«جام‌جم» سریال‌های با محوریت مشاغل را بررسی می‌کند

مشاغلی که در سریال‌ها قاب شدند

تلویزیون؛ این جعبه حقیقتا جادو در کنار سرگرمی، نقش بسیار مهمی در آموزش و یادگیری مخاطبان و حتی شناخت آن‌ها در هر حوزه‌ای دارد. می‌پرسید چگونه؟ ما به واسطه سریال‌های بسیاری توانستیم با مشاغلی آشناتر شویم که شاید پیش از آن شناخت کمتری از آن‌ها داشتیم. حتی چه بسا کودکان و نوجوانان بسیاری به واسطه تماشای سریال‌های تلویزیونی با مشاغلی آشنا شدند که بعد‌ها در انتخاب شغل و تصمیماتی که برای زندگی آینده خود می‌گرفتند تاثیرگذار بود.
کد خبر: ۱۳۹۱۷۶۴
نویسنده زینب علیپور طهرانی - گروه رسانه

سریال‌هایی که محوریت آنها یکی از مشاغل بود و شخصیت اصلی بیشتر در آن لوکیشن حضور داشت. شاید بتوان سریال‌های پلیسی را بهترین نمونه این اتفاق دانست که بچه‌ها با فضای کار پلیس و قوانین آنها آشنا می‌شدند و در انتخاب شغل آینده‌شان بی‌تاثیر نبود. همین طور مشاغل دیگری چون: وکالت، پزشکی، پرستاری، رانندگی و...

«جام‌جم» در این گزارش با کامبیز دارابی، تهیه‌کننده سریال «افرا» و شاهین باباپور، کارگردان سریال «پاتوق» گفت‌وگویی داشته و به سریال‌هایی پرداخته که شغل خاصی را محوریت خود قرار داده و شخصیت اصلی بیشتر سکانس‌هایش را در آن لوکیشن بازی کرده است. شاید مرور این سریال‌ها برایتان جالب باشد. پس همراه ما باشید:

آرایشگری در جست‌وجوی ازدواج

سریال‌هایی که در دهه‌های گذشته به خصوص دهه ۶۰ و ۷۰ ساخته می‌شد، به دلایلی ازجمله هزینه‌های تولید اغلب در یک لوکیشن ثابت تصویربرداری می‌شد و شخصیت‌های اصلی آن داستان، یک پاتوق و مکان مشخصی را برای جمع‌شدن کنار هم داشتند. از جمله این سریال‌ها می‌توان به «آرایشگاه زیبا» اشاره کرد که اغلب اتفاقات و ماجراها در بطن یک آرایشگاه که متعلق به اسد خمارلو با بازی رضا بابک بود، رقم می‌خورد. اگر به خاطر داشته باشید روی شیشه آرایشگاه هم نوشته شده بود: «نایس سابق». اسد خمارلو آرایشگر با آن که سن بالایی داشت، هنوز ازدواج نکرده و همین امر منجر به این می‌شد که هرکدام از دوستانش، شخصی را برای ازدواج به او معرفی کنند. جالب این که مخاطب با شغل آرایشگری و زیر و بم آن هم به واسطه این سریال تا حدودی آشنا می‌شد.

قصه راننده‌ها و مسافران‌شان

سال ۷۸ سریالی از شبکه یک پخش می‌شد به نام «آژانس دوستی». در این سریال یک آژانس مسافری یا به قولی تاکسی سرویس وجود داشت که مدام برای راننده‌هایش ماجراهایی اتفاق می‌افتاد. بیننده به نوعی وارد زندگی آنها و مسافران‌شان شده و با قصه‌های آنها همراه می‌شد. «آژانس دوستی» یکی از سریال‌های خوش‌ساخت آن دوران بود. زنده‌یاد حسین پناهی هم یکی از نقش‌های ماندگارش را در این مجموعه ایفا کرد. نقشی که مدام دیالوگ‌های حکیمانه می‌گفت و در کل شخصیت خاص و متفاوتی داشت. شخصیت‌های دیگر اما تیپیکال بودند و هر کدام ویژگی خودشان را داشتند و به نوعی می‌توان گفت نماینده بخشی از جامعه بودند.اغلب راننده‌ها در این آژانس حضور داشتند و گاهی با هم بحث و تبادل نظر هم می‌کردند.مخاطبان این سریال توانستند با این شغل و اتفاقات حاشیه‌ای آن در این سریال آشنا شوند. فضای این سریال شاد و سرگرم‌کننده بود. به قدری که هنوز هم اگر بخواهیم درباره شغل رانندگی سریالی را مثال بزنیم، از «آژانس دوستی» یاد می‌کنیم.

افتتاح یک فروشگاه

«به زودی در این مکان فروشگاه افتتاح می‌شود». این عبارتی بود که روی یک پارچه نوشته شده و مدام به چشم بیننده می‌خورد؛ از تیتراژ ابتدایی گرفته تا سکانس‌هایی که مربوط به فروشگاه بود. ماجرا از این قرار بود که آقای قوام با بازی رضا بابک در ۵۰ سالگی تصمیم می‌گیرد عطاری پدرش را به یک فروشگاه مدرن تبدیل کند. اما قصه به این سادگی‌ها نبود. قوام برای استخدام فروشنده‌ها چالش‌های بسیاری را پشت سر می‌گذاشت. آدم‌های جورواجوری برای استخدام به این فروشگاه رفت و آمد می‌کردند که هر کدام داستان زندگی خودشان را داشتند. از آنجا که محوریت قصه، این فروشگاه بود بیننده با ظرافت‌های افتتاح و راه‌اندازی یک فروشگاه مواجه می‌شد. بنابراین اگر کسی می‌خواست صاحب فروشگاهی شود، با دیدن این مجموعه می‌توانست با مشکلات و مصائب این حرفه آشنا شود.

ماجراهای یک هتل

اگر حتی یک بار هم گذرتان به میدان هفت تیر تهران افتاده و از مقابل هتل مروارید عبور کرده باشید، حتما یاد سریال «هتل» افتاده‌اید. همان سریالی که توسط مرضیه برومند در سال ۱۳۷۷ ساخته و از شبکه پنج پخش شد و جزو آثار پربیننده تلویزیون در آن سال‌ها محسوب می‌شد. داستان در یک هتل اتفاق می‌افتاد و ماجراهای کارکنان آن با یکدیگر و مسافران هتل را به تصویر می‌کشید. هر قسمت مجموعه تعدادی بازیگر مهمان داشت که نقش مهمانان هتل را بازی می‌کردند و دچار ماجراهایی در شهر تهران می‌شدند. جالب این که مخاطب با چهره‌های تازه‌ای در این سریال آشنا شد که بعدها توانستند وارد پروژه‌های دیگری شوند و به شهرت و محبوبیت برسند. همچنین در این سریال شخصیت‌هایی حضور داشتند که در بخش‌های دیگری از این هتل فعالیت می‌کردند. کل داستان در این لوکیشن می‌گذشت و از این رو تنها سریالی بود که یک هتل در آن به شخصیت تبدیل شده بود و محوریت داستان قرار گرفته بود. البته بعدها سریالی به نام «پرانتز باز» هم ساخته و پخش شد که درباره اتفاقات یک مهمانپذیر و مسافرانش بود.

دغدغه‌های دختران دبیرستانی

بنا بر نظر روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، نوجوانی دوران بسیار حساسی است. از این‌رو پرداختن به مسائل آنها و شناخت خواسته‌های نوجوانان می‌تواند درک مشترکی بین والدین و نوجوانان ایجاد کند. به همین دلیل در سال ۷۴ زنده‌یاد اکبر خواجویی سریالی با عنوان «دبیرستان خضراء» را برای شبکه دو ساخت. در این سریال که هسته اصلی‌اش دبیرستان دخترانه‌ای بودکه باپی گرفتن دغدغه‌ها و مشکلات دختران نوجوان سعی داشت مشکلات این گروه سنی را به تصویر بکشد. با این حال محوریت خاص قصه روی شخصیت شکیبه با بازی آزیتا حاجیان معلم امور تربیتی‌ای بود که سعی می‌کرد با فعالیت‌های مثبت و ثمربخش خود چهره‌ای مناسب از این طیف آموزشی در مدارس به نمایش بگذارد. اغلب ماجراهای این سریال در یک دبیرستان می‌گذشت و از این رو مخاطب با دوربین کارگردان به فضای مدرسه دخترانه‌ای ورود پیدا می‌کرد و با مسائل نوجوان‌ها و دغدغه‌های مدیر و معلم‌ها آشنا می‌شد.

ماجراهای دفتر وکالت

افرادی که به مسائل حقوقی و سریال‌هایی مرتبط با آن علاقه‌مندند، حتما سریال «وکلای جوان» را به خاطر دارند. سریالی به کارگردانی بهرام کاظمی‌که سال ۷۵ از شبکه دو پخش شد. سریالی که در آن پیروز شادمان و پروین شادمان به همراه رحیم دولت‌آبادی همسر پروین یک دفتر وکالت تأسیس کرده بودند که در آن به پرونده‌های گوناگون رسیدگی می‌کردند. جالب‌تر این که مخاطب با یکسری اصطلاحات حقوقی و قوانین آشنا می‌شد و اگر مخاطبی دچار مشکل مشابهی با یکی از شخصیت‌های داستان‌های این سریال بود، می‌توانست راه حل مشکل خود را پیدا کند. اغلب سکانس‌های این سریال در یک دفتر حقوقی می‌گذشت و از این رو مخاطب با حال و هوای چنین شغل و حواشی آن نیز آشنا می‌شد. گرچه تعداد قسمت‌های این مجموعه کوتاه بود و در آن دوران فصل‌بندی‌شدن سریال‌ها رواج پیدا نکرده بود اما این سریال در همان زمان به یک کار ارزشمند تبدیل شده بود و بیننده‌های بسیاری آن را تا پایان همراهی کردند.

بانک خانوادگی

بانک یکی از مکان‌هایی است که همه ما غالبا به آنجا رجوع می‌کنیم. حال تصور کنید که این مکان سوژه یک سریال طنز باشد. با این تفاوت که همه کارمندانش با هم نسبت خانوادگی داشته باشند. می‌توان گفت تنها سریالی که بانک را محوریت خود قرار داده بود، سریال طنز «بانکی‌ها» بود. گرچه کار چندان موفقی نبود و طنزی که مهدی مظلومی ‌به عنوان کارگردان برای آن تعریف کرده بود، طنز جذابی نبود. با این حال تنها سریالی که درباره بانک و کارمندانش به زبان طنز ساخته شد، بانکی‌ها بود. این سریال در سال ۸۲ از شبکه دو پخش شد.

بانکی‌ها قصه یک خانواده و اقوام آنها بود که نام خانوادگی همه آنها بانکی بود و همگی در یک بانک خصوصی مشغول به کار بودند و اتفاقات بسیاری را پشت سر می‌گذاشتند. جالب است بدانید حسین پاکدل یکی از نویسنده‌های این مجموعه بود و با وجود این که هنرمند دست به قلمی بود، اما قصه‌ها چندان جالب و شیرین نبودند. بد نیست بدانید اولین حضور احمد مهرانفر در تلویزیون به این سریال برمی‌گشت که یکی از بانکی‌ها بود. مخاطب در این سریال با تاسیس یک بانک خصوصی آشنا شد و همچنین موانعی که بر سر راه بانکی‌ها قرار داشت.

یک مدرسه شبانه‌روزی

معمولا در سریال‌های خارجی بسیاری با فضای مدارس شبانه‌روزی آشنا شده‌ایم اما در دهه ۷۰ رضا میرکریمی سریالی با همین مضمون برای شبکه دو با نام «بچه‌های مدرسه همت»ساخت که از قضا مهران رجبی هم با همین سریال در تلویزیون معروف شد. این مجموعه تلویزیونی درباره تعدادی دانش‌آموز بود که در مدرسه راهنمایی «همت» به‌طور شبانه‌روزی تحصیل و زندگی می‌کنند و هر بار با ماجرایی تازه روبه‌رو می‌شوند. مخاطب به واسطه این سریال با حال و هوای یک مدرسه شبانه‌روزی آشنا می‌شد. همچنین این مجموعه داستان‌های جالب و بانمکی داشت که برای بچه‌های این مدرسه پیش می‌آمد و آنها نیز هر کدام با شخصیت‌های منحصر به فردی که داشتند، داستان‌ها را شیرین‌تر می‌کردند. جالب است بدانید این سریال باعث شد گردشگران زیادی برای دیدن این مدرسه و منطقه روستای زیار در استان گیلان بیایند.«بچه‌های‌ مدرسه همت» جذابیت‌های خاص خودش را داشت، مثل بازیگرانی که عمدتا نوجوان بودند و لوکیشن‌های بکری که در این سریال دیده شد.

هفته‌نامه شهر قشنگ

آقای کاووسی با بازی زنده‌یاد فتحعلی اویسی در مجموعه «بدون شرح» به یاد دارید که تا مدت‌ها سر زبان‌ها افتاده بود. البته این مجموعه به شهرقشنگ بیشتر معروف بود تا نام اصلی خودش. کارگردان در این سریال که اوایل دهه ۸۰ آن را برای شبکه سه ساخت، فضای یک هفته‌نامه را برای مخاطب ترسیم کرده بود؛ از بخش تحریریه گرفته تا سرویس عکس و...«بدون‌شرح» ماجرای دفتر یک هفته‌نامه درحال ورشکستگی بود که سردبیر، کارکنان و مدیر آن در تلاش بودند تا هفته‌نامه شهرقشنگ را نگه دارند و این باعث به‌وجودآمدن ماجراهای جالب مجموعه تلویزیونی بدون‌شرح می‌شد. «بدون شرح» یکی از مجموعه‌هایی بود که برای اولین بار سراغ بچه‌های مطبوعاتی رفته بود و با نگاه طنز به مصائب و مشکلات کاری آنها می‌پرداخت.

راه‌اندازی دفتر مشاوره

پیش از ساخت مجموعه «فردا دیر است» به کارگردانی حسن فتحی در دهه ۷۰ کمتر کسی با فضای دفتر مشاوره درمانی آشنا بود. اما مخاطب با این سریال شناخت بیشتری از این حرفه و حواشی‌اش پیدا کرد. در این مجموعه فضای یک دفتر مشاوره به خوبی ترسیم شده بود و باعث شد خیلی‌ها گاردی که نسبت به روان‌شناس‌ها و دفاتر مشاوره داشتند را بشکنند و به آنها اعتماد کنند. تاثیرگذاری این سریال روی مخاطب در درازمدت جواب داد. با این که این مجموعه کمتر بازپخش شد اما همچنان در یاد مخاطب مانده است. جالب این که بازیگران بسیاری هم به عنوان مراجعه‌کننده وارد این دفتر می‌شدند که بعدها هر کدام توانستند موفقیت‌هایی را در عرصه بازیگری کسب کنند.

