مشت در نمای درشت زندگی سیدحسن حسینی را از زبان خودش، خانواده، دوستان و همکارانش روایت میکند. دراین فیلم مستند درباره ابعاد هنری و فعالیتهای زندهیاد سیدحسن حسینی با اسماعیل امینی، پرویز بیگیحبیبآبادی، محمدرضا ترکی، زهیر توکلی، سیدحسین حسینی، سیدحامد حسینی، مرتضی سرهنگی، هادی سعیدیکیاسری، حسن صیادی، محمدصادق صیادی، محمد عزیزی، جواد محقق، یوسفعلی میرشکاک و...دیگر شاعران واساتید گفتوگو شده است. اکران این فیلم درهفدهمین جشنواره فیلم حقیقت بهانهای بود که با این فیلمساز گفتوگو کنیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
علت انتخاب نام مشت در نمای درشت برای مستندپرترهای از سیدحسن حسینی چیست؟
ما در فیلم خود اشارهای به یکی از آثار سیدحسن حسینی با همین نام داریم که کتابی درباره سینما و ادبیات است و اتفاقا اثر خوب اما مهجوری است. یکی از مصاحبهشوندهها روایتی درباره این کتاب بیان میکند که حسینی درباره علت انتخاب نام مشت در نمای درشت توضیح میدهد. با اینکه او بهعنوان یک شاعر آوانگارد و انقلابی شناخته میشود؛ اثری درباره سینما و ادبیات به نام مشت در نمای درشت دارد که ما به احترام اثرش و تفسیری که درباره آن وجود دارد، این نام را برای فیلم انتخاب کردیم.
با وجود اینکه قیصر امینپور نیز معاصر سیدحسن حسینی است و امکان این وجود داشت که مستندی درباره او ساخته شود، چرا تصمیم گرفتید که به زندگی سیدحسن حسینی بپردازید؟
حدود دو سال است که در مرکز هنری-رسانهای سلوک کار میکنم و مسئولیتم ساخت آثار مستند درباره هنرمندان و شاعران درگذشته انقلابی است که در مورد اینها کمتر کار شده است. بنابراین فهرستی ۲۶ نفره از حوزههای مختلف تهیه شد و سیدحسن حسینی هم یکی از شعرای خاص بود که کمتر به او پرداخته شده و شاید قابل مقایسه با دیگر شاعران نباشد، چون هرکدام از آثارش نقطهعطفی در حوزه شعر و ادبیات محسوب میشود. البته شاعران واستادان بزرگ دیگری هم وجود دارند که در فهرست ما هم هستند اما امسال با توجه به اینکه نوروز۱۴۰۳ مصادف با بیستمین سالگرد سیدحسن حسینی است و او نیز شاعر تأثیرگذاری بود و در مورد او کار جدی کمتری تولید شده بود، سعی کردیم این اثر را تولید کنیم.
چه سختیهایی را در روند تولید مشت در نمای درشت داشتید و پشتسر گذاشتید؟
سیدحسن حسینی شخصیتی پیچیده، مستقل، آوانگارد، مؤمن و حقطلب بود. چنین شخصیتی که چارچوب فکری و کاری خاصی دارد، در گرایشهای روتین جامعه قرار نمیگیرد و به نوعی از همه طرف آسیب میبیند. پرداختن به چنین شخصیتی حرکت روی لبه تیغ است و برای کسی که اثری خلق میکند، میتواند حاشیهبرانگیز باشد. من بسیار به شخصیت، کار و تأثیر سیدحسن حسینی در ادبیات علاقهمند بودم و سعی کردم تا جایی که امکان دارد اثری بسازم که جانبدارانه نباشد. ما با حدود ۱۶ نفر مصاحبه کردیم که همه اینها دوستان و همدرسهای او در مقاطع مختلف زندگیاش بودند. ما حتی دوستان دوره نوجوانی سیدحسن را پیدا کردیم و بهعنوان مثال با برادر و برادرزادهاش صحبت کردیم. کار سختی داشتیم و حتی از بعضی مصاحبهشوندهها درخواست کردیم که از شهر دیگری بیایند و رفتیم در محله قبلیشان صحبت کردیم و دوباره به شهر خودشان برگشتند. سید زمان فوتش در سال۱۳۸۳ حدود ۴۸ سال داشت و الان در سال۱۴۰۲ و در آستانه۱۴۰۳ هستیم و حدود ۲۰ سال از آن زمان گذشته است. بنابراین پیدا کردن افرادی که با او زمانی دوست بودند یا همکاری کردند و شاعر و مترجم هستند، سخت است؛ در عینحال ما با تمام سختیها با همین افراد گفتوگو کردیم و اصلا آدم بیربط نیاوردیم. ما دهها ساعت راش و چند برابر آن هم آرشیو داشتیم؛ یعنی هم بخش تولیدی و هم آرشیوی داریم. در واقع برای هر حرف و ادعایی که در فیلم مطرح شده؛ یا شاهد یا سندی داریم.
پس سعی شما این بود که از تمام جنبهها به زندگی سیدحسن حسینی بپردازید؟
زندگی سید و بهطور کلی یک هنرمند، این امکان را نمیدهد که از تمام جنبهها به آن نگاه کنیم و به همین دلیل ما در پوستر فیلم هم نوشتیم برادههایی از زندگی سیدحسن حسینی که حتی این اسم هم برگرفته از یک اثر سیدحسن حسینی به نام برادههاست اما در این فیلم از تولد تا پس از مرگش نکاتی را در گفتوگو با شاعران و اساتید ادبی مطرح کردیم.
درست است که بنا به اقتضای کاری مستند میسازید اما بالاخره علاقه شما به ساخت مستند هم در ساخت دومین فیلم مستند پرتره دخیل است. دلیل علاقه و توجه شما نسبت به مستند پرتره چیست؟
من اول راهم قرار دادم؛ گرچه ۱۰سال قبل از ساخت فیلمهای مستند، کوتاه داستانی و تبلیغاتی میساختم و خیلی از فضای فیلمسازی دور نیستم اما متأسفانه آنهایی که ساختم مورد توجه قرار نگرفت. در حال حاضر وجه پژوهشی مستندهایی که میسازم خیلی قویتر است و شروع یک گفتوگو محسوب میشود؛ یعنی سعی میکنم اطلاعات خوبی را در مستندها در اختیار مخاطبان قرار دهم؛ چون یکی از بزرگترین موانعی که با آن روبهرو هستم، این است که آرشیو نداریم. بهعنوان مثال، یک خبرنگار با وجود داشتن وسایل ارتباطی جدید نمیتواند از خودش یا روند کارش فیلم بگیرد و اگر چند سال دیگر بخواهیم به همین خبرنگار بپردازیم و زندگیاش را فیلم کنیم، نمیتوانیم چون مدرک یا سندی از او نداریم؛ مگر سازمانهایی که در آن کار کردیم، بانک آرشیو خوبی داشته باشند و متأسفانه در مجموعههای مختلف با فقدان این مسائل روبهرو هستیم.
شنیده میشود که برای دراختیار قرار دادن آرشیوها، بعضی جاها یا سازمانها همکاری نمیکنند. برای شما هم همینطور بود؟
بله. قبل از صحبت در این رابطه مایلم به موضوعی اشاره کنم؛ در دهه۶۰ که اوج زمان کار افرادی مانند سلمان هراتی و سیدحسن حسینی بهشمار میآید، فضا بهگونهای بود که این بزرگان بیشتر دنبال کار کردن بودند و کمتر به این فکر میکردند که فیلمی از خود بگیرند و اگر این اتفاق میافتاد، سازمانها و افرادی که در آن کار میکنند، تغییر کردند. من به مدیری مراجعه کردم و پرسیدند شما سند مربوط به چه سالی را میخواهید و گفتم مربوط به دهه۶۰ است واین آقا با خنده گفت من ۱۰سال بعد به دنیا آمدم؛ یعنی حتی نمیدانست چنین سندی وجود دارد. در بخشهایی هم میبینیم که آدمها آثاری دارند که آرشیو را گروگان گرفتند. ما با مجموعهای روبهرو شدیم که سید در جریان تأسیس آن دخالت جدی داشت و ما نیازمند تکهای فیلم از شعرخوانی قیصر امینپور برای سیدحسن حسینی بودیم که گفتند مربوط به خودمان است و به کسی نمیدهیم و احتمالا خودمان مستندش را میسازیم اما معمولا این اتفاق نمیافتد و آن سند خاک میخورد و نابود میشود و افراد در یک سازمان هم تغییر میکنند.
حضور فیلمتان را در بخش ویژه جشنواره فیلم سینماحقیقت چطور ارزیابی میکنید؟
ظاهرا در اساسنامه سینماحقیقت این بند وجود دارد که مستندهای پرتره به بخش مسابقه راه پیدا نمیکنند، در حالی که مشت در نمای درشت، یکسال وقت ما را گرفته است و برای پیکسل به پیکسل و فریم به فریم آن خیلی تلاش کردیم و یک گروه پرتعداد درگیر کار آن بودند. سعی کردیم یک شخصیت به نسبت تاریخی را از زیر گردوغبار بیرون بیاوریم و جایی مانند سینماحقیقت بهترین فرصت برای دیدن چنین فیلمی است. دوست داشتم فیلمم در بخش رقابتی یا آوینی که مربوط به انقلاب است، باشد اما باز هم خوشحالم که فیلمم در بخش ویژه قرار گرفته است. نسبت به سال گذشته که فیلم پرترهای از علیاکبر صادقی در جشنواره داشتم، امسال جشنواره پنج برابر بیشتر مخاطب داشت و حضور فیلمم در این رویداد خوشحالکننده است.