اینکه چقدر افراد یک جامعه به یکدیگر اعتماد دارند و چقدر به دولت و سیاستمداران اعتماد میکنند، باعث شکلگیری تعریفی به نام سرمایه اجتماعی است؛ شاخصی که در بزنگاههای مهم اجتماعی و سیاسی میتواند برای یک کشور راهگشا باشد. اگر نخواهیم با مصداقهای سیاسی به تشریح اهمیت این شاخص بپردازیم، میتوان به فراگیری کرونا در ایران اشاره کرد؛ فراگیری بیماریای که کنترل و مهار آن تنیدگی مهمی با سرمایه اجتماعی داشت. شاید بهدلیل میزان اهمیت مراقبتهای بهداشتی بود که راهحل این چالش پزشکی را میبایست در اعتماد عمومی جستوجو میکردیم. اتفاقی که البته در مقایسه با دیگر کشورها وضعیت ایران را بهتر نشان میداد. اعتماد عمومی یعنی انتظار مردم از دریافت پاسخ مثبت به خواستههایشان از طریق متولیان امور. البته حداقل دادههای آماری استخراجشده از پژوهشهای صورتگرفته نشان میدهد این شاخص رو به کاهش است اما در این میان جامعه ایرانی به چه کسانی همچنان اعتماد دارد و ازچه قشروگروهی سلب اعتماد کرده است؟ نکته مهم در میانه نتایج این آمارها این است که بدانیم صرف خوانش دادههای آماری نمیتوان به نتیجه درستی رسید و گاه خروجی این دادههای بدون تحلیل میتواند گمراهکننده باشد. نتایج آخرین پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان درسال۱۴۰۲نشان میدهد که با وجود کاهش سرمایه اجتماعی، همچنان پزشکان، معلمان واستادان دانشگاه اقشار مورد اعتماد در جامعه هستند. با این حال درصد اعتماد «زیاد یا خیلیزیاد» به این اقشار نیز حدود۵۰درصد بوده است. همچنین، نتایج این پیمایش نشان میدهد با وجود آنکه درسال۱۳۹۴اعتماد «زیاد یا خیلی زیاد»به هنرمندان و چهرههای رسانهای حدود ۵۴ درصد بوده، درسال ۱۴۰۲، اعتماد «زیاد یا خیلی زیاد» به سلبریتیها و چهرههای رسانهای حدود ۱۷درصد گزارش شده است. رد و نشان چرایی افول اعتمادنزد این افراد رامیتوان درعملکردآنها طی چند سال اخیر درجامعه ایرانی جستوجو کرد. البته نکته جالب توجه این است که درمیان سایر اقشار نهفقط اعتماد به کسبه و بازاریان کاهش نداشته بلکه چند درصد افزایش داشته است.