به گزارش
جام جم آنلاین، بعد از شکست ایران در پی دوره اول جنگ با روسیه در سال ۱۲۸۸ قمری و انعقاد پیمان گلستان و الحاق شهرهای دربند، باکو، شیروان و قراباغ به روسیه، فتحعلی شاه که به فکر حفظ تاج و تخت خود بود و به هیچ وجه خیال رویارویی مجدد با تزارها را نداشت از هر گونه ادعای ارضی نسبت به گرجستان، داغستان و آبخازی هم چشم پوشید. او البته گمان میکرد که با این دست و دلبازیها میتواند شر تزارها را از سر بگذراند، اما بنیان دوره دوم نزاع میان ایران و روسیه از همان زمان انعقاد عهدنامه گلستان پایه ریزی شد.
شاید یکی از اصلیترین کارها در آن زمان برای دولت ایران این بود که برغم ناکامی در نبرد حداقل در موقع بستن این پیمان ننگین، خط مرزی میان دو کشور را تعیین میکرد. اگرچه عباس میرزای ولیعهد برای این کار تلاشهایی را کرد، اما به جایی نرسید. فاصله میان دو نبرد اول و دوم میان ایران و روسیه ۱۳ سال بود و در این بازه زمانی شاه قاجار در پی آن بود که پیغام و پسغام دل تزار را برای برگرداندن مناطق اشغالی ایران نرم کند، اما گوش روسها به این حرف بدهکار نبود.
از همان موقع خبرهایی به دربار درباره ظلم و تعدی روسها در مناطق مرزی میرسید، اما اخبار فاجعه بار را پایتخت نشینان در سال ۱۲۴۱ شنیدند. خبر رسیده بود که روسها محصولان کشاورزان مناطق اشغال شده را به زور از آنها میگرفتند و بدون توجه به اعتقادات مذهبی ساکنان این نواحی، فرزندان مسلمان آنها را به مدارس مسیحی میفرستادند و حتی نسبت به اماکن مذهبی و کتاب آسمانی مسلمین هم اهانتهای شرم آوری میکردند و طبیعی بود که صدا مظلومیت ساکنان مناطق اشغالی بواسطه این آزار و اذیتها بلند شود.
ایرانی تباران که اکنون سرزمینشان در اشغالی ارتش متجاوز قرار داشت، چون میدانستند بخاری از دربار ایران بلند نمیشود به ناچار به مراجع دینی آن وقت متوسل شدند و برای آیت الله سیدمحمد مجاهدی نامهای نوشتند و درخواست کردند که برای رهایی از تنگناها چارهای بیندیشد.
از سویی دیگر عباس میرزا هم که در جریان این ظلم و تعدیها قرار گرفته بود از طریق برخی از نمایندگان خود برای این مرجع دینی بلندمرتبه پیام فرستاد و خواهان همراهی شد. ولیعهد وقتی دریافت که آبی از پدر تاجدارش گرم نمیشود در پی آن بود که ابتدا نظر مراجع را برای گوشمالی دادن به ارتش متجاوز روس جلب کند و متعاقب آن با وادارکردن فتحعلی شاه برای مقابله با تعدیات قوای متجاوز زمینه را برای تدارک ارتش ایران جهت رویارویی با روسها فراهم کند.
در تنگنا قرار گرفتن مسلمانان مناطق اشغالی از سوی روسها غیرت دینی بسیاری از ایرانیان را برانگیخت و حوزههای علمیه برای براه انداختن نهضت مقابله با روسیه بپاخواستند. تماسهای متعدد آیت الله مجاهد با دیگر علمای دینی و ترغیب کردن آنها برای صدور فتوا مبنی بر لزوم جهاد علیه روسیه شور و هیجانی در ایران برانگیخت.
علمای دینی در آن مقطع البته صرفا به صدور فتاوای جهادیه بسنده نکردند بلکه گروهی از استادان حوزه و طلاب به ایران مهاجرت کردند و با ارسال نامههایی برای شاه قاجار از او خواستند تا برای جلوگیری از آزار و اذیت روسها کاری انجام دهد و اگر تلاشی صورت نگیرد آنها راسا برای قیام اقدام خواهند کرد. این هشدارها هم در حد تهدید باقی نماند و بعد از برگزاری جلسهای میان علمایی که به تهران آمده بودند همه برای جنگ با روسیه متفق شدند.
حرکت بعدی علما حرکت به سمت مرزها بود. آیتالله مجاهد و جمعی از علما از جمله آیتالله محمد جعفر استرآبادی، ملا محمد تقی برغانی، میرزا عبدالوهاب قزوینی، ملا احمد نراقی، سید نصرالله استرآبادی، سید محمد قزوینی، سید عزیزالله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد مامقانی به تبریز مهاجرت کردند و در مسیر حرکت مورد استقبال مردم قرار گرفتند و این شور و هیجان سراسر کشور را در بر گرفت.
ارتش ایران به سرعت به سمت نواحی اشغال حرکت کرد و توانست در سه هفته بسیاری از نقاطی که به موجب عهدنامه گلستان به روسیه تسلیم شده بود به کمک اهالی آن سامان باز پس بگیرد، اما متاسفانه بار دیگر سست عنصری شاه و وجود برخی از عناصر خائن پیشه در دربار سبب شد که ارتش ایران به فرماندهی عباس میرزا برغم پیشرفتهای اولیه بواسطه نرسیدن کمکهای لازم از تهران و وجود سلاحهای نوین در دستان ارتش تزار عقب نشینی کند و روسها با گذشتن از رود ارس تبریز را اشغال و خوی و ارومیه را محاصره کنند.
در این مرحله هم باز پای انگلیسیها به میان آمد و آنها، چون دیدند که پیشروی ارتش روسیه ممکن است باعث قدرت بیشتر تزار در خاک ایران و از دست رفتن منافع بریتانیا شود دست به کار شدند و با واسطه گری عهدنامه ترکمنچای را که باعث از دست رفتن مناطق بسیاری از خاک میهمنان شد به دولت ایران تحمیل کنند.
عهدنامه ترکمانچای در ۲ بخش سیاسی و بازرگانی، بهترتیب در ۱۶ و ۹ ماده، تنظیم شده بود که هرکدام شرایط سنگینی را به مردم و حکومت ایران تحمیل میکرد. روسها در عرصه سیاسی و اقتصادی دارای چنان امتیازاتی در ایران شدند که تا آن زمان از هیچیک از همسایگان خود بهدست نیاورده بودند.
علاوه بر از دست دادن مناطق بسیاری از خاک سرزمینی کشورمان و همچنین پرداخت غرامت سنگین به روسیه، این عهدنامه به سنگینترین و مداخلهجویانهترین اقدام و درواقع نقض حاکمیت قضایی ایران، منتهی میشد. برطبق این ماده، در صورتیکه اتباع روسیه قتل یا جنایتی مرتکب میشدند، قضاوت آن برعهده وزیر مختار، کاردار یا کنسول روسیه بود و محاکم ایران نمیتوانستند آنان را تعقیب یا مجازات کنند. رسیدگی به این موارد، در صورت مدلل شدن جنایت، تنها در حضور نمایندگان کنسولی روسیه در ایران امکانپذیر بود. درصورت احراز تقصیر، محکوم به وزیر مختار یا کنسول امپراتور روسیه سپرده میشد تا در روسیه مجازات شود و این اولین امتیازی بود که روسها را واداشت تا با تداوم جنایات خود در حق مردم و اتباع ایران، ادامه دهند.
با استناد به این ماده کاپیتولاسیون به ایران وارد شد و در ادامه دیگر کشورها ازجمله انگلیس، فرانسه عثمانی و برخی از دیگر کشورهای کوچک مانند یونان نیز از آن برخوردار شدند. همین ماده بود که بعدها قتل گریبایدوف در تهران توسط مردم را رقم زد و دخالتهای روسیه در امور داخلی ایران را بهصورت بارزی درآورد.