مردی که تمام روز کار کرده، با دستانی خسته و ذهنی پر از نگرانی به خانه برمیگردد. مادر، خسته از شستن، پختن، دویدن و شنیدن. هیچکدام دشمن هم نیستند اما وقتی خستگی و فشار زندگی روی هم انباشته میشود، کافیاست یک حرف نا بجا زده شود تا چشمها سرخ شود و آتش خشم بالا بگیرد و کودک، گوشه خانه، میان این صداها بلرزد.او نه فریاد میزند، نه گریه میکند. فقط در ذهنش بهخاطر میسپارد؛ اگر میخواهی شنیده شوی، باید فریاد بزنی و این، آغاز همان چرخهای است که خشونت را از خانه به جامعه میبرد.
در گفتوگوی این هفته «چاردیواری» با علی نجفی توانا، آسیبشناس و جرمشناس، بهنظرم رسید که بیراه نیست که میگویند «جامعه آرام، از خانه آرام شروع میشود»؛حقیقت است. چون هیچ جامعهای، هیچ خیابانی، هیچ مدرسهای، تا وقتی خانوادهها زخمیاند، نمیتواند آرام بماند.
در بخش روانشناسی این هفته، با زبانی ساده به پدر و مادرها گفته شده «گاهی فقط کافی است به فرزندانتان گوش بدهید، بیقضاوت و بیعصبانیت. بگذارید فرزندانتان احساس کنند اگر زمین خوردند، پناهی هست. خانه باید همانجایی باشد که آدم در آن آرام میگیرد، نه جایی که از آن فرار کند.»
در بخشی دیگر، با توجه به گفتههای اخیر رئیس پلیس تهران، ازچرایی افزایش قتلهای خانوادگی گفتیم.آمار این قتلها بهقدری بالاست که دل هر کسی را بهدرد میآورد اما واقعیت این است که پشت این آمارها، زندگیهای واقعی خوابیده. خانههایی که دیگر بوی آرامش نمیدهد، زنان ، مردان و کودکانی که بیاعتماد به هم و از سر اجبار، کنار هم شب را به صبح میرسانند.
دربخش فرهنگی این هفته هم، نگاهی به نقش سینما بهعنوان ابزاری برای آموزش در حوزه آسیبهای اجتماعی انداختیم. چون وقتی فیلمی با صداقت از خشونت حرف میزند، ما را به فکر فرو میبرد. شاید آن فیلم تلنگری باشد برای کسی که یک لحظه پیش از فریاد، سکوت کند. سکوت کند و فکر کند که آیا باید فریاد بزند یا هنوز وقتش نیست.
با خواندن ویژهنامه این هفته به این نتیجه میرسید که خشونت فقط یک رفتار نیست، نشانه دردی است عمیق؛ دردی که اگر شنیده شود، شاید درمان شود.