رستوران پدر و عمه خانم

تاسیس و راه‌اندازی یک رستوران می‌تواند سوژه خوب و جالبی برای یک مجموعه طنز باشد. کاری که حسین سهیلی‌زاده در سال ۸۰ برای شبکه پنج کرد و سریالی به نام «رستوران خانوادگی» را به عنوان نخستین تجربه سریال‌سازی ساخت. این سریال داستان «رضا» با بازی زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی کارمند بازنشسته‌ای بود که خانواده همزمان با خالی‌شدن یک طبقه از ساختمان و بازنشسته‌شدن پدرشان، تصمیم گرفتند کار جدیدی را برای او راه‌اندازی کنند. به همین منظور رستورانی را در منزل‌شان افتتاح کرده و «عمه‌خانم» با بازی مریم سعادت در این کار به خانواده کمک می‌کرد. این مجموعه به دلیل مضمونی که داشت، مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت. از طرفی چون این کار یک لوکیشن ثابت داشت، بیننده می‌توانست با شغل رستوران‌داری آشنا شود.

حافظان محیط‌زیست

پیش از این که بهرنگ توفیقی به فکر ساخت سریال «افرا» بیفتد و دست به کار شود، در فصل سوم «پایتخت» هر چند کوتاه اما در بخشی از سریال به شغل محیط‌بانان پرداخته شده بود. حرفه بسیار سخت اما شریفی که در آثار نمایشی کمتر به آن توجه شده است. سیروس مقدم در «پایتخت» و در دیالوگ‌ها و بازی بهبود فریبا نگاهی به مصائب این حرفه به زبان طنز انداخته بود. اما توفیقی در «افرا» به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های محیط‌بانان توجه کرده بود. مسعود با بازی روزبه حصاری در جریان انجام وظیفه در دل طبیعت به شکارچیان غیرقانونی شلیک می‌کند و همین تیراندازی باعث می‌شود تا پای اعدام و قصاص هم پیش برود. مهم‌ترین دغدغه و مشکلی که ذهن بسیاری از محیط‌بانان را به خود اختصاص داده، همین مساله تیراندازی به شکارچیان غیرقانونی است که مضمون این سریال بود و مخاطب با مشکلات آنها آشنا شد. البته تاثیراتی نیز در جامعه و بین مسئولان هم داشت.

ماجراهای پزشکان

درباره کادر درمان که شامل پزشکان و پرستاران می‌شود، سریال‌ها و فیلم‌های بسیاری ساخته شده است. حتی در آثار دیگر هم محوریت برخی داستان‌ها همین افراد هستند. مثل سریال «پرستاران» که وقایع اورژانس بیمارستان‌ها را به تصویر می‌کشید یا سریال کمدی «ساختمان پزشکان» که در نوع خود کار موفق و پرمخاطبی هم بود و داستان درباره پزشکانی با تخصص‌های مختلف بود. اما سال ۷۷ مسعود کرامتی سریالی با عنوان «پزشکان» را برای شبکه سه ساخت که درباره سه پزشک بود که در یک بیمارستان مشغول به کار بودند و در هر قسمت با ماجرایی متفاوت روبه‌رو می‌شدند. زنده‌یاد داوود رشیدی، فرهاد اصلانی و بهناز نازی بازیگران اصلی این مجموعه بودند. گرچه این کار چندان دیده نشد و مورد توجه قرار نگرفت، اما لوکیشن اصلی سریال در بیمارستان بود و بیننده با این حرفه و مصائب آن روبه‌رو می‌شد.

کشمکش‌های زوج سرآشپز

زوجی به نام اکبرعالی‌مقام با بازی پرویز پرستویی و مینو خیرخواه با بازی فاطمه معتمدآریا دارای چهار فرزند و صاحب رستوران بزرگی در تهران هستند. مصاحبه مینو در تلویزیون موجب اختلاف این دو نفر می‌شود و تصمیم به جدایی از هم می‌گیرند؛ که این موضوع سرآغاز اتفاقات گوناگون می‌شود ...این خلاصه داستان سریال «آشپزباشی» است که محمدرضا هنرمند آن را در سال ۸۸ برای مخاطبان شبکه یک ساخت. مجموعه‌ای که هم می‌توانست به خاطر داستان جالبی که دارد مورد توجه قرار بگیرد و هم به واسطه حضور بازیگران سرشناس به یک کار پربیننده تبدیل شود. اما این اتفاق نیفتاد. با این حال شغل رستوران‌داری و سرآشپزبودن سوژه اصلی این مجموعه بود که در نوع خود جذابیت‌هایی هم داشت. غذاهای رنگارنگ ایرانی هم نمای چشم‌نوازی را برای مخاطبان این سریال ایجاد می‌کرد.

کمربندها را محکم ببندید

موفقیت مجموعه «بدون شرح» در جذب مخاطب باعث شد که کارگردان سراغ حرفه دیگری تقریبا با همان تیم در یک سریال دیگر برود؛ مجموعه کمدی «کمربندها را ببندیم» که سال ۸۳ از شبکه سه پخش شد. آقای ملکی که صاحب یک آژانس هواپیمایی بود، بعد از رسیدن ارثیه هنگفت عمه‌اش تصمیم به راه‌اندازی خطوط هوایی ملکی ایرلاین (مال) و اولین فرودگاه خصوصی کشور می‌کند. نویسنده‌ها فضا و دیالوگ‌ها و شخصیت‌پردازی بانمکی برای این مجموعه طراحی کرده بودند.

کافه خانوادگی

سریال «پاتوق» را به خاطر دارید. داستان مشتری‌های یک کافی‌شاپ را به تصویر کشید که ماجراهای جالبی داشتند. صاحبان این کافی‌شاپ یک خواهر و برادر به نام امید و آرزو بودند. شاهین باباپور اولین بار بود که در مقام کارگردان قرار می‌گرفت. به همین دلیل شاید آن طور که باید در به تصویرکشیدن فضای یک کافه و روایت داستان‌های جذاب موفق نبود. با این حال یکی از نخستین کارهایی بود که درباره کافه‌داری اطلاعاتی را به مخاطب می‌داد و یک کار پرداستان و پربازیگر محسوب می‌شد.

پرداختن به مسائل خاص، چالش‌برانگیز است

یکی از دغدغه‌های محیط‌بانان استفاده از سلاح در مقابل شکارچیان غیرقانونی است که داستان سریال «افرا» در همین باره بود. کامبیز دارابی یکی از تهیه‌کنندگان این سریال است که به قصه زندگی یک محیط‌بان و دغدغه‌اش پرداخته است. محیط‌بانی که تا پای چوبه دار و تا مرحله قصاص پیش می‌رود. او درباره چالش‌هایی که برای ساخت این سریال با آنها روبه‌رو بوده به جام‌جم می‌گوید: اصولا هر شغلی که در یک اثر نمایشی پرداخته شود، یکسری مواردی دارد که سازنده را دچار اشکال و چالش می‌کند. چه برسد به این که مشاغل خاص هم باشد.

وی ادامه می‌دهد: واقعا یکی از مظلوم‌ترین اقشار جامعه ما محیط‌بانان هستند. چون کار به شدت سختی دارند و شغلی است که با همه احساس و عواطف‌شان سر و کار دارد و شرایط کارشان هم سخت است. اما آن طور که باید حمایت نمی‌شوند. در صورتی که دچار مشکلات و دردسرهای بسیاری هستند. بنابراین برای ساخت چنین سریالی چالش‌های بسیاری داشتیم. این که بتوانیم حق مطلب را ادا کنیم و مشکلات‌شان را بگوییم که قطعا نتوانسته‌ایم و آنچه به تصویر کشیدیم همه مشکلات‌شان نبود. هم این که یکسری کمبودها در قوانین حمایت از آنها داریم. به هر حال همه این چیزها هست و ما را دچار چالش می‌کرد.

دارابی درباره تاثیر چنین سریالی در جامعه و دیده‌شدن آنها و دغدغه‌های‌شان توسط مسئولان هم توضیح می‌دهد: واقعیت این است که این سریال توانست تاثیرگذار باشد و به قول دوستان در تلویزیون، «افرا» اولین سریالی بود که در زمان پخش مورد تقدیر قرار گرفت. بنابراین برای قانونگذاران ما این اتفاق جذاب بود. درصد مخاطبان هم حاکی از آن بود که سریال دیده شد، بنابراین تاثیرگذار بود.

مکان‌هایی که درفرهنگ فولکلوریک ایران وجود دارد

شاهین باباپور، کارگردان سریال‌هایی چون: گردش علمی، طبقه دوم، مثل من مثل تو و چموش و خموش سریال «پاتوق» را نیز کارگردانی کرده است. این سریال تداعی‌کننده فضای یک کافی‌شاپ بود و به داستان‌های مشتری‌های آن می‌پرداخت. او درباره چالش‌های ساخت چنین سریالی به جام‌جم می‌گوید: ما مکان‌هایی داریم که در فرهنگ فولکلوریک ایران همیشه جا افتاده است. از جمله مکان‌هایی که کم‌کم برچیده می‌شود، حمام‌های عمومی ‌و قهوه‌خانه‌هاست که همیشه بحث‌ها و گفت‌وگوهایی در این مکان‌ها پیش می‌آمد. قهوه‌خانه‌های سنتی ما مکانی بود که مردم فقط برای خوردن چای به آنجا نمی‌آمدند. بلکه نقالی‌ها و پرده‌خوانی‌ها و هنرهای نمایشی هم در این مکان‌ها وجود داشت. اما کم‌کم این چیزها به فراموشی سپرده شد و از یک تاریخی به بعد اسم قهوه‌خانه‌ها به بدی یاد شد و عده‌ای می‌گفتند که پاتوق معتادان شده است. در صورتی که در تبریز قهوه‌خانه‌ای وجود داشت که پاتوق مشاهیر و علما بوده است. از جمله استاد شهریار که به آن قهوه‌خانه رفت و آمد می‌کرد. من هم با این ذهنیت می‌خواستم این سریال را بسازم.وی ادامه می‌دهد: وقتی می‌خواستم سریال «پاتوق» را بسازم، در قسمت‌های نخست هم اشاره کردم که این کافه در گذشته قهوه‌خانه بوده است. بنابراین مخاطب با یک کافه و ماجراهای آن مواجه شد. کما این که هنوز هم ممکن است در کافه‌ها هر روز اتفاقات عجیبی بیفتد. ضمن این که کافه‌ها هنوز هم پاتوق خیلی از دانشجوها است.باباپور همچنین بیان می‌کند: من نزدیک به سه ماه برای این سریال تحقیق میدانی کردم.چون پایان‌نامه کارشناسی من هم «سیری بر هنر فراموش‌شده قهوه‌خانه‌ها» بود. به همین دلیل به خیلی از قهوه‌خانه‌ها سر زدم و با مردم صحبت کردم. ثمره این شد که ایده سریال «پاتوق» به ذهنم رسید. من سری دوم این مجموعه را هم با داستان‌های خوبی آماده کرده بودم اما متاسفانه هیچ وقت ساخته نشد. البته هنوز هم آمادگی ساخت سری دوم این سریال را دارم.این کارگردان و بازیگر در پایان درباره مشاغلی که لازم است در سریال‌ها به آنها پرداخته شود هم می‌گوید: اتفاقا یک کار دانشجویی انجام دادم به نام «روی پلک صبح» که درباره آدم‌هایی بود که شب‌ها کار می‌کردند که تا صبح در خدمت مردم باشند. مثل رفتگرها یا کله‌پزها یا حلیم‌فروش‌ها و نانوایان و.... بنابراین فکر می‌کنم هنوز به چنین مشاغلی خیلی پرداخته نشده. آن هم در صورتی که سختی‌های بسیاری را تحمل می‌کنند.

روزنامه جام جم 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها