گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم یوسفی، کارگردان نمایش «انگشتر اسرارآمیز»

تئاتر انسان‌ساز بدون حمایت

«جام‌جم» دغدغه‌هایی از جنس تئاتر را برای چهاردهمین دولت ترسیم می‌کند

۱۰ دغدغه از جنس تئاتر

می‌دانیم که میان توسعه فرهنگی و اقتصاد فرهنگ در کشور با رئیس‌جمهوری که سکان‌دار دولت می‌شود، هیات وزرا و سیاستگذاری‌هایی که دنبال می‌کنند، رابطه مستقیمی برقرار است و این ارتباط دوسویه، در هنر‌های نمایشی با تاکید و توجه هرچه بیشتر به جامعه علمی تئاتر (دانشگاه‌ها) و جامعه اجرایی تئاتر (سالن‌دار‌ها و گروه‌های تئاتری) می‌تواند موجب اعتلای این هنر در کشور شود.
کد خبر: ۱۴۶۱۹۲۶
نویسنده فاطمه رستمی‌

 حالا که پس از شهادت سیدابراهیم رئیسی در آستانه انتخابی زودهنگام برای تعیین رئیس‌جمهور دولت چهاردهم در نظام جمهوری اسلامی قرار داریم، شاید بررسی مطالبات جامعه تئاتری که در سالیان گذشته بر اثر ترک فعل‌ها هنوز به‌عنوان دغدغه‌ها و چالش‌های همیشگی اهالی تئاتر مطرح است، خالی از لطف نباشد؛ چراکه طبیعتا هنرمندان تئاتر نیز مانند سایر اقشار جامعه، با مشارکت پرشور در انتخابات می‌توانند ضمن برگزیدن رئیس‌جمهوری اصلح، نه‌تن‌ها موجب تعالی فرهنگ کشور شوند، بلکه این امکان برای‌شان فراهم می‌شود تا در دولتی کارآمد، وضعیت حرفه‌ای خود و سایر همکاران‌شان را نیز بهبود ببخشند. 

توسعه زیرساختی تئاتر فقط سالن‌سازی نیست
طی سال‌های متمادی و دیدار هنرمندان تئاتر با عالی‌ترین مقام اجرایی کشور یعنی رئیس‌جمهور‌های دولت‌های مختلف، بار‌ها دغدغه‌های اهالی تئاتر را شنیده‌ایم؛ گرچه با تلاش دولتمردان بخشی از چالش‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم، اما هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب از نگاه هنرمندان تئاتری و کارشناسان و توسعه‌یافتگی فرهنگی کشور راه طولانی پیش روی ماست. هرگاه جامعه‌ای خواهان رشد در هر زمینه‌ای باشد، اولین قدم برای رسیدن به این مقصود، توسعه زیرساخت‌هاست. با این‌که بار‌ها بر تمرکززدایی از هنر تئاتر تاکید شده و اتفاقا تا حدی نتیجه‌بخش هم بوده، ولی می‌بینیم که هنوز هنر تئاتر در برخی شهرستان‌ها مهجور است. از سمت دیگر توسعه زیرساختی تئاتر فقط منوط به ایجاد سالن‌های جدید نیست. در شرایطی که چراغ سالن‌های نمایش موجود در استان‌های مختلف به‌دلیل مسائل اقتصادی اهالی تئاتر، هزینه‌های اجرا، عدم فرهنگ‌سازی در رابطه با درک ضرورت تماشای تئاتر و... خاموش است، یعنی هنوز از نظر زیرساختی و فرهنگی، توأمان با هم در این مناطق مشکلات عدیده‌ای وجود دارد. در تهران نیز با این‌که نمایش‌های متعددی روی صحنه می‌رود و شاید اوضاع اقتصادی تئاتر خوب به نظر برسد، اما مسائلی مانند عدم رسیدگی به وضعیت سالن‌های نمایش قدیمی‌تر مانند سنگلج، تالار وحدت، تئاتر شهر و... نشان می‌دهد که در پایتخت نیز مانند سایر شهر‌ها اشکالات و ضعف‌های زیرساختی تئاتر مشهود است. مدتی قبل بود که اخبار نگران‌کننده‌ای در خصوص تخریب ساختمان مجاور تماشاخانه سنگلج منتشر شد و واکنش برخی مدیران هنری و شهری را در پی داشت. همچنین جزئیات حریم تئاتر شهر بار‌ها حواشی و دل‌نگرانی‌هایی برای اهالی تئاتر ایجاد کرده است. از سوی دیگر اداره تئاتر سال‌هاست که بسته است و اخباری درباره بازسازی آن مطرح شده که هنوز سرانجامی پیدا نکرده است.

