اما نقد و بررسی ضعفها و کم و کاستهای جشنواره نیازمند مطلبی مستقل است با این حال اشاره کوتاه اینکه هنوز ما در شیوه و نحوه برگزاری و اجرای جشنواره دچار آزمون و خطا هستیم. فیلمهای قدیمیها فاقد انگیزه در ساخت و بیپشتوانه فکری در مضمون بودند همچنانکه ارگانها و نهادهای حامی فیلمها ناتوان از تشخیص قوتهای آثار در مرحله سناریو و اجرا نشان دادند و ... .
اما سه فیلم روز آخر
حماسه دهداری؛ پرویزخان
فیلم «پرویزخان» ساخته علی ثقفی (در مقام فیلم اولی) به برههای از زندگی پرویزدهداری، سرمربی تیم ملی در دهه ۶۰ میپردازد. واقعیت امر اینکه هیچوقت فیلمهای با موضوع فوتبال موفق نبودهاند.
ساختن و خلق جذابیت و هیجان زمین فوتبال روی پرده، کاری محال و از پیش شکستخورده است. برجستهترین نمونه در این زمینه فیلم معروف «فرار به سوی پیروزی» ساخته جان هیوستن است. فیلمی با محوریت سیلوستر استالونه و چهرههای مشهور فوتبالی مانند پله، بکن باوئر و ... اما همین فیلم عظیم، در گیشه توفیق لازم را پیدا نکرد.
علی ثقفی با همین چشمانداز سعی کرده است تا جای ممکن دوربیناش به داخل زمین و بازی اختصاص پیدا نکند لذا در قالب پرتره، سوژهاش سرمربی جنجالی دوران جنگ است و همانند فیلم هیوستن داستانکی از جنگ نیز در حاشیه مرور عملکرد دهداری روایت میشود که به خوبی با کلیت فیلم چفت شده است. در مجموع فیلم پرویزخان موفق است مشروط براینکه کسی دنبال انطباق کامل داستان بر واقعیتهای زمان خودش نباشد. البته در روند کلی، ثقفی سعی کرده تا به واقعیت وفادار باشد کما اینکه از مقطع بازگشت تیم از سئول و شورش معروف ملیپوشان در قالب امضای ۱۴ نفره علیه دهداری شروع میکند و سپس تلاش او را برای جمع کردن تیم ملی با بچههای جوان زمین خاکی ادامه میدهد. تغییر تاکتیک دهداری از شوتهای زمینی به هوایی را به عنوان نقطه تحول پرویزخان در نظر میگیرد که به نظرم با برداشتن کلاه دایمی معروفش، خوب اجرا شده است، ولی مولفه مهمتر قوت فیلم، بازی سعیدپور صمیمی است. این بازیگر هرچه توان و تجربه داشته بهکار گرفته تا دهداری واقعا پیاده شود. اکتها و نگاه پورصمیمی اگرچه کمی گلدرشت است اما کار لازم را میکند.
مبتنی بر تاریخ؛ شور عاشقی
فیلم «شور عاشقی» ساخته داریوش یاری به مقطع تاریخی پس از عاشورا میپردازد. یاری با این فیلم تقریبا مسیر و دغدغههایش در سینما را تثبیت میکند، اما هنوز «روز واقعه» پیشتاز فیلمهای تاریخی-مذهبی سینمای ایران است.
رویکرد به اصطلاح شاعرانه در سینما زمانی بر دل مینشیند که از مستند به درام لیز بخورد. یاری هم غیرمستقیم و توسط شخصیتهای با فاصله از واقعه عاشورا و ظلم روا رفته بر خانواده امام حسین (ع) مبادرت به قصهپردازی کرده است و در این زمینه «سلما» رسالت پیامرسانی را برعهده دارد. حرکت کاروان از کوفه تا شام تمهیدی است تا بیشتر زمان فیلم در فضای باز(کویر) سپری شود. دیالوگهای فیلم که اساسیترین وظیفه شاعرانگی اثر را برعهده دارد، از یکدستی رنج میبرند، همچنانکه ملودرام فیلم کم جان است.
اساسا آثار پیرامون عاشورا در تلفیق سنجیده مثلث روایت، حماسه و حس، قدرت ارتباط میگیرند، چنانچه این حلقه در رویکرد سینمایی پرداخت ضعیفی داشته باشد، رابطه مخاطب یا صورت نمیگیرد یا یکجانبه اتفاق میافتد، بنابراین توجه به ملودرام ازجمله کانسپت فیلم باید باشد، درحالی که در شورعاشقی این وجه رقیق و فیلم ناتوان از تبدیل احساساتگرایی به «حس» است، لذا روایت عمق لازم را پیدا نمیکند.
این مردم نازنین؛ احمد
فیلم «احمد» سومین ساخته امیرعباس ربیعی است که در دو فیلم قبلیاش پرهیاهو و جنجالی ظاهر شده بود. فیلم لباس شخصیاش هنوز اکران نشده است. نام ربیعی حالا با تاریخ معاصر و خصوصا دهه اول پس از انقلاب گره خورده است. این فیلم هم به سراغ موضوعی مربوط به بیست سال قبل یعنی زلزله بم رفته است. اگر چه در فیلم احمد زمینههای اجتماعی پررنگ است تا حدی که رویکردی به نقد عملکرد فردی و گروهی مردم در بحرانها دارد، ولی بیس و کانسپت فیلم بیوگرافیک و پرتره است. اشکال فیلم هم از همین ناحیه است که ربیعی نتوانسته در گونهشناسی تکلیف خود را معلوم کند. اینکه همواره در بحرانهای بزرگ، فردیت آدمها در زمینه مدیریت و لیدری مهم است شکی نیست، اما دوربین ربیعی از نزدیک شدن به درون شهید احمد کاظمی بازمیماند و بحرانمحور میشود. البته از نظر زمان بیرونی و روایت در قصه ۱۸ ساعت اولیه زلزله بم مورد درامپردازی قرار گرفته است بنابراین زمان فشرده طبعا نیازمند درآوردن تعلیق بود ولی ربیعی در این مولفه مهم سینمایی، یعنی سوسپانس درجا میزند. کشمکشهای فرودگاه باورپذیر و مؤثر است، اما لحظات خلوت مؤثر کم است. بازی تینو صالحی با تمام اکتهای تئاتریاش، خوب است اما نام فیلم اصلا سینمایی نیست.