مدیر قبلی بنیاد از بدو انتصابش با اما و اگرهایی مواجه بود. اگر برخی از مدیران منصوب محمد خزاعی مثلا در انجمن سینمای جوان یا عدم تغییر مدیر مرکز گسترش، بعضا مخالفانی در بین سینماییها و خصوصا اهالی رسانه داشتند، ولی مدیر فارابی کمتر توانست نظر کسی را جلب کند، خصوصا که در هر قدم رو به جلو نتایج عزل و نصبها تا اعضای شوراها و اخبار درز کرده پیرامون مصوبات تحت نظر جوادی، چیزی جز آشکار شدن وجود مشکلاتی مستولی بر بنیاد فارابی نداشت، از همین رو هرکسی هر طور میتوانست مستقیم و غیرمستقیم این واقعیتها را به گوش رئیس سازمان میرساند. در واقع کلید تغییر جوادی قبل از جشنواره خورده بود، اما...
جوادی تنها مدیری نبود که تخصص و سابقهاش کم ارتباط با فرهنگ و سینما باشد، بلکه پیش ازاین هم نصب «تابش» در فهرست مدیران فارابی ثبت شده بود، مدیری که تنها مزیتاش خویشی با یک فعال بلند پایه سیاسی بود، اما او برخلاف جوادی توانست مدت مدیدی بر کرسی اداره فارابی تکیه بزند. دلیل کمرمقی دوران جوادی را باید در ساختار بروکراتیک فارابی جستوجو کرد. یعنی عدم همراهی بدنه فارابی با مدیری که میخواست مطابق با تغییر و تحول کلی سازمان سینمایی تحت زعامت محمد خزاعی گام بردارد. خزاعی در دوسال گذشته نشان داده است که فقط دنبال تغییر نیست بلکه کنشگری تحولخواه است. (حتی اگر به زعم برخی این گرایش یک اتوپیا باشد) از سفرهای استانی تا تعطیلی چند رویداد بودجهخوار مانند جشنواره بینالمللی فجر، هنر و تجربه و... در واقع خزاعی درحدی که فراست عمل را دارد، در بند نظر و بروکراسی نیست. ورودش به جریان جهانی سینمای ایران را دقت کنید، خصوصا پشت کردن به سیاستهای جشنوارهای صرف و چراغ زدن به سمت بازار مصرف آثار از جمله تلاشهای عملی این مدیر جوان است. اما جوادی نتوانست با چند تغییر دست و پا شکسته این بودجهدارترین نهاد سازمان را به سمتگیری با تحولات جدید هدایت کند که برعکس چون شعار و سر و صدایش بیشتر از عمل بود، عملا جبههای بازدارنده در فارابی ایجاد کرده بود. درحالی که تابش از هر نظر تابع بافت لیبرال بروکراتیک فارابی بود تا حدی که به ماشین امضای سفرهای خارجی فارابیچیها شهرت داشت.
حالا مجید زینالعابدین ضعف و کم داشت رزومهای جوادی در عرصه فرهنگی هنری را ندارد. او بچه سینما و تلویزیون است. اما آیا این مزیت برای کشاندن فارابی به مسیر تحول درخدمت عدالت کافی است؟ بیتردید مولفه مهمی است ولی کافی نیست. مدیر جدید فارابی حتما بهتر از من میداند که با مجموعهای دچار سستی و رخوت طرف است، واقعیتی که با سیاستهای چابکسازی جدید همخوانی و همراهی ندارد. فارابی سالهاست که از یک کمپانی پویا و منطبق با ماهیت دراماتیکش که ریتم است فاصله گرفته و تبدیل به ادارهای فربه و پشت میزنشینان عادت کرده به مثلا قانونمندی شده است. در چنین قانونمندیهایی یک نامه باید از دبیرخانه تا مقصد، چند اتاق و چندین مهر و امضا را پشت سر بگذارد و ازآنجا که این نهاد دارای اصلیترین بودجه سازمان است، روزنه برای لابی و سهمخواهی نیز شکل میگیرد. زینالعابدین اگر این واقعیت را بپذیرد که با مجموعهای طرف است که تاروپودش غیر سینمایی شده است، یعنی اهل تحول است. تغییر را همه بلدند، ولی تحول کار هرکسی نیست. نمیخواهم شعار انقلاب بدهم ولی از گفتن این گرایش هم ابایی ندارم که فارابی باید زیرورو شود. کار از تغییر یک روابط عمومی گذشته (گرچه بسیار مهم است) خصوصا اعضای شوراها و گلوگاههای تصمیمسازی و تعیین تکلیفها، باید متناسب با شرایط جدید فیلمسازی در ایران و جهان و مقوله تحقق و بسط عدالت سازماندهی شود.