نقش‌هایی که بازیگرانش را ماندگار کرد

بازیگران زن و مادرانه‌های تلویزیون

گفتگو با رابعه مدنی، یک از مادران سینمای ایران

کاش می‌توانستم به دوران نوجوانی برگردم

با غروب آفتاب قرص ماه در آسمان همه جا را روشن می‌کند؛ اما در این سرزمین کسانی هستند که می‌توانند روی ماه را ببوسند و آن را در آغوش بگیرند. در کوچه پس‌کوچه‌هایی که شاید حتی خاکش مرده باشد، قهرمانانی زنده و پرامید هستند تا از آمدن ماه خود استقبال کنند.
کد خبر: ۱۴۳۸۱۳۹
نویسنده ​​​​​​​امیرحسین علی‌نیافرد - نوجوانه
 
خودشان نمی‌دانند که زیباتر از ماه شب این سرزمین را با باور و عقایدشان روشن نگه‌داشته‌اند، دراذهان عمومی همیشه ماندگار هستند، چراکه قهرمانانی در این خاک‌ها دارند تا ما سالم و با امنیت کامل زندگی کنیم. در تاریخ سینمای ایران فیلم‌های زیادی درباره شهدای این مرز و خاک ساخته شده که یکی پس از دیگری نقش و موضوعات جذابی دارند. یکی از فیلم‌هایی که نمایی متفاوت از مادران شهدا را به عموم جامعه نشان می‌دهد، فیلم «بوسیدن روی ماه» است با بازی شیرین یزدان‌بخش و رابعه مدنی. به بهانه روز جهانی سینما و موضوع این شماره از «نوجوانه» با عنوان بازگشت، پای گفت‌وگو با رابعه مدنی نشسته‌ایم تا جدا از مرور زندگی شخصی خود، درباره این فیلم و نقش ایشان در بوسیدن روی ماه صحبت کنیم.

تابه‌حال دل‌تان خواسته به قدیم برگردید؟
دوست داشتم به زمان کودکی و نوجوانی خود برگردم به این دلیل که نفهمیدم هیچ‌کدام از این دو زمان چطور برای من گذشت و این دو دوره به‌سرعت برای من طی شد. اتفاقا باید بگویم این دو دوره از زندگی برای من خیلی خوب و خوش گذشت، اما تمام دوران نوجوانی من به این شکل بود که درس‌هایم را بخوانم تا نمره تک و بد نگیرم. برای مثال در آن زمان اگر مادرم می‌خواست به مهمانی برود، به او می‌گفتم به دلیل درس‌هایم نمی‌توانم به آنجا بیایم و او هم تایید می‌کرد. مادرم قبل از این‌که به مهمانی برود، برای من همه چیز آماده می‌کرد و می‌گفت غذا و تنقلات برای تو در خانه حاضر و آماده است و بعد به مهمانی می‌رفت. من همیشه برای داشته‌هایم شکر می‌کنم و خدا را شکر که از همان اول حافظه خوبی داشتم و به همین وسیله برای درس‌خواندن فقط نیاز به یک‌بار روخوانی بود. این مسأله تا به امروز نیز همراه من مانده است و زمانی که فیلمنامه را به من می‌دهند، کافی است یک‌بار به آن فیلمنامه در یک گوشه دقت کنم تا آن را از آن خود نمایم. در کل دوست دارم اگر می‌شود به زمان نوجوانی و لحظه‌ای برگردم که همسرم در قید حیات بود.
 
چگونه توانستید بین کار حرفه‌ای و مادری یک تعادل برقرار کنید؟
زمانی که تقریبا تمام بچه‌هایم به سروسامان رسیده بودند، من نیز تصمیم گرفتم درس‌هایم را بخوانم و آن را تمام کنم تا در نتیجه بتوانم دیپلم بگیرم. بعد از این‌که فرزند سوم من به کلاس اول رفت، من نیز این تصمیم را گرفتم و در نتیجه سه سال در مدرسه شبانه‌روزی درس خواندم تا دیپلم خود را بگیرم. بعد از گرفتن دیپلم زندگی من عوض شد. بعد از خرداد که مدرک دیپلم خود را گرفتم، مهرماه سر کار رفتم. تجربه اولین کار من در نزدیکی شهر همدان بود که نزدیک به یک سال در آنجا حضور داشتم. بعد از آن در دوره مربی کودک قبول شدم و باید نزدیک به هزار ساعت در تابستان وقت می‌گذاشتیم. صبح تا وقت ناهار در آنجا بودم و بعد از آن به خانه می‌آمدم و بعد از خوردن ناهار دوباره به همان‌جا برای گذراندن دوره مربی کودکستان برمی‌گشتم. خلاصه بگویم خیلی به من خوش می‌گذشت. در آنجا مدرک فوق‌دیپلم مربی کودک را دریافت کردم.
 
کار با کودک را دوست داشتید؟
خیلی کار با کودک را دوست داشتم و معتقد بودم که باید به آنها شخصیت بدهم. برای مثال بچه‌ها را با عنوان حسین‌جان، مریم‌جان و... خطاب می‌کردم و بعد از آن، بچه‌ها با میل و شوق و ذوق بیشتری سمت من می‌آمدند. در زمانی که بچه‌ها کار بدی می‌کردند هم به آنها می‌گفتم حواسم به کارهای شما هست و دیگر نباید از این کارهای زشت انجام دهید. شکر خدا در همان زمان بچه‌ها نیز من را دوست داشتند و شکر خدا همه آنها اکنون به دکتر، مهندس و... تبدیل شده‌اند.
 
علاقه شما به دنیای بازیگری از کجا شکل گرفت؟
علاقه من به بازیگری مربوط به پسرم شهاب می‌شود. در اوایل دهه۶۰، می‌خواست یک فیلم مستند داستانی بسازد وازمن دعوت کرد تا در فیلم خودش بازی کنم. بعد از آن دوستان شهاب نیز از شهاب خواهش کردند تا من یک نقشی را در فیلم آنها داشته باشم و من با اصرار پسرم قبول ‌کردم که در فیلم آنها بازی کنم. از آنجا راه و کار من با بازیگری شروع شد.
 
چطور شد که از فرزند خودتان برای ادامه راه شما در بازیگری و سینما حمایت کردید؟
علاقه و خواسته خودش بود و در تصمیم‌گیری او هیچ دخالتی نداشته‌ام. من در هیچ‌یک ازبرنامه‌ها و تصمیم‌های بچه‌هایم دخالت نمی‌کنم حتی اگر آن مسأله، ازدواج آنها باشد. من معتقد هستم که خودتان باید انتخاب کنید و من صرفا برای شما تحقیق می‌کنم تا اگر شخص مقابل شما مشکلی نداشته باشد، موردی ندارد و مبارک‌تان.
 
کدام نقش مادر بودن به دل‌تان بیشتر نشسته و به خودتان نزدیک بوده؟
من در هر فیلمی خودم هستم و همیشه سعی می‌کنم از جان و دل برای کار خود مایه بگذارم. در صحنه دیدار با تابوت فرزندم در فیلم بوسیدن روی ماه چنان گریه کردم که کارم به سرم‌زدن در بیمارستان کشید. من دلم نمی‌خواهد برای کاری که انجام می‌دهم، کم‌کاری‌ای از طرف من صورت بگیرد.
 
برای بازی در فیلم بوسیدن روی ماه و مادر یک شهید، آیا با مادران شهدا صحبت کردید یا با استفاده از توانایی خودتان آن نقش را بازی کردید؟
زمانی که در همدان زندگی می‌کردم یک رسمی در آنجا وجود داشت که هروقت در محله ما شهیدی می‌آوردند، ما به دیدار مادر او می‌رفتیم و به‌هرحال من هم یک مادر هستم و می‌دانستم آن مادر جگرش در حال سوختن است و در فیلم بوسیدن روی ماه، همان‌طور که گفتم نقش خود واقعی‌ام را بازی کردم.
 
به‌عنوان یکی از سمبل‌های مادر در فیلم‌های سینمایی چه دغدغه‌ای دارید؟
دغدغه من این است که سینمای ما در دنیا بدرخشد و همواره افتخارآفرینی کند‌.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها