لهجه‌ای که قتلی را رقم زد

ماجرای پسر جوانی که به خاطر یک سوءتفاهم قربانی جنایت شد، پرونده‌ای است که آن را از زبان یک افسر جنایی روایت کرده‌ایم.
ماجرای پسر جوانی که به خاطر یک سوءتفاهم قربانی جنایت شد، پرونده‌ای است که آن را از زبان یک افسر جنایی روایت کرده‌ایم.
کد خبر: ۱۵۳۴۲۱۶
 
تابستان بود.هوا کم‌کم با غروب آفتاب به‌سمت خنکی می‌رفت و من خسته از محل کاربه خانه رسیده بودم. مشغول استراحت بودم که تلفن کشیک قتل زنگ خورد. وقتی تلفن را جواب دادم مأمور کلانتری آن ‌سوی خط گفت جناب سروان! با یک پرونده‌ قتل روبه‌رو هستیم و پسر جوانی با ضربه چاقو به قتل رسیده و جنازه‌اش در بیمارستان است.آدرس را گرفتم و سریع راهی بیمارستان شدم. در حیاط بیمارستان زن و مرد و یک دختربچه را دیدم که گریان در گوشه‌ای نشسته‌ بودند و تعدادی نیز به سمت آنها می‌رفتند تا دلداری‌شان بدهند. وقتی وارد ساختمان بیمارستان شدم، متوجه شدم مقتول پسر ۲۲ساله‌ای است که به‌علت اصابت چاقو به گردنش فوت کرده. پزشک قانونی هم علت مرگ را اصابت جسم نوک تیز به رگ‌های حیاتی گردن‌ مقتول ذکر کرده بود. 
به حیاط بیمارستان رفتم و با این‌که پدر مقتول حال روحی مناسبی نداشت از او خواستم بگوید چه اتفاقی افتاده. مرد میانسال گفت: پسرم (فرهاد) عصر از دانشگاه به خانه برگشت و زنگ در خانه را زد و پشت آیفون گفت به ۱۱۰ زنگ بزنم و سریع پایین بروم، چون می‌خواهند خودروی سمندمان را سرقت کنند. سراسیمه به خیابان رفتم اما دیدم فرهاد خونین کنار خودرو افتاده.  فکر می‌کنم فرزندم قربانی دزدان شده ‌است.  
مرد میانسال که گریه امانش را بریده بود مدعی شد فرزندم حین انتقال به بیمارستان لحظه‌ای به‌هوش آمد و گفت یکی از دزدان که در حال دادن آمار خودروی سمند ما به همدستش بود، مرا با چاقو زد و سوار خودروی سفیدرنگ شاسی‌بلند شد و فرار کرد. از او خواستم بیشتر توضیح بدهد که گفت مردی به خودروی سمند ما تکیه داده و درباره آن صحبت می‌کرد و می‌خواست آن را سرقت کند. 
به محل جنایت رفتم. هنوز خون مقتول روی آسفالت بود. تعدادی از اهالی آنجا جمع شده بودند. از همسایه‌ها پرس‌وجو کردم اما همگی فقط برای کنجکاوی جمع شده بودند. پیرمردی ‌به سمت من آمد و گفت وقتی از خرید به‌سمت خانه می‌آمدم یک خودروی سفید را دیدم که راننده‌اش با سرعت در حال ‌ فرار بود. برایم عجیب بود که چرا با این سرعت رانندگی می‌کند. وقتی به وسط کوچه رسیدم با جسد غرق خون پسر جوان روبه‌رو شدم.  
‌اظهارات او را ثبت کردم و به بررسی بیشتر محل پرداختم اما متوجه شدم در آن کوچه هیچ دوربین مداربسته‌ای وجود ندارد. با بازپرس ویژه قتل هماهنگ کردم تا دستور قضایی را برای گرفتن فیلم دوربین‌های اطراف محل حادثه صادر کند. صبح فردا با دستور قضایی به چند کوچه این طرف و آن طرف محل جنایت رفتیم و دوربین‌های چند مغازه و خانه را که احتمال داشت تردد قاتل را ثبت کرده باشند، بررسی کردیم. در سه دوربین فیلم خودروی سفیدرنگی به‌دست آمد که با سرعت در حال رانندگی بود.  
‌فیلم‌ها را گرفتم و به دایره ویژه قتل بازگشتم. با همکاری مأموران راهور شماره پلاک خودرو به‌دست آمد و مشخص شد متعلق به یکی از شهرهای مرکزی است. سریع به آنجا رفتیم و مالک خودرو را دستگیر و به تهران منتقل کردیم. سوابق راننده نشان می‌داد او هیچ سابقه کیفری‌ای ندارد و به‌نظر مرد آرامی می‌آمد. 
‌او را برای بازجویی از بازداشتگاه آوردم و خواستم ماوقع را بگوید. او که نمی‌دانست پسر جوان فوت شده، وقتی شنید با اتهام قتل روبه‌روست شوکه شد و به یکباره زیر گریه زد و گفت: برای انجام کاری به تهران آمده بودم. آن روز می‌خواستم کمی استراحت کنم و به‌ محل قرارم در مرکز شهر بروم اما مسیر را گم کردم. از خودرو پیاده شدم. به یک خودروی سمند تکیه دادم و با دوستم صمد تماس گرفتم و به لهجه محلی شروع به صحبت با او کردم. دقایقی بعد پسر جوان به من نزدیک شد و گفت چرا می‌خواهی سمند ما را سرقت کنی! این در حالی بود که من اسم دوستم را صدا می‌زدم و او صمد را سمند شنیده بود. چند باری اعتراض کرد که من محل نگذاشتم اما به‌سمت من آمد تا با من درگیر شود. ما اصلا خودرویی را که به آن تکیه داده بودم ندیدم که بفهمم صمد را سمند شنیده.  
مردجوان درحالی که می‌لرزید، گفت: پسرجوان بامن درگیر شدومن هم حین درگیری باچاقویی که درجیب داشتم، ضربه‌ای به پسر جوان زدم. غرق خون روی زمین افتاد و از ترس سوار خودرو شدم و پا به فرار گذاشتم.  
‌با اعترافات راننده، اورابه محل جنایت بردیم که صحنه جنایت رابازسازی کرد.با تکمیل شدن پرونده اورابه زندان فرستادیم تا به جرمش رسیدگی شود.همیشه برایم این سؤال مطرح است که چرایک سوءتفاهم ساده به جنایتی چنین خونین منجر شد. 
newsQrCode
برچسب ها: متهم
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها