یا شاید هم میدانست برای نظریهپردازی که یک عمر کوشیده است با هر چه «کلانروایت» در فلسفه، علم، تاریخ، سیاست، جامعهشناسی، انسانشناسی و...مخالفت کند،حالا خیلی مضحک است که خودش درچهارچوب یک عنوان مندرآوردی جدید (همانقدر جدید در معنای مدرن پوچ و بیسر و ته، بلکه شاید خود پوچی بیسر و تهی تئوریزه شده!) به نام پستمدرنیسم دُم به تله بدهد! اگرچه هنوز هم به نظرم، دستکم پستمدرنیسم فلسفی، در آثار فوکو کمتر دچار ضد و نقیضگویی و پراکندهبافی است اما کسی که تقریبا برای نخستینبار و بهصورت رسمی ازاین اصطلاح استفاده کرد، «فرانسوا لیوتار» در کتابی تحتعنوان «وضعیت پستمدرن» بود.
تلاش برای تفسیر معنای تاریخ
فعلا نه کاری با سرنوشت «شیء فی نفسه کانتی» دارم (که در پستمدرنیسم این حدش هم انکار میشود و عملا همهچیز فاقد ذات!) و نه به «ژاک دریدا» و نه هیچکدام از این بحثهای بیسر و ته روشنفکری (مخصوصا در فضای داخلی ایران که معمولا تمامی این جنس حرفها بهشدت فخرفروشانه و مشمئزکننده شدهاند!) بلکه قصدم اشارهای گذرا به یک گزاره از لیوتار است؛ «مخالفت با هرگونه تلاش ممکن برای تفسیر معنای تاریخ، از طریق تلاش برای یافتن معنا و مفهومی برای آن!»
اسرائیلیسم و جنبش دانشجویان آزادیخواه
«اسرائیلیسم»، نخستین مستند «ارین اکسلمن» کارگردان و تهیهکننده یهودیتبار آمریکایی، ظاهرا سروصدای زیادی در دانشگاههای آمریکا و برخی از کشورهای غربی بهپا کرده است. تا جایی که حتی برخی معتقد هستند یکی از عوامل موثر در اعتراضات گسترده محافل دانشگاهی آمریکا در حمایت از فلسطین، اکران همین مستند بوده است. تمامی اینها در حالی است که تقریبا هیچکدام از کمپانیهای بزرگ فیلمسازی هالیوود یا شبکههای تلویزیونی و غولهای بزرگ رسانهای غرب، نهتنها حاضر نشدهاند از این مستند حمایت کنند، بلکه بر سر راه انتشار آن نیز موانع متعددی ایجاد کردهاند. اگر این اطلاعات درست باشد، قبل از هر چیز باید بهشدت ابراز تاسف کرد!
جهانی که افشای واقعیات را تاب نمیآورد
دستکم یکیاش ابراز تاسف برای جهانی تا این حد در جهل و حماقت غوطهور که این مقدار از افشاگری در مورد واقعیات موجود را هم تاب نمیآورد، بلکه همچنان ترجیح میدهد دروغ بزرگی تحتعنوان «یک سرزمین بدون ملت، برای یک ملت بدون سرزمین» را باور کند. جهانی که مثلا جرأت ندارد از خودش بپرسد: چطور ممکن است یک سرزمین مقدس برای تمام ادیان ابراهیمی دهها قرن بدون سکنه بومی بوده و چشمانتظار قومی مانده باشد که ناگهان حدود ۷۰ سال قبل سروکلهشان پیدا شده است و تصمیم دارند دوباره به سرزمین شیر و عسل و زیتون لطف کرده و در آنجا ساکن شوند؟!خب قبل از آن، اینهمه شیر و زیتون را چه کسی میخورد؟ آنجا سرزمین لبنیات فاسد و زیتونهای گندیده که نبود؟!
تفکر اسرائیلیسم علیه هموطنان دیروز
نمیدانم تا به حال خانه فروختهاید یا نه. من حدود۱۵سال پیش شدیدا به پول نیاز داشتم و مجبور شدم خانهام را برای فروش بگذارم. از نظر مالی هر روز فشار بیشتر میشد و سروکله مشکلات متعددی پیدا؛ اما مشتری برای آن خانه نه! نمیخواهم تراژدی فروختن آن خانه و سالها مستاجری و دربهدری را دوباره بهخاطر بیاورم، چه رسد به اینکه برای شما تعریفش کنم؟! فقط قصدم این است که خودتان را در چنین وضعیتی تصور کنید. خانهای دارید و میخواهید آن را بفروشید. درست؟ برای چند نفر از ما مهم است که مشتری از کلیمیهای همدان باشد یا یک زرتشتی یزدی؟! اگر مثلا نماینده ووکیل یک شرکت بلژیکی قصدخرید آن خانه راداشته باشد، برای من و شمای فروشنده فرقی میکند؟(مخصوصا اینکه بشود کمی گرانتر وبهقیمتتر فروخت!) انصافا چند نفر در این آشفتهبازار مسکن حاضر میشوند خانهشان را به یکسوم قیمت بفروشند، چون خریدار باجناق شوهر دخترخاله نوه پسر عمهشان است؟! در اوضاع وخیم تورم و گرانی بعد از جنگ جهانی دوم، وضعیت برخی از فلسطینیان نیز همین بود. اصلا برای مردم این سرزمین اهمیت خاصی نداشت که دین و مذهب و قومیت دیگران چیست؛ چرا؟ چون صدها سال بود که از مسیحی گرفته تا یهودی و مسلمان هموطن یکدیگر بودند و طبیعتا با هم روابط اقتصادی مختلفی داشتند و مراودات بسیاری.
بیان ساده و همهفهم مستند اسرائیلیسم
اصلا فرض کنیم یک واحد آپارتمان در یک مجتمع مسکونی ۳۲ واحدی را فروختیم به یک شرکت اوکراینی. فرض کنیم دو، سه همسایه دیگر هم همین کار را کردند. دو سال بعد آن شرکت اوکراینی آیا میتواند به بهانه جنگ روسیه در قفقاز، ۲۹ واحد دیگر آن ساختمان را مصادره کند برای خودش؟! میتواند راهپله و پارکینگ و تمام مشاعات آنجا را تصرف عدوانی کند و به دیگران (بدون ساعتها معطل شدن در ایستگاههای متعدد ایستبازرسی) اجازه عبور و مرور ندهد و دهها سال ساکنان طبقات دیگر را به اسارت بگیرد؟ میتواند کوچه و خیابان و مدرسه و مسجد محل و درمانگاه دولتی شهرک و...تا دشت و دمن و کوه و بیابان و...تمام اطراف استان تهران را به نام خودش بزند؟! واقعا کسی درفضای مجازی تیتر بزند «تقصیرخود عربهاست که خانههایشان را به یهودیها فروختند» از کمترین میزان سواد سیاسی و شعور تاریخی برخوردار است! چطور ممکن است هنوز هم کسانی پیدا شوند که فرق خانه وزمین رابا«سرزمین» نفهمند؟! این ادعا پوچتر وبیمعنیترازهمان تاریخ غیرقابل تفسیری نیست که پستمدرنیستها میگویند؟! یکی از مزیتهای مستند اسرائیلیسم بیان ساده و همهفهم همین موارد بدیهی است. واقعیتهایی که سالهاست غولهای رسانهای آمریکا و غرب آن را سانسور میکنند و به جایش یک مشت خزعبلات در مورد یهودستیزی به خورد مخاطب میدهند.
چگونه حیثیت فرهنگ غرب بر باد رفت
بهنظرم سروصدایی که مستند اسرائیلیسم در آمریکا و برخی از کشورهای غربی ایجاد کرده، قبل از آنکه به خود این فیلم ربط داشته باشد، به وضعیت عجیبوغریب دنیای معاصر و بهویژه خود اوضاع فلسطین اشغالی بازمیگردد؛ وضعیتی همانقدر اسفناک و وخیم برای وجدان بشری که مسخره و مضحک برای کل گفتمان اومانیستی غربی و مدعیان لیبرالدموکراسی است.اسرائیل که در ظاهر سرزمین کوچکی به نظر میرسد، در باطن اما حکم سوراخ گشادی را پیدا کرده که دارد تمام حیثیت صدها ساله رنسانس و ارزشهای فکری، فرهنگی و حقوقی چنین تاریخی را به باد میدهد. سوراخی که هیچکدام از روشنفکران غربی نیز نمیتوانند با هیچیک از کتابها، مقالات، سخنرانیها و نظریهپردازیهایشان آن را بیش از این پر کنند و نگهدارند و ترکخوردن و شکستن سد پشت سرش را به تعویق بیندازند.سوراخی که امروز دیگر تبدیل به یک چاه ویل شده و از قطعنامههای سازمان ملل و حیثیت نهادهای موسوم به حقوقبشر و اعتبار دادگاههای بینالمللی چون لاهه و...گرفته تا صدها سال چرندبافی گفتمان اومانیستی را فرو میبلعد!
چرا اسرائیلیسم مهم است!
اسرائیلیسم روایت یک زن ومرد یهودیتبارآمریکایی است که ازکودکی تحت پروپاگاندای شدیدمحافل صهیونیستی آمریکا شستوشوی مغزی شدهاند و در جوانی به ارتش اسرائیل پیوستهاند و بعد از اینکه خودشان از نزدیک اوضاع این سرزمین و حجم وسیع ظلم و جنایات دولت آن را دیدهاند، دیگر نتوانستهاند ادامه دهند و حالا (بهعنوان یهودی آمریکایی) بر ضد صهیونیسم فعالیت میکنند.زنی که تاحد مشاور سندرز(یکی ازنامزدهای نسبتا مطرح ریاستجمهوری آمریکا) بالا میرود،امابااعمال نفوذ صهیونیستها در کمتر از چند روز برکنار شده وآماج حملات و لجنپراکنیهای رسانهای میشود. و مردی که نمیتواند بدون ترکیدن بغضش و سردادن گریه از خاطراتش درارتش اسرائیل حرف بزند و افشاگری کند! اسرائیلیسم فیلمی خوشساخت از نظر حرفهای (نمونهای مدرسهای و الگو برای مستندسازی) و همانقدر جسور و بیپروا در محتواست که آرام و باوقار در روایت پیش میرود.
اسرائیل؛ از اشغال فلسطین تا استحاله آمریکا
کلمه «اسرائیلیسم»، بهعنوان نام مستندی با محوریت یهودیان آمریکا، کنایهآمیز است. معمولا به معنای اصالت اسرائیل یا مکتب اسرائیل استعمال میشود. وقتی مستند را ببینید و به پایان برسانید، کنایه پنهان در این نام، پیدا میشود. موضوع مستند، بررسی یک گزاره در میان یهودیان آمریکایی است. کسانی که در خانوادهای یهودی، ساکن ایالات متحده هستند و تولد و زیست آنها در این کشور است. گزاره این است که نسلهای آینده یهودیان آمریکا، باید به این باور برسند که هویت یهودی آنها، با محبتورزیدن به اسرائیل معنادار است و اگر به اسرائیل باور تام و تمام ندارند، باید در یهودیبودن خود شک کنند.
پرسشگری مستند، از اساس این گزاره شروع میشود: آیا این گزاره درست است؟ اگر یک یهودی به رفتار و موجودیت اسرائیل نگاه همراه با انتقاد داشته باشد، اگر اسرائیل را نپذیرد و معتقد باشد که رژیم اسرائیل نژادپرست است، آیا بازهم یهودی است؟ ایده «یهودی از خود متنفر» یعنی چه؟ چه کسانی این عبارت را درباره چه کسانی به کار میبرند؟
همه ما در جریان هستیم که سرمایهداران یهودی، عمدتا ابرسرمایهداران دنیای امروز هستند (لزوما هم در فهرست ۵۰۰ سرمایهدار فوربس حضور ندارند). از طرفی سیاست کلی ایالات متحده، لااقل درباره اسرائیل را این جماعت هدایت میکنند. همین جماعت به فکر آینده همبستگی اسرائیل و آمریکا هستند و میدانند که بههرحال دیر یا زود میدان دست نسل بعد از خودشان میافتد و اگر نسل بعد هم مثل خودشان پشتیبان اسرائیل نباشند، اسرائیل از بین خواهد رفت.
بر اساس این نگاه، مراکز گوناگون آموزشی و فرهنگی برای یهودیان راهاندازی کرده و گزاره مذکور در سطور گذشته را محور آموزش کودکان و نوجوان یهودی در آمریکا قرار دادهاند. رویدادهای سالانه و فصلی در اسرائیل برگزار میشود و بهصورت رایگان، جوانان یهودی به این رویدادها میروند و از نزدیک با سرزمینهای اشغالی آشنا میشوند. اسم این مجموعه برنامهها را گذاشتهاند «حقوق تولد». مستند اسرائیلیسم با یکی از این متولیان آموزشوپرورش یهودی صحبت میکند. او میگوید: «اگر از من بپرسند با ۱۰۰میلیون دلار، برای آموزش جوانان یهودی چه میکردی؟ پاسخ میدادم شرایط سفر آنها به اسرائیل را فراهم میکردم.»
اما برگردیم به جریان روایت در مستند. از میان خیل یهودیانی که به سرزمینهای اشغالی تحت برنامه حقوق تولد سفر میکنند، کسانی هستند که بعد از مدتها که از کودکی تحت تعلیم این برنامهها رشد کردهاند، در ارتش اسرائیل مدتی خدمت کردهاند و رفتار اسرائیل با مردمان بومی ساکن آنجا را دیدهاند، اما حالا دیگر به اینکه اسرائیل برای یهودیان نجاتبخش است، باور ندارند؛ منتقد سفتوسخت سیاستهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی هستند، آپارتاید اسرائیل علیه مردمان بومی آنجا را نقض آشکار حقوق بشر میدانند و نمیپذیرند که یهودیبودن آنها با حمایت از اسرائیل معنا دارد.سازندگان این مستند، به سراغ دو تن از این افراد رفته و در یک روایت موازی با دیگر فعالان حقوق بشری، تلاش میکنند دلایل آنها را واکاوی کرده، نشان دهند که واقعیت این است یا آن؟ و در نشاندادن این بحث، مستند موفق عمل کرده و شما در پایان مستند بهوضوح در مییابید که مبنای رفتار آنها چیست و چرا علیه اسرائیل موضع دارند. آنچه بر جذابیت اسرائیلیسم افزوده، مصاحبه با کسانی است که موافق آپارتاید اسرائیل در سرزمینهای اشغالی هستند، موافق اشغالگری اسرائیل هستند و از متولیان برنامه حقوق تولد به حساب میآیند. تصاویر کمتر دیدهشدهای از درون جامعه یهودیان در این مستند دیده میشود که برای ما ایرانیها تازگی دارد و بسیاری از ما، اسرائیل و یهودی جماعت را از درون خودشان ندیدهایم! اصل این تضاد در درون خود یهودیان آمریکاست و غیریهودیان نقشی در این ماجرا ندارند.
«سرزمین بدون مردم، برای مردم بدون سرزمین» یا «یهودیان در یک تهدید دائمی به سر میبرند»، گزارههایی هستند که در مستند بهعنوان تعالیم یهودیان در آمریکا، از زبان خود جوانان یهودی، به آن اشاره میشود. در حالی که وقتی با واقعیت روبهرو شدند و دیدند که واقعا آنجا یک سرزمین بدون مردم نیست، بومیان فراوانی در آنجا زیست داشتهاند که به مرور زمان توسط اسرائیل یا کوچ اجباری شده یا پاکسازی قومی شدهاند، به اسرائیل بدبین شده و تلاش کردند این حقایق را به همنسلان خودشان هم منتقل کنند.
در مجموع این مستند، نگاه به مناقشه اسرائیل و فلسطین را در میان یهودیان آمریکایی که اصلیترین حامیان اسرائیل هستند، روایت میکند. اگر به این مستند علاقهمند هستید، میتوانید در سکوی عماریار و با زیرنویس اختصاصی عماریار آن را تماشا کنید.