درموج افغانستیزی، تلاش میشود مهاجران افغان متهم به جرایمی شوند که درباره آن بزرگنمایی میشود. مثلا پروندههای جنایی مرتبط با این افراد برجستهسازی شده و از تیترهای التهابآور در این ارتباط استفاده میشود. این سناریو در حالی کلید خورد که پیش از این سعی میشد با گردشگران عرب چنین برخوردی شود و توریستهای عراقی در شهرهایی چون مشهد متهم به فساد میشدند. در پشت همه این حرف و حدیثها جریانات رسانهای مشکوکی دیده میشود که میخواهند از آب گلآلود اختلاف ایران با همسایگان، برای خود ماهی سیاسی صید کنند. شبههآفرینی در موضوع افغانها از این قاعده مستثنا نیست. جریاناتی که روابط ایران و همسایگان را تیره میخواهند، مدام به پروپاگاندای جرایم مهاجران افغان در ایران میپردازند و متاسفانه برخی رسانههای داخلی نیز شاید ناآگاهانه در همین مسیر گام مینهند.
مثلا در ماجرای قتل شوکآور داریوش مهرجویی و همسرش، گفتوگویی شبههبرانگیز منتشر میشود که سعی در القای این موضوع دارد که قاتل یا قاتلان این دو، ایرانی نبودهاند. چنین شبههافکنیها در فضایی رخ میدهد که جهان اسلام در برابر جنایتهای رژیمصهیونیستی متحد شده و هرگونه ایجاد شکاف و تفرقه میان مسلمانان، جز به سود صهیونیستهایی نیست که قصد دارند شکستهای اخیر خود را پشت سناریوسازیهای رسانهای پنهان کنند. رژیم اشغالگر قدس از مدتها قبل سعی کرده فضای اختلاف در کشور را به وجود بیاورد و افراد مختلف را علیه یکدیگر تحریک کند. هجمه تبلیغاتی به مهاجران افغان، پردهای دیگر از همین نمایش اختلافافکنی است که در پی ایجاد بدبینی میان دو ملت ایران و افغانستان است.
روشن است که نتیجه این اختلافات، بیثباتی داخلی ایران از یکسو و به حاشیه رفتن جنایات رژیمصهیونیستی از سوی دیگر است؛ لذا در برابر این توطئه باید بیش از پیش هوشیار بود. روشن است که ساماندهی مهاجران افغان و کمک به کاهش وقوع جرایم در ایران مطالبهای منطقی است، اما بازی در پازل صهیونیستی اختلافافکنی در شرایط فعلی، بازندهای جز منافع ملی ایران ندارد و میتواند سناریوی جریانات صهیونیستی مانند بهائیت در داخل ایران باشد.