«جام‌جم» حضور و نقش خانواده در سریال‌های تلویزیونی را بررسی می‌کند

تصویر صادقانه دربرابر تحریف خانواده

سیر تحول خانواده ایرانی را می‌توان در اغلب سریال‌های تلویزیونی دید از تاثیر و نقش پدر و مادر که در راس یک خانواده ایرانی قرار دارند گرفته تا حضور فرزندان و اشتباه‌ها و چالش‌هایی را که پشت سر می‌گذارند و همدلی همه اعضای خانواده در مواقع سخت و بحرانی.
سیر تحول خانواده ایرانی را می‌توان در اغلب سریال‌های تلویزیونی دید از تاثیر و نقش پدر و مادر که در راس یک خانواده ایرانی قرار دارند گرفته تا حضور فرزندان و اشتباه‌ها و چالش‌هایی را که پشت سر می‌گذارند و همدلی همه اعضای خانواده در مواقع سخت و بحرانی.
کد خبر: ۱۴۰۲۸۶۲
نویسنده زینب علیپور طهرانی - گروه رسانه

بنابراین نکاتی مثل: ترکیب اعضای خانواده، مشخصات سنی، تحصیلی و شغلی والدین و فرزندان، طبقه اقتصادی، تفاوت خانواده شهری با روستایی در تعداد فرزند و شکل خانواده، ساختار، بافت، استحکام و تیپ خانواده، اعتقادات مذهبی، تحکیم خانواده، دکوراسیون منزل، نوع پوشش زنان خانواده و نوع تعامل بین اعضای خانواده در همه سریال‌های ایرانی وجود دارد و به آنها پرداخته می‌شود. چه در مجموعه‌های کمدی که می‌توان سبک زندگی و نوع نگرش خانواده را در میزانسن‌هایی که کارگردان برای آنها در نظر گرفته دید و چه در ملودرام‌های خانوادگی. در سریال «نون خ۴» و «آتش و باد» هم که این شب‌ها به ترتیب از شبکه یک و سه سیما پخش می‌شود شاهد نقش پررنگ خانواده هستیم. در این روزها که تحریف ماهیت خانواده ایرانی محور برخی آثار سینمایی و... شده، جام‌جم به اهمیت ارائه تصویر صادقانه از خانواده ایرانی در سریال‌ها پرداخته است.
همان‌طور که اشاره شد سریال «نون خ» در فصول گذشته خود و در سری چهارم که از ابتدای نوروز امسال راهی آنتن شده است به نقش خانواده پرداخته و به این نهاد نگاه پررنگی داشته است. تلاش جوانان ده برای تشکیل خانواده، احترام دختران نوری به پدرشان، نمایش کانون گرم خانواده ادریس که ۱۴فرزند دارد، ارتباط خانواده نوری با عمه‌هایش و... برخی از نشانه‌های اهمیت خانواده هستند که در تاروپود قصه تنیده‌شده‌اند. همچنین سریال آتش و باد که این شب‌ها از شبکه سه روی آنتن می‌رود با نمایش خانواده‌ای که در راس آن پدر با بازی حسین محجوب قرار‌دارد، سعی داشته رابطه محکم خانوادگی و لزوم پشت هم بودن اعضای خانواده را نشان دهد که به‌خوبی در قاب تصویر گنجانده شده‌است.

دعوای مادرشوهر و عروس
سریال «پاییز صحرا» را می‌توان یک اتفاق در تلویزیون دهه ۶۰ دانست. چرا که یک داستان تلخ از روابط خانوادگی را به تصویر می‌کشید. داستانی که به طلاق و جدایی یک زوج جوان منجرمی‌شد. در این سریال همه چیز حول محور دعوای مادرشوهر و عروس شکل می‌گرفت. پاییز صحرا داستان زندگی یک زوج جوان با بازی داریوش مودبیان و شهلا میربختیار و دخالت‌های اطرافیان به‌خصوص مادر شوهر با بازی به یادماندنی زنده‌یاد جمیله شیخی بود. سریال پر از برخوردهای پرتنش مادرشوهر با عروسش صحرا که زندگی را بر او سخت کرده بود. بیننده در پلان به پلان این سریال شاهد اثرات مخرب مشاجره‌های خانوادگی بود و تاثیری که در دل‌های اعضای خانواده می‌گذاشت. این سریال با همه تلخی‌هایی که داشت اما سریال پربیننده و موفقی بود. ماهرخ مادرشوهر صحرا تمام تلاشش را می‌کرد تا پسرش ساسان از همسرش جدا شود. بیننده می‌توانست عواقب این اختلافت خانوادگی را ببیند و آن را سرلوحه زندگی‌اش قرار بدهد. همین موضوع باعث شد این سریال جزو اولین ملودرام‌های خانوادگی تلویزیون محسوب شود و هنوز هم در یادها بماند.

تعامل اعضای یک خانواده
یکی از نکات مهمی که در اغلب سریال‌ها می‌توان دید، حضور و تاثیر پدر خانواده است و ارتباطی که با همسر و فرزندانش دارد. «پدر سالار» یکی از قدیمی‌ترین و بهترین نمونه‌هایی است که می‌توان در این زمینه نام برد. اسدا...خان با بازی زنده‌یاد محمدعلی کشاورز که به‌خوبی نقش یک پدر ایرانی را بازی کرده بود. ارتباط او با همسر، فرزندان، عروس‌ها، دامادها و برادرش و از همه جالب‌تر با خواهر همسرش با بازی زنده‌یاد جمیله شیخی و کل‌کل‌هایی که با هم داشتند، آن را جزو سریال‌های خانوادگی ماندگار تلویزیون تبدیل کرد. زنده‌یاد اکبر خواجویی توانسته بود روابط خانوادگی تک‌تک اعضای یک خانواده ایرانی را به‌خوبی روایت کند. به‌خصوص ارتباطی که اسدا...خان با عروس کوچکش داشت و اختلاف‌نظر این دو‌نفر ماجراهای بسیاری را خلق می‌کرد. یکی دیگر از نکاتی که در این سریال مطرح شد، پهن شدن سفره ایرانی بود که همه اعضای خانواده دور آن جمع می‌شدند و هم غذا می‌خوردند و هم با همدیگر گپ می‌زدند.

تصویری از زوج‌های ایرانی
سریال «همسران» را به خاطر دارید؟ همان مجموعه‌ای که دو زوج در همسایگی یکدیگر و در دو آپارتمان کنار هم زندگی می‌کردند و طی ماجراهایی متوجه می‌شدند که با هم نسبت خانوادگی هم دارند. بیژن بیرنگ و زنده‌یاد مسعود رسام در این سریال به‌خوبی روابط عاطفی یک زوج جوان و یک زوج میانسال را به تصویر کشیده بودند. هر دو زندگی زناشویی پر چالشی داشتند که زوج جوان از همین چالش‌ها به تجربیات خوبی دست پیدا می‌کردند. جوان‌ها به بزرگ‌تر‌ها احترام می‌گذاشتند و زن‌و‌شوهر در زندگی سعی می‌کردند مسائل و مشکلات را با همدلی و همفکری هم پشت سر بگذارند. نوع ارتباطی که هر دو زوج با هم داشتند، در آن زمان می‌توانست الگوی مناسبی برای زوج‌های ایرانی باشد. سازندگان این اثر تلاش کرده بودند تا به کوچک‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین نکات این رابطه خانوادگی هم توجه کرده باشند. از این نظر همسران را نیز می‌توان یکی از سریال‌های موفق خانوادگی‌دانست.

خانه‌ای که همیشه سبز بود
نگاه هدفمند به بنیان خانواده و حفظ و یادآوری ارزش‌هایی که بیم آن می‌رفت از یادها برود، محوریت مجموعه موفق «خانه سبز» را تشکیل می‌داد. نگاهی امیدوارانه که گاهی در قالب طنز در شخصیت‌ها و موقعیت‌های این اثر وجود داشت و مدام این خانواده درگیر چالش‌هایی می‌شدند. اما نکته مهم‌تر این‌که در پایان سهم مخاطبانش غم و اندوه و اضطراب و افسوس نبود. در «خانه سبز» چند خانواده که هر کدام نماینده قشری از جامعه بودند، در یک ساختمان با صلح و صفا زندگی می‌کردند. در این خانه مرد و زنی با بازی زنده‌یاد خسرو شکیبایی و مهرانه مهین‌ترابی محور اصلی قصه بودند که در ابتدای سریال پسرشان با بازی رامبد جوان در سن ۱۹- ۱۸ سالگی ازدواج کرده و در طبقه بالای ساختمان زندگی می‌کردند. در طبقه پایین این خانه پدربزرگ و مادربزرگ ساکن بودند و طبقه کناری خواهر مرد خانواده با بازی اکرم محمدی با پسر کوچکش زندگی می‌کرد در حالی‌که شوهرش را از دست داده بود. در این مجموعه به مسائلی چون عدم سختگیری جوانان در ازدواج، احترام به بزرگ‌ترها، حضور پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، قهر و آشتی‌های زن و شوهر پرداخته شده بود و آن را به یک اثر ماندگار خانوادگی تبدیل کرد.

همزیستی مسالمت‌آمیز بزرگ‌ترها و بچه‌ها
اواسط دهه ۷۰ بود که شبکه سه سریالی با عنوان «فروشگاه» را روانه آنتن کرد. در این سریال یک فروشگاه تاسیس می‌شد و نیاز به حضور کارمندانی داشت که گزینش آنها ماجراهای این سریال را هم به نوعی شکل می‌داد. اما نکته مهم‌تری که در این سریال مورد توجه قرار می‌گرفت، شخصیت‌پردازی و روابط خانوادگی کاراکترهای اصلی سریال بود. یکی از نکاتی که در این سریال مدنظر قرار گرفته بود این بود که پدربزرگ و مادربزرگ در کنار فرزند و نوه‌ها در یک خانه زندگی می‌کردند. نکته‌ای که به دلیل سبک زندگی مدرن امروز، کمتر بین اعضای خانواده وجود دارد. در اغلب خانواده‌های امروزی پدربزرگ و مادربزرگ جدای از فرزندان‌شان زندگی می‌کنند. نکته بعد این‌که رضا بابک به عنوان پدر خانواده و صاحب فروشگاه دو فرزند داشت که در انتخاب مسیر زندگی‌شان به آنها کمک بسیاری می‌کرد و فرزندان، پدر را پشتیبان خود می‌دیدند. دختر خانواده مانند دخترهای ایرانی آن روزها برای خودش کدبانو بود. پسر اما شیطنت‌هایی داشت و کل‌کل‌هایی با خواهرش که به شیرینی سریال می‌افزود. مهم‌تر این‌که احترام بین همه اعضای خانواده وجود داشت و در مواقع لزوم هم از مشورت یکدیگر در کارها استفاده می‌کردند.

پدری در انتظار قصاص
وقتی درام به درستی شکل می‌گیرد و همه چیز سر جای خود قرار دارد، می‌توان انتظار داشت که حتی تلخی فضای کار هم به کام مخاطب شیرین بیاید. سریال «زیر تیغ» یک ملودرام خانوادگی است که در همان قسمت‌های نخست تبدیل به تراژدی می‌شود. قصه دو خانواده است که همه اعضای آن با هم قرابت و صمیمیت خاصی دارند. تا جایی که قرار است با هم وصلت کنند تا پیوند بین دو خانواده محکم‌تر شود. اما یکباره یک اتفاق ناگوار و ناگهانی همه چیز را به هم می‌ریزد. مخاطب در ابتدا شاهد روابط خانوادگی سرشار از مهر و محبت بین این دو خانواده است. اما با مرگ پدر یکی از خانواده‌ها همه معادلات به هم می‌ریزد و کینه و نفرت و انتقام، جای مهر و محبت و عشق را می‌گیرد. می‌توان گفت همه چیز بر چشم برهم‌زدنی زیر و رو می‌شود. حال این دو خانواده هستند که باید بهترین تصمیم را بگیرند.
یکی عزادار پدر است و دیگری پدرش زیر تیغ اعدام. گرچه در پایان، بخشش و گذشت جای همه بدی‌ها را می‌گیرد. اما مسیری را که این دو خانواده در طول داستان طی می‌کنند، می‌تواند برای هر خانواده‌ای درس عبرتی باشد و تجربیات بسیاری از این داستان کسب کنند. رابطه پدر و مادر با فرزندان و همچنین روابط دو رفیق و همکار در این سریال الگوی مناسبی برای بیننده‌ها بود.

ماجراهای ازدواج صوری
سیروس مقدم، کارگردانی که اغلب درام‌های خانوادگی‌اش مورد توجه و استقبال مخاطبان تلویزیون قرار می‌گیرد، در دهه ۸۰ سریال «چاردیواری» را ساخت. داستان این سریال درباره جوانی به نام نادر با بازی امیر جعفری بود که در گذشته درخواست دختر جوان و متمولی به نام مریم را برای ازدواج ظاهری و رسمی قبول کرده بود.
دختر که قصد داشته با این ازدواج در خارج از کشور ادامه تحصیل دهد، حالا پس از چند سال از خارج کشور برگشته و قصد دارد به ازدواج با نادر خاتمه بدهد. اما در عین حال با همکاری نادر طوری در برابر پدرش صحنه‌سازی می‌کند که او و نادر پس از چند سال زندگی مشترک، با هم اختلاف دارند. از سوی دیگر نادر در رابطه با خانواده پدری‌اش هم دچار مسائلی است که وضعیت او را پیچیده‌تر می‌کند.
در درجه اول ارتباط نادر با خانواده‌اش از پدر و مادر گرفته تا برادر و خاله‌اش و حتی ارتباطش با تنها رفیقش خیری یکی از هسته‌های اصلی این قصه خانوادگی را شکل می‌داد و از طرفی خانه‌ای که به اجبار در آن سکونت پیدا کرد. خانه‌ای که یک حیاط داشت و چند اتاق و هر اتاق متعلق به یک خانواده بود. آنها صاحبخانه مهربانی هم به نام آهوخانم داشتند که حواسش به همه مستاجرها و مشکلات‌شان بود. این سریال تداعی‌کننده خانواده‌های دهه‌های گذشته است که یکسری افراد غریبه در یک خانه و در کنار هم زندگی می‌کردند.
کم‌توقعی، همدلی و همراهی این خانواده‌ها به قدری دیدنی بود که در عین کمدی‌بودن و فضای طنزی که داشت اما می‌شد درس‌های بزرگی از آن گرفت. از ارتباط بین صاحبخانه و مستاجر گرفته تا روابط پدر و پسری و...

تلاش پدرانه برای زندگی بهتر
شبکه سه در ماه رمضان سال‌های ۸۳ و ۸۴ دو سریال «خانه به‌دوش» و «متهم گریخت» را روی آنتن داشت که جزو کارهای طنز پربیننده تلویزیون محسوب می‌شوند؛ مجموعه‌هایی که در دل خود پیام‌های اخلاقی بسیاری را به مخاطب به‌صورت زیرپوستی منتقل می‌کرد. در خانه به دوش، آقا ماشاا... که فرد فقیر و دست‌تنگی بود، برای ایجاد یک زندگی بهتر برای خانواده‌اش در دام کلاهبرداری باجناقش افتاد و در این میان، همسر و فرزندانش بودند که در کنار هم زندگی را با هر سختی که بود تحمل می‌کردند. در متهم گریخت نیز هاشم‌آقا برای زندگی بهتر دست خانواده را می‌گیرد و به تهران می‌آید و با مشکلات اجاره‌نشینی مواجه می‌شود. همچنین او نیز در دام کلاهبرداران می‌افتد.
در هر دو سریال پدر خانواده می‌خواست زندگی بهتری را برای همسر و فرزندانش رقم بزند. در این میان مادرها نیز دوشادوش همسر در تلاش بودند که مشکلات را با هم رفع کنند. تماشای ماجراهای این خانواده‌ها آن هم در قالب طنز برای مخاطب دیدنی بود. اما در عین حال می‌توانست تجربه‌های بسیاری را به مخاطب منتقل کند. این دو اثر طنز را می‌توان آثار موفق خانوادگی دانست.

داستان زندگی چند خانواده
سریال‌های «ترش و شیرین» و «بزنگاه» را می‌توان جزو نمونه‌های موفق خانوادگی اما در قالب طنز و کمدی دانست. خانواده در این سریال‌ها به‌گونه‌ای به تصویر کشیده شده‌اند که برای مخاطب باورپذیر و ملموس است. در ترش و شیرین، نصرت‌خانم مادر خانواده همسرش را از دست داده و با ترشی‌فروشی امرارمعاش می‌کند تا این‌که با مرد میانسالی آشنا می‌شود که او نیز از قضا همسرش را سال‌هاست از دست داده و با فرزندانش زندگی می‌کند. این زن و مرد نماینده زن‌ها و مردانی بودند که بعد از فوت همسران‌شان احساس تنهایی می‌کنند و تقدیر آنها با هم گره می‌خورد. در این سریال پدربزرگ خانواده هم با آنها زندگی می‌کرد و هسته اصلی داستان، خانواده بود. در بزنگاه هم اعضای یک خانواده درگیر مسأله ارث پدری می‌شوند. همچنین اعتیاد یکی از اعضای خانواده هم در این داستان موضوع اصلی است که از این نظر توانست پیام‌های مهمی را به مخاطب منتقل کند؛ این‌که وقتی در یک خانواده با چنین فردی مواجه می‌شویم چه برخوردی باید داشته باشیم یا این‌که چنین مسأله‌ای چقدر می‌تواند زندگی بچه‌ها را تحت‌الشعاع قرار دهد. هر دوی این سریال‌ها کمدی و طنز بودند اما نکات اخلاقی بسیاری در دل خود داشتند.

یک خانواده دوست‌داشتنی
سریال «پایتخت» یکی از نمونه‌های موفقی بود که در قالب طنز ساخته شد اما بسیار سریال آموزنده‌ای بود. تک‌تک اعضای خانواده نقی معمولی در این سریال نقش داشتند و شخصیت‌های‌شان بسیار ملموس و باورپذیر بود. حتی موقعیت‌هایی که این خانواده پشت‌سر می‌گذاشتند هم دیدنی، جذاب و آموزنده بود. این مجموعه به‌دلیل پتانسیلی که داشت، تولیدش به شش فصل رسید و در هر فصل، مخاطب شاهد اتفاقاتی بود که این خانواده با آن روبه‌رو شده و تلاش می‌کردند با همدلی هم از آن عبور کنند. ارتباط خوب و توجهی که نقی به پدر پیر و فراموشکارش می‌کرد یا خانواده‌دوستی‌اش و صمیمیتی که با پسرخاله‌اش داشت و او برایش مانند یک برادر بود، آموزه‌های اخلاقی بسیاری برای مخاطب داشت. شاید هر‌کدام از اعضای خانواده به‌خصوص نقی معمولی اشتباهاتی هم داشتند اما با واکنشی که خانواده از خود نشان می‌داد و به‌جای طرد و به‌سخره گرفتن و سرزنش و نکوهش کردن، پشتیبان هم می‌شدند و مشکلات را از سر راه برمی‌داشتند.

نمونه واقعی خانواده دهه ۶۰
سریال «وضعیت سفید» پر از جزئیات شگفت‌انگیز است. بیننده آداب، فرهنگ، خصوصیات فردی، تاثیرات زمانه و همه چیزهایی را که مختص به دهه ۶۰ است، می‌تواند در وضعیت سفید پیدا کند، به‌خصوص بیننده‌ای که آن دوران را ندیده و اتفاقاتش را لمس نکرده و هیچ شناختی از آن روزها ندارد هم می‌تواند با این سریال ارتباط برقرار کرده و با دیدن این سریال متوجه شود که خانواده‌های ایرانی در آن سال‌ها چگونه زندگی می‌کردند. در این سریال با خانواده‌ای روبه‌رو هستیم که استعاره‌ای کوچک از جامعه بزرگ ایرانی است. خانواده‌ای پر‌تضاد که هر عضوش بخشی از روحیه مردم ایران را نمایندگی می‌کند و نمونه‌ای از خلق‌وخوهای متفاوت مردم را به نمایش می‌گذارد؛ مردمی که هم طینت و فطرت متفاوتی دارند و هم اهداف و مدل زندگی‌شان با هم اختلافات فاحشی دارد. درست شبیه به متن جامعه، در این خانواده هم با افرادی سروکار داریم خوب، بد یا خاکستری. همدلی، توجه به خانواده‌ اخلاقیات سنتی ایرانی که در گذر زمان کمرنگ شده از‌جمله رفتارهای خاطره‌انگیزی است که در وضعیت سفید وجود دارد. در این سریال مادربزرگ در راس خانواده وجود دارد و همه اعضای خانواده را مدیریت می‌کند. هر کدام از اعضای این خانواده هم تلاش می‌کنند با وجود اختلاف‌نظرهایی که دارند، همزیستی مسالمت‌آمیزی داشته باشند.

نزاع سرسخت پدرشوهر و عروس
سریال «ستایش» از آن دست سریال‌هایی است که با وجود تلخی که داشت، مورد توجه بیننده‌ها قرار گرفت و تولید آن به سه فصل رسید. این سریال روایت دختری به نام ستایش بود که برای نجات برادرش به عنوان سرباز فراری در دوران جنگ، به دوست برادرش متوسل می‌شود. دوست برادر ستایش، عاشق ستایش می‌شود و با هم ازدواج می‌کنند و این آغاز جدایی دوست برادر ستایش از خانواده و پدرش «حشمت فردوس» می‌شود، تا این‌که فرزند حشمت فردوس می‌میرد و تقابل مستقیم ستایش و حشمت آغاز می‌شود؛ تقابلی که در فصل سوم رفع می‌شود. فردوس به عنوان پدر و بزرگ خانواده، اختلافات بسیاری با عروسش ستایش داشت و در هر سه فصل مشکلاتی را برای او ایجاد می‌کرد. از طرفی بدجنسی‌های جاری ستایش و به طور کلی نامهربانی‌هایی که از طرف خانواده همسرش نصیب او شد، از او زنی محکم و قوی ساخت. ستایش به تنهایی فرزندانش را به ثمر رساند. موانع بسیاری را پشت سر گذاشت و نمونه یک زن ایرانی اصیل و صبور بود. در این سریال همه اعضای خانواده با هم چالش‌هایی داشتند و در نهایت صبر و گذشت ستایش به همه چیز غلبه کرد.

قصه خوشنامی یک خلافکار
ماه رمضان امسال سریالی به نام «خوشنام» از شبکه یک پخش شد که در آن شهرام شخصیت اصلی داستان بود. شهرام قصه خوشنام به خانه و خانواده متصل بود. او نگران این بود که اگر اتفاقی برایش بیفتد و اگر زندانی شود یا اگر او را بگیرند و آبرویش برود، به پدر و مادرش چه بگوید. نویسنده تا جایی که می‌شد نقش خانواده را پررنگ‌تر کرد و به همین دلیل شهرام را از همان قسمت‌های اول وابسته به خانواده‌اش دیدیم. این‌که عمه هایش برایش مهم هستند و پدرش را همیشه با یک احترام خاصی خطاب می‌کرد و برایش مهم بود چگونه در موردش حرف می‌زنند و فکر می‌کنند. او مادربزرگش را دوست داشت و یک چارچوبی برای خودش قائل بود و همین خیلی به او کمک می‌کرد تا سرنوشتش با افردی که همین راه را رفته‌بودند، متفاوت باشد. از اینجا به بعد بود که حضور خانواده پررنگ شد. یعنی شخصیت پدر که ستون آن خانواده بود باز هم پررنگ‌تر شد و از یک جای کار ما می‌فهمیم با این‌که او خجالت‌زده از رفتارهای پسرش است، باز هم رهایش نکرده و هنوز امید دارد پسرش بازگردد و مسیر درستی را پیش بگیرد. این سریال یکی از کارهای موفق خانوادگی اخیر محسوب‌می‌شود.

اولویت من در داستان، خانواده است
فهیمه سلیمانی، نویسنده سریال‌هایی چون: «مرد‌زندگی، زن زندگی»، «نگهبان زمین» و «خوشنام» معمولا خانواده را محوریت داستان‌هایش قرار می‌دهد.
او درباره اهمیت جایگاه خانواده در سریال‌های تلویزیونی و در آثار خود به «جام‌جم» می‌گوید: من فکر می‌کنم مهم‌ترین اصولی که باید در سریال رعایت شود، این است که نقش خانواده هرقدر برای نسل امروز پررنگ‌تر باشد، آن اثر مفیدتر است.
همچنین دیدنش برای مخاطب جذاب‌تر هم هست. متاسفانه احساس می‌کنم در سال‌های گذشته روابط خانوادگی بین خانواده‌ها ضعیف‌تر شده و فاصله‌ها افزایش یافته‌است و بچه‌ها و بزرگ‌ترها معمولا سرگرم گوشی‌های‌شان هستند.
به طور کل حس و حالی را که نسل ما در دوران کودکی تجربه کرده، در این نسل کمتر می‌بینیم. وی ادامه می‌دهد: همیشه یکی از دغدغه‌های من در کار این است که نقش خانواده را پررنگ کنم و تجربیاتی که پدرها و مادرها داشتند برای بچه‌ها اتفاق بیفتد تا علاقه بچه‌ها برای در کنار خانواده بودن بیشتر ایجاد شود. به همین دلیل تا جایی که توانسته‌ام در اغلب کارهایی که نوشتم، نقش خانواده را پررنگ کرده‌ام.
سلیمانی همچنین درباره سریال اخیرش «خوشنام» که در آن نقش فامیل مثل عمه و خاله پررنگ بود هم توضیح می‌دهد: به نظر من خانواده تاثیرگذاری بسیاری در شخصیت یک فرد دارد. چون وقتی کسی یک خانواده بزرگ دارد و نسبت به اعضای خانواده وابستگی و تعلق خاطر هم داشته باشد، سعی می‌کند خطاهای کمتری را مرتکب شود. بنابراین خانواده اهمیت بسیاری دارد و باید در سریال‌ها نیز در اولویت پرداختن باشد.

سریال باید در جهت استحکام خانواده باشد
هادی مقدم‌دوست، نویسنده و کارگردانی است که هنوز هم سریال «وضعیت سفید» او یکی از کارهای ماندگار و موفق تلویزیون محسوب می‌شود. او درباره لزوم ساخت سریال‌های خانوادگی در تلویزیون به جام‌جم می‌گوید: فیلم یا سریال می‌تواند درباره خانواده یا برای خانواده باشد و می‌تواند هر دوی آنها را هم شامل شود و هم درباره خانواده باشد و هم برای خانواده، می‌تواند درباره خانواده نباشد اما عمیقا برای خانواده مناسب و مفید باشد. حتی می‌تواند درباره خانواده باشد اما دارای فایده‌ای برای خانواده نباشد ولی از یک سو چیزی که جزء جدانشدنی کار برای خانواده است، طبعا این است که اثر به استحکام و ارتقا و رشد بنیاد خانواده کمک کند، خواه داستان خانوادگی داشته باشد و خواه داستانی خارج از دنیای خانواده داشته باشد اما یک نکته وجود دارد، تلویزیون یک رسانه‌ خانوادگی‌است. دستگاه گیرنده به صورت مشترک برای استفاده عموم اعضای خانواده است و داخل خانه قرار دارد. امکان تماشا با جمع خانوادگی در آن بسیار بالاست. طبیعتا تماشاچی هم در مقابل تلویزیون کسوت یک عضو خانواده را دارد. چون رویداد تماشا در محل زندگی یک خانواده رخ می‌دهد. پس هم سیستم تماشا و هم خود تماشاچی داخل مجموعه یک خانواده هستند و آمادگی و اشتیاق بالقوه زیادی برای دیدن فیلمی درباره زندگی خانوادگی را دارند.
وی ادامه می‌دهد: اصولا تماشای خود و خصلت آینه‌گی جذاب است. برای مخاطب تلویزیون دیدن روابط خانوادگی در تلویزیون جذاب است. این ظرفیتی ا‌ست که سینما ندارد. چون دم و دستگاه نمایشش در یک جای بزرگ پرصندلی‌ به نام سالن نمایش است. برای دیدن فیلم خانوادگی در سینما باید خانواده را جمع کرد و به داخل آنجا برد اما تلویزیون خودش در خانه است و تماشاچیان آن آماده‌اند تا خود را ببینند. این خودش یک رکن جذابیت است، حتی اگر یک عضو خانواده یک فیلم تلویزیونی را نپسندد و دیگر اعضا بپسندند. آنها خانواده هستند و اختلاف بین‌شان نمی‌افتد. از قضا اختلاف سلیقه در سیستم تماشای خانگی به گفت‌وگو و نزدیک شدن می‌انجامد. این ظرفیت تماشا در خانه است که باز هم سینما آن را ندارد. تولید فیلم خانوادگی در تلویزیون یک تصمیم‌گیری دقیق و متناسب با اهداف و منافع تلویزیون است.
وی همچنین درباره خانواده در آثاری که خودش نوشته و ساخته است هم بیان می‌کند: در هر کاری که من انجام داده‌ام، خانواده قطعا نمود دارد و در کارهای تلویزیونی به‌تبع داستان، تمرکز بر خانواده بیشتر بوده است. دغدغه‌های زیادی باعث گرایش به نوشتن در خانواده می‌شود. مثلا دغدغه خانواده بزرگ و یکپارچه، دغدغه حل اختلافات و عدم تفاهمات در روابط فی‌مابین همسران، دغدغه تأثیرگذاری مفید و حمایت والدین از فرزندان و احترام و وظیفه‌شناسی فرزندان نسبت به اولیا و بزرگ‌تران، دغدغه صله رحم و ارتباط پیوسته بین خانواده‌ها و برقراری ارتباط‌های طولانی و دوستانه بین نسبت‌های گوناگون و متنوع فامیلی و اهمیت دادن اعضای خانواده به یکدیگر و اساسی‌ترین آن دغدغه تشکیل خانواده و... آنها دغدغه‌های مداومی است که به مرور زمان تبدیل به آثاری شده است که من در آنها همکاری داشته‌ام.

عاشقانه‌ای در دل جنگ
معمولا داستان‌هایی که در زمان جنگ شکل می‌گیرند، مملو از جزئیات بسیاری در روابط خانوادگی هستند. مثلا سریال «نجلا» که در بحبوحه جنگ ایران و عراق بود. ارتباط عاطفی و صمیمانه‌ای که دختری به نام نجلا با پدر و عمه‌اش داشت و قلبی که برای برادرش در عراق می‌تپید، تماشای آن را برای مخاطب جذاب می‌کرد. از طرفی او دلداده جوانی بود که همین دلدادگی باعث شد شخصیت عبد دچار تغییر و تحولاتی شود. از همه مهم‌تر حس مادرانه نجلا برای دیدن پسرش حسین که در عراق است، او را در مسیر پرخطری قرار می‌دهد. درست مانند همه مادرهای ایرانی که برای آسایش فرزندشان خود را به آب و آتش می‌زنند و هر سختی را تحمل می‌کنند. این سریال مملو از جزییاتی است که روابط خانوادگی را جذاب می‌کند. رفاقت، دوستی، شجاعت، مردانگی، مادرانه و هر آنچه صفات خوب و نیک است، در خانواده‌های این سریال وجود دارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها