هدف از ساخت مستندهای انتخاباتی عموما پرداختن به جنبههای کمتر دیدهشده از زندگی سیاستمدارانی بود که نامزد انتخابات شدهاند؛ هرچند پیش از آن گوشههایی از زندگی خصوصی و خانه و زندگی سیاستمدارانی مانند شهید محمدعلی رجایی ازدریچه لنز دوربین به نمایش درآمده بود اما ایده استفاده از قالب مستند برای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری به هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری برمیگردد و تاکنون با وجود تمام فرازونشیبها، جایگاه خود را بهعنوان یکی از تاثیرگذارترین شیوههای تبلیغاتی حفظ کرده است.متن وحاشیه مستندهای انتخاباتی به واسطه حضور فیلمسازان بزرگی مانند ابراهیم حاتمیکیا،مجید مجیدی، مهدی فخیمزاده، بهروز افخمی، کمال تبریزی و...بهعنوان کارگردان همیشه یکی از موضوعات توجهبرانگیز برای عموم مردم بوده است اما رفتهرفته فیلمسازان تصمیم گرفتند تا با وجود حضور مستمر خوددراین عرصه،سعی کنند نامی از آنها درمستندهای انتخاباتی به میان نیاید؛ مانندآنچه درچهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری اتفاق افتاده که بهجز دو نامزد، دیگر نامزدان اسمی از کارگردان آثار خود نبردهاند.
یک انتخابات متفاوت
اما چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را میتوان متفاوتترین دوره آن برای مستندهای انتخاباتی دانست. از طرفی ظاهرا ستادهای انتخاباتی نامزدها بهدلیل اینکه انتخابات بهصورت برنامهریزینشده و ناگهانی بهدلیل حادثه منجر به شهادت شهید رئیسی روی داد، زمان و آمادگی لازم برای ساخت مستندهای از پیش طراحیشده نداشتهاند. اگرچه در همین مدتزمان کم نیز این فرصت تبلیغاتی را از دست ندادهاند. از طرف دیگر برای مستندهای انتخاباتی رقیبی جدی وارد میدان شده که نمیتوان آن را نادیده گرفت. اگر در گذشته تلویزیون و مستندهای انتخاباتی راه تعامل مردم با نامزدها بودند که ارتباطی صمیمی میان نامزدها و مردم را رقم میزد، امروزه شبکههای اجتماعی به ابزاری ارتباطی برای تعامل بدون واسطه تبدیل شده و نسبت به مستندهای انتخاباتی اطلاعات کاملتری را در اختیار مخاطبان قرار میدهد.
همچنین از دیگر دلایلی که باعث کمرنگشدن مستندهای انتخاباتی در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری شده، میتوان به برنامههای انتخاباتی کارشناسمحور رسانهملی اشاره کرد. این برنامهها باعث شدهاند تا نامزدها در گفتوگو با کارشناسان بیش از گذشته از شعار و وعدهدادن فاصله بگیرند و جامعه با نگاه دقیقتری بتواند به انتخابی درست برسد. با وجود تمام این دلایل اما همچنان این مستندهای انتخاباتی است که سعی میکنند ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی نامزدها را بهصورت موردی بیان کنند و اصطلاحا قشر خاکستری جامعه را که هنوز نامزد خود را انتخاب نکردهاند یا حتی کسانی که در رأیدادن مردد هستند، پای صندوق رأی بکشانند. به همین منظور تلاش داریم با بررسی مستندهای انتخاباتی نامزدهای چهاردهمین دوره ریاستجمهوری فارغ از انتساب آنها به احزاب و گروههای سیاسی مختلف، تصویری را که نامزدها سعی دارند با نمایش این مستندها از خود ارائه دهند به ترتیب حروف الفبا و با زبانی ساده بیان کنیم.
برای ایران
مسعود پزشکیان، شعار دولت خود را «برای ایران» قرار داده است. پزشکیان برای چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری مستندی به نام «زد» را ارائه داده است اما صحبتی از اینکه چه کسی کارگردانی این مستند را برعهده داشته به میان نیامده، مستندی که از نظر فرم روایی با دیگر مستندهای انتخاباتی این دوره تفاوت دارد و مانند دیگر مستندهای انتخاباتی، چیزی شبیه به مستندهای پرتره هستند، نیست. مهمترین نکته درباره مستند زد، این است که مخاطب خود را مشخص کرده است و حداقل میداند که میخواهد چه کسی را مخاطب قرار دهد. این مستند ادعا دارد که حاوی گفتوگویی چالشی با جوانان است اما تصویری که این مستند انتخاباتی از نسل زد به تصویر میکشد با آنچه که در اطراف ما و حتی شبکههای اجتماعی جریان دارد، متفاوت است. مستند با این روایتی که برگزیده است سعی دارد مسعود پزشکیان را قبل از هر چیز، نامزدی دارای برنامه معرفی کند که کشور را متعلق به جوانان میداند و برای آینده ایران، رفع دغدغههای نسل جوان اولویت اول دولت اوست. از دیگر نکات ملموس این گفتوگوی ۳۰ دقیقهای این بود که پزشکیان در آن سعی میکرد صحبتهایی را که پیش از نامزدی کرده بود روشن سازد، مانند صحبتهایی که پیش از این درباره بازار آزاد کرده بود.
تحمل شنیدن دارید؟
دومین نامزد مصطفی پورمحمدی است که با مستند «تحمل شنیدن دارید؟» به رقابت مستندهای انتخابی آمده است و کارگردان این مستند هم اعلام نشده است، گرچه گمانهزنیهایی درباره آن وجود دارد و گفته میشود عارف افشار با کمک محمد شکیبانیا آن را کارگردانی کردهاند. مهمترین نکته مستند پورمحمدی این است که مخاطب خود را پیش از شروع مستند حتی با خود درگیر میکند. اسم مستند تحمل شنیدن دارید؟ بهگونهای است که نه فقط در چنین موقعیتی که یک سیاستمدار میخواهد صحبت کند بلکه حتی در زندگی روزمره نیز شنیدن چنین عبارتی میتواند توجه مخاطب را به خود جلب کند امامسأله مهمتر این است که بعد از این جلب توجه میتواند مخاطب را با خوب همراه کند یا مخاطب با نچنچ کردنی! از آن میگذرد. اسم این مستند در پس خود به مخاطب القا میکند که قراراست موضوعی مهم، سنگین و ناگفته را بهعلت سابقه شغلی پورمحمدی که در ردههای مختلف قضایی وامنیتی حضور داشته، بشنود. خودمستند هم سعی میکندهمین راه را ادامه دهد و با نشان دادن گزارشهای مصطفی پورمحمدی درباره پروندههای فساد درمجلس سعی میکند چهرهای عدالتطلب را از او نشان دهد. دیگر موضوع مستند بحث سیاست خارجی و مذاکرات است و نشان میدهد که کموکیف نقش پورمحمدی در اجرای قطعنامه ۵۹۸ به چه صورت بوده و با این همانی صدام و آمریکا بهعنوان دشمن کشور به مخاطب خود این پیام را میدهد که مصطفی پورمحمدی یک مذاکرهکننده باسابقه است. بقیه مستند نیز مانند مستندهای انتخاباتی پیشین انتخابات ریاستجمهوری به زندگی شخصی مصطفی پورمحمدی میپردازد.
یک جهان فرصت، یک ایران جهش
سعید جلیلی تنها نامزدی است که اسم مستندش با شعاری که برای دولت خود انتخاب کرده، همسان است؛ این همسانی، ناشی از جنس شعاری است که او انتخاب کرده. در مستند سعید جلیلی نیز نامی از کارگردان این مستند به میان نیامده است اما به واسطه حضور بهروز افخمی در این مستند، اغلب افراد او را به عنوان کارگردان این مستند اعلام میکنند. شعار سعید جلیلی شعاری کلی است که تصور کردن آن برای عامه جامعه سخت است و مستند «یک جهان فرصت، یک ایران جهش» گویی میخواهد مترجم این شعار برای جامعه باشد و نشان دهد که چنین شعاری از چه خاستگاهی میآید. مستند سعید جلیلی را میتوان به سه قسمت تقسیم و بررسی کرد؛ اول، نشان دادن توجه او به ابعاد مختلف تولید داخل؛ دوم، نشان دادن سابقه روابط بینالمللی و به نوعی دانستن زبان جهان و سوم، بحث فرهنگ به طورکلی. مستند یک جهان فرصت، یک ایران جهش در بخش اول خود به رابطه سعید جلیلی با مسأله تولید داخل میپردازد و میخواهد نشان دهد که رابطه جلیلی با این مقوله چگونه است و سعی میکند با نشان دادن گفتوگوهای صریح و صمیمانه او با کارگران، مخصوصا کارگران هپکو، او را چهرهای نشان دهد که به معیشت کارگران توجه ویژهای دارد. همچنین این مستند با حرکت در جهت شعارهایی که جلیلی در برنامههای مختلف میدهد، سعی میکند عملی بودن آن شعارها را نشان بدهد. بخشهای دیگر این مستند را بیشتر میتوان پاسخی به انتقادها و تصویرسازیهایی که از جلیلی توسط رقبای دیگر انجام شده، دانست؛ همانطور که اولین و بیشترین انتقادی که از عملکرد جلیلی میشود در حوزه سیاست خارجی و بحث مذاکرات هستهای است که آن را بدون دستاورد معرفی میکنند. جلیلی در واقع پاسخ خود را در قالب این مستند ارائه میکند، زمانی که در مستند عنوان میشود به خاطر نوع مذاکره و مقاومتی که جلیلی در مذاکرات از خود نشان داده است، آمریکا حاضر به گفتوگویی جدی در عمان شد که نتیجه آن برجام است. دیگر انتقادی که به سعید جلیلی میشود و اون مانند موضوع قبل در مستند خود به آن پاسخ داده است، به ویژگی شخصیتی او برمیگردد. در حالی که در فضای سیاسی سعید جلیلی فردی رادیکال به تصویر کشیده شده است. او در مستند سعی میکند خود را از زیر سایه چنین تصویری خارج کند. جلیلی در مستند با نشان دادن سکانسهایی مانند گفتوگو با جوانان درکافه که طیف متنوعی از نوع پوشش را در بردارد یا سر زدن به واحد تولیدی که مدیر آن یک خانم با حجاب عرفی است، همچنین صحبت از کتابها و رمانهای مختلف، سعی دارد تعریفی نو از خود در فضای انتخاباتی ارائه دهد.
مستند بدون نام
باید گفت مستند انتخاباتی زاکانی رقابتی سخت وتنگاتنگ بامستند امیرحسین قاضیزادههاشمی برای عنوان بدترین مستندانتخاباتی چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را دارد. زاکانی که با شعار «پاکباش و خدمتگزار» در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری نامزد شده در اقدامی جالب! مستندی بدون نام منتشر کرده است. مستند او که قرابتی با مستند انتخاباتی ندارد و بیشتر به یک مستند پرتره نزدیک است با نشاندادن سابقه حضور علیرضا زاکانی در جنگ تحمیلی آغاز میشود و صرفا سیر زندگی او را نشان میدهد که بعد از جنگ دکترای خودراگرفت و... .احتمالا مهمترین بخش مستندزاکانی مربوط به نمایندگیاش میشودکه اورا فردی عدالتطلب و فسادستیز نشان میدهد که در این راه به منصب افراد توجهی ندارد و همیشه عدالت را طلب میکند. پس ازاین بخش نیز مستند به مدیریت و اقدامات او در شهرداری تهران میپردازد. گفته میشود جواد موگویی، مستندساز این فیلم تبلیغاتی را برای زاکانی ساخته است.
یک مستند کمهیجان
مستند امیرحسین قاضیزادههاشمی، اثرسامان مختاری نیز دستکمی از مستند علیرضا زاکانی ندارد، گویی هر دو یک سناریوی واحد را برای مستند خود انتخاب کردهاند و تغییراتی جزئی مانع از شباهت کامل این دومستند شده است. قاضیزادههاشمی نیز مانند زاکانی لازم ندیده است که برای مستند خود اسم انتخاب کند. او که همواره خود را نامزدی از بدنه دولت سیزدهم -دولت شهید رئیسی - معرفی میکند در سکانسهایی با پوشیدن لباس مشکی و دکوری به رنگ سیاه خود را چنین به مخاطب معرفی میکند که همچنان در سوگ رئیسجمهور شهید است. مستند قاضیزادههاشمی هم باحضور اودرجبهههای جنگ شروع میشود،سپس نشاندادن او در کسوت دکتری، معرفی سابقه مدیریتی در ردههای مختلف و درنهایت ریاست سازمان بنیاد شهید و امورایثارگران و مشاوری ریاستجمهوری ادامه پیدا میکند و حائز نکته خاصی نیست. تنها برتریای که نسبت به مستند دیگر نامزد انتخاباتی دارد، پخشنکردن ترانه در میانه مستند انتخاباتی خود است.
من یک رزمندهام
کارگردان مستند محمدباقر قالیباف سیدمحمود رضوی است. البته طبق توییتی که رضوی منتشر کرده است با مستندی جدید روبهرو نیستیم، بلکه با تدوینی جدید از مستند کارنامه واقعی محمدباقر قالیباف مواجهایم. مستند «من یک رزمندهام» با حضور قالیباف در جبهه شروع میشود اما نمیخواهد صرفا مستندی از زندگی او باشد. تمام مستند من یک رزمندهام در خدمت این است که یک معرفی کامل از محمدباقر قالیباف از زبان دیگران ارائه دهد. این معرفی میتواند در قالب پخش سکانسهایی از حضور در برنامه «صندلیداغ» و گفتوگو با احمد نجفی باشد یا تمجیدی از عزتا... انتظامی، بازیگر بزرگ سینما از فعالیتهای فرهنگی قالیباف یا نشاندادن صحبتهای سردار حاجیزاده از نقش او در پیشرفت صنعت موشکی کشور. درواقع مستند من یک رزمندهام با کنار هم قرار دادن موقعیتهای مدیریتی مختلف که در سابقه محمدباقر قالیباف هست، او را مدیری همهفنحریف نشان داده که در موقعیتهای مختلف اعم از جنگ، نیروی انتظامی، شهرداری و... عملکردی موفق داشته است.