای اجتماعی، ارزشی، سیاسی را که به قدری آن را تکرار کردهاند که دیگر به ورطه ابتذال افتاده! درحالیکه کار سینمای کمدی، خنداندن است و باید بخنداند.
مسلما خنداندن مردم خوب است، اما به هر قیمتی؟
خیر، قطعا خنداندن مخاطب به هر قیمتی درست نیست. اتفاقی که متاسفانه امروز در برخی تولیدات رسانههای رسمی هم شاهدش هستیم. برخی تولیدات این رسانهها با وجود گستردگیای که در سطح کشور دارند مخاطب را به سخیفترین شکل ممکن میخندانند. حمله به ژانر کمدی راحت است، اما مردم خودشان بهخوبی فرق بین کمدیهای سخیف و غیرسخیف را تشخیص میدهند. خود من در شوخیهای لابهلای لحظهها و دیالوگهای فیلمهایم حد و مرزها را رعایت میکنم و همواره در نظر دارم که تمام اعضای خانواده در کنار هم به سالن سینما برای تماشای فیلم من میآیند. درعینحال دیدهام کمدیهایی که فروششان در گیشه به هفته دوم اکران هم نمیرسد.
باید به آگاهی و درک مردم اعتماد کرد و آنها را در انتخابهایشان آزاد گذاشت. کمااینکه بارها دیده ایم فیلمهایی در ژانر اجتماعی، سیاسی، دفاعمقدس، وحشت و ... را که به قدری حرف ارزشمندشان را نازل ارائه میدهند که بیارزش میشود و در گیشه نمیفروشد.
مردم تا خودشان از سلامت اثری اطمینان نداشته باشند از آن استقبال نمیکنند. بله، اجارهنشینها امروز فیلم خوبی است، اما زمانی که ساخته شد جزو فیلمهایی بود که آن را مورد نقد جدی قرار میدادند. همانطور که گفتم آنچه امروز در آثار تصویری میبینیم این است که ابتذال در آثار ارزشی بهدلیل پرداخت مداوم و ناصحیح آن بیشتر شده و من نگران سینمای ایران با یک ظاهرسازی ارزشی و در عمل بیارزشکردن ارزشها هستم. معنای ابتذال هم دقیقا همین زیادهروی در بیان اشتباه موضوعی (هرچند درست) است. بهعبارتدیگر ارزشی را بیارزشکردن است. مثل غذای مورد علاقهتان که اگر هر روز و بد پخته شود از چشمتان میافتد.
این ابتذال است، نه بیان چند واژه در یک اثر تصویری و من بهعنوان یک دلسوز فرهنگی نگران این نوع ابتذال هستم. بهتر بود بهجای اینکه روی چند واژه در یک فیلم سینمایی حساس باشیم روی غیبت، تهمت، بیعدالتی و ... حساس بودیم. فیلم کمدی برگرفته از وضعیت و شرایط زندگی مردم در جامعه است که من خودم بهعنوان یک کمدیساز سعی میکنم از وضعیت تراژیک مردم راهی برای خنداندن مخاطب پیدا کنم.
مسأله اینجاست که الان محور اصلی فیلمهای کمدی شوخی با لهجه اقوام مختلف ایرانی، شوخی با افراد فرودست و ناتوان جامعه، شوخیهای خارج از عرف با ادبیات نامناسب و... است. از نظر شما چنین شوخیهایی باعث اشاعه فرهنگ لمپنیسم نمیشود؟
خیر. لمپنیسم مقولهای کاملا متفاوت است. چرا نمیشود با حفظ احترام به تمام اقوام ایرانی، لهجهها و آدابورسومشان با آنها شوخی کرد؟ مگر این دوستان خودشان با خودشان راجع به لهجههایشان شوخی نمیکنند؟ خط قرمز شوخی زمانی است که جنبه توهینآمیز به خود میگیرد. در سریال «نونخ» یا «پایتخت» بیشترین شوخی را با لهجه و آداب و رسوم اقوام ایرانی داریم، اما به سمت ابتذال نمیرود. به این دلیل که حرمتها را حفظ میکنند.
در سینما هم به این گونه است. شوخی با معلولان و دردمندان ایرادی ندارد. البته به این شرط که ازبینرفتن بخشی از بدنشان را نقص بهشمار نیاورند. همواره باید در نظر داشت که هر انسانی با هر ویژگی جسمی یک انسان کامل است و احترام به کرامت انسانیاش واجب است. وقتی این مهم را فراموش نکنیم دیگر شوخیکردن چه ایرادی دارد؟ البته از سوی دیگر اگر مثلا زیاد از حد به عصای دست معلول توجه کنیم هم نوعی ابتذال است. یعنی باید ضمن رعایت حرمتها بهاندازه به موضوع پرداخت.
با هر فردی از جامعه میتوان شوخی کرد و به آن پرداخت. چون اگر فردی را به هر دلیلی از دایره شوخیها کنار بگذاریم یعنی به اصطلاح او را آدم حساب نکردیم و کامل بودن او را زیر سؤال بردیم. همانطور که در دین ما آمده ملاک برتری انسانها نزد خداوند درجه تقوای آنهاست و هیچ فرق دیگری بین انسانها نیست؛ بنابراین بدون بیاحترامی و فحاشی میتوان با هر انسانی شوخیکرد.
چنین شوخیهایی سطح سلیقه مخاطب را تنزل نمیدهد؟
خیر. چون مخاطب ما باهوش و آگاه است و میداند به تماشای چه اثری بنشیند که تاثیر مخربی روی او نگذارد.
آیا مسئولان فرهنگی و سینمایی کشور میتوانند تدبیر و درایتی بیندیشند تا سطح سلیقه مخاطب ناآگاه با دیدن کمدی سخیف پایین نیاید؟
این بیاحترامی به خود مردم است که نهادی بخواهد سلیقهاش را بالا یا پایین ببرد. کسی یا جایی نمیتواند سطحی از سلیقه را برای مردم تعریف کند. مگر مسئولان فرهنگی با مردم سطح جامعه تفاوتی دارند؟ مدیریت فرهنگی نباید برای مردم در مباحث مختلف باید و نباید تعیین کند. چه فیلمی را ببینید، چه فیلمی را نبینید، کجا بروید، کجا نروید و .... این باید و نبایدها غلط است. باید به مردم آگاهی داد تا خودشان درست و نادرست را از هم تشخیص دهند.
منبع: روزنامه جام جم