در سایه افشاگریهای صورتگرفته از سوی جمهوری اسلامی ایران در قبال ماهیت آزادی بیان و دموکراسی غربی، افکار عمومی جهان نسبت به واقعیت این پدیدهها در غرب آگاهی بیشتری پیدا کردهاند.
این همان دلیل کینه و عداوت دشمنان نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران است. در اینخصوص گفتوگویی با استفان لندمن، تحلیلگر آمریکایی و دانشآموخته دانشگاه هاروارد صورت دادهایم.
بدون مقدمه بر روی ادعای مقامات غربی درخصوص وجود آزادی بیان در این کشورها و درنتیجه، توهین آزادانه رسانهها و سیاستمداران آنها نسبت به ارزشها و ادیان دیگر متمرکز میشویم. نظر شما در اینخصوص چیست؟
ابتدا باید مشخص شود که ما از کدام آزادی بیان سخن میگوییم. آزادی بیان ادعایی غرب، پدیدهای خیالی و فانتزی است که ریشه در نگاه ابزارگرایانه حکومت آمریکا و کشورهای اروپایی نسبت به تحولات بینالمللی و بنیادین در جهان دارد. در این معادله، توهین به دیگران آزاد شمرده میشود اما انتقاد از لیبرال دموکراسی و متعلقات آن به عنوان عبور از خط قرمز شامل انواع مجازاتها از مرگ تا زندان میگردد. نباید اسیر واژهسازی کشورهایی مانند آمریکا در قبال این مقولات شد. به عنوان مثال، آمریکا زمانی که میخواهد در قالب یک اقدام جمعی (با شرکا و همراهان خود) به غارت کشورها و تسلط بر آنها بپردازد، از کلیدواژه «ائتلاف صلح» استفاده میکند. این قاعده درخصوص حقوقبشر و آزادی بیان نیز صدق میکند. غرب از این واژگان بهعنوان یک سرپوش تزیینشده برای جنایات و اعمال تبعیضهای خود استفاده میکند.
آیا سیاستمداران در ساختارهای حکمرانی و قدرت در غرب، اساسا حاضر به تحمل عقاید و افکار مخالف یا حتی منتقد خود در قبال موضوعات سیاسی، فرهنگی و استراتژیک هستند؟
اگر بخواهیم در اینجا آزادی بیان را به مفهوم واقعی خود بهکار ببریم، باید بگوییم «هرگز»، آزادی بیان در آمریکا و اروپا فاجعهبار است. آنها سختترین تنبیهها را علیه افراد و حتی کشورهایی که تن به سلطه غرب نمیدهند اعمال میکنند. تحریمها، تهدیدات و جنگهایی که آمریکا علیه کشورهای دیگر اعمال میکند و اروپا نیز در این مسیر واشنگتن را همراهی میکند، بهوضوح این روند را نشان میدهد. همانگونه که اشاره کردم در اینجا ما فقط با واژگانی قراردادی مواجه هستیم که اصالتی به لحاظ مفهومی در غرب ندارند و درنتیجه، مقامات آمریکایی و اروپایی هرگونه که بخواهند، آنها را تفسیر میکنند.
به تناقض مفهوم و مصداق آزادی بیان در غرب اشاره کردید. درخصوص مصادیق این شکاف و تناقض در کشورتان آمریکا، بیشتر توضیح دهید.
در آمریکا، هر فرد، مجموعه یا کشوری که حاضر به فروش خود و ضمیر و منابعش به غرب نشود، مورد خشم و فشارهای گوناگون قرار میگیرد. نوع برخورد آمریکا با جولیان آسانژ را ما مشاهده کردیم. آنها آسانژ را به دلیل افشاگری درخصوص حقایقی که وجود داشت، به هر روش غیرقانونی و غیرانسانی در آنسوی مرزها دستگیر کردند و به آمریکا آوردند. آنچه تحت عنوان انتخابات ریاست جمهوری یا کنگره در آمریکا برگزار میشود نیز مضحکانه است. بارها گفتهام که ما در آمریکا با دوحزب دموکرات و جمهوریخواه مواجه نیستیم. اینها در حقیقت دو شاخهای از یک جریان و حزب هستند که هدف آنها نیز توجیه جنایات و نقایص بیشمار ساختار نظام لیبرالدموکراسی است. حتی در جریان پرونده آسانژ، چلسی منینگ، افشاگر آمریکایی هم به زندان افکنده شد، چون حاضر به شهادت دادن علیه آسانژ نشد. این همان آزادی بیانی است که به بهانه آن، آمریکا و متحدانش به کشورهای دیگر متعرض میشوند.
طی سالهای اخیر، جلیقهزردها در خیابانهای فرانسه حضور پررنگی داشتهاند اما هر بار با سرکوب و خشونت پلیس و نهادهای امنیتی این کشور اروپایی مدعی آزادی بیان مواجه شدهاند. این تناقض را چگونه تحلیل میکنید؟
جلیقهزردها مدتهاست به خیابانها آمدهاند تا نسبت به شکاف عمیقی که در نظام سرمایهداری غرب میان افراد ثروتمند و فقیر به وجود آمده و ماهیت و ساختار ناعادلانه قدرت در کشورشان، دست به اعتراض بزنند اما توسط دولت و پلیس سرکوب میشوند و در اینجا کسی نیز سخن از آزادی بیان بهمیان نمیآورد. نابرابریها و تناقضاتی که در غرب وجود دارد، غیرقابل تحمل است. در ساختار نظام سرمایهداری از افراد عادی جامعه رسما به سود منافع گروههای خاص سوءاستفاده میشود. رژیمهای حاکم بر غرب، در اختیار افراد ثروتمند است و در این معادله، دیگران اساسا جایی ندارند. واژگان آزادی بیان ودموکراسی نیز درخدمت منافع نفرتانگیز همین طبقه (طبقات ثروتمند و صاحبان قدرت در غرب) قرار میگیرد. نتیجه این روند، تثبیت استبداد در غرب و وجود بیعدالتی و نابرابری شدید در آمریکا و اروپاست.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد