فمینیست‌ ها با ارزش‌های واقعی زنان بیگانه‌اند

دولت‌های سوئد و ایتالیا، فمینیسم را جزئی از سیاست خارجی خود اعلام کرده‌اند و در کشورهای دیگر اروپایی نیز گروه‌ های فمینیستی با شعار آزادی بی‌حد و حصر برای زنان، فعالیت‌های خود را تشدید کرده‌اند. در خصوص ماهیت فمینیسم و چرایی آزادی فعالیت طرفداران این رویکرد در غرب، جام‌جم گفت‌وگویی از طریق رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در مادرید با خانم ایسابل والرو، روزنامه نگار و تحلیلگر اسپانیایی صورت داده است:

فمینیست‌ها در غرب فعالیت‌های خود را تشدید کرده و معتقد به تغییر ماهیت زنان و آزادی بی‌حد و حصر جنسی و اخلاقی هستند. اساسا نظر شما در خصوص ماهیت فمینیسم و متعلقات فکری و عملیاتی این جریان چیست؟

بر خلاف آنچه مروجان فمینیسم مدعی هستند، فمینیسم جنبش مردمی نیست، بلکه یک ایدئولوژی سکولار است، اینها نحله‌های فکری جدیدی هستند که جایگزین خدا شده‌اند و مانند سرطان با متاستاز در نهادها و قوانین دولتی از طریق آموزش، رسانه‌ها و با پول‌های هنگفت در مردم رخنه کرده‌اند. از این رو شاهد فعالیت تبلیغاتی گسترده آنها در کشورهای مختلف دنیا هستیم. مبنای علمکرد فمینیست‌ها، نوعی دموکراسی ذهنی و فرضی است که وجود خارجی ندارد، این‌که انسان منهای ارزش و اخلاق، شکل گرفته و تبدیل به یک موجود کاملا تغییر یافته شود. اتفاقا نقدی که به فمینیست‌ها مطرح می‌شود، بیگانگی با واقعیات و فطرت انسان‌ها و خصوصا زنان است.

باتوجه به اصرار خاص سیاستمداران غربی در خصوص رواج دیدگاه‌های فمینیستی و حمایت آشکار و پنهان از این نگاه، تثبیت و تقویت رویکردهای فمینیستی و اصول اجتماعی و خصوصا ضد اخلاقی آن در جوامع غربی چه آثار و تبعاتی داشته وخواهد داشت؟

آنها (سیاستمداران غربی) در حال ساختن یک انسان جدید ضعیف، ریشه کن شده از جامعه و قابل دستکاری هستند که در آن عقلانیت جای خود را به احساسات داده تا آنها را به بردگان دولت تبدیل کنند. همان گونه که اشاره شد در اینجا ارزش‌ها موضوعیت ندارند و اخلاق تحریف می‌شود. اگر نگاهی اساسی نسبت به ماهیت فمینیسم بیندازیم، متوجه این موضوع خواهیم شد. فمینیسم ماده گرایی دقیقا مانند مردسالاری (خصوصا با استناد به رویکرد جنسی و اجتماعی) یک فرقه است. در این فرقه‌ها بزرگ‌ترین گناه، داشتن کروموزوم‌ها و جنسیت مردانه یا زنانه است و انسانیت محلی از محاسبه و تحلیل ندارد. ظاهرماجرا این است که این فرقه ارقام نادرست خشونت جنسیتی، سقط جنین و انحرافات جنسی را منتشر و نقشه‌های بیولوژیکی و اجتماعی را آشفته می‌کند و مدعی یک خواهرخواندگی میان زنان برای نیل به اهداف مشترک‌شان هستند. در این فرقه زنان برای رسیدن به اهداف خود باید بجنگند وکسانی که از مبارزات آنها حمایت نکنند به حاشیه رانده می‌شوند و به این‌گونه بقیه خشونت‌ها و نابرابری‌ها را نادیده می‌گیرند. به طور خلاصه، آنها یک جنبش دیکتاتوری و تمامیت خواه هستند. همان‌گونه که مشاهده می‌شود، زمانی که جنسبت به مبنای نگاه و ارزش‌گذاری انسان‌ها تبدیل و ارزش‌های انسانی به حاشیه رانده شود، دیگرجایی برای منطق و تفکر سالم باقی نمی‌ماند. فمینیست‌ها هر کس که مانند آنها فکرنمی کند یا به پیش فرض‌های انحرافی‌شان در خصوص ارزش‌گذاری انسان‌ها بر اساس جنسیت آنها باور ندارد را طرد کرده و با بدترین الفاظ و تحرکات مورد حمله قرار می‌دهند.

آیا می‌توان نتیجه گرفت که فمینیسم به‌جای زنده نگاه داشتن هویت زنان و احیای آن بر اساس مؤلفه‌های فطری در حال هدف قرار دادن این هویت و فطرت است؟

دقیقا همین است. ما بارها عنوان کرده‌ایم که فمینیسم نمی‌تواند نماینده‌ای برای هه زنان جامعه باشد. بسیاری از زمان، پیش‌فرض‌های فکری و مبانی تفکر فمینیستی را قبول ندارند و فراتر از آن، هدف‌گذاری‌های صورت گرفته و تعریف این جنبش از مفاهیمی مانند سعادت بشری و هدف زندگی را برنمی‌تابند. ما زنان اکنون مبارزه دیگری پیش رو داریم که طولانی و بسیار سخت خواهد بود و آن بازیابی زنانگی، خانواده و سنت است. همان مواردی که از ما (در غرب) گرفته شده است. به عبارت دیگر، فمینیسم غربی هویت زنانگی و ساختار طبیعی زنان را لحاظ نمی‌کند و ادامه این تفکر نظام خانوادگی و شالوده زندگی را به نابودی می‌کشاند. همان‌طور که می‌بینیم، وضعیت زنان مبتنی بر تفکر فمینیسم، اوضاع نامناسبی در دنیای غرب دارد و نهاد خانواده روز به روز از وزانت و اصالت خود بیشتر دور می‌شود. مطالبه‌گری واقعه زنانه، احیای این نهاد و تقویت آن است. بدون شک در این صورت، زنان در جوامع و کشورهای گوناگون از رشد و بالندگی بیشتری برخوردار خواهند شد.