پس مدیریت و توسعه زیرساخت‌های فیزیکی تئاتر کشور اگر شفافیت و برنامه روشن و پیوسته‌ای داشته باشد، شاید هنرمندان عرصه‌های گوناگون هنر‌های نمایشی دائما نسبت به وضعیت اماکن تئاتری احساس ناامنی نمی‌کردند. ضمن این‌که نباید از بی‌ثباتی مدیریتی در بخش‌هایی از مدیریت تئاتر کشور در روند بی‌قاعده توسعه زیرساختی این هنر غافل شد. 

تئاتر دولتی یا خصوصی؛ مسأله توازن است
یکی دیگر از نظام مسائل تئاتری‌ها در کشور، رشد بی‌رویه جریان‌های منسوب به تئاتر خصوصی است. برخی معتقدند خصوصی‌سازی فرهنگ به طور کلی بخش قابل‌توجهی از استعداد‌های هنری را نابود می‌کند. از سمت دیگر عده‌ای گمان می‌کنند وابستگی هنر به دولت‌ها جلوی خلاقیت و رشد آن را می‌گیرد. در این‌که خصوصی‌سازی کامل تئاتر از بعد اجرایی و آکادمیک یا اتکای صرف آن به دولت در هر دو صورت آسیب‌هایی به همراه دارد، جای تردیدی نیست. پس از انقلاب با رشد مراکز علمی و دانشگاهی و افزایش تعداد فارغ‌التحصیلان تئاتر نیاز به سالن‌های اجرا بیشتر شد. در حال حاضر طی چند سال اخیر و به صورت پیوسته بیش از ۸۵ درصد تئاتر‌های کشور در سالن‌های خصوصی روی صحنه می‌روند و طبیعتا اجرای یک تئاتر در سالن‌های خصوصی به مراتب راحت‌تر از اجرا در سالن‌های نمایش دولتی است. ولی مهم این است که ما به شرایط متوازن بین خصوصی یا دولتی بودن تئاتر برسیم. بیش از یک دهه از فعالیت سالن‌های خصوصی تئاتر می‌گذرد و یکی از ثمرات خیری که در این مدت برای هنر تئاتر کشور داشته توجه بیشتر اهالی تئاتر به ابعاد اقتصادی و تجاری اجرای یک نمایش است، اما از سوی دیگر به دلیل نبود تنظیم‌گری دقیق و نظارت بر عملکرد و فعالیت این سالن‌های تئاتر خصوصی، در مواردی سالن‌های خصوصی که می‌توانند برای تئاتر کشور فرصت باشند، تبدیل به تهدید شده‌اند و حتی با سوءاستفاده از نبود نظارت دقیق، جای امنی برای انواع نمایش‌هایی با رویکرد و مضامین زیرزمینی و… شده‌اند. 

از بین رفتن کارکرد استراتژیک تئاتر در کمبود بودجه
بودجه تئاتر یکی از معضلات همیشگی تئاتر بوده که تاکنون به درستی حل نشده است. اهمیت اعطای بودجه کافی به تئاتر از این روست که باید نسبت به هنر‌های نمایشی نگاهی استراتژیک داشت. گرچه این مهم در سینما بهتر جا افتاده است، اما همچنان چنین نگاهی نسبت به هنر تئاتر درکشور وجود ندارد. بدهی‌های دولت به اهالی تئاتر، بدهی خانه تئاتر به هنرمندان و… که بخشی از این بدهی‌ها در اثر ناترازی اعطای بودجه به وجود می‌آید، انگیزه هنرمندان را برای رفتن به سمت تئاتر خصوصی و اشتیاق به خصوصی کردن تئاتر بیشتر کرده است چرا که این تصور و حقیقت وجود دارد که تئاتر خصوصی در ثروت‌آفرینی موفق‌تر است. در نتیجه تئاتر کارکرد خود را به‌عنوان یک ابزار فرهنگ‌ساز از دست می‌دهد و دیگر نمی‌توانیم به عنوان کالای استراتژیک روی تاثیرگذاری آن بر فرهنگ و رشد آن و مقابله با تهاجمات فرهنگی به کمک تئاتر بومی حساب باز‌کنیم. زیرا نگاه تجاری به حوزه‌های فرهنگی ما را از فرهنگ‌سازی دور می‌کند.

جای خالی قهرمانان بومی در نمایشنامه‌ها
تئاتر بستر خوبی برای معرفی اسطوره‌ها و قهرمان‌های ملی و مذهبی است و سینما به‌خوبی از این کارکرد هنر‌های نمایشی استفاده می‌کند و حالا با توسعه بیشتر فرهنگ تماشای تئاتر در کشور، لازم است که برای خیل مخاطبان تئاتر در سالن‌های دولتی و خصوصی، نمایش‌هایی با محتوای متناسب با نیاز‌های فرهنگی کشور روی صحنه برود و در راستای معرفی فرهیختگان و انسان‌های تاثیرگذار در تاریخ ایران نمایش‌هایی تولید کند، اما تولید نمایشنامه یا به بیان دیگر سفارش نمایشنامه‌ای با محتوا‌های استراتژیک برای عرصه فرهنگ کشور، پیش‌شرط‌هایی لازم دارد که از جمله این موارد می‌توان به لزوم حمایت مادی و معنوی دولت از نویسندگان متعهد برای چاپ نمایش‌ها و همچنین اجرای تضمین‌شده این قبیل متون نمایشی اشاره کرد. ضمن این‌که باید مراقب بود این تولیدات از کیفیت بالا برخوردار باشند و در تناسب با سلیقه مخاطب امروزی تولید شوند، چرا که مواجهه مخاطب با یک اثر استراتژیک بی‌کیفیت، نه‌فقط موجب دلزدگی وی از تماشای تئاتر به‌طور کلی می‌شود، بلکه نسبت به نمایش‌هایی با مضامین مربوط به مفاخر ایرانی ــ اسلامی، روایت‌های برآمده از فرهنگ انقلاب اسلامی و... بدبین می‌شود. از سوی دیگر با تولید نمایشنامه‌ها و متونی متناسب با نیاز‌های فرهنگ بومی، این امکان فراهم می‌شود که تماشاگران تازه‌ای به جمع مخاطبان تئاتر اضافه شوند، تماشاگرانی که پیش از این تصور دیگری از هنر تئاتر داشته‌اند و شاید این هنر را چندان پایبند به موازین فرهنگ ایرانی ــ اسلامی نمی‌دانستند. در چنین حالتی با وضعیت تحولی در هنر تئاتر کشور مواجه خواهیم شد که برکات اقتصادی و فرهنگی برای کشور به‌بار می‌آورد. 

ایران فرهنگی زیر سایه نمایشنامه‌های غربی
قطعا در گستره وسیع ایران فرهنگی با تنوع آداب و رسوم و پیشینه هنری اصیل، نویسندگان صاحب‌نام و تئاتری‌های خلاقی وجود دارند که هنوز برای اهالی تئاتر ایران‌زمین ناشناخته و بکر باقی مانده‌اند. ترجمه نمایشنامه‌هایی که در این پهنه وسیع فرهنگی تولید می‌شود، می‌تواند موج تازه‌ای در تئاتر کشور به راه بیندازد. در واقع اجرای نمایشنامه‌هایی از هنرمندان ایران فرهنگی در کشور و اجرای نمایشنامه‌های نویسندگان ایرانی در این کشور‌ها یک تبادل فرهنگی جدی و تاثیرگذار خواهد بود که نتایج آن در بلندمدت مشاهده خواهد شد. از سوی دیگر تمام بازار ترجمه نمایشنامه در ایران را آثار غربی به تصرف خود در آورده‌اند که به‌دلیل بیگانگی فرهنگی این نوع آثار با فرهنگ ایرانی ــ اسلامی این امکان را از هنر متعالی تئاتر در ایران گرفته‌اند که مخاطبان خود را متناسب با فرهنگ بومی خودمان پرورش دهد. همین حالا به‌راحتی امکان همکاری گسترده‌ای بین تئاتری‌های ایران با تاجیکستان، وجود دارد که به‌واسطه اشتراکات زبانی، ادبی و نزدیکی دو ملت بسیار زیاد است. همچنین همکاری تئاتری با کشور‌های حوزه خلیج‌فارس با اشتراکات مذهبی، ترک‌زبانان، پاکستان، افغانستان و سایر کشور‌های مستتر در مرز‌های وسیع ایرانی فرهنگی میسر است و تنها کمی اراده، اعتماد به نفس و البته حمایت دولتی و هوشیاری می‌خواهد. 

بازماندگی نمایش کودک و نوجوان در دهه ۶۰
اجرای تئاتر‌های کودک و نوجوان با مضامین متناسب با زیست‌بوم و نیاز‌های فرهنگی ایران اسلامی، می‌تواند زمینه‌ساز تربیت نسلی دین‌مدار و اخلاق‌گرا شود. از پیش‌شرط‌های چنین دستاورد فرهنگی توجه و اعتماد به نفس نسبت به ذخایر ادبی و فرهنگی ایران فرهنگی است. تولید تئاتر کودک و نوجوان با رویکرد فرهنگ‌سازی با محتوای زندگی ایرانی، رشادت‌های قهرمان‌های ملی و مذهبی، استفاده از قصه‌های بومی و قدیمی و... در ذائقه‌سازی مخاطبانی که در چنین گروه سنی حساسی قرار دارند تاثیرگذار است و می‌تواند از خودباختگی، بی‌هویتی و عدم اعتماد به نفس نسل آینده نسبت به ذخایر فرهنگی و مذهبی خودمان جلوگیری کند. وقتی به سالن‌های محدودی که مختص اجرای نمایش‌های کودک و نوجوان در کشور وجود دارد سر می‌زنیم، با اجرا‌هایی منسوخی مواجه می‌شویم که انگار در دهه ۶۰ فریز شده‌اند در حالی‌که شیوه‌های اجرایی خلاقانه برای مخاطبان کودک و نوجوان از نظر هنرمندان تئاتر پنهان مانده و این در‌حالی است که والدین امروزی نسبت به گذشته درک بهتری نسبت به تاثیر تربیتی و پرورشی تماشای تئاتر در فرزندان خود دارند، اما نه زیرساخت‌ها برای چنین تقاضایی افزایش کمی و کیفی داشته و نه هنرمندان تئاتری با حساسیت و دقت نظر بیشتری به اجرای این نوع تئاتر‌ها کمر همت بسته‌اند. احتمالا این شرایط نامطلوب در شهرستان‌ها ناخوشایندتر هم است که امیدواریم دولت جدید نسبت به این مسأله در تعامل با سایر دستگاه‌ها از‌جمله آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... عنایت ویژه‌تری داشته باشد.

جشنواره‌محوری به‌جای تولید‌محوری
بی‌تردید جشنواره‌های تئاتری می‌تواند با ایجاد زمینه رقابت و تعامل بین هنرمندان داخل و خارج از کشور موجب رشد و اعتلای تئاتر شود، ولی جشنواره‌محور شدن هنر نمایش در نوع خود آسیبی جدی است؛ این‌که هنرمندان صرفا برای رقابت چند‌روزه و بعد اجرای عموم انگیزه تولید نمایشی استاندارد داشته باشند، به مرور تئاتر کشور را از تولیدمحور به ویترین‌نگر سوق می‌دهد. اگر نگاه مدیران و در ادامه هنرمندان تئاتر، تولیدمحور باشد، ابعاد مهمی مانند تاثیرگذاری هنر‌های نمایشی در جامعه و فرهنگساز بودن این هنر بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و خروجی تئاتر کشور به مرور و در رقابت با سایر تولیدات نمایشی با هدف تاثیرگذاری اجتماعی، درخشان‌تر خواهد شد و همین امر هنرمندان را به توسعه فردی مداوم و افزایش سطح آگاهی و دانش به‌صورت پیوسته ملزم می‌کند. این در‌حالی است که سال‌هاست تئاتر کشور درگیر جشنواره‌محوری است و تولید در عرصه نمایش هم بر همین اساس برنامه‌ریزی می‌شود.

کادر‌سازی، نقطه مغفول‌مانده تئاتر کشور
در نهایت این‌که همگام با توسعه همه‌جانبه تئاتر در ایران اسلامی، ساخت بدنه تئاتری استواری که در توفان‌ها و بزنگاه‌های تاریخی مرعوب جریان‌های خاص نشوند یک ضرورت است. بر همین اساس کادرسازی و رسیدن به چنین دستاوردی در تئاتر کشور ابتدا نیاز به روشنگری و افزایش سطح اطلاعات و دانش هنرمندان نسبت به برخی جریان‌های ضدفرهنگی دارد.

تا زمانی که هنرمندان و اهالی تئاتر درک کاملی از ضرورت اتحاد ملی در مقابل فرهنگ‌های مهاجم نداشته باشند، نمود این آگاهی را در تولیدات آن‌ها مشاهده نخواهیم کرد. همچنین برای انسجام در بین هنرمندان هنر‌های نمایشی نیاز به حمایت دولت از این قشر احساس می‌شود تا این گروه از هنرمندان با اتکا به پشتوانه دولتی قوی، در راستای نیاز‌های فرهنگی کشور و نظام گام بردارند و پایبند به اصول و استراتژی‌های تعریف‌شده پیش بروند و در لحظات حساس و پرتگاه‌های تاریخی پای‌شان نلغزد. همین کادرسازی می‌تواند از معضلات دیگری همچون ممیزی سلیقه‌ای که سال‌هاست تئاتر را با مشکل روبه‌رو کرده جلوگیری و یک جریان پایدار در عرصه نظارت ترسیم کند تا هم مدیر و هم هنرمندان بتوانند براساس شناخت در عرصه هنر نمایش فعالیت کنند.

رویکرد به کارکرد‌های آموزشی تئاتر
تئاتر به‌عنوان یک هنر خلاق در طول تاریخ حیات خود کارکرد‌های مختلفی در بحث آموزش داشته است و می‌تواند به توانمندی افراد در سنین مختلف کمک کند. بر همین اساس استفاده از هنر تئاتر با دستورالعمل‌های دولتی در مدارس، دانشگاه‌های غیرمرتبط با هنر و حتی در حوزه‌های حقوق شهروندی می‌تواند بسیاری از معضلات فرهنگی کشور را رفع کند و به‌عنوان یک ابزار فرهنگی به کمک کشور بیاید. به‌طور مثال هنر نمایش می‌تواند در دانشگاه‌های غیرهنری به ابزاری برای گفتمان‌های جدید و ایجاد اعتمادبه‌نفس در میان سایر رشته‌های هنری تبدیل شود و یا در موضوعات استراتژیکی مثل مصرف بهینه انرژی، آب، سلامت و ... به شهروندان خدمت‌رسانی کند.

نکته اساسی برای گره‌گشایی از مشکلات تئاتر
یکی از نکات مغفول تئاتر ایران، نگاه هنرمندان استانی به تئاتر مرکز است. یعنی هنرمندان تئاتر شهرستان‌ها موضوع حمایت از تئاتر را فقط از طریق مرکز هنر‌های نمایشی می‌دانند و به تبع آن استانداران و مدیران استانی نیز همین رویکرد را دنبال می‌کنند. این درحالی‌است که حمایت از گروه‌های نمایشی در استان‌ها باید زیر نظر استانداری و مراکز برنامه‌ریزی استان‌ها باشد و این مراکز در فعالیت‌های فرهنگی خود به برنامه‌ریزی در حوزه تئاتر بپردازند و وزارت ارشاد به‌عنوان تسهیل‌گر در کنار استانداری و شهرداری‌ها در شهر‌های مختلف قرار بگیرد. زیرا اگر برنامه‌ریزی در استان‌ها صورت گیرد می‌تواند به تجمیع حمایت‌ها و هم‌افزایی رویداد‌های هنری در استان‌ها منجر شود. به‌طور مثال استانداری می‌تواند در طراحی رویداد‌های هنری خود جایگاهی نیز برای تئاتر در نظر بگیرد و از این طریق از هنرمندان شهرستانی حمایت کند. به همین ترتیب هم باید مدیریت اماکن نمایشی در استان‌ها هم به نمایندگان انجمن‌های هنری و هنرمندان استانی سپرده شود تا جامعه هنری براساس نیاز جامعه و دورنمای حضور تئاتر شهرستان خود در دیگر استان‌ها و تهران برنامه‌ریزی کند. این موضوع مغفول در حوزه تئاتر شهرستان‌ها می‌تواند موضوع حمایت مستمر از تئاتر را برای یک‌بار برطرف کرده و موجب رشد تئاتر و تاثیر هنر نمایش بر فرهنگ عمومی بیش از گذشته شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها